پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نظام آموزشی ایران از ابتدا تا کنون


نظام آموزشی ایران از ابتدا تا کنون
آموزش در ایران را می توانیم به سه دوره پیش از ظهور اسلام، بعد از ظهور اسلام و دوران معاصر تقسیم نماییم. متن حاضر، بطور اجمال به توصیف این سه دوره می پردازد
الف) آموزش و پرورش دوره باستان
در دوره هخامنشیان، تعلیم و تربیت در خانواده، آتشكده و آموزشگاه درباری صورت می گرفت و دوران تحصیل از سنین ۵ تا ۷ سالگی آغاز می شد. در چنین سنی كودك مرحله اول آموزش را در محیط خانواده پشت سر می گذاشت و برای ورود به مدرسه و دوره های آموزش همگانی آماده می شد. برای زمان تحصیل و طول مدت آموزش در ایران قدیم می توان سه مرحله متفاوت قایل شد كه به نسبت رشد قوای جسمانی، ذهنی، روحیات و خصایص ملی، اهداف و نیازهای اجتماعی متغیر بوده است
▪ مرحله اول، یعنی آموزش خانوادگی كه طی آن مهمترین و اساسی ترین شالوده تربیت و آموزش ایجاد می شد و مادر وظیفه سنگینی به عهده داشت.
▪ مرحله دوم، آموزش عمومی بود كه از ۷ سالگی آغاز و تا ۱۴ و۱۵ سالگی ادامه می یافت.
▪ مرحله سوم، آموزش اختصاصی بود كه با بلوغ و رشد هیجانات در فرد مصادف بود. در این مرحله، استعدادها شناسایی و با توجه به استعداد فرد رشته های تخصصی به او آموزش داده می شد.
در روزگار زرتشت و هخامنشیان تا اواخر دوره ساسانیان، مغان، یعنی روحانیون زرتشتی، وظیفه تعلیم و تربیت را بر عهده داشتند و كلیه آموزشگاه ها بر مبنای اصول و تعالیم زرتشت اداره می شد.
▪ دانش آموزان به سه گروه تقسیم می شدند :
۱) دانش آموزان خاص : كه شامل شاهزادگان و بزرگزادگان بودند و به آنان علوم سیاسی، جنگی و كشور داری آموخته می شد.
۲) دانش آموزان حرفه ای : كه شامل فرزندان مغان، هیربدان، موبدان، پیشه وران، اصناف و صنعتگران بودند كه شغل، فن و حرفه پدر را به آنان می آموختند.
۳) دانش آموزان عمومی : كه فرزندان معلمان ، كارمندان درباری و بازرگانان را شامل می شدند و به آنان امور فرهنگی و اداری و اقتصادی آموزش داده می شد.
دانش آموزان به دو دسته پسران و دختران تقسیم می شدند. دختران معمولاً مطالب نظری، هنری و خانه داری می آموختند، ولی غالباً سواركاری، تیراندازی و چوگان به آنان آموخته می شد. در دوره هخامنشیان به دستور داریوش دانشگاه هایی برای آموزش علوم مختلف تاسیس شد. این دانشگاه ها، مراكز دینی زرتشتی و سایر ادیان را نیز در بر می گرفتند. مركز علمی " بیت اردشیر" كه ریاست آن به عهده مغ های ایرانی از طرفداران مذهب نسطوری (ترسایی) بود، از جمله آنهاست. با وجود این، دانشگاه به معنی واقعی خود از گندی شاپور آغاز شد كه جلوتر به آن خواهیم پرداخت.
نظام آموزش و پرورش در ایران، تا دوره ساسانیان كمابیش به همین صورت ادامه یافت. روش تعلیم و تربیت در آن دوران شفاهی بود و حفظ كردن و به خاطر سپردن مطالب، مهمترین عنصر آن را تشكیل می داد. آموزش موضوعاتی چون نیروی بدنی، اخلاق، ‍مناعت نفس، جوانمردی و سلحشوری، شرافت ملی و وطن پرستی، عمده ترین برنامه نظام آموزش بود. در دوره ساسانیان برنامه تعلیم و تربیت شامل سه قسمت دینی و اخلاقی، تربیت بدنی، خواندن و نوشتن و حساب كردن بود. در تعلیم و تربیت دوره ساسانیان دو طریق معمول بود. اول اینكه حدود برنامه و مدت تحصیل تعیین می شد و اولیاء در پرورش كودكان و انتخاب معلم و دستور تحصیل، آزاد بودند و دوم اینكه دولت در تمام عوامل تربیت دخالت داشت و با هدف مشخص، عقاید خاصی را به كودكان القا می كرد. در این روش سعی می شد همه طبق عقیده و سلیقه دولت پرورش یابند.
عقیده ای كه به تمام كودكان تلقین می شد، این بود كه شاه به خواست خدا و به موهبت الهی بر تخت نشسته و نماینده او روی زمین است و بر حسب اراده او كارهای كشور اداره می شود.
بطور كلی در این دوره، به پیروی از دستورات زرتشت و در احیای سنن ایرانی و ذوق و علاقه مردم این آب و خاك به كسب علم و دانش، آموزش و پرورش در همه زمینه ها گسترش یافت و سراسر كشور وسیع ساسانی را دربرگرفت. ظهور مانی و مزدك و انتشار عقاید آنان و نیز نفوذ آیین مسیحیت سبب شد كه ایران از سال ۲۶۵ میلادی به مركز برخورد این عقاید و ادیان با آیین زرتشت درآید. مردم ایران نه تنها مانع كارهای آموزشی و تربیتی پیروان ادیان مختلف آن روزگار نشدند بلكه در زمینه های تعلیم و تربیت با سایر ادیان به مبادله تجارب متقابل می پرداختند و كار دانشجویی و پژوهش های علمی و عملی را چه از جانب خود و چه از طرف اقلیت های دینی و قومی تقویت كرده و رواج دادند.
این رفتار پسندیده و همیشگی ایرانیان ناشی از آن است كه آیین زرتشت، دانش آموزی و فرهنگ و هنر را همواره بالاترین نیكی ها و مهمترین وسیله رستگاری می داند. وجود معابد و دیرها و صومه ها در عهد ساسانیان و در قسمت های غربی ایران به پیدایش و ظهور مدارسی چون مدرسه رها در نصیبین و امثال آن كمك كرد و ادیان آن روزگار هر یك به سهم خود در آموزش و پرورش اثرات مفیدی برجا گذاشتند و به نحوی در توسعه تعلیم و تربیت، نقشی ایفا كردند.
در سال ۴۸۹میلادی، مدرسه اورفا ( مدرسه ای مسیحی ) بسته شد و آن شهر از مركزیت انجیلی افتاد. بارسیا ( برسوما ) از حكام ساسانی دم را غنیمت شمرد و در شهر نصیبین، مدرسه دیگری تاسیس كرد كه قائم مقام مدرسه تاریخی اورفا شد و جوانان مسیحی ایرانی برای تعلیم و تربیت از اطراف كشور به آنجا شتافته، نزد علما تعالیم انجیلی فرا گرفته و به سرزمین خود باز می گشتند، به طوری كه پس از چندی اكثر كشیش های ترسایان ایران همه از مستخرجین مدرسه نصیبین بودند. در نتیجه از اواخر قرن پنجم تا اواسط قرن ششم، انتشار تعالیم مسیح به طریق مكتب نسطوری در فلات ایران و جبال كردستان متداول گشت و هم اكنون قبایلی به نام آشوری كه پیروان آن مكتب هستند در آذربایجان غربی زندگی میكنند.
مبادلات فرهنگی در دوران باستان، معمولاً در جریان رفت و آمدهای جهانگردان و بازرگانان به كشورهای مختلف و یا برخورد ملتها در مواقع جنگ صورت می گرفت. دانشگاه گندی شاپور (جندی شاپور) در شهری به همین نام در حوالی شوش و دزفول و شوشتر كنونی قرار داشت و در زمان انوشیروان و اواخر حكومت ساسانی شهرت جهانی یافت. در این دانشگاه، اساتید به طب توجه بیشتری داشتند تا فلسفه و ریاضیات. در رشته طب این دانشگاه، علاوه بر پزشكان ایرانی، پزشكانی از یونان و هند نیز به تدریس و تحقیق اشتغال داشتند.
مهمترین رشته ها و علوم دانشگاهی در ایران باستان، مخصوصاً پس از تعطیلی مدرسه فلسفه آتن در سال ۵۲۹ میلادی عبارت بودند از : دانش نظری، فلسفه، حقوق قضایی، ریاضی و نجوم، دانش كاربردی ( مانند كشاورزی، آبیاری و كانال سازی، معماری و ساختمان سازی، پزشكی ).
ب) تاریخ آموزش در اسلام
سال ۴۵۹ هجری قمری در تاریخ آموزش و پرورش اسلامی، فصل برجسته ای به شمار میاید. در این سال نخستین مدرسه از رشته مدرسه هایی كه خواجه نظام الملك، وزیر بزرگ سلجوقیان، ساخته بود در بغداد گشایش یافت. این مدرسه ها در جهان اسلام پراكنده شدند؛ تا آنجا كه شهرها و روستاهای كوچك را همگام با مدرسه های بزرگ در مراكز استانها، دربرگرفت.
پیش از برپایی این مدارس حلقه های آموزش در یك جا جمع نمی شدند، بلكه در جاهای گوناگون مانند مسجد، بیوت علما و ‏‎...‎‏ تشكیل می شدند. همین كه مدارس پراكنده شدند و فرصت ها و امكانات گسترده تری برای دانشجویان به سوی این مدرسه ها گسیل شدند. از این رو كمتر به دیگر جاها، كه پیشتر پررونق بود ولی همچنان سرشت خود را نگه داشتند و با كمی و كاستی گرایش دانشجویان به گونه ای تقلیدی همچنان به كار می پرداختند، روی میآوردند. در واقع روزگار پیش از ۴۵۹ ه.ق. و پس از آن، عموماً با جایگاه های گوناگون آموزش و تدریس، همپا و همراه است.▪ جایگاه های آموزش پیش از بنیاد مدارس، بدین قرار بودند :
ـ مكتب برای آموختن، خواندن و نوشتن‏
ـ مكتب برای آموزش قرآن و مسایل ابتدایی
ـ ‏ آموزش ابتدایی در كاخها‏
ـ كتاب فروشی ها
ـ خانه های دانشمندان
ـ تالارهای ادبی
ـ بیابان ( بادیه )
ـ مسجد
همه اینها مردم را به فراگیری خواندن و نوشتن واداشت. این گرایش به هنگام شكوفایی اسلام آغاز شد و گذشت زمان انگیزه ای برای بهتر شدن این هنر و حتی نوآوری در آن بود. گرچه در آغاز اسلام تعداد مسلمانانی كه خواندن و نوشتن میدانستند كم بود، ولی همه یا بیشتر آنان را پیامبر (ص) برای نوشتن نزد خود به كار می گرفت. از همین جا بود كه این اندیشه پیدا شد تا (ذمیان، نامسلمانان اهل كتاب) به كسانی كه می خواستند خواندن و نوشتن یاد بگیرند، آن را بیاموزند. در پیكار بدر بسیاری از مردم مكه به اسارت گرفته شدند، پیامبر اسلام كسانی را كه می توانستند خواندن و نوشتن بیاموزند، در برابر آموختن آزاد می كرد. این خدمت فدیه آزادی نا مسلمانان بود و بر این پایه یاد دادن از سوی آنان به چهره یك عرف رایج در آمد.
▪ مدرسه ها :
از روزگار پیدایش اسلام، شمار دانش پژوهان كم كم رو به افزایش نهاد و به دنبال آن تعداد موضوعات درسی هم افزایش یافت. عقیده بر این است كه تعداد زیاد درسها و مزاحمت ضروری برخواسته از درس و مطالعه پرستش و نیایش باعث انتقال آموزش از مسجد به مدرسه شد. فون كرمر ‏‎‎‏ چنین گفته است : پیشرفت و گسترش دانش گروهی از مردان را پدید آورد كه زیست مایه خود را تنها از راه تدریس به دست می آوردند. اینان دریافتند كه تنها با زیست مایه بدست آمده از این راه زندگی كردن دشوار است. از دیگر سو، پرداختن به پژوهش و مطالعه بیشتر ، مستلزم آماده ساختن زیست مایه بیشتر برای كسانی بود كه براستی، مدارس برای بر آورد نیازهای آنان بنیاد یافته اند. در واقع، فعالیت مسلمانان تا اندازه فراوانی در بیشتر این مدارس در راه پرداختن به پژوهش و مطالعات دینی به كار می افتاد تا ادامه آماده سازی زمینه گوناگون رشته های دنیایی. در نتیجه بیشتر این مدارس به نام پایه گذاران مكتب فقه شافعی، حنفی، مالكی و یا حنبلی پیوستگی داشتند .
فتح بغداد به دست سلجوقیان سر فصلی بود در پیكار با تشیع آنجا. نظام الملك، وزیر آلب ارسلان و ملكشاه ( م :‌ ۴۸۵ هـ . ق ) مدرسه هایی شكوهمند پی افكند كه در بغداد، نیشابور و بسیاری از شهرهای دیگر پس از او به نام این وزیر، نظامیه خوانده شدند. در روزگار فرمانروایی ایوبیان، مصر با شیوه هایی از مدارس آشنا گردید و در سراسر زمین و تحت فرمان نور الدین مدارس بسیاری ساخته شدند. شاهان، شاهپوران، شاه دختان، بازرگانان و حتی خدمتگذاران به ساختن و بنیاد مدارس و پشتیبانی از فرهنگ و آموزش، دلبستگی نشان داده و نقشی عمده بازی كردند.
ج) نظام آموزش و پرورش معاصر ایران
مطالعه اسناد و مدارك مربوط به تاریخ آموزش و پرورش در ایران نشان می دهد كه نخستین بار در ۹ آبان ۱۲۹۰ هـ . ش، مجلس شورای ملی قانون تعلیمات اجباری را تصویب كرد. در سال ۱۲۹۴ هـ . ش نظارت دولت در امر آموزش و پروش به صورت یك اصل در متمم قانون اساسی مطرح شد و از این تاریخ سازمان های آموزشی در ایران شكل منظم و متمركزی به خود گرفتند و نظارت دولت بر موسسات آموزشی جنبه قانونی یافت.
نظام آموزش و پرورش ایران شامل كودكستان، دبستان، دبیرستان، موسسات عالی و دانشگاه است. نظام آموزش و پرورش رسمی ایران در واقع از انقلاب مشروطیت و پس از وضع قانون اساسی و متمم آن بوجود آمده است. تا قبل از انقلاب مشروطیت آموزش و پرورش در مكتب خانه های سنتی ادامه داشت و معلمان آن معمولاً از طریق مراكز دینی و یادگیری فقه و اصول و درس قرآن به نعمت سواد دست یافته بودند و آنچه می دانستند با روش سنتی به كودكان و نوجوانان می آموختند. معمولاً دولت و سازمان های دولتی هیچگونه نظارتی بر آنها نداشتند و مواد درسی كه بدون یك برنامه مدون تدریس می شد، عبارت بود از خواندن، نوشتن، حساب، خط، قرآن و صرف و نحو عربی. علاوه بر این گونه مكتب خانه ها برخی مدارس غربی نیز فعالیت می كردند. امیر كبیر در سال ۱۲۲۵ خورشیدی دار الفنون را كه اولین موسسه عالی به سبك نوین در ایران بود راه اندازی كرد.
در سال ۱۳۰۰ خورشیدی قانون شورای عالی فرهنگ جهت اداره امور كلیه مدارس تصویب شد. تاسیس دانشسرا های مقدماتی و عالی برای تربیت معلم و دبیر، تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۲، گسترش مدارس در مراكز استان و شهرستان ها و بخش ها، ایجاد مدارس اكابر برای آموزش بزرگسالان در سال ۱۳۱۵ و اعزام دانشجو به كشورهای اروپایی به منظور استفاده از آنها در مراحل آموزشی كشور، از اهم اقدامات دولت در زمینه آموزش و پرورش از ابتدایی تا عالی بود. تا سال ۱۳۴۳ دو مقطع آموزش ابتدایی و متوسطه وجود داشت و پس از آن به سه دوره ابتدایی، ‌راهنمایی و دبیرستان تقسیم گردیده است. از سال ۱۳۴۵ به بعد به خاطر تحولات اجتماعی و دگر گونی های اقتصادی ـ اجتماعی كه منجر به دگر گونی در ساخت جامعه شد، تغییر در برنامه های آموزش و تعیین اهداف جدید ضروری می نمود. لذا در راستای وصول به اهداف جدید تغییراتی اصولی در تشكیلات و برنامه های نظام آموزش و پرورش به وجود آمد.
▪ اهم اهداف این دوره را می توان به شرح ذیل خلاصه كرد :
ـ تاكید بر سواد آموزی و تعمیم آموزش اجباری ابتدایی، مخصوصاً در روستا ها.
ـ پرورش نیروی انسانی ماهر و متخصص.
ـ پرورش سیاسی برای مشاركت فعال در زندگی سیاسی و اجتماعی و آگاهی به حقوق اجتماعی و احترام به قانون.
ـ پرورش ذوق هنری.
ـ پرورش جسمی ( تربیت بدنی ).
ـ تاكید بر اخلاق و فلسفه اجتماعی.
به علاوه در این دوره برای انتقال قدرت تصمیم گیری از مركز به سطوح پایین و ایالات اقدامات مفیدی در منطقه ای كردن آموزش و پرورش به عمل آمد و به موجب آن" اختیاراتی در جهت تصمیم گیری های لازم به شورا های منطقه ای تفویض شد.
▪ اهداف نقطه ای كردن آموزش و پرورش را می توان به شرح ذیل خلاصه كرد :
ـ مشاركت مردم در امر آموزش و پرورش
ـ جلوگیری از تمركز و تصمیم گیری برای حل مسائل در محل.
ـ تجهیز منابع محلی و تشویق مردم برای مشاركت در سرمایه گذاری فعالیت های توسعه آموزش و پرورش.
ـ تعیین اولویت های محلی و منطقه ای در برنامه ها و فعالیت های آموزشی.
ـ كمك به رشد اجتماعی مردم به منظور ترویج و كار برد شیوه و سیاستهای دموكراتیك.
پس از پیروزی شكوهمند انقلاب اسلامی، شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی از فروردین ۱۳۶۵ رسماً آغاز به كار كرد و پس از ۱۵۰ جلسه بحث، طرح كلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران را تدوین كرد كه در شهریور ۱۳۶۹ تصویب شد.
فریده موسوی
منبع : روزنامه حمایت