چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


همکاری در حین جنگ


همکاری در حین جنگ
در حال حاضر تئوری بازی بخشی از فرضیات اقتصاددانان را تشكیل می دهد. براساس این فرضیه كه بیشتر به یك افسانه اقتصادی شباهت دارد، شیوه بازی هر یك از دو رقیب كاملاً بستگی به نحوه تصمیم گیری و شروع بازی طرف مقابل دارد. به عبارت ساده تر، براساس این فرضیه هیچیك از دو رقیب قادر نیستند بدون در نظر گرفتن شیوه حركت و اقدام طرف مقابل، بازی را آغاز كنند. با این تعریف كوتاه، حال بهتر است بازی دو قهرمان داستان در خلال دوران جنگ سرد، یعنی ایالات متحد آمریكا و اتحاد جماهیر شوروی سابق را با مثال های عینی گزارش كنیم. در این دوره، دو رقیب و به عبارتی تنها دو ابرقدرت هسته ای جهان، به صورت عینی بازی موش و گربه خود را بر مبنای همین تئوری ظاهراً ساده به پیش می بردند. آقای شلینگ، یكی از برندگان نوبل سال جاری، در اثر كلاسیك خود با عنوان " استراتژی مناقشه" كه در سال ۱۹۶۰ چاپ و منتشر گردید، سعی نموده تا به این پرسش كاملاً پیچیده كه چگونه دو ابرقدرت هسته ای و دو رقیب سرسخت وقت جهان به صورت موفقیت آمیز همدیگر را كنترل می كردند، پاسخ روشنی بدهد. در این كتاب، شلینگ بدون رعایت قید و بندهای ادبی و برای یافتن پاسخ درست، مثال های جالب توجهی از دوئل های داغ در غرب وحشی یا شیوه احتیاط حاكمان و پادشاهان قدیم در نوشیدن و آشامیدن از ظرف حاكمان رقیب برای در امان ماندن از مسموم شدن، ذكر كرده است كه همگی به نوعی با این فرضیه مطابقت دارند. شلینگ در یافته های خود به این نتیجه رسیده است كه بهترین حفاظ و ایمنی یك كشور در برابر یك جنگ هسته ای، محافظت از سلاح های هسته ای به جای محافظت از شهروندان می باشد، زیرا به عقیده وی، كشوری كه فكر می كند توانایی مقاومت در برابر یك حمله هسته ای را دارد، خیلی بیشتر آمادگی آغاز یك حمله هسته ای را از خود نشان می دهد. بنابراین بهتر است به رقیب هسته ای نشان داد كه بعد از دریافت حمله، توانایی پاسخگویی وجود دارد، چرا كه اگر هر یك از طرفین فقط به این شعار اكتفا كند كه بعد از حمله تنها قادر به مقاومت است، در آن صورت با دست خود قبول شكستش را از پیش به رقیب اعلام كرده است. شلینگ براساس این فرضیه، تنها دو حالت صلح و افزایش توان هسته ای برای مقابله به مثل را برای كنترل رقیب هسته ای پیشنهاد كرده و كاهش تسلیحات هسته ای یا برداشتن سپر دفاعی را در این رابطه كاملاً مخرب می داند. جنگ هسته ای برخلاف سایر جنگ ها، تنها یكبار و در یك محدوده زمانی بسیار كوتاه رخ می دهد و البته همان یكبار برای نابودی یك كشور كفایت می كند. اما سایر بازی ها را می توان به دفعات تكرار كرد. رابرت اومان، برنده دیگر جایزه نوبل، در این مورد گفته است كه در بازی مذكور همیشه یك طرف بازی می تواند طرف دیگر را به خاطر آنچه كه در گذشته مرتكب شده، تنبیه نماید. به عقیده اومان، همین چشم انداز كینه توزانه باعث می شود تا هر دو رقیب به جای این كار به فكر ایجاد یك همكاری دوستانه برای ایجاد توازن قدرت و كنترل یكدیگر باشند.بر مبنای این رویكرد، یك طرف بازی به این دلیل با طرف دیگر همكاری می كند كه بر این واقعیت واقف است كه اگر امروز از رقیب رو دست بخورد، فردا امكان تلافی و تنبیه برای وی محفوظ باقی خواهد ماند.
●همكاری دو جانبه
براساس این دیدگاه، در همكاری یاد شده هیچ نیازی به حسن نیت یا وجود یك داور خارجی نیست. در واقع، اساس این همكاری چیزی جز حفظ منافع شخصی نمی تواند باشد. جالب است بدانید كه آقای اومان كه در ریاضیات محض فارغ التحصیل شده و تا چند سال متوالی غرق در فرمول ها و محاسبات این رشته علمی بود، بعدها متوجه شد كه این شاخه علمی، كاربردهای عملی فراوانی در جامعه دارد. به همین دلیل، وی در فاصله سال های ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ اقدام به نگارش یك سری گزارش برای آژانس خلع سلاح و كنترل تسلیحات ایالات متحد آمریكا نمود. در آن سال ها، دو ابرقدرت هسته ای جهان براساس یك قرارداد و "معاهده موسوم به معاهده خلع سلاح و كاهش تسلیحات استراتژیك،" در حال كاهش تدریجی تسلیحات اتمی خود بودند. این در حالی بود كه قابلیت نظامی هر یك از دو ابرقدرت آنچنان در هاله ای از ابهام قرار داشت كه هیچیك از طرفین دقیقاً نمی دانست كه چگونه بازی را به پیش ببرد. در واقع، هر دو ابرقدرت نمی دانستند كه طرف مقابل آمادگی فدا كردن چه چیزی را داشته و یا آنها با مخفی كاری چه چیزی را به دست می آورند. به عبارت ساد ه تر، مادامی كه طرف آمریكایی نمی دانست كه اتحاد جماهیر شوروی چه تعداد موشك دارای كلاهك هسته ای در زرّادخانه های خود دارد، در آن صورت موافقت با انهدام مثلاً ۱۰۰ موشك، كاری بیهوده و بی معنی به نظر می رسید. در این نوع بازی ها، آقای اومان چنین استنباط كرده است كه شیوه عملكرد و آغاز بازی هر یك از طرفین، تا حدودی نشان می دهد كه تا چه اندازه اطلاعات در اختیار دارد. برای مثال، اگر روسیه در معاهده مذكور با طرف آمریكایی، به سرعت با انهدام ۱۰۰ موشك كلاهك دار موافقت می كرد، همین نشان می داد كه این كشور به احتمال زیاد بیش از این تعداد موشك در اختیار دارد و یا اینكه روس ها با این كار می خواستند طرف آمریكایی واقعا این طور فكر كند. البته مثال هایی از این دست فقط منحصر به دوران جنگ سرد نبوده و در عصر حاضر نیز اتفاقاتی مشابه این رخ داده است كه از آن میان می توان به استراتژی صدام حسین اشاره كرد. در این مورد، با وجودی كه در نهایت مشخص شده بود عراق هیچگونه سلاح كشتار جمعی در اختیار ندارد، ولی صدام برای فریب افكار عمومی جهان با بازرسان خلع سلاح سازمان ملل همكاری كاملی به عمل نمی آورد. البته یك دلیل دیگر این فریبكاری، به این خاطر بود كه احتمالاً دیكتاتور سابق عراق می خواست با این شیوه، دست خالی بودن خود از هر نوع سلاح قدرتمندی را پنهان كند.
منبع : ماهنامه اقتصاد ایران


همچنین مشاهده کنید