جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پایان یک ایدئولوژی


پایان یک ایدئولوژی
طمع‌کاری باعث سقوط آزاد اعتبار سیاسی و اعتماد مالی شده است. رسوایی‌های اخیر در آمریکا وضعیت یک نظام ارزشی را آشکار کرد که ثروت عده‌ای اندک را مهمتر از رفاه اکثر مردم می‌داند.
آلن گرین اسپن روز ۲۳ اکتبر در کمیته نظارت و اصلاحات دولت درکنگره آمریکا گفت: «ایدئولوژی چارچوبی مفهومی است که مردم در آن با واقعیت کنار می‌آیند. همه مردم ایدئولوژی دارند و هر شخصی برای زندگی نیاز به ایدئولوژی دارد. مساله این است که آیا این ایدئولوژی دقیق و درست هست یا نه؟» گرین اسپن به عنوان رئیس سابق بانک مرکزی آمریکا، از ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۶، در راس سیاست پولی آمریکا در سال‌هایی قرار داشت که شرایط برای بحران مالی کنونی ایجاد می‌شد.
وی ادامه داد: «مطلبی که می‌خواهم به شما بگویم این است که عیبی در ایدئولوژی پیدا کردم. نمی‌دانم این عیب تا چه حد مهم یا همیشگی است اما این واقعیت مرا به شدت نگران کرده است. این که در مدلی که من تصور می‌کردم ساختاری حیاتی است که چگونگی کار جهان را تعیین و تعریف می‌کند، عیبی وجود دارد.»
ایدئولوژی گرین اسپن سرمایه‌داری نامحدود بازار آزاد بود. استنباط آن از این که جهان چگونه کار می‌کند ریشه در منافع شخصی داشت. این یک نظام ارزشی بود که منافع خصوصی را بر عمومی، فرد را بر جمع و ثروت عده‌ای اندک را به رفاه اکثریت مردم ترجیح می‌داد.
این دیدگاه چنان حاکم شده و رایج بود که پس از مدتی حتی تشخیص آن به عنوان یک دیدگاه مشکل بود. این ایدئولوژی واقعیتی عملگرا بود که مخالفان آن دیوانه و چپگرا به حساب آورده می‌شدند. باب وود وارد در کتار خود به نام ارباب (که خود گویای مسائل فراوانی است) درباره آلن گرین اسپن نوشت: «او هرگز به اساس مقررات یا تئوری عمل نکرده بلکه همواره تحت تاثیر داده‌ها و اطلاعات بوده است.» آنان سوار لیموزینی سیاه در یک جاده کوهستانی شیبدار می‌راندند و از آنجا که دست نامرئی بازار ظاهرا همه چیز را هدایت می‌کرد، هیچکس نبود که واقعا برای چیزی پاسخگو یا مسوول باشد. لیموزین جایی توقف نمی‌کرد در واقع برای ثروتمندان رانندگی دیوانه‌وار مدام ادامه داشت.
اما عیب در ایدئولوژی گرین اسپن فقط بر امور مالی تاثیر نمی‌گذاشت بلکه همه گستره‌های روابط انسانی از جمله دنیای سیاست را هم آلوده می‌کرد. تام ویلساک (که باراک اوباما او را به عنوان وزیر کشاورزی خود انتخاب کرده) یک سال پیش گفت: «پول نقش زیادی در ایدئولوژی امروز آمریکا دارد به طوری که به نظر می‌رسد فقط پول دلیل زندگی امروز ما است.»
یک نظرسنجی که یک روز پیش از اعتراف گرین اسپن انجام شد نشان داد که تقریبا دوسوم آمریکایی‌ها «به شدت با این نظر موافقند که فساد سیاسی نقش بزرگی در بحران مالی اخیر آمریکا داشت.» سازمان ناظر قوه قضائیه که نظرسنجی فوق را انجام داد اعلام کرد ۱۹ درصد دیگر از آمریکایی‌ها نیز گفتند «تا حدودی با این نظر موافق هستند.»
دو رسوایی بسیار بزرگ در هفته‌های اخیر نشان می‌دهد خط بین اعمال غیراخلاقی و غیرقانونی در سیاست، و بی‌پروایی و جسارت، و نادرستی و فریبکاری در تجارت به قدری کم‌رنگ شده که تشخیص آنها به راستی دشوار شده است.
حیثیت و اعتبار در زندگی عمومی، مانند ایدئولوژی گرین اسپن و قیمت‌های سهام که این ایدئولوژی بر آن استوار بود، در حال سقوط آزاد است.
رسوایی اول به برنارد مادوف مربوط می‌شود،‌که پس از اعتراف به حدود ۵۰ میلیارد دلار کلاهبرداری در طرحی مضاربه‌ای، توقف شد. کلاهبرداری مادوف خیلی فراتر از مسائل مالی است. او به عنوان قطبی در جوامع یهودی و مالی با اعتماد مردم بازی کرد.
در وب‌سایت شرکت او آمده است: «در عصر سازمان‌های بدون چهره که به دیگر سازمان‌های بی‌چهره تعلق دارند، شرکت سرمایه‌گذاری برنارد مادوف یادآور عصر طلایی جهان مالی است عصری که همان نام صاحب شرکت برای جلب اعتماد مردم کافی بود.»
سرمایه‌گذاری در شرکت او کار هرکس نبود و فقط سرمایه‌دارانی پذیرفته می‌شدند که دوستی آنان را توصیه کرده باشد و همین انحصاری بودن جذابیت آن را بیشتر می‌کرد ضمن این که سود پرداختی آن نیز عالی بود. مادوف سالی حدود ۱۵ درصد سود، بدون توجه به آنچه در بازار می‌گذشت، به سرمایه‌گذاران خود می‌داد. در پالم بیچ، فلوریدا، مردم برای این که موفق به دیدار مادوف شوند، به عضویت «کانتری کلوب» و باشگاه گلف درمی‌آمدند و عملا به او التماس می‌کردند تا پول آنان را قبول کند. استیون اسپیلبرگ کارگردان معروف، فرانک لوتنبرگ سناتور نیوجرسی، و مورتایمر زوکرمن، ناشر نیویورک دیلی‌نیوز از جمله سرمایه‌گذاران یا در واقع قربانیان این مرد هستند. به نظر می‌رسد ثروتمندان و اشخاص مشهور آمریکا تسلیم یک کلاهبرداری عظیم شده‌اند.
میزان سود پرداختی به قدری زیاد بود که نمی‌توانست واقعیت داشته باشد و واقعا هم نداشت. اما احساس ثروتمندان برای برخورداری بیشتر از ثروت، بسیار ریشه‌دارتر از آن است که کاری با واقعیت داشته باشد. این بود که در یک چشم بر هم زدن نسل‌ها پس‌انداز و کل موسسات خیریه نابود شدند و بر باد رفتند.
رسوایی دوم به «راد بلاگوشویچ» فرماندار دموکرات ایلینویز مربوط می‌شود که حق دارد – یا داشت – کرسی خالی شده اوباما را در مجلس سنای آمریکا به شخص دیگری بسپارد. او پس از آن دستگیر شد که مطالب ضبط شده به وسیله ماموران پلیس فدرال نشان داد وی می‌خواست کرسی فوق را به گرانترین قیمت پیشنهاد بفروشد.
یک روز پس از انتخابات اخیر آمریکا، در شرایطی که حداقل نیمی از مردم آمریکا غرق در خوشی پیروزی اوباما بودند، به نظر می‌رسد فرماندار در فکر پرتر کردن جیب خود بود. او به یکی از همکارانش گفته بود: «من این گنج را پیدا کرده ام و خیال ندارم آن را مفت از دست بدهم.» این که می‌گویند این دو نفر می‌بایست اختلالات روانی داشته باشند چندان عجیب و غیرعادی نیست. مخصوصا فرماندار بلاگو‌شویچ که حداقل از سال ۲۰۰۵ تحت نظر پلیس فدرال بوده و می‌دانست که مکالمات او ضبط می‌شود، اما بسیار نگران‌کننده‌تر، این احتمال قوی‌تر است که آنان افرادی کاملا سالم و منطقی باشند. فرماندار شاید خشن و بی‌ادب و دارای گرایشات تهاجمی ضد اجتماعی و فاقد حس مسوولیت اخلاقی باشد ولی مادوف دارای نفوذ اجتماعی فراوانی بود. اقدامات آنان ممکن است برخلاف قانون بوده باشد اما با روح ایدئولوژی‌ای که برای حداقل یک نسل بر زندگی آمریکایی حاکم بوده، سازگار بود.
فرماندار این اندیشه را ابداع نکرد که ثروت و نفوذ سیاسی دست در دست هم به پیش می‌روند. او اگر صبورتر می‌بود عضویت در هیات‌های گوناگون و آشنایی با گروه‌های فشار خواسته‌های مادی وی را برآورده می‌کردند و هر کس که خواهان عضویت در سنا بود قطعا می‌دانست که باید بهای آن را بپردازد اما او فقط به فکر منافع شخصی و زودگذر بود.
اگر سازمان‌های ناظر مالی آمریکا به وظیفه خود عمل می‌کردند می‌توانستند جلوی کلاهبرداری عظیم مادوف را بگیرند. اما اگر او این کار را براساس مقررات انجام می‌داد، موقعیتی مشابه می‌توانست پیش بیاید که باعث ورشکستگی سرمایه‌گذاران او می‌شد. کلاهبرداری او وقتی آشکار شد که بعضی از سرمایه‌گذاران درصدد بیرون آوردن سرمایه‌های بیشتر از حد توان عرضه، او شدند. همین وضعی است که در ماه‌های گذشته برای بانک‌ها پیش آمد و به بحران مالی منجر شد. اما در حالی که مادوف تحت بازداشت خانگی است، بانکداران از کمک‌های عظیم دولتی و پاداش‌های کلان بهره می‌برند.
وقتی یک نظام سیاسی، که برای کار کردن باید به آن پول بدهید، با یک نظام مالی مواجه می‌شود که مانند یک طرح عظیم مضاربه‌ای اداره می‌شود، خلافکاری، فساد و افتضاحات گسترده تنها نتایج عملی آن است. سپس تنها سوال‌های باقیمانده این است که جامعه برای چه بهانه‌ای آماده است، حسابداران می‌توانند چه مقدار حسابسازی و وکلا، دفاع کنند.
برتولت برشت نمایشنامه‌نویس معروف آلمانی می‌گفت: «دزدی کردن با تشکیل یک بانک آسانتر از حمله مسلحانه به یک کارمند بانک است.»
نویسنده: گری یانگ
مترجم: علی ایثاری کسمایی
منبع: گاردین
منبع : روزنامه جام‌جم