جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معمای آپایرون


معمای آپایرون
در تاریخ فلسفه، چارچوب فكری یك فیلسوف، بدون آنكه همدلی لازم با آن نشان داده شود، به یك باره، كنار نهاده نمی شود. به عبارت دیگر، فیلسوفان متاخر پیش از آنكه یك چارچوب فكری جدید ارائه كنند، سعی می كنند با حفظ امكانات چارچوب فكری فیلسوفان متقدم، محدودیت های تبیینی آنها را مرتفع سازند و از این رو، ابتدا به تصحیح و تكمیل محتوای آنها می پردازند. اما آنگاه كه محدودیت های چارچوب فكری متقدم بیش از امكاناتش خودنمایی می كند، آهسته آهسته، نیاز به یك چارچوب فكری جدید حس می شود. فیلسوفان بزرگ، در حقیقت، همان هایی هستند كه این چارچوب های فكری جدید را در تاریخ فلسفه پی نهاده اند. آناكسیماندروس و آناكسیمنس دو فیلسوف متاخر بر طالس هستند كه سعی داشتند با حفظ چارچوب فكری طالس، به محتوای اندیشه او غنای بیشتری ببخشند.
هر سه آنها از ملتوس ملطیه در ایونیا برخاستند و از این رو به آنها مكتب «ملتوسی» یا «ایونیایی» نسبت داده شده است. برخی نقل ها آناكسیماندروس را شاگرد طالس و استاد آناكسیمنس دانسته اند. آنچه در چارچوب فكری طالس مسئله بنیادین بود، همان پی جویی بن مایه یا آرخه arche طبیعت physis یا جهان cosmos بود. آناكسیماندروس به جای «آب» كه طالس آرخه همه اشیا می دانست، «آپایرون» apeiron را آرخه می داند. «نامتناهی»، «بیكران»، «نامتعین»، «بی پایان»، «جاودانه» و... تعابیر متفاوت شارحان از آپایرون هستند كه همه آنها نوعی عدم محدودیت را القا می كنند. با این همه باید توجه داشت كه هیچ یك از این تعابیر را نباید بر «غیرمادی» بودن آپایرون حمل كرد.
چرا كه اساسا در آن دوره تمایز روشنی میان «مادی» و «غیرمادی» صورت نگرفته بود. البته، بی تردید، آپایرون موجودیت انتزاعی داشته و كیفیت قابل مشاهده ندارد، بلكه سرچشمه تمام اشیای انضمامی و پدیده های قابل مشاهده است. گفتنی است در زمان آناكسیماندروس، تصور «آب»، «خاك»، «هوا»، و «آتش» به عنوان چهارگانه های اولیه و متضاد، پدید آمده بود كه البته در دوره ای بعدتر به آنها «عنصر» اطلاق گشت. انتقاد آناكسیماندروس به طالس بر همین مبنا بود كه می گفت، نه آب و نه هیچ یك از عناصر دیگر، نمی توانند آرخه باشند. آرخه برای اینكه قبل و بعد از هر چیز و منشاء همه چیز باشد، باید با هیچ یك از عناصر تضادی نداشته باشد و فراتر از همه امور متضاد و بلكه جامع اضداد باشد. پیدایش جهان با فرآیند جدایش اضداد از آپایرون آغاز می شود و آنگاه موجودات دیگر از این امور متضاد به وجود می آیند. امور متضاد، مطابق حكم زمان، تاوان بی عدالتی نسبت به یكدیگر را پس می دهند و در نهایت، همگی، بنا به ضرورت، به سوی آپایرون برمی گردند. آناكسیمنس «هوا» را آرخه اشیا می دانست.
هوا همچون آب در طبیعت وجود دارد و همانند آپایرون نامرئی است. انتخاب مجدد یكی از عناصر طبیعی، به عنوان آرخه، از سوی آناكسیمنس ناقدان را در ارزیابی به واكنش های متفاوتی واداشته است. برخی آن را گامی مرتجعانه دانسته اند و برخی دیگر، آن را اقدامی واقع گرایانه ارزیابی كرده اند. اما همه ناقدان، آناكسیمنس را به جهت ارائه مكانیسمی برای پیدایش اشیا از آرخه، نسبت به اسلافش، ستوده اند. از نظر او، ساخته شدن اشیا تابع دو پدیده مكانیكی است: یكی، انبساط یا رقیق شدن هوا كه قدما به آن «تخلخل» می گفتند و دیگری، انقباض یا غلیظ شدن هوا كه قدما به آن «تكاثف» می گفتند. او از هوا به «نفس» نیز یاد كرده و در حقیقت، با نوعی «ماده زنده انگاری» hylomorphism و «انسان وار انگاری» anthropomorphism باور داشته طبیعت كیهانی بسان نفس انسانی تنفس می كند و حیاتش در گرو نفس است.

مسعود زنجانی
منبع : روزنامه شرق