سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

بارالها از تو به تو پناه می برم


بارالها از تو به تو پناه می برم
یكی از آداب و سنن نیایش و دعا الحاح و اصرار است. الحاح و اصرار گاهی به تكرار یك جمله است، گاهی به تكرار مضمون یك جمله در عبارت های گوناگون؛ دعای ابوحمزه ثمالی از مصادیق بارز الحاح در دعاست. زیرا وجود مبارك امام سجاد(ع) در سحرهای ماه مبارك رمضان یك مطلب را با عبارت های گوناگون، با تعبیرهای مختلف بازگو می كنند، آن بخشش گناهان است.
زیرا تا انسان تبهكاری او بخشوده نشود، قرب الهی نصیبش نخواهد شد و تا قرب الهی نصیب او نشد، از آن فوز خاص طرفی نمی بندد. لذا در این جمله به ذات اقدس الله عرض می كند: پروردگارا! اگر از گناهان من صرف نظر كردی، این كار سنت دیرینه توست كه از تباهی تبهكاران صرف نظر كردی. فان عفوت یا رب فطال ما عفوت عن المذنبین قبلی. من اولین گنهكاری نیستم كه تو بخشودی، چنین كه آخرین گنهكاری هم نخواهم بود كه تو بخشیدی.عرض می كند: و یا رب لان كرمك ای رب یجل عن مجازاه المذنبین و حلمك عن مكافاه المقصرین. شما اگر بخواهی در كرسی داوری بنشینی و عده ای را كیفر بدهی، كریمانه اگر بر كرسی داوری بنشینی، آن كرسی كرم با جلال تر از آن است كه تبهكاران را كیفر كند و كرسی حلم و داوری بردباری بزرگتر از آن است كه دیگران را مكافات كند!«مكافات» همان جزای وفاق است. «كفو» یعنی همتا. ذات اقدس الله در قرآن كریم هیچ جا وعده نداد كه جزای محسنین و وارستگان، جزای وفاق است! ولی درباره تبهكاران كه چنین فرمود: جزاء وفاقا (نبا-۲۶) یعنی جزاء و كیفر تبهكاران وفق گناه آنهاست، هرگز بیشتر نیست. اما پاداش محسنان و پرهیزگاران به اندازه آنها، موافق و مطابق آنها نیست، بلكه بالاتر از آنهاست! من جاء بالحسنه فله عشر امثالها (انعام-۱۶۰)
اینجا دو مطلب است كه باید كاملا از هم تفكیك بشود. یكی اینكه جزاء متن عمل است و همان عمل به صورت های گوناگون ظهور می كند، یا پاداش مناسب دارد، این یك بحث است كه هرگونه جزائی از سنخ عمل است، موافق با عمل است. وفاق به معنای سنخیت اختصاصی به كیفر تبهكاران ندارد. برای اینكه پاداش پرهیزكاران را هم شامل می شود. یك قسم و بحث دیگر؛ وفاق یعنی همتا بودن، معادل بودن و مانند آن. این مخصوص تبهكاران است كه جزآء وفاقا در قرآن فقط درباره اینها آمده است. یعنی كیفر اینها مطابق عمل اینهاست، بیش از عمل نیست. معادل عمل اینهاست. هرگز بیش از عمل یك تبهكار خدا او را كیفر نمی دهد. پس درباره هم سنخ بودن، چه پاداش، چه كیفر، هم سنخ عمل اند. اما معادل بودن، خدا هرگز وعده نداد كه جزای پرهیزكاران را معادل عمل آنها بدهد؛ بلكه همواره وعده داد: جزاء بهتر از عمل است. من جاء بالحسنه فله خیر منها (قصص-۸۴) از خیر منها شروع می شود تا عشر امثالها یا والله یضاعف من یشاء، والله واسع علیم (بقره-۲۶۱) و اما درباره كیفر فرمود: معادل آنهاست.
در اینجا وجود مبارك امام سجاد(ع) عرض می كند: تو اگر بر كرسی كرم و حلم بنشینی و در ساهره قیامت افراد را احضار كنی، حلم و كرم تو هرگز كفو ندارد، همتا ندارد؛ تا ما بگوئیم برابر با كرم عده ای را كیفر دادی، چون چیزی برابر كرم تو نیست! لذا عرض می كند: خدایا! آن كرم تو اجل از مجازات مجرمین است و حلم تو بزرگتر از آن است كه همتا و كفو تقصیر مقصران باشد. و من هم به فضل تو پناهنده شدم. هارب منك الیك؛ این هارب منك الیك در جمله های قبل هم بود و در آنجا به عرضتان رسید به اینكه: این از آن واسطه العقده های این دعای نورانی است.چند جمله در این دعای ابوحمزه ثمالی هست كه كم نظیر یا بی نظیر است؛ همان بك عرفتك و انت دللتنی از این قبیل است، ان الراحل الیك قریب المسافه از این قبیل است، و انك لا تحتجب عن خلقك الا ان تحجبهم الاعمال دونك از این قبیل است، هارب منك الیك از این قبیل است كه اینها توحید ناب است.
... عرض می كند: خدایا! من از تو به تو فرار می كنم. كار موحد ناب هم همین است. انسان هیچ چیز را منشاء اثر نمی داند تا از آنها بگریزد، مگر قهر خدا را. و هیچ چیزی را مبداء لطف نمی داند تا به سویی بگریزد، مگر مهر خدا را! چنین كسی در خوف و رجاء موحد است. نمی ترسد، مگر از خدا. امید ندارد، مگر به خدا. در سوره احزاب خشیت را منحصرا درباره ذات اقدس الله خلاصه كرد، الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه ولا یخشون احدا الا الله. (احزاب-۳۹)آنگاه عرض می كنم: الهی انت اوسع فضلا و اعظم حلما من تقایسنی بعملی. تو بخواهی برابر با كار ما پاداش بدهی، منزه تر از آنی. یا ما را به خطیئه ما بلغزانی، من كی ام؛ ما انا یا سیدی و ما خطری. اصلا ما به حساب نمی آئیم. قدرت بی كران بخواهد یك پركاهی را، سبك تر از پر كاهی را جابجا بكند، این برای او زیبنده نیست. هبنی بفضلك یا سیدی و تصدق علی بعفوك و جللنی بسترك. این «جلل» اگر گفته شده است: فلان شخص را جلله، یعنی تجلیل كرد، تعظیم كرد. اگر گفتند: جلل الفرس، یعنی جل و پالانی كه او را بپوشاند، پتوئی كه او را بپوشاند، لباسی كه او را بپوشاند، بر او پوشانده است. قبلا هم داشتیم: وجللنی بسترك. الان هم داریم و جللنی بسترك. یعنی خدایا! جامه ستاری را بر پیكر من بپوشان! جامه عفو را بر اندامم بپوشان، تا به جلال بار یابم...
●مرا به حرمت اسماء خود ببخشا
یكی از آداب و سنن دعا پرهیز از «استكبار» است. و استكبار اختصاص ندارد به اینكه كسی كافرانه زندگی كند یا عاصیانه به سر ببرد؛ اگر كسی مطیع بود، واجب ها را انجام داد و محرمات را ترك كرد، لكن این توفیقات را از خود دانست، یك نحوه استكبار است. كسی عالم شد و عمل كرد، توفیق تحصیل علم و امتثال دستورات الهی را از خود دانست، این هم یك نحوه استكبار است. بهترین راه برای نجات از استكبار آن است كه انسان اسمای حسنای الهی را رقم بزند و با بیان و بنان بازگو كند و همه كمالات را به خدا اسناد بدهد و همه نقص ها را به خود.
