شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


پرونده یی برای «تاوان» برنده گوی طلایی


پرونده یی برای «تاوان» برنده گوی طلایی
آکادمی عاشق حماسه های باشکوهی است که معمولاً هم در اکران زمستانه روی پرده سینماها می روند.
مجسمه اسکار معمولاً به فیلمی می رسد که اثری از همان حماسه مورد نظر را در خود داشته باشد و در نهایت هالیوود جاده رویاهای فیلمسازانی است که اگر کمی زرنگ باشند که معمولاً هر سال چند نمونه از این زرنگی ها را هم می بینیم می توانند با شکل دادن فضایی کاملاً هالیوودی و البته اسکاری و باشکوه اسکار را تصاحب کنند و با در دست گرفتن این مجسمه بگویند؛ «خدای من، نمی دانید چقدر از گرفتن این جایزه شگفت زده شدم.»
در حالی که لحظه شماری ها برای شنیدن نام برندگان اسکار آغاز شده بسیاری از سینماگران «تاوان» جو رایت برنده گوی طلایی را در حالی که مدعی جدی اسکار می دانند در عین حال در دسته همان حماسه های باشکوه و حتی گول زننده یی که با زرق و برق ظاهرشان مخاطب را به زانو درمی آورند، قرار می دهند. اما «تاوان» با وجود اینکه دارای چنین خصلت هایی هم هست در عین حال فراتر از آن نیز پیش رفته است نه صرفاً فیلمی که دوست داشته باشند فقط به آن جایزه دهند.
کارگردان ۳۶ ساله فیلم که دومین تجربه سینمایی اش را خلق کرده است در اولین فیلمش از «غرور و تعصب» جین آستین اثری قابل قبول اقتباس کرده بود. در حالی که «تاوان» هم اقتباسی از رمان مشهور یان مک ایوان است.
کارگردان از همان آغاز فیلم می خواهد چشمه هایی از ذهن خلاقش را رو کند؛ ماشین تایپ تعیین کننده فیلم که داستان شگفت انگیز آن را به نوعی رقم می زند و صداگذاری درخشان که با دقت زیادی حالت ریتم و البته موسیقی متن را برای فیلم پیدا کرده است. در حالی که نباید به سادگی از مساله استفاده درخشان از صدا در فیلم گذشت. اینکه بخواهیم به این نتیجه برسیم که تکنیک صداگذاری در سال ۲۰۰۸ با آن امکانات زیاد دیگر هنر نیست یا خارج از دکوپاژ کارگردان بوده و فقط به سلیقه خود صداگذار در فیلم استفاده شده، کاملاً بی انصافی است.
هر بیننده یی اگر «غرور و تعصب» رایت را دیده باشد قطعاً سکانس پلان های معروف او را فراموش نخواهد کرد به خصوص سکانس درخشان ضیافت شام خانواده سلطنتی انگلیس که با استفاده از اجزای مناسب صحنه در قاب بندی دقیق و با بازی های تمام بازیگران اصلی ازجمله کیرا نایتلی، دونالد ساترلند و رزا موندپایک به اضافه سیاهی لشگر که همه و همه فصلی باشکوه را در فیلم رقم زده اند. کارگردان خلاق به شکلی دیگر در تاوان هم از ذهن خلاقش استفاده کرده است.
ساده ترین مخاطب یا یک کارگردان حرفه یی وقتی سکانس کنار ساحل را در میان انبوه سربازان انگلیسی، فرانسوی و مردم عادی می بیند از دیدن چنین عظمتی هیجان زده می شود. هرچند بسیاری از منتقدان فیلم را با همین سکانس معرفی کردند در عین حال به آن خرده هم گرفته اند که خیلی کار مهم یا جدیدی نبوده. ولی اگر بخواهیم تا پایان عصر سینما (،) فقط از سکانس پلان مشهور اورسن ولز در «نشانی از شهر» حتی اگر بهترین سکانس پلان تاریخ سینما باشد به عنوان نمونه یی فراموش نشدنی یا غیرقابل تصور با توجه به زمان ساخت فیلم صحبت کنیم، به نظر منطق خیلی درستی نیست که البته متاسفانه بخش زیادی از این مسائل و این نقدهای به وجود آمده به ساختار خود سینمای مدرن امروز و به خصوص هالیوود برمی گردد که بسیاری از این تفکرات سختگیرانه را در ذهن ما ثبت کرده تا به هر بهانه یی اجازه دهیم به مرکز اصلی تاریخ سینمای جهان که سینما را به خیلی از بزرگان یاد می دهد، حتی با وجود فاصله گرفتن از دوران اوج، انتقاد کنیم.
متاسفانه استودیوهای هالیوودی در طول سال آنقدر فیلم بد و عجیب و انتقادآمیز می سازند که اگر این وسط نمونه یی هم خوب ساخته شود مثل تاوان که در انگلستان هم تهیه شده است شاید قربانی همین جریان شود. «تاوان» یک شاهکار حیرت آور نیست.
البته که نیست و شاید حتی اگر به شکل الگوهای دیگری از دکوپاژ کارگردانی و با مثلاً جود لا و نیکول کیدمن- که در کوهستان سرد فیلمی از همین دست مقابل هم قرار گرفته بودند تهیه می شد باز هم تبدیل به یک شاهکار نمی شد. سینما در دوران جدیدش و در حالی که کاملاً به سوی دیجیتال حرکت می کند عملاً راه را هم برای خلق شاهکارهای کم نظیر دشوارتر از قبل کرده است.
آنقدر سوژه ها ساخته شدند و آنقدر شیوه های مختلف کارگردانی به کار گرفته شدند که عملاً خلق کارهای جدید هم به حرکات شگفت آور دوربین یا تدوین های غیرخطی حیرت آور و هزار جور شیوه دیگر ختم شده اند. تاوان اما برگ برنده یی به اسم فیلمنامه دارد که بازی های زمانی اش هم روی خط داستان نوشته شده خود شخصیت فیلم پیش می رود در حالی که به قواعد آکادمیک سینما هم پایبند است.
روزگاری در امریکا دخترهای ۱۹ ، ۲۰ ساله و حتی کوچک تر با دیدن تایتانیک جیمز کامرون روی گریه بیشتر ۱۰ دلار شرط می بستند و زارزار با دیدن سرنوشت رز و جک فیلم که وینسلت و دی کاپریو بودند- از ملودرامی لرزآور حرف می زدند.
تاوان از آن دست عاشقانه های گریه دار است. اما مساله اینجاست که سر ارزش داشتن فیلمی مثل تایتانیک میان منتقدان دعوا بود. فیلم حتی از دیدگاه خیلی ها به اثری آبکی و گریه دار و با رنگ و بوی تجاری محکوم شد. اما تاوان چنین سرنوشتی را هنوز پیدا نکرده و به نظر هم نمی رسد پیدا کند چون فیلم محکم روی پایش ایستاده است. شاهکار نیست اما محکم است و دوام دارد
منبع : وب سایت سینمایی سی نگاه


همچنین مشاهده کنید