پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


پیرامون ازدواج و حجاب


پیرامون ازدواج و حجاب
به نظر شما کی و کجا حجاب به طور صحیح و کامل اجرا شده؟ ۱۰۰سال پیش ایران خوبه؟ اون وقت که چیزی به نام تهاجم فرهنگی وجود نداشته.اصلا مسئله من این نیست که چرا الان حجاب نمی تونه کاری رو در جامعه ما پیش ببره، جامعه امروز ما یک جامعه بیماره.من می گم این بیماری بر اثر سالها وجود حجاب پدید اومده و امروز فرهنگ ندید بدید بودن( عقده و در نتیجه عدم امنیت بیشتر) که از رهاوردهای حجابه، با از بین رفتن بعضی سنتهای جاهلی گذشته نمایان شده در حالی که همیشه وجود داشته اما شرایطی برای بروز نداشته.راحت بگم،حجاب با آدما کاری می کنه که در اولین رابطه معمولی با جنس مخالف آب از دهنشون را بیافته! گواه این مطلب دانشگاه های ۷یا ۸ سال بعد انقلابه! شاید به ظاهر فساد کمتر باشه اما تکاملی در بین نیست! بحث من اون تکا مله است، چرا مردایی که در خانواده های مومن تربیت می شن، سریع تر گول دخترای نه چندان پاک رو مثلا در دانشگاه می خورن؟ آیا این هدف حجابه؟ آیا به این شکل، ازدواج به شدت تحت تاثیر میل جنسی قرار نمی گیره؟
اینا مثال های پیش پا افتادست که قابل تعمیم به مسایل دیگه است.
کلام شهید مطهری هم به نظر بنده به مثابه قطع دست دزد یا زندانی کردن انسان ها برای گناه نکردنه.
من اصلا اینکه مردان غربی به virginity احترام می ذارن رو تا یید نمی کنم چون با مثالهای مستندی فهمیدم که نه تنها احترام نمی ذارن بلکه این رو یک عیب به شمار میارن!
ضمنا باز هم معتقدم وفاداری جنسی هیچ ربطی به مقو له حجاب نداره. چه بسیار زنان بی حجابی رو دیدم که وفاداری مثال زدنی به شوهرشون داشتند و زنان با حجابی که بویی از انسانیت نبرده بودند. پس چنین نتیجه ای رو گرفتن دور از انصافه.
دارویی که نوشیده نشده است، نمیتوانیم به عدم فائده آن حکم بدهیم.
۱) بررسی های تاریخی نشانگر آنند که آنچه در ایران امروز میبینیم در طول تاریخ هزاران ساله این خطه بی سابقه است. در زمان کلیه شاهان سلسله های پیش از پهلوی و همچنین با اندک تفاوت هایی در زمان رضا و محمدرضا، برهنگی و نپوشاندن بخش هایی از بدن پدیده ای "وارداتی" بوده است و "ایرانی" هیچگاه در ورطه "بدن نمایی" نیفتاده است. نوع لباس سرتاسری عامه مردم ایران در تاریخ این سرزمین، سند غیر قابل انکار پوشیدگی است. علت هم عمدتا در اولا "مردسالاری" مطلق حاکم بر جامعه و ثانیا "رد برهنگی از سوی همه ادیان بزرگ و پر طرفدار این سرزمین" بوده است، علاوه بر اینکه "غنای کم نظیر فردی" و "دارایی اخلاقی سطح بالا" ی ایرانیان این مردم را از جلوه گری هایی به هدف جلب نظرها در همه تاریخ بی نیاز میداشته است. حال آنکه چند گام آنسوتر در هندوستان قدیم، شب نشینی ها و رقص ها و مطربی های زنان و مردان کم پوشش عنصری از "تاریخ" و غیر قابل انکار است. لذا اساسا پدیده حجاب در ایران، به شهادت تاریخ، دیرین تر از آنی است که بتوان تبعات و نتایج آن را امروزی دانست. در نتیجه اگر معتقدید "عقده جنسی" و "عدم امنیت" از تبعات حجاب هستند، باید معتقد باشید که ایرانیان عموما و در طول تاریخشان دارای این مشکلات بوده اند.
۲) "تهاجم فرهنگی" مفهومیست در برابر "تبادل فرهنگی". در "تبادل"، فرهنگها مضامین مفید و سودمند خود را مبادله میکنند. بعنوان مثال رسوم میهمان پذیری و وفای به عهد و میثاق، و یا نظم کاری و پایبندی به خانواده میان فرهنگها مبادله شدنی هستند. اما هرگاه "اشکالات" و "معضلات" یک فرهنگ، عالمانه و عامدانه به فرهنگی دیگر عرضه و حتی گاهی با زور تحمیل میشود، آنچه رخ داده است را "تهاجم یک فرهنگ به فرهنگ دیگر" مینامند. به زعم بسیاری از کارشناسان مستقل علوم اجتماعی در سراسر دنیا، فرهنگ برهنگی به معنای عام آن که در جهان امروز – به دلایلی که در گنجایش این نوشتار نیست - رو به گسترش نهاده است، از "اشکالات" و "معضلات" فرهنگ "غربی" است و هیچگاه در شرق سابقه و ریشه نداشته است. لذا "عرضه" این معضل یا "تحمیل" آن (همچنان که در کشف حجاب رضاخانی بروز نمود) از مصادیق تهاجم "فرهنگی به فرهنگ دیگر" است. "تاریخ تمدن" ویل دورانت، آکنده از مثال های روشن تاریخیست که نشان میدهند حتی در مغرب زمین نیز برهنگی و به نمایش گذاشتن اندام انسان - از روی لباس یا بصورت عریان – به هیچ نحوی وضع امروزی را نداشته است و کم پوششی اتفاقا از نتایج و تبعات "فقر و نداری" بوده و اشراف و دارایان "حوزه دیداری" خود را بسیار ویژه و مخصوص میداشتند و "پوشش" از نشانه های "اصالت و والایی رتبه" تلقی میشد. اینکه اصولا چرا برهنگی و فرهنگ اجتماعی منتج از آن مجموعا "معضل" تلقی میشود محتاج بحث مجزا و مفصلیست که در حوزه "انسان شناسی"، "غریزه شناسی" و بررسی آکادمیک "نحوه عملکرد غدد درون ریز آدمی در مواجهه با برهنگی" و همچنین "تاثیرات روانی برهنگی در بازده محیط های کار و تحصیل و اجتماع و خانواده"، امروزه به طور دقیق در حوزه و دانشگاه و در سراسر دنیا مورد پیگیری قرار گرفته است و میگیرد و به شما اکیدا توصیه میکنم در این حوزه از مطالعه کم نگذارید و به خصوص "منابع خارجی" را مورد مداقه قرار دهید.
۳) اینکه در "اولین ارتباط با جنس مخالف" به تعبیر شما "آب از دهان انسان راه می افتد" ، ناشی از "تلقی جنسی" است. جنس مخالف علاوه بر جنسیت خود، انسانی است دارای همه جوانب انسانی. او محترم است، دارای اختیار است، دارای قلب و روحی مجزای از دیگران و احساساتی شخصی است، دارای توانایی هایی غیر قابل انکار است و از همه مهمتر در حال طی مسیر سعادتی است که با عقل و شعور و فهم خود و مستقلا آنرا تشخیص داده است. جنس مخالف البته دارای آلت جنسی نیز هست و "یکی" از قابلیت های او کنش و واکنش جنسی است. هر گاه من، ارتباط آلتی خود را محدود به یک یا چند نفر مشخص و خاص نمودم و بدون هیچ کمبودی در هنگام نیاز و صلاحدید، آن ارتباط را با آن فرد یا افراد برقرار کردم، دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد که به دیگر موجودات از جنس مخالف خود در جامعه ام توجهی همراه با "تلقی جنسی" داشته باشم بلکه آنها از وجوه دیگر و غیر جنسی شان مخاطب ارتباط من خواهند بود. توجه کنید که در این حالت هیچ عقده، عدم امنیت و یا بیماری من و جامعه ام را تهدید نمیکند. براساس تحقیقات علمی و معتبر انجام گرفته، توانایی جنسی آدمی "محدود" است لیکن توانایی "تلقی"، "انگاره سازی"، "فانتزی سازی" و "تخیل جنسی" به دلیل "روحانی بودن"، نامحدود است. لذا دین اسلام برای خواهش و توانایی جنسی آدمی که "ارضاپذیری" دارد، تعریف و راهکار ارائه میکند، اما برای آنچه به تلقی ها و تخیل ها دامن میزند حکم "تحریم و ممنوعیت" میدهد. دلیل هم واضح است : "به هیچ وجه، تنوع طلبی جنسی نوع انسان که ناشی از تخیل و تلقی نامحدود اوست، ارضا شدنی نیست." خداوند نمیخواهد انسانها به حرج و گرفتاری بیفتند. "برهنگی و بد حجابی" و "نمایاندن بدن از روی لباس یا بصورت عریان"، صرفا به تخیل ها و تلقی ها می انجامند و این "نیاز غیر قابل ارضا" نباید در وجود انسان جوانه بزند و رشد کند.
۴) کاملا تصدیق میکنم که "حجاب" و همه دستورات الهی به جهت "تکامل" به وجود آمده اند. اما به نکته ای که در نوشته قبلی ام اشاره کردم مجددا اشاره میکنم : شما، تنها و تنها و تنها زمانی میتوانید از دین مبین اسلام توقع "به تکامل رساندن انسان" را داشته باشید که به "همه" و باز هم تاکید میکنم " به همه" آن پایبندی داشته باشید. این مطلقا امکان ندارد که در جامعه ای ازدواج و رابطه لازم و حتمی و ضروری و طبیعی با جنس مخالف با "مشکل" و "سختی" و "عدم امکان" روبرو باشد و آنوقت "حجاب" بعنوان محو کننده زمینه تخیل ها و اوهام غیر ضروری، کارکردی داشته باشد. اصلا شما در جامعه کنونی ایران به هیچ وجه از حجاب توقع "تکامل جامعه" را نداشته باشید. شما هر وقت هم رابطه را به طرز اسلامی و با نهایت آسانی و سهولت برقرار کردید (ازدواج) و در کنار آن زمنیه وهم و تلقی و تخیل بی مورد را با محو مظاهر تحریک (حجاب) از میان برداشتید، آنگاه اگر در جامعه خود اثری از بیماری، عقده و یا عدم امنیت دیدید، آنرا میتوانید "منطقا" به دستورات اسلامی از جمله حجاب و عدم کارکرد آنها نسبت بدهید. امروزه چنین نشده است و من به حکم منطق "نمیتوانم ادعای شما را بپذیرم". دارویی که نوشیده نشده است، نمیتوانیم به عدم فائده آن حکم بدهیم. آنچه در خانواده های مذهبی یا در دانشگاه های ۸ سال پس از انقلاب رخ داده است نیز اتفاقا به نظر من بدلیل اجرا نشدن اسلام "به طور کامل" بوده است.
۵) فرموده اید : ((باز هم معتقدم وفاداری جنسی هیچ ربطی به مقوله حجاب نداره. چه بسیار زنان بی حجابی رو دیدم که وفاداری مثال زدنی به شوهرشون داشتند و زنان با حجابی که بویی از انسانیت نبرده بودند. پس چنین نتیجه ای رو گرفتن دور از انصافه.))
این جملات را از آن سو نیز میتوان نوشت : ((چه بسیار زنان با حجابی رو دیدم که وفاداری مثال زدنی به شوهرشون داشتند و زنان بی حجابی که بویی از انسانیت نبرده بودند.)) اما اگر خوب توجه کنید هیچکدام از این چهار جمله و اساسا هیچ ترکیب n تایی از آنها بیانگر "اثر حجاب بر وفاداری" نیست. این جملات صرفا همه حالت های ممکن را بیان کرده اند. در بررسی اثر و تاثیر، باید "عناصر بحث" به دقت شناسایی شوند. باید بحث در زمینه "حجاب" و "مفهوم وفاداری جنسی" به نقطه مشترکی رسیده باشد تا بتوان پیرامون تاثیر آن دو بر یکدیگر (چه تایید و چه رد آن) سخن راند. به عقیده بنده در یک جامعه با تشکیلاتی که اسلام پیشنهاد میدهد و با مراعات "همه" اصول آن، حجاب "ضمانت اجرایی وفاداری جنسی" خواهد بود و شائبه بی وفایی و اساسا امکان آن را منتفی میکند. اما تاکید میکنم که این مهم در صورت مراعات "همه" دستوارات اسلام رخ خواهد داد و اگر اسلام بصورت "بخشی" اجرا شود، از حجاب به تنهایی نمیتوان توقع کارکرد اصلی را داشت.
۶) نظر بنده این است که ازدواج دارای جوانب است و تنها امری "جنسی" نیست. ازدواج زمانی به یک امر جنسی تنزل پیدا میکند که اغلب امور آدمی اینگونه شده باشند! اگر آدمی ذوق و قریحه اش جنسی شد، اگر اوج لذت او منحصر در انزال جنسی شد، اگر نهایت آرزوی او تمتع بی نهایت جنسی شد، در مورد چنین انسانی حق با شماست، ازدواج هم برای او صرفا جنبه جنسی خواهد داشت یا دست کم مهمترین جنبه ازدواج در نظر او جنبه جنسی آن خواهد بود. اما انسانی که من تعریف میکنم "در مسیر کمال" است و در یک جامعه کمال گرای اسلامی که برای همه نیازها برنامه ریزی کرده است، با ازدواج کردن، نه تنها پاسخی برای توانایی عمل جنسی خود میابد و از کنش ها و واکنش های جنسی به طور طبیعی لذت میبرد، به آرامش روحی و روانی غیر قابل وصفی دست میابد که دیگر آدمیان را "انسان" و نه "آلت جنسی" میبیند و کلیه کارکردهای دیگر آنها برای او قابل استفاده خواهند بود. تعامل انسانی در جامعه مد نظر من تعاملی بسیار سطح بالاتر از تعامل مادی و محدود جنسی است و اتفاقا اگر به محض رخداد نیاز جنسی، فرد بتواند در محدوده تعریف شده ارضا شود، سراسر دیگر بخش های جامعه به درجه "استقلال از جنسیت" میرسند و نیاز به وجود بسیاری از نهادهای پر هزینه و پر دردسر "حقوق طلبی جنسی" از اساس منتفی میگردد. در جامعه مورد نظر من، "زن" در محیط خانواده اش و فقط در محیط خانواده اش "زن" است! او در اجتماع، "یک انسان" است و بس. و مرد نیز ...
محمد حسین امینی