چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


معضلات صورت گرایی در علم اقتصاد


معضلات صورت گرایی در علم اقتصاد
● به اعتقاد من منصفانه است كه شما را یكی از پیشگامان تاثیر گذار و مطرح این تفكر بدانیم كه ضعف علم اقتصاد را در ابطال ناپذیری نظریه های آن می داند. اگر نتوانیم نظریه ای را ابطال كنیم، آنگاه چطور می توانیم نشان دهیم كه آن نظریه احتمالا صادق بوده؟ تعریف شما از ابطال پذیریا۲چیست؟
ـ ابطال پذیری یعنی اینكه در مقابل یك نظریه، باید بتوان مشاهداتی ا۳ تصور كرد ـ اگر وجود داشته باشد ـ كه آن نظریه را رد كند و یا باعث كنار رفتن آن نظریه شود. در حالی كه ممكن است بعدا پی ببریم كه آن نظریه اشتباه بوده است. یك نظریه باید قابلیت ابطال توسط تعدادی مشاهده را داشته باشد. به عنوان مثال اگر فردی بگوید: »من به فلان نظریه باور دارم، ولی تاكنون هیچ مشاهده ای وجود ندارد كه با توجه به آن از این نظریه دست بكشم«، در این حالت این باور هرچه باشد علم نیست، زیرا باورها، نظریه ها، فرضیه های علمی و یا هر نامی كه بر آن بگذارید، باید حد اقل به طور كلی ابطال پذیر باشند. تمام معضلات از اینجا شروع می شوند.
● آیا اولین بار كارل پوپر فیلسوف، این انتقاد را به علم اقتصاد وارد كرد؟
ـ نه، پوپر درباره حوزه های دیگر نظریه پردازی می كرد. وی درباره علم اقتصاد بسیار اندك سخن و مطلب دارد و آنچه هم كه درباره علم اقتصاد گفته یا نوشته، بیشتر جنبه اثباتی دارد تا انتقادی. وی هرگز از علم اقتصاد انتقاد نكرد. او یك فیلسوف علم بود و بیشترین كاربرد اندیشه هایش در علم فیزیك بود.
پوپر به ویژه به نظریه نسبیت۴ مكانیك كوانتم۵ و این گونه موضوعات علاقه مند بود. او به طور كلی به علوم اجتماعی علاقه داشت. كتاب »جامعه باز«۶ را نوشت كه سه دشمن اصلی ـ افلاطون، هگل و ماركس ـ داشت. اما وی هیچ گاه به طور تخصصی به علم اقتصاد علاقه مند نشد و بسیار اندك در مورد علم اقتصاد سخن گفت. این اندك مطلب او هم در علم اقتصاد به جای جواب، منشأ سوالات فراوانی شد.
● پس به نظر شما اولین كسی كه مسأله ابطال گرایی را در علم اقتصاد مطرح كرد چه كسی بود؟
ـ ترنس هاچیسون (TerrenceHutchison). وی در اوایل قرن بیستم كتاب »فروض بنیادین نظریه اقتصادی«۷ را نوشت. هاچیسون در این كتاب، فرض اطلاعات كامل را مورد نقد قرار داده، فرضی كه در بسیاری از نظریه های اقتصادی مفروض شده است و از سوی دیگر به معرفی پوپر پرداخت. هاچیسون هم اكنون زنده است و در سن نود سالگی به سر می برد. او هنوز به عنوان یكی از طرفداران سرسخت پوپر و به كار برندگان عقاید او در علم اقتصاد است. هاچیسون استاد من بود و من هم راه او را دنبال می كنم.
● آیا تاكنون نزد هاچیسون درس خوانده اید؟
ـ هاچیسون یكی از اساتید راهنمای دكتریم در دانشگاه كلمبیا بود. او برای بازدید به كلمبیا آمده بود. من دو استاد راهنما داشتم، جورج استیگلر (George StiglerStigler) و ترنس هاچیسون. آنها تفاوتهای عمیقی با هم داشتند، اما واقعا استیگر شباهت فراوانی به پاپر داشت. در مجموع، در برخی از زمینه ها من مدیون هر دوی آنها هستم.
