جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تصویر سکولاریسم پاکستان در بنیادگرایی افغانستان


تصویر سکولاریسم پاکستان در بنیادگرایی افغانستان
۱) این ژنرال پاکستانی (مشرف) به تازگی انتخاب شده - انتخاب که نه، با زور به قدرت رسیده. به نظر می رسه اون تصمیم داره ثبات رو به کشور برگردونه و من فکر می کنم این خبر خوبی برای شبه قاره غهندف می تونه باشه. (جرج بوش، ۱۹۹۹)
۲) «در افغانستان، رزمندگان استقلال طلب کلید صلح هستند. ما از مجاهدین حمایت می کنیم.» (رونالد ریگان، در هفتمین سخنرانی سالانه اش در کنگره، ژانویه ۱۹۸۸)
علل ترور نخست وزیر سابق پاکستان بی نظیر بوتو باید در متن تاریخ مورد بررسی قرار بگیرد. از اواخر دهه ۱۹۷۰، مدیران پی درپی امریکایی، باعث الغای نقش قانون، نابودی موسسات مدنی پاکستان و دولت وقت سکولار پاکستان و جایگزینی آنها با مقررات نظامی شدند.در طول جنگ سرد و پیامدهایش ناکارایی دموکراسی و نظامی گری حکومت پاکستان همواره در خدمت منافع و اهداف سیاست های خارجه امریکا بوده است. پاکستان یک قطب ژئوپولتیک است که امریکا از آنجا فعالیت های نظامی و سرویس های مخفی اطلاعاتی خود را هدایت می کند.پاکستان بخشی از آسیای جنوبی و در تقاطع استراتژیکی است که خاورمیانه، آسیای مرکزی و جمهوری های شوروی سابق را به هم متصل می کند و در مجاورت سرحدات غرب چین قرار دارد.از تاریخ ۵ جولای ۱۹۷۷ که پدر بی نظیر بوتو، ذوالفقار علی بوتو، نخست وزیر و رهبر حزب مردم پاکستان غPPPف با کودتای نظامی عزل شد از آن پس پاکستان بی وقفه به سمت روند جایگزینی قوانین نظامی پیش رفت. متعاقب کودتا، ذوالفقار علی بوتو در دادگاه سفارشی افسران کودتاچی تحت حمایت امریکا به اعدام محکوم شد.در دوران ذوالفقار علی بوتو دولت سکولار بعد از دوران استعمار رشد پیدا کرد. اقتصاد ملی ارتقا یافت. حزب مردم پاکستان که از حمایت اکثریت حوزه های انتخابیه برخوردار بود، دست به اصلاحات بنیادینی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سازمانی زد.بوتو از همان اولین روزهای کارش به عنوان وزیر امور خارجه در اوایل دهه ۶۰، خواستار سیاست خارجه مستقل و توازن بود. طی دهه ۱۹۷۰ برنامه ملی سازی صنایع کلیدی توسط دولت PPP به مرحله اجرا گذاشته شد که این امر منجر به کاهش علاقه مندی به سرمایه های چندملیتی شد.
● عواقب و نتایج کودتای نظامی ۱۹۷۷
متعاقب کودتای نظامی ۱۹۷۷، ساختارهای دولت دموکراتیک محو شد. مشروطیت بر افتاد و قوانین نظامی تحت حاکمیت ژنرال محمود ضیاءالحق که در سال ۱۹۷۸ به ریاست جمهوری رسید، بنا نهاده شد.
از آغاز رژیم ضیاء الحق، تغییرات و اصلاحات ارضی و ملی سازی های مردم پسند غپوپولیستیف حزب PPP دوران بوتو معکوس شد و به حالت قبل خود برگشت.حاکمان نظامی جدید با حمایت واشنگتن ساختارهای سکولار حکومت قبلی پاکستان را تحلیل بردند و اسلام گرایی در عملکرد حکومت تحت قوانین نظامی جاسازی شد. عقاید «بنیادگرایی اسلامی» تحت نظارت و سرپرستی سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده، از طرف حکومت نظامی دیکتاتوری ژنرال ضیاء و به منظور تحلیل بردن ساختارهای دولت غیرنظامی و حکومت قانون مورد پذیرش قرار گرفت. در سال ۱۹۸۰ یک انجمن مشورتی ساختگی و جعلی جایگزین پارلمان شد که تمام اعضای این مجلس شورا متشکل از متخصصان و دانشگاهیان بود و از طرف ژنرال ضیاء منصوب شده بودند. این دوران حکمرانی ترس با دستگیری ها و حکومت رعب و با سرکوب صورت گرفت که به نام اسلام تمام شد. حکومت خشن نظامیان، پیاده سازی همزمان تغییرات اساسی از جمله در «بازار آزاد» و تحت نظارت صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی را آغاز کرد. IMF نظارت و تغییرات اقتصادی وسیع را به منظور تغییر استخوان بندی اقتصاد پاکستان آغاز کرد. بدهی های خارجی افزایش یافت و به مساله بغرنجی تبدیل و فقر و تنگدستی شایع شد و سیستم بانکداری بازرگانی غتجاریف به صورت گسترده یی تحت سلطه موسسات مالی غربی درآمد.از سال ۱۹۷۷، دیکتاتوری نظامی به طور وسیعی مستولی شد. دوران کوتاه دولت های منتخب از طریق دموکراتیک، یعنی دولت بی نظیر بوتو و نوازشریف نتوانست استمرار حکومت نظامی استبدادی را قطع کند، در حالی که خود شریف و بوتو، هیچ یک مخالف تمایلات امریکا نبودند و سلطه نظام اقتصادی IMF و بانک جهانی را پذیرفته بودند.
