دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


زبان و فرهنگ


زبان و فرهنگ
امروز در شهرها و حتی بسیاری از روستاهای ایران عنوان «سوپر مارکت» جای واژه «بقالی» و «خواربارفروشی» فارسی را گرفته است.
کوچه ها، خیابان ها و بزرگراه ها به تصرف تابلوهای عظیم تبلیغات بازرگانی درآمده اند و زبان تبلیغاتی ویژه ای که ترکیبی از انگلیسی و فارسی است درست شده است. «دراگ استور» جای داروخانه را گرفته و «کافی شاپ» جایگزین قهوه خانه شده است. معنای اجتماعی، ارزشی، اقتصادی و حتی اخلاقی این تغییرات چیست؟
یک نگاه کوتاه به تغییر و دگرگونی زبان و فرهنگ در سطح بین المللی در این زمینه آموزنده به نظر می رسد. در کشورهای استعماری و همه مستعمرات آنها، زبان های ملی، همواره تنوع زبانی قابل ملاحظه داخلی را پوشانده بود. تقریبا دوسوم دولت های مستقل امروز دارای اقلیت های زبانی هستند که دست کم یکدهم جمعیت شان را تشکیل می دهد. به عنوان نمونه مشکل وحدت زبانی اسپانیا قرن ها پابرجا بود و حتی امروزه نیز مسئله ساز است. در استان کاتالونیا در اسپانیای امروز که شهر بزرگ بارسلون مرکز آن است زبان کاتالان مرسوم است. وحدت زبانی فرانسه سریع تر انجام گرفت. تمرکزگرائی و تحمیل زبان فرانسوی بر زبان های محلی و خارجی یک سیاست حکومتی از زمان انقلاب ۱۷۸۹ میلادی بوده است. انقلاب پی برد که به رسمیت شناختن هویت های غیرملی تهدیدکننده است و از نظر سیاسی نادرست زیرا فرانسه ناسیونالیسم یا ملی گرائی را شعار انقلاب قرار داده بود. امروزه در کشورهای غربی و آمریکای شمالی، مرزهای ملی کاملا با مرزهای زبانی منطبق است و آموزش و پرورش همگانی بی سوادی را عمدتا ریشه کن کرده است. مشکلات زبانی بیشتر به اقلیت های قومی محدود می شود. ولی در بخش های دیگر دنیا، مرزهای ملی و زبانی کمتر با یکدیگر منطبق هستند و تنوع زبان یک هنجار است.
سال ها سیاست تبعیض زبانی حکومت آفریقای جنوبی به جای تبعیت از ملاک های زبانی، پیرو سیاست «تفرقه بینداز، حکومت کن» بوده است. گاهی تقسیم بندی زبانی ابزاری برای قدرت های حاکم بوده است. در آفریقای جنوبی نژادپرست مدت ها تفاوت های زبانی تشویق شد و در قالب نه «زبان سیاه» برای «وطن های» سیاهان رسمیت یافت. امروز زبان انگلیسی به عنوان یک زبان سلطه گرا یا هژمونیک در سطح بین المللی رواج پیدا کرده است، همان طوری که در قرن نوزدهم زبان فرانسه زبان دیپلماسی جهان آن روز به شمار می رفت. در برخی از کشورهای امروز دنیا درصد بالائی از کل جمعیت به دلیل اختلاف زبان نمی توانند در زندگی سیاسی کشور مشارکت داشته باشند. زبان مسئله ارتباطی کوچکی نیست، آینده ملت کاملا به زبان وابسته است. به همین سان، زبان برای آینده فرد نیز امری حیاتی است.
آموزش و دانستن زبان خارجی (مانند انگلیسی) با استعمال واژه ها و اصطلاحات آن زبان برای تظاهر و مدرن بودن، زمین تا آسمان فرق دارد.
