پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


چرا روزنامه ها بیات می شوند؟


چرا روزنامه ها بیات می شوند؟
ماجرای روزنامه و روزنامه نویسان در تاریخ این مرزوبوم یا دستکم در یک صد سال اخیر تراژدی غم انگیز و ملال آوری است. اگر از زحمات شبانه روزی و همنوانی اهالی جراید با مشروطه خواهان و سر نوشت علی اکبر خان دهخدا و جریده اش که صور اسرافیل نام داشت با سرعت بگذریم، اگر چه سرانجام این کمدی طنزآلود پایان یافت و فصل تازه ای در برابر خبرنگاران و روزنامه نویسان ایرانی گشوده شد، اما واژه هایی همچون تذکر و توقیف و حبس و احساس عدم امنیت شغلی همچنان با روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات همراه بود.
اکنون روزنامه نگاران حاضر در تحریریه ها به خوبی خط قرمزها را می شناسند و آموخته اند که چگونه با آنها برخورد کنند، گر چه گهگاه با رندی روی این خط های سرخ پا می گذارند اما مواظبند تا پایشان فراتر نرود. جریده نویسان دهه هشتاد به درستی می دانند که دیگر قرار نیست همانند اسلاف خویش در دهه ۲۰ و ۳۰ توفان یا رعد منتشر کنند اما از سوی دیگر هم حاضر نیستند که به خبرنگارانی دیکته نویس تبدیل شوند.
تجربه های سال های اخیر هم به آنها آموخته است که فتح و خرداد بار بسیارسنگینی است و نباید نقشی بیش از توان خویش را در برنامه های سیاستمداران برعهده بگیرند و در غیاب احزاب سیاسی یا بازیگران معادلات حزبی و جناحی در صحنه حاضر شوند اگرچه همواره خود را به عنوان چشمان ناظر شهروندان در نظارت بر قدرت، رکن چهارم جامعه مدنی می دانند.
روزنامه نویسان امروز به خوبی دریافته اند که قبل از هر وظیفه دیگری رسالت سنگین خبررسانی شفاف و صادقانه بر دوش ایشان قرار دارد، آنها می کوشند تا مخاطبان خویش که متشکل از شهروندان جامعه هستند را از آنچه در اطراف و اکناف این سرزمین و جهان پهناورشان می گذرد مطلع سازند و شاید تجربه یک قرن جریده نویسی در ایران و حضور در عصری که رسانه های دیداری، شنیداری و سایبرگوی سبقت را از مطبوعات ربوده اند و فضا را بر ایشان تنگ تر کرده، رویکردی دلسوزانه و مخاطب گرا را پیش پای آنها گذاشته است.
اکنون در سراسر دنیا تنها چند درصد از مردم برای کسب اخبار و اطلاعات روزانه خود، به روزنامه و مطبوعات رجوع می کنند و در این میان در کنار خطر زردنویسی مطبوعات بیش از گذشته به سمت و سوی استقلال فکری و خط و مشی های تخصصی سوق داده می شود.
روزنامه نگاران این دوران هم که بیش از گذشته به مخاطبانشان نگاه می کنند و می دانند که اقتصاد داخلی مطبوعه شان نیازمند مخاطبانی علاقه مند و پیگیر است.
خوانندگانی که علاوه بر دریافت پیام های فرهنگی و معنوی ایشان می توانند ثبات این مجموعه ها و بقاء و دوام آنها را تضمین کنند. از این زاویه تهیه و نگارش اخبار و گزارش هایی که در خدمت منافع ملی و فردی خوانندگان است در راس برنامه های روزنامه نگاران مستقل قرار می گیرد.
آنها نیاز ها را به خوبی تشخیص می دهند و می دانند که چگونه پیام های خویش را در قالب های جذاب ژورنالیستی و مطابق با سلایق و علایق خوانندگان ارائه کنند. اما در این جا باید پرسید که چرا هر روز برخی از روزنامه ها سر میز دکه های روزنامه فروشی شهر می ماند و کسی به سراغ آنها نمی رود؟ چرا هر روز بخش بزرگی از روزنامه ها باد می کنند و بیات می شوند؟ چرا ما ایرانی ها هر روز صبح شاهد تبدیل بخشی از درختان سرسبزمان به کاغذ باطله هستیم؟ مشکل کجاست؟ چرا جمع صمیمانه آینده نو پس از چند ماه کار و تلاش و حتی محرومیت از دریافت دستمزد اکنون بیکار و خانه نشین شده اند؟ چرا جمع بسیاری از روزنامه های کشور با بی رونقی و ور شکستگی مواجه اند؟ مشکل کجاست؟
اگرچه مدیریت اقتصادی موسسات خصوصی و روزنامه های مستقل کار دشواری است و در جامعه ای که مردمانش بیش از هر چیز به فرهنگ شفاهی وابسته اند نمی توان روی فاکتور هایی چون تیراژ یا حمایت های مدنی حساب باز کرد.
هنگامی دولتمردان دولت نهم در رویکردهای رسانه ای خویش تنها به سرمایه گذاری روی صداو سیما به عنوان بزرگ ترین و فراگیرترین رسانه کشور بسنده می کنند، نمی توان از روزنامه نگاران مستقل انتظار داشت که اخبار جدیدی را درباره تصمیمات و یا اقدامات تازه دولت بنویسند. وقتی ساکنان مجلس بهارستان در اعلام مصوبات و بیان نظرات و دیدگاه های خود سعی می کنند تا رسانه های همفکر را در اولویت قرار دهند، روزنامه های بی طرف و یا منتقد چه خبر مهمی از مجلس شورای اسلامی خواهند داشت؟
در حالی که بسیاری از مسوولان کشور از مواجهه با خبرنگارانی که سوالات جسورانه می پرسند، می گریزند و گهگاه ایشان را عامل اتلاف وقت در سازمان خود می دانند. روزنامه نگاران چگونه خواهند توانست به پیگیری مطالبات شهروندان بپردازند؟
مسعود باستانی
منبع : روزنامه کارگزاران