چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


آبی کوچولو و بابا کپلی


آبی کوچولو و بابا کپلی
نوئل كپلی... آره بابا
این دیگه خیلی خیلی خود خود خودشه!
و اما ای بچه‌های دلبند!اگه نمی‌دونین، بهتر است كه بدونین كه آلوارت به زبان شیرین و قشنگ ارمنی، یعنی گل‌سرخ ... و اما...
این بود كه آلوارت كوچولو یا یك گل سرخ كوچولو، آن هم توی آن سرمای پرسوز و بی‌پیر زمستون، همه‌اش داشت دلبری می‌كرد و دلربائی... آن هم از كی؟ از آبی كوچولوی خودمون!
- عید كریسمس؟
- آره، خود خودشه!
- و... بابانوئل؟
- این دیگه خیلی خود خودشه!
- د&#۶۵۱۴۶; بگو... دلم آب شد...
و آلوارت كوچولو با آب و تاب گفت و می‌گفت و آبی كوچولو می‌شنید و شنید كه... القصه!
عید كریسمس، سالروز مبارك زاد حضرت عیسی مسیح (ع) پیامبر اولوالعزم است. وجود شریف ایشان هدیه‌ای معصوم و كوچك بود از سوی خداوند رحمن و رحیم به حضرت مریم عذرا (ع)... آن هم در صحرای غربت، در یك اصطبل مطرود، در مدار پرتو ستاره راهنما برای فرزانگان خوش شنیده خبر و شكرگزار خداوند كه از جانب خاور می‌آمدند... در آن بی‌نهایت هستی...
- آلوارت كوچولو... بیشتر بگو...
و گل سرخ كوچك، سنگین و آرام، سرشار از نور و رؤیاست.
و اما ای بچه‌های دلبند!
و اما اینكه بود و شد كه باید بشود و باشد
باری...
آبی كوچولو بی‌تاب پرسید
- بیشتر بگو...
- و اما ... بابانوئل!
و آلوارت كوچولو چرخ‌زنان خندید و می‌خندید، سبكبال...
- بابانوئل گرد و قلمبه است با لپ‌های چاقاله و كلاه بوقی منگوله‌دار و ژاكت گل و گشاد و ملیله‌دوزی شده و شلوار تنگ و تولوگ یراق‌دار و چكمه براق بلند با آغوش پر از هدیه برای بچه‌ها، سوار سورتمه‌ای با دوازده گوزن باركش، از قطب شمال پر می‌گیرد و می‌آید روی دودكش شومینه خانه‌های منتظر قرمز و سرخ و گلی مثل الوارت... درخت آذین شده كریسمس با پولكهای براق و تیله‌های رنگی شفاف و حلقه‌های روبانهای كشیده شده دور آن با نقطه‌های چشمك زن... و بخار بوقلمون طبخ شده و شكم پر كه نگو و نپرس...
- آه چه خوب و خوشگل چه نازنین و ناز!
و آلوارت كوچولو آرام زمزمه كرد و آخر گفت:
- در روزهای كریسمس- كوچولوهای مسیحی جهان با كاشكی‌هایی در دلهای آرزومند و با نیایش به خاطر برآورده شدن آنها، شب هنگام به خواب شیرین می‌روند.
- كریسمس مبارك آلوارت!
این بود و این شد كه در راه خانه، كله آبی كوچولو پر بود از كاشكی‌های كریسمس كه مثل برف نو می‌بارید و آن سوی گیسوان شانه زده و با سنجاق سر و روبان آبی بسته و بافته و پشت سر انداخته و در پس آن نگاه روشن با ابروهای كشیده و گره خورده... خوش می‌نشست.
و اما كه این بود كه بود و شد كه باید بشود و باشد و...
گل آبی كوچك، سنگین و آرام سرشار از نور و رؤیاست.
روز پیش از عید كریسمس آبی كوچولو، خوب و با حواس جمع حیاط و خانه كوچك، ایوان، باغچه و حوض لاجوردی را بازرسی كرد و...
- كم و كسر نمی‌بینم. می‌خواهم كه مثل آلوارت كوچولو شكرگزار كریسمس خدا باشم. او كه دیگه اومده بود توی گروه بزرگ مسلمون كوچولوهای با خدا و با ایمان، كه گل‌آقا آن‌قدر آنها را دوست داشت.
- اگه درخت نارون كوچك بتوونه نقش یك درخت كاج كریسمس را برای یك شب ایفا كنه!...
آبی كوچولو آرزو كرد و آه كشید و می‌گفت و گفت
- ... سرشار از پولكهای براق و تیله‌های رنگی و شفاف و حلقه روبانهای كشیده شده دور آن با نقطه‌های چشمك زن...
از زیر فشار سوز و سرمای بی‌پیر، درختچه نارون شاخه‌هایش را جمع و جور كرد، شد سر به هوا و سر به زیر... مثل یك كاج كوچولو!
آبی كوچولو خندید...
- چه باشكوه با یك ستاره آبی، نوك آن... خب، می‌شه جورش كرد، اما حالا می‌مونه یك بابانوئل ... آن هم آبی... اونو از كجا گیر... بیارم كه روی ایوان بابا كپلی گرد و قلمبه با لپهای چاقاله و كلاه بوقی منگوله‌دار و ژاكت گل و گشاد و ملیله‌دوزی شده و شلوار تنگ و تولوگ یراق‌دار و چكمه براق بلند و... و آبی و آبی و آبی، مثل آبی كوچولو.
- هو! ها! هو! كریسمس مبارك!
آبی كوچولو چرخ زنان خندید و می‌خندید، سبكبال...
- آره بابا... این دیگه خیلی خیلی خود خود خودشه! نوئل كپلی!
داود شهیدی
منبع : پایگاه‌ اطلاع‌رسانی گل‌آقا


همچنین مشاهده کنید