ای کاش کسانی که لغات انگلیسی و فرانسوی و غیره را مرتب در صحبت های خود به کار می برند بر این زبانها تسلط هم می داشتند. ولی اینطور نیست. اغلب کسانی که در مکالمات روزانه خود واژه های انگلیسی یا زبان های دیگر را به کار می برند نه زبان انگلیسی می دانند و نه تسلط بر زبان فارسی پیدا کرده اند.
آموزش و دانستن زبان خارجی یک امتیاز و یک توانائی و در دنیای امروز حتی ضروری است ولی استعمال واژه های خارجی بدون دلیل و مشروعیت و به خاطر پز دادن، در حقیقت خرده شیشه وارد کردن به زبان فارسی است.
در دنیای امروز فردی که به زبان ملی و زبان خارجی صحبت می کند و به هر دو مسلط بوده و احترام هر یک از دو زبان را حفظ می کند، از مزیت مهمی برخوردار است. او می تواند ارتباطات بین المللی داشته باشد، امکان استفاده از منابع اقتصادی و فن آوری برتر، به شکل بالقوه برای او فراهم است و توانایی اش در بیان نیازهای خود در بحث های بین المللی، چه علمی و چه سیاسی و غیره، طبیعتا بیشتر از کسی است که از نظر زبانی محروم است. امروز تا حدودی توانائی و حق ارتباط، مشروط به وضعیت زبانی شده است.
به استثنای کانادا، کامرون، و سوئیس، دولت های دوزبانه و چند زبانه خیلی کمی وجود دارند که بیش از یک زبان ملی را معتبر بشناسند. تنها ۱۵ درصد دولت های مستقل دنیا رسما بیش از یک زبان را به عنوان زبان اصلی حکومت شان به رسمیت شناخته اند و دولت های خیلی کمتری هستند که همانند سوئیس و بلژیک زبان های اقلیت را در درون مرزهای جغرافیائی، به رسمیت می شناسند. تحلیل های مربوط به موضوعات بین المللی زبان نشان داده است که سیاست دولت ها به شدت بر بقای زبان ها در درون مرزهایشان تأثیر می گذارد و ملت- دولت مدرن نوعا دولتی است که به زبان های حاشیه ای احترام می گذارد و این موضوع یکی از عوامل بقای دولت و نظام تلقی می شود. بیشتر پژوهش های ارتباطات بین المللی به ندرت به خود زبان توجه داشته اند. گسترش زبان انگلیسی به واسطه فراملی شدن تلویزیون و فن آوری ماهواره ای، گواهی بر این امر است.
امروز تلاش های مناطق، جوامع، ملیت ها، دولت ها و «ملل بدون دولت» برای ایجاد رسانه های خاص خود، به تنوع وسیع سیستم های تلویزیونی ای که به سختی قابل طبقه بندی هستند، منجر شده است. سیستم های تلویزیونی محلی، به ویژه آنهایی که به زبان های اقلیت برنامه پخش می کنند، به نظر می رسد به دیدگاهی نسبت به تکامل فرهنگی تکیه دارند که طرفدار تعدیل حاکمیت ملی است. همان گونه که در مورد ایالت باسک و کاتالونیای اسپانیا چنین موضوعی صادق است. در فرانسه، این فرض وجود دارد که ارائه خدمات ملی و اجتماعی، از طریق تلویزیون منطقه ای و محلی بهتر انجام می شود. اما تلویزیون های منطقه ای بلژیک و سوئیس بر حقوق گروه ها در دولت های چندزبانه مبتنی است. سخن پراکنی تلویزیونی منطقه ای در انگلستان، ایتالیا، و آلمان بر ترکیبی از زبان های منطقه ای، منافع تجاری و ساختارهای قوی منطقه ای مبتنی است. در کشورهای آسیائی و آفریقائی از مالزی گرفته تا نیجریه سیاستگذاری زبان و فرهنگ و رسانه تحولات و دگرگونی های خود را طی می کنند که باید دقیقا مورد مطالعه قرار گیرد.
پروفسور حمید مولانا
منبع : رجا نیوز