● نقش پاکستان در جنگ افغانستان - شوروی
جنگ افغانستان- شوروی قسمتی از دستور کار پنهانی سیا بود که از زمان زمامداری کارتر آغاز شد. این برنامه شامل حمایت مالی و همه جانبه از تشکیلات اسلامی بود که بعداً به القاعده معروف شد. رژیم نظامی پاکستان تحت نظارت نظامی امریکا و عملیات اطلاعاتی گسترده نقش کلیدی را از اواخر دهه ۱۹۷۰ در افغانستان ایفا می کرد. در دوران پس از جنگ سرد، این نقش کلیدی و مرکزی پاکستان در عملیات اطلاعاتی امریکا، پهنه های وسیع تری چون آسیای مرکزی- خاورمیانه را نیز دربرمی گرفت.کودتای نظامی ۱۹۷۷ که منجر به انتقال قدرت از دست حزب PPP و علی بوتو به ضیاءالحق شد، در واقع مقدمه یی بود بر آغاز جنگ پنهان سیا در افغانستان.در آوریل ۱۹۷۸، حزب دموکراتیک مردم افغانستان (PDPA)، با قیام مردمی که علیه محمد داودخان رئیس جمهور وقت برپا شده بود، قدرت را به دست آورد. دولت PDPA اصلاحات ارضی، گسترش آموزش و برنامه های بهداشتی را آغاز و به طور گسترده از حقوق زنان دفاع می کرد. همچنین روابط افغانستان با اتحاد جماهیر شوروی تقویت شد.عملیات مخفی سیا در راستای تضعیف و در نهایت نابودی دولت PDPA و همچنین کم کردن تاثیر شوروی در آسیای مرکزی بود. حمایت پنهانی سیا از دسته های اسلامی برای نابودی پایه و اساس دولت سکولار غیرنظامی کارساز و مفید بود.از آغاز جنگ افغانستان - شوروی در سال ۱۹۷۹ پاکستان تحت حکومت نظامی، فعالانه از گروه های اسلام گرا حمایت می کرد.جنگ پنهانی امریکا در افغانستان و استفاده از پاکستان به عنوان سکوی پرتاب، در دوران تصدی کارتر و حتی قبل از شروع «تهاجم» شوروی آغاز شد.بر اساس منابع بسیار مطمئنی، حمایت سیا از مجاهدین طی ۱۹۸۰ آغاز شد. یعنی بعد از حمله ارتش شوروی به افغانستان در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۹. اما حقیقتی که تاکنون ناگفته باقی مانده چیزی کاملاً متفاوت را نشان می دهد. در ۳ جولای ۱۹۷۹ بود که پرزیدنت کارتر اولین دستورالعمل رسمی کمک های پنهانی برای حمایت از مخالفان دولت تحت حمایت شوروی در کابل را امضا کرد و برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی گفت؛ در همان روز، در نامه یی به رئیس جمهوری خاطرنشان کردم که این حمایت، ارتش شوروی را وادار به مداخله می کند.در خاطرات منتشره از رابرت گیتس وزیر دفاع که قائم مقامی رئیس سیا در دوران جنگ افغانستان را برعهده داشت، آمده که سرویس های اطلاعاتی امریکا مستقیماً از آغاز و حتی قبل از تهاجم شوروی درگیر ایجاد و هدایت کانال های کمک رسانی به گروه های نظامی مسلمان بودند.با پشتیبانی سیا ارسال وسیع و گسترده کمک های نظامی امریکا، ISI یا سازمان اطلاعاتی پاکستان سازمانی موازی را تدارک دید که تمام مظاهر حکومتی را اداره و کنترل می کرد. (Dipankar Banerjee نویسنده هندی در مقاله یی تحت عنوان «احتمال ارتباط ISI با صنعت موادمخدر» و در نشریه India Abrood ، دوم دسامبر ۱۹۹۴ به این موضوع می پردازد.) ترکیب کارمندان و کارکنان ISI مجموعه یی متشکل از افسران نظامی و اطلاعاتی، بوروکرات ها و ماموران مخفی و خبرچین ها بود که بالغ بر ۱۵۰ هزار نفر می شد.در عین حال عملیات سیا رژیم نظامی ژنرال ضیاء الحق را تقویت می کرد. در واقع ارتباط بین ISI و سیا با خلع ید از بوتو توسط ژنرال ضیاء و ظهور رژیم نظامی هر روز مستحکم تر می شد. در طول جنگ افغانستان و در اکثر مواقع، پاکستان حتی بیش از ایالات متحده، دوآتشه و ضدشوروی (کمونیستی) بود. هنوز مدت زیادی از تهاجم نظامی شوروی به افغانستان در سال ۱۹۸۰ نگذشته بود که ضیاءءالحق رئیس ISI را به منظور بی ثبات کردن ایالات آسیای مرکزی به این منطقه شوروی فرستاد، در حالی که سیا موافقت خود را با این نقشه در اکتبر ۱۹۸۴ غیعنی ۴ سال بعد از این اقدام ضیاءالحقف اعلام کرد.عملیات ISI به عنوان سازمان مرتبط با سیا، نقش کلیدی و مرکزی در تهیه و هدایت تدارکات و حمایت از شبه نظامیان مسلمان در افغانستان و متعاقب آن در جمهوری های مسلمان جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی را بر عهده داشت.ISI همچنین به نمایندگی از سیا، درگیر سربازگیری (به خدمت در آوردن) و آموزش مجاهدین بود. در یک بازه زمانی ۱۰ ساله از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ ، ۳۵ هزار مسلمان از ۴۳ کشور اسلامی برای جهاد در افغانستان به خدمت گرفته شدند. مدرسه های حوزوی در پاکستان که توسط غموسساتف خیریه سعودی مورد حمایت مالی قرار داشتند، با حمایت امریکا برای «تبیین و تثبیت ارزش های اسلامی» تقویت شدند. این اردوگاه ها تبدیل به دانشگاه های مجازی برای افراطیون مسلمان آینده شدند. آموزش های پارتیزانی تحت حمایت CIA - ISI اهدافی چون ترور و بمب گذاری خودروها را شامل می شد. ارسال مهمات توسط ارتش پاکستان و ISI به اردوگاه های شورشیان در ایالت سرحدات شمال غرب در مجاورت مرز افغانستان صورت می گرفت. فرماندار این ایالت سپهبد فضل الحق است که بنا به نظر آلفرد مک کوی در این ایالت اجازه تاسیس صدها تصفیه خانه هروئین را صادر کرد. با آغاز سال ۱۹۸۲ کامیون های پاکستان در حالی که از کراچی اسلحه و مهمات سیا را حمل می کردند، پس از تخلیه مهمات، با باری از هروئین از این ایالت بازمی گشتند. آنها با در دست داشتن مجوزها و نامه های ISI از هرگونه جست وجو و بازرسی پلیس در امان بودند.
● اسامه بن لادن
اسامه بن لادن، لولو یا هیولای امریکا، در سال ۱۹۷۹ و در لحظات آغازین جهاد تحت حمایت امریکا به خدمت گرفته شد. او در آن زمان ۲۲ سال سن داشت و در اردوگاه آموزش پارتیزانی که تحت نظارت امریکا بود، آموزش دید.در دوران ریاست جمهوری ریگان، اسامه که از یک خانواده ثروتمند سعودی بود مسوول تامین و جمع آوری پول برای گروه های اسلامگرا شد. در این راستا موسسات و بنگاه های خیریه فراوانی ایجاد شد. این عملیات توسط سرویس اطلاعاتی سعودی، تحت ریاست شاهزاده ترکی الفیصل و در ارتباط نزدیک با سیا هماهنگ شده بود. پولی که از خیریه های متعدد به دست آمده بود صرف استخدام و به خدمت درآوردن مجاهدین داوطلب می شد. القاعده در واقع بانک اطلاعاتی داوطلبین مبارزی بود که برای جهاد در افغانستان نام نویسی کرده بودند. این بانک اطلاعاتی از ابتدا توسط اسامه بن لادن اداره می شد.
● نقش ریگان در حمایت از «بنیادگرایی اسلامی»
ISI همواره نقش «واسطه» را برعهده داشت. حمایت پنهانی سیا از مجاهدین افغان به صورت غیرمستقیم و توسط ISI صورت می پذیرفت. به عنوان مثال سیا هیچ گاه به طور مستقیم از مجاهدین حمایت نکرد. به عبارت دیگر به این علت که این عملیات مخفی «موفق» باشد، واشنگتن مراقب بود که هدف و منظور نهایی اش از «جهاد» یعنی «نابودی اتحاد شوروی» هیچ گاه برملا نشود. در دسامبر ۱۹۸۴، پس از یک رفراندوم فریبکارانه توسط ژنرال ضیاءالحق، قوانین شریعت اسلامی (فقه اسلامی) در پاکستان برقرار شد و هنوز چند ماهی از این قضیه نگذشته بود که در مارس ۱۹۸۵، ریگان بخشنامه شماره ۱۶۶ غبخشنامه تصمیم راهبردی امنیت ملی ۱۶۶ف را صادر کرد. این بخشنامه مجوزی بود برای «تسریع کمک های نظامی پنهان به مجاهدین» و به همین ترتیب حمایت از آموزش و تلقینات مذهبی. معرفی شریعت در پاکستان و ارتقای تشدید «اسلام رادیکال» سیاست آگاهانه ایالات متحده بود که در راستای علایق ژئوپولتیکی امریکا در جنوب آسیا، آسیای مرکزی و خاورمیانه صورت می پذیرفت. بسیاری از «سازمان های بنیادگرای اسلامی» در خاورمیانه و آسیای مرکزی به طور مستقیم یا غیرمستقیم محصول حمایت و سرمایه گذاری پنهان امریکا هستند. این سازمان ها اغلب توسط بنیادهای عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس کنترل و هدایت می شدند. میسیونرهایی از فرقه مذهبی و هابیون از محافظه کاران عربستان سعودی، تحت نظارت امریکا، مسوول بر پایی و اداره مدارس مذهبی در شمال پاکستان شده بودند.با مجوز بخشنامه شماره ۱۶۶ (NSDD)، یکسری عملیات پنهان توسط CIA - ISI آغاز شد. ایالات متحده از طریق ISI اسلحه و مهمات را برای گروهک های مسلمان تدارک می دید. مقامات رسمی ISI و سیا در ستاد فرماندهی راولپندی پاکستان همدیگر را ملاقات و نحوه حمایت ایالات متحده را با مجاهدین هماهنگ می کردند. به کمک بخشنامه فوق تهیه و تحویل محموله مهمات از دست امریکا به دست شورشیان مسلمان، از ۱۰ هزار تن مهمات و اسلحه در سال ۱۹۸۳ به سالانه ۶۵ هزار تن در سال ۱۹۸۷ رسید.● آموزش و تلقینات مذهبی
بر مبنای NSDD۱۶۶، همکاری و مساعدت امریکا با گروه های مسلمان که از طریق پاکستان صورت می پذیرفت، محدود به کمک های نظامی خیرخواهانه نشد. واشنگتن همچنین توسط آژانس توسعه بین الملل از روند آموزش و تلقینات مذهبی به منظور اطمینان از حذف نهادهای سکولار به طور وسیعی حمایت و روی آن سرمایه گذاری می کرد.
ایالات متحده میلیون ها دلار صرف تدارک کتاب های درسی دانش آموزان ابتدایی افغان کرد. این کتاب ها که پر از تصاویر خشونت بار و آموزه های خشن بود، قسمتی از تلاش پنهان امریکا در تحریک و ایجاد انگیزه مقاومت در برابر اشغال شوروی بود.
کتاب های مقطع ابتدایی که در آنها به وفور از جهاد صحبت و انواع اسلحه ها، گلوله ها، سربازها و مین ها به تصویر کشیده شده بود، از آن زمان به عنوان هسته مرکزی برنامه درسی سیستم آموزشی افغانستان به خدمت گرفته شده. حتی طالبان هم از این کتاب ها استفاده می کرد. این کتاب ها که به دو زبان حاکم یعنی پشتون و دری منتشر شدند از اوایل دهه ۸۰ میلادی، با هزینه AID و توسط دانشگاه نبراسکا- اوماها و مرکز مطالعات افغانستان آن دانشگاه منتشر شدند. آژانس طی سال های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴ ، ۵۱ میلیون دلار صرف برنامه های آموزشی دانشگاهی کرد.
● نقش محافظه کاران جدید
این امر استمرار دارد. معماران عملیات پنهانی حمایت از «بنیادگرایی اسلامی» که در دوران ریاست جمهوری ریگان آغاز شده بود نقش کلیدی و برجسته یی در آغاز «جنگ جهانی علیه تروریسم» پس از ۱۱ سپتامبر داشتند.
بسیاری از نئوکان های دولت بوش پسر مسوولان بلندمرتبه دوران ریاست جمهوری ریگان بودند.
ریچارد آرمیتاژ در دور اول ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش قائم مقام وزیر امور خارجه بود. او نقش کلیدی در مذاکرات امریکا با پاکستان بعد از ۱۱ سپتامبر و تا زمان تهاجم امریکا به افغانستان در اکتبر ۲۰۰۱ داشت. در دوران ریگان وی معاونت وزیر دفاع در بخش سیاست امنیت جهانی را برعهده داشت. در این جایگاه او نقش کلیدی در پیاده سازی بخشنامه NSDD۱۶۳ و در عین حال تقویت و تداوم ارتباط با ارتش و دستگاه اطلاعاتی پاکستان داشت.
▪ ریچارد آرمیتاژ
در همین زمان پل ولفوویتز در وزارت خارجه متصدی یک تیم سیاست خارجه متشکل از افرادی از جمله لوئیس لیبی، فرانسیس فوکویاما و زلمای خلیل زاد بود. تیم ولفوویتز در فراهم کردن(ایجاد، تدارک) زمینه فکری مبتنی بر حمایت پنهان ایالات متحده از گروه ها و سازمان های اسلامی در پاکستان و افغانستان نقش و مشارکت داشت.
▪ پل ولفوویتز، زلمای خلیل زاد
وزیر دفاع بوش رابرت گیتس نیز در زمینه(مقدمه)سازی عملیات پنهان سیا مشارکت داشته. او در سال ۱۹۸۲ به دستور ریگان به عنوان جانشین(معاون) رئیس اطلاعات و در سال ۱۹۸۶ به عنوان معاون(جانشین) رئیس سیا منصوب شد. او این سمت را تا سال ۱۹۸۹ در دست داشت. گیتس نقشی کلیدی در شکل گیری NSDD۱۶۳ داشت. این بخشنامه چارچوبی محکم و استوار برای توسعه و ترویج بنیادگرایی اسلامی و هدایت حمایت های پنهان به گروه های اسلامگرا ایجاد می کرد. وی همچنین در رسوایی عملیات ایران کنترا درگیر بود.
▪ عملیات ایران کنترا
افرادی از جمله کالین پاول و ریچارد آرمیتاژ در عملیات ایران کنترا دست داشتند. آرمیتاژ در ارتباط تنگاتنگ با سرهنگ الیور نورث بود. معاون وی و مقام ارشد ضدتروریست نوئل کوچ قسمتی از این تیم بود که توسط الیور نورث ایجاد شده بود.
عملیات ایران کنترا به طور محسوسی با جریان حمایت های پنهان گروه های اسلامگرا در افغانستان گره خورده بود. طرح ایران کنترا در خدمت سیاست های خارجه متفاوتی بود؛ تهیه و تحویل سلاح که به موجب آن آتش جنگ ایران- عراق افروخته باقی می ماند و حمایت از شورشیان نیکاراگوئه و حمایت از گروه های اسلامگرا در افغانستان که از طریق پاکستان صورت می پذیرفت.
● تجارت هلال طلایی مواد مخدر
پیشینه تجارت مواد مخدر در آسیای مرکزی به طور تنگاتنگی با عملیات مخفی سیا در ارتباط است. قبل از آغاز جنگ شوروی- افغانستان تولید تریاک در افغانستان و پاکستان محدود به بازارهای کوچک محلی بود. تولید محلی هروئین اصلاً وجود نداشت.
مطالعات آلفرد مک کوی موید آن است که طی دو سال اثرات مخرب عملیات سیا در افغانستان «سرحدات افغانستان و پاکستان تبدیل به عمده ترین تولیدکننده هروئین در دنیا شد.» (همان منبع) سازمان ها و گروه های شبه نظامی اسلامگرای متعددی به وجود آمدند. سود حاصل از تجارت مرگ در افغانستان در پناه سیا در شورش ها و ناآرامی های زیادی سرمایه گذاری می شدند. در پناه حمایت و حفاظت سیا و پاکستان ارتش پاکستان و مقاومت افغانستان آزمایشگاه های متعدد هروئین را در مرز افغانستان- پاکستان مفتوح کردند. در مقاله یی از واشنگتن پست در مه ۱۹۹۰ گلبدین حکمتیار رهبر افغان ها که نیمی از تسلیحات ارسالی امریکا به پاکستان را دریافت می کرد یکی از بزرگ ترین تولیدکنندگان هروئین بود. با اینکه شکایات و اعتراضاتی درباره خشونت و بی رحمی حکمتیار و قاچاق مواد مخدر در بین افسران مقاومت افغانستان آن روزها وجود داشت، با این همه سیا به اتحادی غیر قابل انتقاد با وی ادامه داد و بی پروا از وی حمایت می کرد.
به محض اینکه هروئین از آزمایشگاه های مرزهای شمال غرب پاکستان خارج می شد مافیای سیسیلی آن را وارد امریکا می کرد، به نحوی که در مدت کوتاهی ۶۰ درصد بازار هروئین امریکا را تصاحب کرد. به دیگر سخن ۶۰ درصد هروئین مصرفی در امریکا، به طور غیرمستقیم نتیجه عملیات سیا بود.
در طول یک دهه از اجرای این عملیات یعنی دهه ۸۰ اغلب اعضای دفتر نمایندگی DEA در استانبول هیچ کس را دستگیر نکرد و در هیچ توقیف و ضبطی مشارکت نداشت و عملاً دست سندیکاهای تولید و توزیع هروئین را در صادرات هروئین باز گذاشت.
در مقابل یک کارآگاه نروژی تنها با پیگیری و ردگیری معاملات هروئین از اسلو به کراچی بازپرسی و تحقیقی را آغاز کرد که در نهایت یک بانکدار بانفوذ پاکستانی که پسر مادرخوانده رئیس جمهور ضیاءالحق بود، را پشت میله های زندان انداخت. DEA هیچ کس را نگرفت. هیچ کاری نکرد. از دور نظاره گر بود و از مداخله اجتناب می کرد. عوامل سابق سیا تصدیق کرده اند این عملیات منجر به گسترش تجارت هروئین پاکستان- افغانستان شد. در سال ۱۹۹۵ رئیس سابق سیا در این عملیات آقای چارلز کوگان اعتراف کرد جنگ بر ضد مواد مخدر فدای تداوم جنگ سرد شد. وی در برابر تلویزیون استرالیا اعتراف کرد؛ماموریت اصلی ما هر چه بیشتر ضربه زدن به شوروی بود، ما واقعاً منابع و زمان کافی برای تخصیص به تحقیق و بررسی تجارت مواد نداشتیم. فکر نمی کنم لازم باشد بابت این امر عذرخواهی کنیم. هر شرایطی عواقب خودش را دارد. بله عواقب این امر به شکل مواد مخدر نمود پیدا کرد اما ماموریت اصلی با موفقیت به انجام رسید. شوروی از افغانستان عقب نشینی کرد.(آلفرد مک کوی، شهادت در حضور سمینار مخصوص با تاکید بر تغییرات ارتباط عملیات مخفی سیا با قاچاق مواد مخدر تشکیل شده در تاریخ ۱۳ فوریه ۱۹۹۷ توسط جان کنیرز)
▪ تجارت سودآور داروهای مواد مخدر در دوران پس از جنگ سرد
از تجارت مواد مخدر هنوز در سال های پس از جنگ سرد کاسته نشده. افغانستان تبدیل به عمده ترین تامین کننده هروئین بازارهای غرب شده. در واقع تقریباً تنها تامین کننده بیش از ۹۰ درصد هروئین فروخته شده در تمام دنیا افغانستان است. این کالای قاچاق سودآور به سیاست های پاکستان و نظامیگری حکومت پاکستان گره خورده. این امر همچنین تاثیر مستقیم بر ساختار اقتصادی و بانکداری و موسسات سرمایه گذار پاکستان دارد که از آغاز تجارت هلال طلایی مواد مخدر درگیر عملیات پولشویی گسترده بودند. این عملیات توسط دستگاه اطلاعاتی و نظامی پاکستان مورد حمایت و حفاظت قرار می گیرد. براساس گزارش استراتژی کنترل مواد مخدر بین الملل وزارت خارجه(۲۰۰۶) و به نقل از دیلی تایمز شبکه و باند تبهکاری پاکستان نقش محوری در انتقال داروهای مخدر و کالاهای قاچاق از افغانستان به بازارهای بین المللی دارد. پاکستان بزرگ ترین کشور ترانزیت مواد مخدر است. سود حاصل از فروش داروهای مخدر و تامین بودجه فعالیت های تروریستی اغلب به وسیله سیستم جانبی دیگری به نام «حواله» پولشویی می شود.
سیستم «حواله» و موسسات خیریه، فقط قسمت آشکار این معضل بزرگ هستند. براساس گزارش وزارت امورخارجه غامریکاف، «بانک مرکزی پاکستان به ۱۲ شخصیت حقیقی که به اسامه بن لادن، القاعده یا طالبان متصل هستند، تعلق دارد.» آنچه در این گزارش از قلم افتاده این است که قسمت اعظم سود تجارت مواد، توسط موسسات بانکی غربی پولشویی می شود.
▪ طالبان تجارت مواد مخدر را فرومی نشاند
برگشت غیرمنتظره و عمده در تجارت مواد که مورد حمایت سیا بود، در سال ۲۰۰۰ رخ داد. حکومت طالبان که در سال ۱۹۹۶ و با حمایت واشنگتن به قدرت رسید، در سال های ۲۰۰۱-۲۰۰۰ ریشه کنی گسترده غمزارعف تریاک را با حمایت سازمان ملل و به منظور نابودی تجارت چندین میلیون دلاری مواد اجرا کرد.
در سال ۲۰۰۱ و قبل از تهاجم امریکا و متحدانش، تولید تریاک زیر نظر برنامه های ریشه کن سازی طالبان و با حمایت سازمان ملل تا بیش از ۹۰ درصد کاهش یافت. بلافاصله بعد از حمله امریکا و متحدانش، دستگاه اجرایی بوش دستور داد درو و برداشت محصول خشخاش به بهانه ساختگی جلوگیری از تحلیل و تضعیف حکومت نظامی مشرف متوقف نشود. منابع گوناگونی از داخل کنگره اظهار داشته اند که سیا مخالف تخریب و نابودی تریاک افغان هاست، زیرا این امر ممکن است به بی ثباتی و تضعیف دولت ارتشبد مشرف بینجامد.
بنا به گفته این منابع سرویس اطلاعاتی امنیتی پاکستان تهدید کرده در صورت نابودی مزارع خشخاش، پرویز مشرف را از قدرت سرنگون کند.
اگر آنها غسازمان سیاف به واقع مخالف نابودی تجارت تریاک در افغانستان باشند، تنها نتیجه این روند برای آنها محکم تر کردن این تفکر است که سیا سازمانی است عاری از هرگونه تعهدات اخلاقی که تنها به دنبال برنامه های خود است و اهمیتی به سیاست های دولت منتخب براساس قانون اساسی ما نمی دهد.
از هنگام تهاجم به خاک افغانستان به رهبری ایالات متحده، تولید تریاک با ۳۳ برابر رشد از ۱۸۵ تن در سال ۲۰۰۱ در حکومت طالبان به ۶۱۰۰ تن در سال ۲۰۰۶ میلادی رسیده است. از هنگام تهاجم مذکور سطح زیرکشت این محصول ۲۱ برابر رشد داشته است. در سال ۲۰۰۷ میلادی افغانستان تامین کننده حدود ۹۳ درصد منابع جهانی هروئین شناخته شد. سود حاصل از تجارت مواد مخدر افغانستان (برحسب ارزش خرده فروشی) در سال ۲۰۰۶، متجاوز از ۱۹۰ میلیارد دلار تخمین زده می شود که بخش چشمگیری از تجارت جهانی مواد مخدر را در برمی گیرد. درآمد حاصل از این قاچاق پرمنفعت چندمیلیارد دلاری در بانک های غربی اندوخته می شود. تقریباً تمام درآمدهای حاصل به سندیکاهای جنایتکارانه و شرکت های سرمایه گذاری خارج از افغانستان تعلق می گیرد.
پولشویی درآمد حاصل از قاچاق مواد، تشکیل دهنده معاملاتی چند میلیارد دلاری است که همچنان توسط سیا و ISI از هنگام تهاجم ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱ پشتیبانی می شود.با عطف به ماسبق یا نگاهی به گذشته می توان گفت یکی از اهداف اصلی تهاجم به خاک افغانستان در سال ۲۰۰۱ جان بخشیدن به قاچاق مواد مخدر بوده است.نظامی سازی پاکستان در راستای خدمت به گروه های قدرتمند سیاسی، اقتصادی و جنایتکارانه یی است که پایه و اساس تجارت مواد مخدر را تشکیل می دهد. سیاست خارجی ایالات متحده نیز به حمایت از این گروه ها گرایش دارد. سیا همچنان به حمایت از تجارت مواد مخدر کشورهای هلال طلایی (سه کشور تولیدکننده عمده هروئین) ادامه می دهد و با وجود تعهد او به نابود ساختن تجارت مواد مخدر، تولید تریاک در رژیم رئیس جمهور افغان، حامد کرزی، سر به فلک کشیده است.در آگوست سال ۱۹۸۸ رئیس جمهور «ضیاء» به همراه سفیر ایالات متحده در پاکستان «آرنولد رافل» و جمعی از ژنرال های بلندمرتبه پاکستانی در یک سانحه هوایی کشته شدند. چگونگی این سانحه هوایی در هاله یی از ابهام باقی مانده است.پس از مرگ ضیاء، انتخابات پارلمانی صورت گرفت و «بی نظیر بوتو» به عنوان نخست وزیر در دسامبر ۱۹۸۸ سوگند یاد کرد. متعاقباً او توسط جانشین ضیاء، «غلام اسحاق خان»، به اتهام مظنون بودن به فساد از قدرت برکنار شد. او بار دیگر در سال ۱۹۹۳ در انتخابات پیروز شد و باز در سال ۱۹۹۶ به فرمان رئیس جمهور «فاروق لغاری» از قدرت برکنار شد.
● نتیجه گیری
این سازمان های متعدد «تروریستی» در نتیجه حمایت های سیا تشکیل شدند و محصول اعتقادات مذهبی نیستند. پروژه تاسیس یک «خلافت تماماً اسلامی» بخشی از یک عملیات اطلاعاتی بسیار دقیق و زیرکانه است. حمایت سیا از القاعده به هیچ وجه با پایان جنگ سرد کاهش پیدا نکرد. بلکه در حقیقت عکس آن رخ داد. نه تنها شیوه حمایت مخفیانه گذشته گسترش یافت، بلکه در سطح جهانی تشدید و به طور روزافزون پیچیده شد. «مبارزه جهانی با تروریسم» یک ساختار اطلاعاتی پیچیده و بغرنج است. پشتیبانی مخفیانه از «افراطیون مسلمان» بخشی از یک دسیسه امپریالیستی است. با این عمل آنها وانمود می کنند قصد تضعیف و نابودی تدریجی حکومت های مردمی و سکولار (غیردینی) را دارند در حالی که به بدنام کردن اسلام کمک می کنند. این در حقیقت ابزاری برای استعمار است که هدف آن تضعیف حکومت های ملی و تبدیل کشورها به مستعمرات است. هرچند برای موفقیت این عملیات اطلاعاتی، سازمان های متعدد اسلامی که توسط سیا تشکیل شده اند باید از نقشی که در صفحه شطرنج سیاست جهانی به نیابت از واشنگتن بازی می کنند بی خبر بمانند.