در این بخش وجود مبارك امام سجاد اسماء حسنا و كرائم اخلاقی و مكارم الهی را ذكر می كند، بعد مكاره خود را هم یاد می كند. در برابر آن مكارم، این مكاره است. در برابر آن كرامت ها این كراهت ها هست. در برابر آن اوج ها این حضیض ها هست. عرض می كند: پروردگارا! تو اگر درباره پیغمبر(ص) به عنوان نمونه فرمودی: الم یجدك یتیما فاوی، و وجدك ضالا فهدی، و وجدك عائلا فاغنی (ضحی-۸ تا ۶) همه این ضعف ها را ما داشتیم.
بعد عرض می كند: پروردگارا! من كوچكی بودم كه تربیت كردی، جاهلی بودم كه تعلیم كردی؛ گمراهی بودم كه هدایت كردی؛ پستی بودم كه بلند كردی؛ ترسانی بودم كه امنیت دادی؛ گرسنه ای بودم كه سیركردی؛ تشنه ای بودم كه سیراب كردی؛ برهنه ای بودم كه پوشاندی؛ فقیری بودم كه توانگر كردی. تو تهی دست را توانگر كردی. ضعیفی بودم كه قوی كردی؛ فرومایه ای بودم، عزیز كردی؛ بیمار بودم، شفا دادی؛ از تو سئوال كردم، چیزی خواستم، عطا كردی.ناامیدم نكردی؛ گناه كردم، پوشاندی؛ اشتباه كردم، استقاله كردم، تو عقاله كردی؛ یعنی پشیمان شدم، پشیمانی ما را پذیرفتی؛ اندك بودم، تكثیر كردی؛ مستضعف بودم، یاری كردی؛ رانده بودم، بی مكان و بی جا بودم، جا دادی. فلك الحمد.
شمارش اسمای حسنای حق از یك سو، شمارش اسمای قبیح و نقصانات بنده و برده از سوی دیگر و ترمیم این نقص ها به لطف و عنایت خدای جبار كه او جبروت دارد، جبران كننده هر نقص و ضعف است از سوی دیگر، این مجموعه زمینه استحقاق حمد خدا را فراهم می كند. در پایان نتیجه گرفت؛ عرض كرد: فلك الحمد.
بعد عرض می كند: خدایا! من نه در خلوت، نه در جلوت حیا نكردم و گنه كردم! انا یا رب الذی لم استحیك فی الخلاء. من حاضر نبودم در ملاء و در حضور دیگران، گناه كردم. در خلوت و تنهائی حیا نكردم. من صاحب مصیبت های عظیمم. من كسی هستم كه بر مولای خود جرات كرده است. من كسی هستم كه مهلت دادی، من رعایت نكردم؛ پوشاندی، حیا نكردم؛ به معصیت عمل كردم، تعدی كردم، تو مرا از چشم رحمتت راندی، من حیا نكردم! اما مع ذلك تو روی همه اینها پرده عفو پوشاندی، و بحلمك امهلتنی و بسترك سترتنی حتی كانك اغفلتنی و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی كانك استحییتنی. خدایا! آن قدر محبت كردی كه گویا من هیچ بدی نكردم! كرم خدا، این كه گفته شده است: كرم او نامتنهی، نعم اش بی پایان، تنها از نظر كمی كرم او نامتنهی نیست! از نظر كیفی هم كرم او نامتنهی است.عرض می كند: خدایا! من را وقتی كه معصیت كردم، روی استكبار نبود و هرگز به ربوبیت تو، انكار نكردم ربوبیت را! امر تو را سبك نشمردم و خود را در معرض عقوبت تو نیاوردم و وعید تو را سبك و خار نشمردم، لكن اشتباه كردم، غفلت كردم، بد كردم، شهوت بر ما غالب شد، غضب بر من غالب شد، خطیئه عرضت و سولت لی نفسی.
دكترعبدالحسین خسروپناه
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید