جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


سیستان ، استان سیستان وبلوچستان


سیستان امروزی قسمت شمالی استان را در بر می‌گیرد. در اوستا، سیستان یازدهمین سرزمینی است كه «اهورا مزدا» آفریده است. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه است. مورخین بنای سیستان را به گرشاسب - یكی از نوادگان كیومرث - نسبت داده‌اند. این ناحیه به دلایل موقعیت خاص استراتژیكی و جغرافیایی در تمام دوره‌های تاریخی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است. سیستان در زمان هخامنشیان،‌ منطقه‌ای آباد بود. این امر در كتیبه‌های بیستون و تخت‌جمشید كه سیستان را یكی از ممالك شرقی داریوش ذكر كرده‌اند، منعكس شده است. نام سیستان، از نام اقوام آریایی «سكا» اخذ شده است. سكاها در حدود سال 128 پیش از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.
نام قدیمی سیستان «زرنگا» یا «زرنگ» بود. پس از مهاجرت «سكاها» به طرف جنوب، در زمان فرهاد دوم اشكانی گروهی از آنان در زرنگ مستقر شدند. از این زمان به بعد زرنگ،‌ به نام آنان سكستان نام گرفت. شهر زرنگ فعلاً جزء‌ افغانستان است و در محل آن روستای كوچكی به نام «نادعلی» قرار دارد. در نزدیكی آن روستا، تل بزرگی است و بر فراز آن تل، هنوز آثار خرابه‌های ارك زرنگ و قلعه و باروی آن دیده می‌شود. لفظ زرنگ، قدیمی‌ترین نام سیستان و زاولستان است كه در كتیبه داریوش، زرنگا آمده است. به عقیده محققین «زرنگ» و «زریه» كه در زبان اوستایی به نام دریاست و «دریه» در لغت هخامنشی و «زریا» در پهلوی و «دریا» به زبان امروزی همه یك مفهوم دارند و مراد از آن‌ها دریای «زره» یا «هامون» است. مؤلف كتاب «حدودالعالم» نیز «زرنگ» را مركز سیستان دانسته است. نیمروز، نام دیگر سیستان است و به معنی جنوب است. بنای بیش‌تر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال،‌ سام و رستم نسبت می‌دهند.
زمانی كه سیستان به دست اردشیر بابكان فتح شد، جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد. در سال 23 هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح كردند، ولی در اثر نافرمانی مردم این ناحیه شورش‌های متعددی بروز كرد. سرانجام در زمان معاویه، مردم این خطه به اطاعت كامل اعراب در‌آمدند و عبدالرحمان كه فاتح سیستان بود،‌ به حكومت آنجا منصوب شد.
اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام «یعقوب لیث صفاری» بود كه از رودخانه سند تا شط‌العرب را تحت فرمان داشت. عمرولیث - برادر وی - نتوانست این موقعیت مهم را حفظ كند و سرانجام به دست اسماعیل سامانی در بغداد به قتل رسید. با وجود این، سیستان تا چندین قرن تحت سلطه امرای صفاری باقی ماند و طاهر از نوادگان عمرو تا 295 هجری قمری ایالت فارس و كرمان و سیستان را تحت فرمان خود داشت و بعد از وفات او سلسله صفاری روی به ضعف گذاشت.
بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یك مدتی در این سرزمین فرمان راندند. در زمان مغولان و تیموریان، خرابی‌های زیادی در سیستان به وجود آمد كه به از بین رفتن سدها، كانال‌ها و مناطق‌آباد سیستان منجر شد. در سال 610 هجری قمری، جلال‌‌الدین خوارزمشاه از هندوستان وارد سیستان شد و به منظور مبارزه با مغول‌ها به گرد‌آوری و تجهیز سپاه پرداخت. چنگیز‌خان، جغتای را اعزام كرد تا ضمن تصرف هرات مانع پیوستن لشكریان تازه نفس به لشكریان جلال‌الدین شود. سرانجام سلطان جلال‌الدین از جغتای شكست خورد و سردار مغول با بی‌رحمی هرچه تمام به قتل و غارت و ویرانگری در این سرزمین پرداخت. در سال 914 هـ.ق، شاه اسماعیل صفوی سیستان را تصرف كرد. پس از شاه اسماعیل - در زمان حكومت نادرشاه - اختلاف‌های داخلی سبب خرابی‌های زیادی در این سرزمین شد.
سرانجام سپاهیان ایران در 1865 میلادی، سیستان را از دست امرای سركش پس گرفتند و دو سال بعد این سرزمین تحت حكومت امیر منصوب دولت مركزی ایران قرار گرفت. در سال‌های بعد نیز این منطقه دستخوش حوادث و وقایع زیادی شد. كشمكش‌های افغانستان با ایران بر سر ادعاهای آن كشور نسبت به سیستان منجر به دخالت بریتانیا به عنوان حكمیت گردید. كمیسیون تشكیل شده توسط بریتانیا، سیستان را در امتداد خطی از بند سیستان بر هیرمند به طرف كوه ملك سیاه در غرب گودزره، بین ایران و افغانستان تقسیم نمود. با این كار، قسمتی كه اروپائیان عنوان «سیستان خاص» به آن داده‌اند (در مقابل «سیستان خارجی» كه به افغانستان واگذار شد) به ایران تعلق گرفت.
طی دهه‌های اخیر منطقه سیستان با توسعه زیربناها و استقرار برخی از صنایع و رشد مناسب فضای شهری و روستایی، نسبت به گذشته آبادانی فراوانی یافته است.