طی سال های متمادی، این سازمان ها بدون شک به سطوحی از استقلال و خودمختاری در روابط شان با حامیان امریکایی، پاکستانی خود دست یافته اند. نباید فراموش کرد که ظهور این «استقلال» امری حیاتی است که در واقع جزء لاینفک این عملیات اطلاعاتی مخفیانه است. به قول مامور سابق سیا «میلتون بیردمن»، «مجاهدین» مطلقاً از نقشی که از طرف واشنگتن اجرا می کردند، مطلع نبودند. به گفته بن لادن (نقل قول شده توسط بیردمن)، «نه من و نه برادرانم اثری یا مدرکی از کمک های امریکا ندیدیم.»
«جنگجویان مسلمان که با حرارت مذهب و ملیت (ناسیونالیسم) برانگیخته شده بودند نمی دانستند که به نیابت از عموسام با ارتش سرخ (شوروی) مبارزه می کنند. با اینکه در سطوح بالای سلسله مراتب اطلاعاتی، ارتباطاتی برقرار بود، رهبران شورشی مسلمان در صحنه هیچ ارتباطی با واشنگتن یا سیا نداشتند.» بنا نهادن «تروریسم» که شامل حمایت های پنهانی از تروریست ها می شود، برای مشروعیت بخشیدن به «جنگ علیه تروریسم» امری حیاتی بود. گروه های مختلف اصولگرا و شبه نظامی که در فعالیت های «تروریستی» مورد حمایت ایالات متحده، درگیر هستند، «ابزارهای اطلاعاتی» بودند، از هنگام وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، عملکرد از پیش طراحی شده آنها به عنوان «ابزارهای اطلاعاتی»، و ایفای نقش دشمن اتفاق مهمی است.در طول حکومت بوش، سیا همچنان به حمایت خود (از طریق اطلاعات ارتش پاکستان) از فرقه های اسلامی مستقر در پاکستان ادامه می دهد.
گروه های مورد حمایت اطلاعات ارتش پاکستان عبارتند از «جماعت اسلامی» - که شاخه یی از آن در جنوب شرقی آسیا فعال است-، «لشکر طیبه»، «جهاد کشمیری»، «حزب المجاهدین» و «جیش محمد».
هدف دیگر گروه های اسلامی تاسیس شده توسط سیا جذب، پشتیبانی و محبوبیت در کشورهای مسلمان است. هدف پنهان از این ماموریت به وجود آوردن تفرقه بین و درون جوامع و ملت ها در خاورمیانه و آسیای مرکزی و در عین حال شعله ور ساختن کشمکش های فرقه یی درون کالبد اسلام است که در کل به منظور محدود کردن و تحت کنترل درآوردن مقاومت های مردمی گسترده یی است که خواسته های ایالات متحده را به چالش می اندازد.
این عملکرد به عنوان یک دشمن خارجی جزء لاینفک تبلیغات جنگ است که برای تحریک افکار عمومی غرب موردنیاز است. بدون وجود دشمن، جنگی نیز وجود نخواهد داشت. سیاست خارجی ایالات متحده باید دشمنی برای خود بسازد تا بتواند بدین وسیله حضور و دخالت های نظامی متعدد خود را در خاورمیانه و آسیای مرکزی مشروع جلوه دهد. وجود یک دشمن برای توجیه یک طرح و نقشه نظامی و تهاجمی که تنها بخشی از آن «تعقیب القاعده» است، امری ضروری است. بدنام ساختن و شرور جلوه دادن دشمن برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به عملیات نظامی حیاتی است.
وجود یک دشمن خارجی، این توهم را که «جنگ علیه تروریسم» واقعی و حقیقی است تقویت و تثبیت می کند. این امر دخالت های نظامی را به عنوان عملیاتی انسان دوستانه و مبتنی بر اصل دفاع از خود مشروع جلوه داده و گسترش می دهد. این امر همچنین توهم تئوری «درگیری تمدن ها» را تقویت می کند. در حالی که هدف پنهانی، نهایتاً مخفی ساختن اهداف استراتژیک و اقتصادی حقیقی پشت پرده جنگ های گسترده تر خاورمیانه و آسیای مرکزی است.
ترجمه؛ مهدی جاودانه-لطف الله میثمی
منبع؛ Global research january ۸,۲۰۰۸
منبع : روزنامه اعتماد