یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

انسان در نگاه ساراماگو


انسان در نگاه ساراماگو
«انسان» تنها دایره ای بسته برای عملكردهای روزمره نیست و ژوزه ساراماگو مدلول اتفاق های نادر جهان خویش است. او ابعاد هرم موضوعی وقایع را در بطن اثر خود تشریح كرده است. گرچه ساراماگو نویسنده ای نیست كه شیوه های حل مسأله را بر خود آن مقدم بدارد، اما در مواجهه با مسأله شیوع بسیار برترنگر و حساس است.
به طور مسلم، پنداشت نویسندگی در آثار او نه جهانی صیقل خورده و نه انسانی دست نخورده است. تنها رخداد محض در اعتبار انسان است كه توانسته جایگاهی كمال یافته بیابد و منظره ای چشمگیر ایجاد كند. در عین حال، هیچ تضاد روانی شبهه داری در محوریت آثارش نیست كه بتوان آن را ناشی از دخالت امور متعارفه دانست. چه می خواهد؟ سرنوشتی لاجرم و پرهیزناپذیر؟ آنچه به نظر می رسد این است كه انسان در نگاه ساراماگو، موجودیتی چندكانونی نیست كه قابلیت انعطاف و دگرگونی دارد و البته گونه ای از روایت زندگانی است كه او را از تجربه صرفاً زیستن، جدا كرده است.
در اثر او انسان بر سه قسم است: انسان مرتبه اول، آنی كه انگاشت او از ماهیت زندگی تنها حقیقتی روزمره و ساده است كه هیچش اثری از انطباق كارگاه جهان شناسی و رابطه ها نیست. آمده است تا بسیار تصنعی و به الزام در چینش ساختمان نوشته ساراماگو، زیست كند.
انسان مرتبه دوم، فردی است كه به دونیم در دو سوی پنجره ای نیمه باز است. نه قادر است خود را از ورطه ساختار حادثه در سوی دیگر پس بكشد و نه رهیافتی برای بازگشت به جهان پیشین خود دارد. او ایستاده است تا صرفاً ایستاده باشد، چندان كه آدمی در تقلایی دائمی با گستره ای غیر قابل پیش بینی است. ساراماگو در این بخش، به رفتارشناسی افراد پرداخته است، همراه با پیش فرض هایی مبنی بر گزینش كاراكترها از اجتماعی حادث، در رویدادهای روانی به موازات همگانی شدن وقایع. آنچه هست، تنازع آهنگین فضاست كه بسیار بكر و اندیشمندانه ارائه شده است.
و در انسان مرتبه سوم، از فرآیند توانمندی عاطفی او بهره گرفته است تا رنج و بغض را در واكنشی اعتراض آلود قرار دهد. در اثری چون «كوری» تكوین محدودیت آدمی را در الفاظ نهاده و رویانده است و از آنجا كه واقعیتی درونی شده نیست حدفاصلی تند میان سمبل های ذهنی و رفتاری كاراكترها وجود دارد، تا آنجا كه گمان می رود همه نشانه ها در داستان های او به ودیعتی بازنگرفته، مبدل گشته اند. این مرتبه به شناسایی و سنجش پیرامون خویش رسیده و قادر است تجسم تفسیر پدیده های اجتماعی باشد.
● دوگانه سازی در جهت آفرینش معنا
Pastiche یا تقلید نوعی، گونه ای از فراگرفتگی محیطی است كه در طرح ابتدایی داستان از نوعی بلاغت انتزاعی در فضای اجتماعی حاصل می شود و گرچه در آثار ساراماگو انگیزه های درونی نسبتاً منشعب از اصل، در حد فاصل كاركرد ذهن و تكنیك قرار گرفته اند، اما معنا در پستوی الفاظ و بدون كاربرد نشانه های سجاوندی بسیار هنرمندانه قرار گرفته است و بدعتی همگن ایجاد كرده است. به نوعی یكان فضایی است كه مصروف به حقیقت آثار اوست، اما دوگانه گزینش شده است.
بحث دیگر قیاس چالش ها در فضاست كه اگر همه متن ها را بشكافیم، به مقدماتی از پیش تعیین شده و نتایجی روشن خواهیم رسید. یعنی مدلول هایی مضاعف بر علت حقیقیه در نوع و منظر پرداخت داستانی ساراماگوست كه میان همه ضوابط و عناصر، سنخیت طولی ایجاد كرده است و عوامل گوناگونی در آن دخیل هستند.
با آن كه استراتژی خاص ساراماگو در جداره سازی مفهوم است، اما گاه نیز حقایق را تند و محرز ارائه كرده است و در همه آن، كانون هایی برای ارزیابی فضای داستانی خویش بنیاد نهاده است و در نهایت اثر ساراماگو، گزارشی سخت داستانی است كه با اشخاصی چندگانه و بی نام در تعلیق زمان و مكان روی داده است. او حتی در «كوری» بارها بعد روایت زمان را در ذهنیت مشترك میان مخاطب و كاراكترهای نابینا شكسته است و ما در اینجا به نتیجه ای مشابه خواهیم رسید و آن كه دوگانگی معنا در عالم داستان های ساراماگو یك رخداد توأمان با تأویل های انسان پندار است كه كشاكش امور معطوف به سكون و حركت به حالت چرخه ای مساوی درآمده است.
استعانت از پوسیدگی روابط حاكم مانند رابطه اشیا و نور و جمادات و انسان مانند به كارگیری منطق خاصی در چینش ابزاری سمبل ها و استعاره هاست كه ساراماگو حتی در دیالوگ ها و منولوگ های كوتاه از آن استفاده كرده است.
● صورت های زایشی دوران جدید
در آثار ساراماگو عمومیتی چون مسأله استیصال آدمی وجود دارد كه نقطه حساس و موقعیت مدار داستان های اوست و از یك خودانسجامی نسبی برخوردار است.
وی دوران جدید را در تنگنا و درماندگی شرایط نهاده است و از شیوه حل معادله به طریقه خود فاصله گرفته است. او در واقع رفتار داستانی خود را بنا بر پیش آمده ها و در خلال لایه هایی كه شاید یكی از آنها استیصال آدمی است، سازماندهی كرده است و در پی قانونمندسازی سبك نگارشی خود به فرآیند و صورت های زایشی رسیده است كه بی گمان در ساخت و محتوا كاملاً نمود پیدا كرده اند.
در اینجا تنها كاربرد تمثیل ها مدنظر نیست، بلكه در یك روایت ساده خطی از بحران ها، تعارض ها و ناكامی ها است و آن كه كوشش شده است تا همه ابعاد، در نظر مخاطب بدیهی و دور از ابهام باشد كه البته ساراماگو در این ساخت گاه پیروزمند است و گاه منفعل است. او در این فرآیند در مقابل برخی گونه های رفتاری كه بخصوص از جانب صدر اجتماع و منظر نظام سیاسی پدیدار گشته است از نقل جایگزین و برابر نهاد عناصر سود جسته است و عظمت انسانی را در شعاع دوران جدید كاملاً رو به افول و متنزل جلوه گر شده است.
در تعریف مطلب فوق كافی است واقعیت را در جایگاه ارتكاب و پذیرش نهاده و در آن صورت هایی از اصل و عكس قضیه را به دست آوریم. این جریان همان سیكل تضادهاست. بدین معنا كه اگر سیر علل را از اركان اثر حذف كنیم و نیز خود معنا را در بازی كلمات به چالش بكشانیم، پدیده نظام گریزی پیشامد خواهد كرد. در این حالت هستی قطعات پراكنده ای از كلیتی لازم الاجراست كه در اثری چون «كوری» نشانه های اصلاح شرایط بغرنج است.در دیگر آثار او نیز چون «انجیل به روایت عیسی مسیح(ع)» و «بالتازار و بلیموندا» همچنان دخالت تفكر در موقعیت حاد و بحران شناسی موج می زند.تكنیك ساراماگو برای متجددنویسی و انسان جدید، فراتر از كنایه های كوچك و تلخی است كه گاهی بر فضای داستانش چیره شده است.در این حالت ساراماگو، روح تجدد را نفی نكرده است، بلكه آن را روح بخش نیز دانسته است.
● نگاهی اجمالی به زندگی و آثار ژوزه ساراماگو
ژوزه دوسوسا ساراماگو در سال ۱۹۲۲ میلادی در كشور پرتغال متولد شد.در نوجوانی به دبیرستان رفت و به فراگیری زبان مشغول شد. پس مدتی به دلیل مشكلات مالی ساراماگو وارد مدرسه فنی شد. در سال ۱۹۴۷ نخستین رمان خود را با عنوان «سرزمین گناه» منتشر كرد. او پس از آن تا چندی به نقد ادبی اشتغال داشت.
در ۱۹۶۶ كتاب «اشعار محتمل» را به چاپ رسانید. پس از انقلاب و ادامه فعالیت هایش دو اثر «از این جهان و آن دیگری» و «چمدان مسافر» را كه هر دو بدون فاصله انتشار یافته بودند، به عامل ادبی آن روز ارائه داد. در سال ۱۹۸۰ رمان «برخاستن از زمین» را نوشت.۲ سال بعد رمان «بالتازار و بلیموندا» را به چاپ رسانید. سپس با تغییراتی چند در دیدگاه هایش به سال ۱۹۸۶ «بلم سنگی» و «سال مرگ ریكاردو ریش» را نوشت. به همراه تحولات مذهبی - اجتماعی در ۱۹۹۳ «انجیل به روایت عیسی مسیح»(ع) را ارائه كرد.
قلم تند او در این اثر به واكنش جامعه حاكم منجر شد. با انتشار این رمان او را ضدمذهب خواندند. در سال ۱۹۹۵ رمان اعجاب انگیز «كوری» را نوشت و پس از نگارش این رمان بود كه سه اثر دیگر او «همه نام ها»، «غار» و «مرگ مكرر» از او زاده شد. ساراماگو جایزه ادبی نوبل را در سال ۱۹۹۸ به خود اختصاص داد.ساراماگو، آثار دیگران را به خوبی مطالعه و تحلیل كرده بود و به خاطر علاقه مفرط به نوشتن، ذهنی پویا و قلمی پركار داشت. با آن كه تأثیر پاره ای رمان های بزرگ در برخی آثار و عقایدش باقی است اما توانست برای خویشتن حكایتی نو و نویسنده ای دوباره باشد.
مریم خاكیان
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید