چهارشنبه, ۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 29 May, 2024
مجله ویستا

سیاست روزمره و ناداریهای روش‏شناختی - مطالعه موردی


سیاست روزمره و ناداریهای روش‏شناختی - مطالعه موردی
بی‏انضباطی فکری علل بسیاری از اختلالات سیاسی و مدیریتی است. در این میان هم مشکل کلیدی ریشه در «فقر روش شناختی» دارد. امتناع علوم انسانی با محوریت روش شناسی در تحلیل و مواجهه با ابتدایی ترین معضلات گریبان ما را گرفته و مستقیما در مرحله عمل کیان مصالح و منافع ما را تهدید می نماید.
در این نوشتار جستاری هر چند مختصر، به مواردی مهم پرداخته خواهد شد.
الف) روش شناسی تحلیل قانون آزادی حجاب اسلامی در ترکیه
چندی پیش شاهد تصویب (قانون لغو منع حجاب) در پارلمان ترکیه بودیم که بر حسب آن زنان محجبه می توانند با پوشش اسلامی در مجامع دانشگاهی ترکیه حاضر شوند. مصوبه مزبور گامی هم عملی و هم سمبلیک جهت فائق آمدن سازوکار فکری و عملی لایسیته و نیل به اسلام گرایی به شمار می‏آید.
این تحول بازتاب های گسترده ای در محافل خبری سیاسی و دانشگاهی داشت. بویژه اینکه ترکیه وارث امپراطوری عثمانی وکاندیدای پیوستن به اتحادیه اروپایی است. این تحول مورد توجه رسانه ها وشخصیتهای مختلف کشورمان نیز قرار گرفت واکثرا قانون لغو منع حجاب را صرفا ناشی از الهامات و بازتاب های انقلاب اسلامی ایران قلمداد کردند که گرچه دور از حقیقت نیست اما دستاویز مناسبی جهت منکوب کردن و زیر سوال بردن گرایشات مذهبی ترکیه بود و نهادهای محافظ مدنیت و فرهنگ لائیک از جمله ارتش سعی کردند در برخی موارد با سیاسی و امنیتی جلوه دادن موضوع در مهار حرکتهای فوق گام بردارند.
در این باره ذکر چند نکته روش شناختی که در تحلیل مسأله مزبور و موضوعات همسان کمک می کنند لازم به نظر می رسد:
۱) از نظر جامعه شناختی در ریشه یابی هر پدیده ای سه پارامتر را باید مدنظر قرار داد: نخست، عمل و مولفه های بلند مدت، دوم عمل و مولفه های میان مدت و سوم عمل و متغیر های آنی و کوتاه مدت
مختصات جغرافیایی، فرهنگی، دینی و تاریخی در گروه عوامل بلند مدت با ساختارهای سیاسی و نهادهای سیاسی و کارکردی در رده عوامل میان مدت و شرایط مبانی روزمره و رخدادهای خبری و... در ردیف مولفه های آنی و کوتاه مدت می گنجند.
البته گاهی شرایط خارجی و بین المللی نیز دخیل شده و حتی وضعیت داخلی را تحت الشعاع قرار می دهد. جالب اینکه تجزیه امپراطوری عثمانی و مسأله منع حجاب، مولود جریانهای فرآیندی و پروژه ای اروپایی بود. مقوله «مقاومت» در این چنین اموری نیز با این نگرش قابل ارزیابی است. یعنی اولا مقاومت ممکن است تحت تأثیر تأثرات خارجی باشد و دوم اینکه در سطح داخلی نیز عوامل بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت یک معلول مقاومتی را بوجود می آورد.
مقاومت در قبال منع حجاب در ترکیه نیز از این قاعده مستثنی نیست و سه عامل بلند مدت (وضعیت فرهنگی، تمدنی و دینی)، عوامل میان مدت داخلی و بین المللی (از قبیل رشد اسلام گرایی در خاورمیانه و انقلاب اسلامی ایران)، عوامل کوتاه مدت (روی کار آمدن دولت اسلام گرا و مجلس با اکثریت اسلام گرایان) جهت بخش بودند.
مضاف بر اینکه عوامل بلند مدت همواره تأثیر محکم تر، عمیق تر و کار سازتری دارند.
"برتراند بدیع"، جامعه شناس ایرانی الاصل فرانسوی در کتاب "دو دولت" می نویسد: « تلاشهای غرب گرایانه و غربی کردن جوامع مسلمان، همیشه با عکس العمل احیاگرانه مواجه شده است زیرا بسته های فرهنگی و اجتماعی ، غربی کردن را پس می زنند.»
۲) اسلامگرایی در ترکیه «خودجوش» و «درون زا» است و سایر فاکتورها درجه دوم اهمیت قرار دادند. چرا تلاش داریم با لحنی عاطفی و غیر علمی نقش خارجی را پررنگ کرده و از ذکر تکاپوهای داخلی آن کشور غفلت می کنیم؟ این نوع اظهارات فقط جو اختناق را بر اسلام گرایان تشدید می کند. البته ما در جای خود ابایی از الگوسازی و الهام بخشی نداریم اما این فرهنگ و علقه مردم ترکیه است که خواستار حجاب اسلامی و سایر سمبل های دینی است.
۳) فقر علوم انسانی موجب بسیاری از اختلالات فکری، سیاسی، امنیتی و منفعتی است که متاسفانه بویژه در دولت نهم نمود بارزتری دارد. در این میان فقدان و یا ضعف جدی روش شناسی و روش تبیین و درک واقیتهای فرهنگی و سیاسی داخلی و بین المللی به بسیاری از طرهای داخلی و بین المللی ما لطمه می زند.
ب) روش شناسی تحلیل حضور رئیس جمهوری اسلامی ایران در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس
ماهها پیش دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس شرکت کردکه همواره بر تصاحب جزایر سه گانه ایرانی تاکید کرده است.
اجلاس مزبور نیز در بیانیه پایانی مدعی شد که جزایر تنب بزرگ وکوچک و ابوموسی تعلق به کشور امارات است. از این رو حضور آقای رئیس جمهوردر نشست مذکور موجی از انتقادات را به دنبال داشت. اما رئیس جمهور در پاسخ به این انتقادات، منتقدان را کسانی نامید که اصلا اقتضائات دیپلماسی را درک نمی کنند وگفت: «اینها بی سواد هستند.»
دکتر احمدی نژاد بر این باور بود که این شورای همکاری خلیج فارس است که در قالب پردازشهای ایرانی گنجید نه بالعکس.
نکته روش شناختی اینکه، بر فرض هم که اعراب بر حسب چارچوب ایرانی حرکت کنند، انتقادات و تحلیلهای مخالف نیز به قدری سست و بی پایه نیستند که بتوان به کلی آنها را سطحی قلمداد کرد. چرا که هر استدلالی ممکن است مخالفش هم تاحدی حامل حقیقت باشد. به تعبیری محاسبات استراتژیک، عرصه «تناسبات»است نه «غلط مطلق» یا «صحیح مطلق».
هر نظری ممکن است بادرصد خاصیعلمی تر و دقیق تر ازنظر معارض باشد. لذا شرکت آقای رئیس جمهور در اجلاس فوق ممکن است منافع و مضراتی داشته باشد. آنگاه ایشان می توانست استدلال کند که بعنوان مثال منافع حضور از مضرات بیشتر بود.
نکته اخر اینکه دلایل مخالفین از نظر سیاسی وحقوقی به قدری مستحکم بوده و هست که جایی برای شک وشبهه باقی نمی گذارد موتور محرکه حقوق بین المللی، عنصر«عرف»
است، یعنی از نظر عرفی رئیس دولت ایرانی در جلسه ای شرکت می کند که بیانیه پایانی آن مدعی جزایر ایرانی است و این یعنی به رسمیت شناختن تصمیم شورای همکاری خلیج فارس که مبتنی بر ترتبات سیاسی و امنیتی است. بنا براین جایی برای پرخاش جهت انتقاد علمی وحقوقی وجود ندارد.
نتیجه اینکه حوزه سیاسی ،حوزه «اطلاقات» نیست که متحمل قضاوتهای مطلق باشد. عرصه اطلاق، عرصه ای تنگ و محدود است کمتر ممکن است که سخنی به قدری سطحی وغیر عقلی باشد که بتوان برسر آن کوبید!
بنابراین درک روش علوم انسانی و سیاسی از وظایف دولتمردان است که باید سرلوحه کار خود قرار دهند به قدری مولفه های منفی بر شرکت رئیس جمهور در اجلاس سران عرب مترتب است که گویای همه چیز است!
ج) روش شناسی تحلیل بحران غزه
در یک دهه اخیر اسرائیل،پیچیده ترین و غامض ترین برهه تاریخی را پشت سر گذاشته است، چراکه رژیم صهیونیستی نسبت به گذشته مجبور شده است تا از شدت اقدامات سخت افزاری کاسته و فعالیتهای نرم افزاری بیشتری انجام دهد و گسترش نقش افکار عمومی مضایق اساسی بر سر این رژیم نهاده است.
دوم اینکه گستره و عمق انتفاضه و عدم کفایت مذاکرات، سیاست های این رژیم را باعدم تعیین کنندگی و پارادوکس مواجه کرد، به عبارتی تل اویو با پارادوکس «خشونت ومذاکره» و عدم تصمیم مواجه گردید.
از این رو صهیونیستها از جنوب لبنان و غزه عقب نشستند تا شاید گشایشی حاصل شد و بتوانند به ثبات نسبی البته درون گرایانه در خط ومشی سیاسی خود نائل آیند امابا عدم توفیق، جنگ ۳۳روزه علیه لبنان را شروع کردند تا عمق استراتژیک خود را ارتقا دهند که این استراتژی نیز با شکست مواجه شد و بلکه موضع اسرائیل را به شدت تضعیف نمود .
رژیم صهیونیستی نمی توانست شکست مزبور را هضم نماید زیرا این شکست می تواند عواقب چندین ساله برای اسرائیل داشته باشد و رژیم غاصب را وارد گردونه ای قهقرایی نماید.
بنابراین پس از تحریم، حکومت حماس توانست اقتدار خود را در غزه مسجل نماید. مجددا صهیونیستها به غزه یورش بردند که این یورش برآیند استیصال تل اویو می باشد. بدین معنا که سیاست اسرائیل با سردرگمی و نبود برنامه مدون با دورنمای مشخص روبروست.
ذکر این نکته می تواند ارزشمند باشد که صهیونیستها اینبار ممکن است سیاست مشخصی بر اساس «جنگ مداری» پیش گرفته وخود را از بلاتکلیفی و شلختگی سیاسی و امنیتی نجات دهند. اگر بناست تل آویو هر روز تضعیف شود، ممکن است دست به هرکاری بزند و حتی مساله هسته ای جمهوری اسلامی ایران را نیز بدان پیوند زده و بدینوسیله به جنگی تمام عیار دست بزند. خلاصه اینکه سیاست خارجی رژیم غاصب از محاسبات منطقی،عقلی واستراتژیک تبعیت نمی کند و این برای خود و دیگران خطرناک است.
بنابراین تحلیل بحران مزبور، باید غیر از روش شناسی استراتژیک ونظامی به اختصاصات «روش شناسی روان شناسی» نیز متوسل شد. یعنی دولتمردان اسرائیل ممکن است دست به اعمالی بزنند که با رویکرد روان شناختی قابل محاسبه و ارزیابی باشند نه با علوم استراتژیک. به عبارتی جهت درک جامع ابعاد مساله باید به معارف علم سیاست، علوم نظامی، جامعه شناسی و روان شناسی توسل شد و هیچکدام از رویکردهای فوق به تنهایی کافی نیستند و نمی توانند پرسشهای چندگانه را پاسخ گویند.
نعمت‏الله مظفرپور
کارشناس ارشد روابط بین‏الملل، مولف کتاب رویارویی آرمانشهرگرایان (جمهوری اسلامی ایران و آمریکا)
منبع : سایت الف