پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
چند میگیری رهایمان کنی؟
احمدلو به جای خلق موقعیتهای كمیك خلاقانه به دو عنصر همیشگی سینمای كمدی عامهپسند ما روی آورده: «غرابت و اغراق» البته از این دو عنصر به سطحیترین نحو استفاده شده است. فضا و شخصیتهای فیلم عجیب و غریب و نامانوس و غیرملموس هستند و در دنیای فیلم هم تعریف نمیشوند. به یاد بیاوریم سرایدار خانه (محمود بهرامی) را با آن لباس تشریفاتی و پاپیون براقش كه یادآور خدمتكارهای بورژواهای قرن ۱۸ اروپاست! یا شخصیتپردازی عجیب و غریب و بیمنطق كاراكترها كه حتی با منطق كاریكاتورگونه هم نمیتوان توجیهی بر ضعفهایشان تراشید، مثلا تحول ناگهانی عزت (سحر زكریا) وقتی از غرق شدن نجات پیدا میكند یا حمید لولایی در نقش مردی ثروتمند كه برای ارثیه میخواهد برادر عقبافتادهاش را بكشد بیشتر ما را به یاد سرمایهداران فیلمهای اروپایی و آمریكایی میاندازد تا اینكه معادل كمیكی بر ثروتمندان وطنی باشد.
عنصر دیگری كه در فیلم به نحوی كلیشهای به كار گرفته شده عنصر «اغراق» است. فیلم میخواهد از عناصر اغراقآمیز و مجرد و خارج از روال دراماتیك داستانگویی فارغ از خلق با جزئیات موقعیتهای كمدی، به هر نحوی كه شده از تماشاگر خنده بگیرد. كافی است یكی از گوشهای حمید لولایی را به یاد بیاوریم كه با گریم بدی بزرگ شده طوری كه به نظر میآید به گوشش خمیر چسبانیدهاند، اینجا تنها به گوش بزرگ و اغراق شده لولایی برای گرفتن خنده بسنده شده و هیچ استفاده دراماتیكی از این گوش بزرگ در طول داستان نمیشود یا كاراكترهای اغراقآمیز كوتولهها را در فیلم به یاد بیاوریم كه این طرف و آن طرف میپرند كه این كاراكترها در سینمای ما اپیدمی شدهاند. از فیلمهای معناگرا گرفته تا فیلمهای كمدی، اینجا هم اغراق بهگونهای دیگر به كار گرفته شده و به نازلترین روش خنده گرفتن روی آورده شده یعنی: «ریشخند معایب جسمانی».
كلیشههای كمدیهای عامهپسند هم در فیلم غوغا میكنند: همان فراموشی در پوشیدن شلوار و جلو آمدن با زیر شلواری، همان پیچ و تاب خوردن و بیتابی برای رفتن به دستشویی، همان حركات موزون اغراقآمیز برای گرفتن خنده و همان شعارهای اخلاقی كه لابهلای فیلم به صورتی تحمیلی توی ذوق میزنند مثل جایی كه علی صادقی به پیرمرد درگذشته میگوید كه كاش جای وسواس در نامه نوشتن توی نامه اعمالت وسواس داشتی، همان تیپهای كمدی تلویزیونی منتها در سطحی پایینتر و با تاثیری بسیار كمتر مثل نقشآفرینی لولایی در نقش پدربزرگ كه ما را به یاد خشایار مستوفی میاندازد و در نقش پسر عقبافتاده هم تكرار كاراكترهای اغراقآمیز كودكانی با بازیگران بزرگسال در تلویزیون است.
بیننده پیگیر سینما حیران است كه احمدلو كه كودكیاش را با درخشش در فیلمهایی مثل «دندان مار» و «گروهبان» گذرانیده و به آنها مباهات هم میكند و با فیلمهای كوتاه خوبش چرا چنین مسیری را در سینما انتخاب كرده است؟ به هر حال روی آوردن به كلیشههای كمدیهای عامهپسند پس از چندی تاثیرش، روی عامه تماشاگران را هم از دست خواهد داد اما یك درددل؛ تماشاگران جدی سینما باید چه كار كنند تا فیلمسازان كمدیهای عامهپسند از این كلیشهها دست بردارند؟ به یاد داشته باشیم كه كمدی خوب هم كم مخاطب نیست.
منبع : روزنامه تهران امروز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی قوه قضاییه تهران روز معلم پلیس اصفهان سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو سایپا کارگران تورم
نمایشگاه کتاب سریال جواد عزتی تلویزیون عفاف و حجاب فیلم سینمایی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین انگلیس اوکراین نتانیاهو ترکیه یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تماس تصویری هواپیما تبلیغات اپل تلفن همراه گوگل همراه اول آیفون ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن دیابت بیماری قلبی مسمومیت داروخانه