● آیا ابطال گرایی در میان عرف جریان قالب علم اقتصاد كنونی،۸ جایگاهی دارد؟
ـ خیر، از یك نظر اگر ابطال گرایی در علم اقتصاد به طور كلی نادیده گرفته می شد بهتر بود. جریان قالب علم اقتصاد فقط تظاهر به طرفداری از ابطال گرایی می كند؛ اغلب گفته می شود كه »بله، اصولا نظریه های اقتصاد باید در مقابل مشاهدات جهان واقع قرار گیرد. البته اگر آن مشاهدات نقیض بودند و اگر آنها نظریه ها را رد می كردند، دقیقا باید به آنها توجه كنیم. هم چنین باید در این گونه موارد نظریه ها را جرح و تعدیل كنیم، یا به هر نحوی نظریه های جدیدی را مد نظر قرار دهیم«.
باری اقتصاد دانان با كاربرد ابطال گرایی هرگز مخالف نیستند. آنها از ابطال گرایی جانبداری هم می كنند اما در عمل آن را به كار نمی بندند. به عبارت دیگر، هنگام مواجهه نظریه های مورد علاقه اقتصاد دانان با مشاهدات نقیض جهان خارج،۹ یا آن مشاهدات را با نظریه های اقتصادی تطبیق می دهند و یا شمولیت مشاهدات نقیض را به حد اقل می رسانند. حتی گاهی مشاهدات نقیض را نادیده می گیرند.
اقتصاد دانان هیچ گاه با دید عمیق و دقیقی به مشاهدات نقیض ننگریسته اند. آنها بیشتر به دنبال تأیید و اثبات نظریات بوده اند، تا ابطال آنها.
● آیا این مطلب صحت دارد كه اغلب نظریات اقتصادی به قدری انعطاف پذیری۱۰ دارند كه تحت هر شرایطی جواب می دهند؟
ـ بله، البته نظری كه این ویژگی را منحصر به علم اقتصاد می داند نیز اشتباه است. انعطاف پذیری در تمام شاخه های علوم اجتماعی و به ویژه در جامعه شناسی و علوم سیاسی وجود دارد؛ چرا كه این حوزه های معرفتی، نتایج تغییر ناپذیر و قطعی تولید نمی كنند و در نتیجه، ابطال نظریات آنها حتی نسبت به علم اقتصاد هم بسیار مشكل تر است. حتی درعلوم طبیعی نیز به ندرت می توان آزمایش مهمی یافت كه منجر به ابطال یا اثبات قطعی نظریه ای شود. تازه اگر فردی هم در یك رشته علمی، به طور جدی مشاهدات تجربی را حفظ كند، آن مشاهدات بر روی هم تلنبار می شوند و دست آخر باعث واژگون شدن نظریه ای می شوند.
ابطال شدن این گونه نیست كه فردی ناگهان صبح از خوا ب بیدار شود و بگوید »چه جالب! یك مشاهده نقیض از جهان واقع پیدا شد، پس از هم اینك قصد دارم فلان نظریه خود را رها كنم«. به همین جهت ابطال نظریه ها، حتی در علوم طبیعی نیز آهسته است.
بعضی وقتها مشاهدات تجربی در لابلای رویدادهای بزرگ و شگفت انگیز تاریخ قرار دارند. در این مورد به ذكر یك مثال می پردازم. تورم بزرگ و ركود تورمی۱۱ دهه هفتاد، اقتصاددانان را متقاعد كرد كه پاره ای اشتباهات در اقتصاد كینز ـ اقتصادی كه بیشتر سیاستهای جانب عرضه را برای اقتصاد ضروری می داند ـ وجود دارد، در شرایطی كه مشاهدات تجربی فراوانی علیه اقتصاد كینز در مطالعات اقتصاد سنجی به دست آمده است. بعضا
● آیا می توانید به مواردی اشاره كنید كه علارغم پیروزی قاطع مشاهدات نقیض ، اقتصاددانان نظریه های مربوط به آن مشاهدات نقیض را رها نكرده اند؟
ـ انتظارات عقلایی۱۲ و اقتصاد كلان كلاسیك جدید.۱۳ این مطلب كه سیاستهای دولت احیانا نمی تواند تولید واقعی، درآمد و بیكاری اقتصاد یك كشور را تغییر دهد، بارها و بارها رد شده است.
در حالی كه سخنگویان مشهور اقتصاد كلان كلاسیك تا حد زیادی بر وجود مشاهدات نقیض اذعان دارند، ولی هنوز اقتصاد كلاسیك در تمام متون آموزشی تدریس می شود و هنوز بسیاری از اقتصاد دانان كلان بر این عقیده پافشاری می كنند كه اقتصاد كلان كلاسیك جدید بر بنیانی استوار شده است كه می گوید افراد انتظارات خود را اغلب به صورت عقلایی شكل می دهند. حتی مشاهدات نقیضی در بازار بورس هم وجود دارد. بازار بورس یكی از بهترین مكانها برای آزمودن نظریات اقتصادی است؛ زیرا این بازار نسبت به بازارهای دیگر انگیزه های فردی را شفاف تر برملا می سازد.
هم اینك بازار بورس با یك مثال نقیض مواجه است كه آن عبارت است از حباب بازار۱۴ (رفتار سفته بازی به جای انتظارات عقلایی). این مثال نقیض، تبیین این نظریه را كه آیا همه بورس بازان انتظارات خود را به صورت عقلایی شكل می دهند ناممكن ساخته است.
● شما در مقاله این شماره نشریه Challenge اهمیت زیادی به مدل سازی صوری و تكامل آن از كنث ارو (Kenneth Arrow) و جراد دبریو(Gerard Debreu) دادید. به چه دلیل معتقدید مدل سازی صوری ریاضی،۱۵ تسلط با نفوذی در علم اقتصاد یافته است؟ و چرا متخصصان اقتصاد به آن سو حركت كرده اند؟
ـ هر چند كه فكر می كنم مسأله بسیار پیچیده ای است، اما جوابی متعارف به آن خواهم داد. این مسأله، سؤالی عمیق و دقیق از تاریخ عقاید اقتصادی است. چطور ما اقتصاد دانان این گونه شدیم؟ اگر می توانستم به این سوال پاسخ گویم - یعنی اگر قادر بودم قاطعانه به آن جواب دهم - بدون معطلی، یك راست سراغ جواب می رفتم. اما مطمئن نیستم بتوانم با خاطرجمعی، جواب قطعی بدین سؤال بدهم. اما شروعی متداول و متعارف میان كسانی كه درباره این موضوعات می اندیشند این گونه است كه مدتی پس از جنگ جهانی دوم، علم اقتصاد بعد از یك دوره عدم تحرك و یكنواختی، به شكل دادن خود روی آورد. علم اقتصاد می خواست یكی از علوم اجتماعی ای باشد كه دقیقا مثل فیزیك به نظر آید. این نگرش منجر به ریاضی شدن، مدل سازی ریاضی، مدل سازی صوری و پرستش تكنیك و ظرافتهای صوری در علم اقتصاد شد. اما مسأله عجیب این است كه یك چنین تبیینی واقعا در علم اقتصاد جایی ندارد؛ زیرا اگر فردی حداقل آشنایی با علم فیزیك داشه باشد ـ مانند من كه یك فیزیكدان آماتور هستم ـ می فهمد كه فیزیك هیچ شباهتی با علم اقتصاد ندارد.
علم فیزیك برای مشاهدات خود اهمیت فراوانی قایل است، اما نظریه های فیزیك بیشتر مبهم، نامشخص و بدون نتیجه قطعی هستند. البته نه بدین معنا كه آنها ساده و روشن باشند. موضوعی كه به واقع ما اقتصاد دانان با آن سر و كار داریم ریاضیات است. ما علم اقتصاد را به سوی نوعی علم ریاضیات اجتماعی۱۶ كه كلماتی از قبیل »قیمت«، »بازار« و »كالا« را هم شامل می شود، سوق داده ایم. این مباحث شبیه علم اقتصاد است؛ اما وقتی مقاله ای را كه این كلمات را به كار برده است می خوانیم، می بینیم تمام معادلات، معادلات ریاضی هستند. تمام نتیجه گیریها به روش ریاضی انجام شده است. هیچ ملاحظه ای نمی شود كه آیا این متغیرها، مفاهیم و معادلات عملیاتی ریاضی، كمتر شباهتی با مشاهدات جهان واقع اقتصاد دارند؟
دیدر مك كلاسكی (Didre McCloskey) - رجوع شود به نشریه Challenge شماره ژانویه ـ فوریه ۱۹۹۷ - به طور كاملا درستی گفته است كه اقتصاد دانان بیشتر به دانشكده ریاضیات تا فیزیك چشم دوخته اند. من هم كاملا با این سخن موافقم، اما از جهات دیگری نوشته هایش را نمی پسندم.
‌● اجازه دهید بحث را یك قدم جلوتر ببریم. دلیل رواج مدلهای ریاضی، علی رغم اینكه این مدلها براساس معیارهای ریاضیدانان چندان هم پیچیده و فنی نیستند چیست؟آیا فقط این مدل سازیها مانند فضایی برادرانه است كه اقتصاددانان را به هم پیوند داده است؟
ـ تمام ریاضیات پیچیده و فنی نیست، ولی با این حال ریاضیات مانع ورودی ای۱۷را برای علم اقتصاد ایجاد كرده است. بسیاری از مردم توانایی یادگیری ریاضیات را دارند، ولی اقتصاد دانان مجبور به یادگیری آن هستند. ریاضی گرایی مثل نوشتن علم اقتصاد به زبان فرانسه۱۸ است. این كار باعث ایجاد یك مانع ورودی موثر می شود، چرا كه اغلب مردم، یادگیری یك زبان خارجی را بسیار مشكل می پندارند. افراد به هوش و زیركی نیاز ندارند، بلكه باید صبور و بردبار باشند و وقت زیادی را به آن اختصاص دهند.
در مجموع ریاضیات مانع ورودی مؤثری برای علم اقتصاد شده است. افرادی كه تازه علم اقتصاد را شروع كرده اند، به طور جدی، اشتیاق فراوانی به پشت سر گذاشتن این مانع دارند و توجه فراوانی را به آن مبذول می دارند. با آن مانع، شهرت و حیثیت كسب می كنند. به عبارت دیگر ریاضیات برای آنها به صورت یك مانع ورودی عمل نمی كند. پس از مدتی آنها شروع به توجیه و موجه جلوه دادن این مانع ورودی ـ ریاضیات ـ می كنند؛ چرا كه در آن موقع خودشان این مزیت و تكنیك ویژه را صاحب شده اند.
ریاضیات پس از به وجود آمدن، خود را موجه می سازد. می خواهم مطلب دیگری نیز به این دلیل بیافزایم و آن اینكه، اغلب فارغ التحصیلان فراوان دكترای اقتصاد در آمریكا ـ تقریبا سالانه هزار نفر ـ جذب زندگی دانشگاهی نمی شوند. تمام پیش بینیها نشان می دهند كه فقط در حدود ۴۵ تا ۵۰ درصد آنها جذب زندگی دانشگاهی می شوند. دانشجویان جذب شده نیز به واسطه اساتید شان، رویكرد خاصی از علم اقتصاد را ـ ریاضی شده ـ فرا می گیرند و البته همان رویكرد خاص را با تدریس و نوشتن مقاله انتشار می دهند.
دلیل دیگری كه اقتصاد را به سمت ریاضیات سوق داده است این مسأله است كه مطالب نشریاتی كه به صورت ریاضی بیان شده اند بسیار آسان قابل ارزیابی هستند؛ زیرا به آسانی می توان دید آیا فرد در مقاله خود واقعا مدلهای بهینه سازی ریاضی را به كار برده است یا نه. ارزیابی آن مقالات مشخصا از ارزیابی مقاله های اقتصادی كه به صورت نثر گونه نوشته شده اند و بسیار هم پیچیده هستند، بسیار آسان تر است، چرا كه دو نفر به راحتی می توانند بر سر داوری مقالات نثر گونه توافق نداشته باشند. این نشریات كه تعدادشان به چند هزار می رسد باید مورد ارزیابی و داوری قرار گیرند.
در حدود ۳۰۰ عنوان نشریه اقتصادی به زبان انگلیسی وجود دارد كه هر ساله دو، سه یا چهار بار منتشر می شوند. بسیاری از مقالات توسط افراد داوطلب ارزیابی می شود. آنها مجبورند ارزیابیها را به سرعت انجام دهند. ناگهان ممكن است آنها در طول یك هفته لیستی از مقالات را تحویل بگیرید كه باید هر چه زودتر آنها را داوری كنند. بسیار آسان است كه شما در مورد مجموعه ای از ملاكها و معیارهایی كه ماهیت ریاضی دارند صحبت كنید.نظریه بازیها نظریه ای بسیار جدید است. مقاله، چنان از نظریه بازیها در اثبات وجود تعادل عمومی استفاده كرده كه كسی انتظار آن را ندارد. این مقاله بسیار زیبا، دقیق و موشكافانه است. اما فقط به نظر می رسد كه این نظریه مشكلی را حل كرده باشد. آیا تعادل عمومی به واقع هم وجود دارد؟ اگر كمی فنی تر بگوییم، آیا تعادل چندبازاری۱۹ در اقتصاد یك كشور به واقع هم وجود دارد؟
علی رغم همه اینها، والراس (Walras)ا ۸۰ سال قبل تعادل عمومی را اثبات كرده است، اما هیچ گاه این اثبات خود را به روشی مجاب كننده ارایه نكرد. این نظریه به صورت مثالی جالب از اثباتهای شبیه ریاضی، ولی دقیق بوده است. به نظر می رسد این نظریه، علم اقتصاد را تقریبا، یك دفعه به جایگاهی بیشتر شبیه علم ریاضیات و به ویژه ریاضیات كاربردی، ارتقاء داده است.
● اشاره كردید كه صادق بودن مدلهای اقتصادی به یك سری فروض ساده شده۲۰ بستگی دارد و گفتید اگر تعدادی از این فروض را از مدل حذف كنیم، نتایج قبلی مدل از بین خواهد رفت. اما آیا درعمل اقتصاد دانان به حذف فروض و آزمودن نتایج آن می پردازند؟
ـ بله، اقتصاددانان فراوانی حذف فروض را بررسی می كنند. اما بسیار نگران كننده است اگر در عمل، نتیجه این گفته »بگذار ببینیم اگر فروض مدل را حذف كنیم، آیا نتایج مدل بر جای خواهد ماند؟« این باشد كه دوباره اقتصاد دانان به سمت مدل سازی ریاضی پیچیده تر برای بررسی صحت این گفته، كشانده شوند.
به نظر من روش تفكری كه منجر به ایجاد فرمولهای اقتصادی می شود، راهی غلط و گمراه كننده را پیش گرفته است. من نه مخالف مدل سازی هستم و نه مخالف ریاضیات؛ بلكه این دو را ابزارهای بسیار مفید می دانم، اما آنها را به عنوان یك هدف نمی شناسم. همچنین آن دو به عنوان مسیری در ارزیابی مان نیستند؛ یعنی آن دو نمی توانند در اینكه آیا مقاله ای، مطلب خواندنیِ ارزشمندی است یا نه، یا استدلالی مطلب شنیدی پر ارزشی است یا نه، معیار ارزیابی قرار گیرند.
آنچه سعی در انجام آن دارم این است كه برتریهای عقلانی كه اقتصاد دانان به شاخه های ویژه اقتصاد داده اند را جرح و تعدیل كنم. به عبارت دیگر اقتصاد دانان اعتبار فوق العاده ای به هر نوع نظریه اقتصادی كه در آن از ریاضیات استفاده شده است، داده اند، در حالی كه چنین توجهی را به استدلال تاریخی۲۱ و مطالعات موردی۲۲ اقتصادی ندارند. همچنین در این روش زیركانه، مشاهدات تجربی را طوری جهت داده اند كه به اثبات نظریات ویژه اقتصادی منجر شود. این یك اشتباه است.
● كدام مثالها از مسایل جهان واقع در ذهنمان خطور می كند، در حالی كه این شیوه تفكر در علم اقتصاد چه به لحاظ سیاست گذاری عمومی۲۳ و چه به لحاظ نظری شكست خورده است؟
ـ ما اقتصاد دانان در روش تفكر خود در مورد حل مشكلاتِ در حال گذار اقتصاد اروپای شرقی موفق و كامیاب نبوده ایم، زیرا ما درباره چگونگی كاركرد اقتصاد بازار و آنچه كه بازارها واقعا بدانها احتیاج دارند، اصلا فكر نكرده ایم. در نتیجه توصیه هایمان برای دولتهای اروپای شرقی، بسیار خشك و انعطاف ناپذیر بوده است.
اقتصاددانان باید بدانند كه چگونه به طور طبیعی بازار ها ایجاد شده اند و چطور قانون مالكیت۲۴ وضع شده است. ما زمان اندكی را صرف مطالعه ساختارهای نهادی كرده ایم،۲۵ ساختارهایی كه بازارها را تثبیت كرده اند وبدون آنها، بازارها نمی توانند كار كنند. همچنین ما برای دولتهای اروپای شرقی به روشنی نسخه نپیچیده ایم. این مثالها ما اقتصاد دانان را از رویكرد نا متعادلمان در مورد بازارها، مكانیسم بازار و سرمایه داری آگاه می سازد.
ایجاد بازارها صرفا مبتنی بر نظریه تعادل جرارد دبریو (Gerard Debrue) نبوده است. حتی این نظریه در این راه مفید هم نبوده است. مضافا اینكه این نظریه احتمالا، نحوه تفكر اشتباهی را درباره این مشكلات القا كرده است.
● آیا می توان وضعیت مشابهی را برای بحران جنوب شرق آسیا۲۶ و یا نابرابری توزیع در آمد در آمریكا فرض كرد؟
ـ مشكل ببرهای جنوب شرق آسیا۲۷ تقریبا مشابه یكدیگر است. به طور مفصل در اینجا نمی خواهم به اقتصاد های در حال توسعه بپردازم. اقتصاد توسعه۲۸ موضوع با اهمیتی در خلال دهه های پنجاه و شصت قرن بیستم میلادی بود. اما اكنون دچار ركود علمی عجیبی شده است.
یكی از دلایل ركود این است كه این حوزه، مناسب برای كسانی كه می خواهند نوشته هایی شگفت انگیز، تكنیكی و تفننی در مدل سازیهای ریاضی تولید كنند، نیست. به همین دلایل بسیاری از اقتصاد دانان جوان، این حوزه را محیطی پر شور و هیجان انگیز برای كار علمی نمی دانند. فرد نمی تواند با انتشار مقالات در حوزه اقتصاد توسعه، پیشرفت كند. آنها می پذیرند كه مسایل اقتصاد توسعه، مشكلات مهمی از جهان واقع را مطرح می كند، ولی اقتصاد توسعه را مسیری مناسب برای رشد نمی دانند. در فضایی كه فقط به ظرافتهای تكنیكی جایزه می دهند، اقتصاد توسعه مسیری در خور برای صرف كردن عمر نیست.
● بنابر این آیا راه حل شما تجربه گرایی۲۹ است؟
ـ بله، راه حل من بیشتر تجربه گرایی، تاریخ، درگیر بودن با آمار و ارقام، مطالعه مردم، سوال كردن از افكار عمومی، كنترل و بررسی رفتاراقتصادی است.
● ظاهرا حركتی در میان اقتصاد دانان امریكایی به سمت افزایش آزمایشهای تجربی شكل گرفته است. آیا به آن توجه كرده اید؟
ـ فكر می كنم حركت به سوی اقتصاد آزمایش گر (Experimental Economic) كار بسیار مفیدی است. نكته جالب، این است كه این حركت مخالفتهای شدیدی را به همراه داشته است.
● برای این مخالفتها چه موردی را می توانید مثال بزنید؟
ـ در این باره با اقتصاد دانان مشهور آزمایش صحبت كنید. آنها در مورد مهم ترین مخالفتهایی كه بر سر راه تحقیقاتشان وجود دارد، سخن خواهند گفت. جلو بردن اقتصاد آزمایش گر كار بسیار سختی است؛ زیرا آنها مجبورند بر خلاف جریان مدل سازیهای رسمی حركت كنند.
به تازگی اقتصاد آزمایش گر پیشرفتهای رو به جلویی داشته است. اما برای من شگفت انگیز است كه با چه دشواریهایی این رشته، علاقه اقتصاددانان فراوانی را به خود جلب كرده است و چه اندك جریان مسلط اقتصاد در بخش تحصیلاتی تكمیلی دانشگاه ها۳۰ آن را مورد توجه قرار داده اند.
● آیا علم اقتصاد در ربع قرن اَخیر، مطلب اساسی ای را به ما یاد داده است؟
ـ قطعا به خصوص در اقتصادكلان یاد گرفته ایم چطور با تورم مواجه شویم و بیكاری را كنترل كنیم. فكر می كنم مطالب فراوانی به ویژه درباره كنترل اقتصاد یك كشور در بعد كلان یاد گرفته ایم. همچنین درسهای بسیاری از آزاد سازی اقتصاد۳۱ و حركت خصوصی سازی۳۲ آموخته ایم. اگرچه هنوز مطالب زیادی برای یاد گرفتن مانده است، ولی وقتی آنچه الان می دانم را با مطالب دوران دانشجویی ام، در دهه های پنجاه مقایسه می كنم، فكر می كنم علم اقتصاد گامهای رو به جلوی بسیاری را برداشته است. هر چند كه اغلب در بعضی از زمینه ها علم اقتصاد عقب گرد داشته است.
● در چه زمینه های خاصی علم اقتصاد عقب گرد داشته است؟
ـ علم اقتصاد در زمینه ای كه كاملا صورت گرا شده است، دانشجویان خود را از مطالعه اقتصادی بازداشته است. من درباره دانشگاه های آمریكا چیزی نمی دانم، اما متاسفانه رشته اقتصاد در اروپا دانشجویان بسیار اندكی را به خود جذب كرده است. در حالی كه رشته های مطالعات بازرگانی۳۳ و مدیریت بازرگانی دانشجویان فراوانی را به سمت خود كشانده اند.
بحث این نیست كه فقط علم اقتصاد تكنیكی شده است. بحث این است كه علم اقتصاد به تكنیكها بیشتراز دیگر روشها ارزش می نهد و به این دلیل این رویكرد را صورت گرایی نامیدم. صورت گرایی گرایشی است كه در آن بیشتر به صورت توجه می كنیم تا محتوی استدلالها. این مسأله هم اینك نیز وجود دارد. اقتصاد دانان تنها به صورت نظریه ها و فرضیه های اقتصادی ارائه شده توجه دارند و تقریبا به محتوی واقعی فرضیه ها هیچ توجهی نمی كنند.
● عمده ترین مسایلی كه علم اقتصاد هیچ گونه پیشرفتی در آنها نداشته است كدام اند؟
ـ بازارها و چگونگی كاركرد واقعی آنها؛ به عبارت دیگر بازارها، عرضه و تقاضا را تنظیم می كنند. ما اقتصاد دانان درباره تعادل، مطالب بسیار زیادی می دانیم اما نمی دانیم كه چگونه بازارها واقعا به تعادل می رسند.
● به نظر شما در این روند چه چیزی می تواند علم اقتصاد را نجات دهد؟
ـ به نظر من درباره اینكه آیا اقتصاددانان می توانند خود را از این وضعیت رها كنند، بسیار خوش بین هستم. فكر می كنم اقتصاددانان محركه بالایی را بدست آورده اند. این محركه، رشته جامعه شناسی اقتصاد۳۴ است. ما اقتصاددانان به دست خود غول بی شاخ و دمی را در علم اقتصاد ساخته ایم كه امروزه تغییر آن دشوار شده است.
● حتی واقعیتهای تجربی جهان خارج و یا توفانهای اجتماعی بنیان كن هم نمی توانداین غول بی شاخ و دم را ـ ریاضیات ـ عقب نشاند؟
ـ مسلما چنین وضعیتی تغییر خواهد كرد، اما آن تغییر را به این زودیها نمی بینم. ممكن است من خیلی خوش بین هستم و ماندن دراین وضعیت بسیار دلسرد كننده و یأس آور باشد. اما به نظر من هیچ راه برون رفت دیگری سراغ ندارم.
پی نوشتها:
۱- Formalism .
۲- Fasifiability.
۳ - Evidence.
۴- Relativity theory.
۵ - Quantum Mechanics.
۶ - Open Society.
۷ - The Fundamental Postulates of Economic Theory.
۸ - The Current Mainstream Practice of Economics.
۹- Contrary Evidence.
۱۰- Malleable.
۱۱- Stagflation.
۱۲- Rational Expectation.
۱۳-The new Classical Macroeconomics.
۱۴- Market Bubbles.
۱۵- Formal Mathematical Modeliny.
۱۶- Social Mathematics.
۱۷- Entry Barrier.
۱۸- چون زبان اصلی مقاله، زبان انگلیسی است، زبان فرانسه یك زبان بیگانه محسوب می شود؛ درست به همین خاطرریاضی گرایی درعلم اقتصاد مثل نوشتن اقصاد به یك زبان بیگانه است.
۱۹- Multi market Equilibrium.
۲۰- Simplified Assumption.
۲۱- Historical Argument.
۲۲- Case Study.
۲۳- Public Policy.
۲۴- Property Rights.
۲۵- Institutional Structures.
۲۶- Asian Financial Crisis.
۲۷- Inequality of Income.
۲۸- Development Economics.
۲۹- Empiricism.
۳۰- Graduate School.
۳۱- Deregulation.
۳۲- Privatization.
۳۳- Business Studies.
۳۴- Sociology of the Economics.
ترجمهٔ مصعب عبداللهی
منبع : دانشگاه امام صادق (ع)


همچنین مشاهده کنید