چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا
در سایه پیام امام
یکی از توفیقات بسیار مهمی که خداوند به انسان عطا کرده نعم الهی است . در قرآن از نحوه دادن نعمتهای الهی بر مردم از کلمه " اسباغ" استفاده میشود "و اسبغ علیکم نعمهٔ ظاهرهٔ باطنهٔ" . ۱ و نعمتهای مهمتر پنهانتر هستند و توجه به آنها دقتبیشتری میخواهد . در راس نعمتهای الهی نعمت هستی و وجود است . یعنی هیچ ضرورتی نداشت که ما موجود باشیم . وجود ما ضروری نیست . در حالیکه خداوند لطف کرده و به ما لباس هستی بخشیده است . اتفاقا این از آن نعمتهایی است که ما هیچ توجهی بدان نداریم . دومین نعمت، نعمت انسانیت است . ما میتوانستیم سنگ، جانور و یا درختباشیم . خداوند لطف کرد و از بین این همه گزینهها ما را انسان صاحب اراده آفرید . این هم نعمتی استبسیار بزرگ که ما قدرش را چندان نمیدانیم و از آن نعمتهای پنهان است . وقتی انسان شدیم، نطق و اراده پیدا کردیم و سعادت و شقاوت پیدا کردیم; نیاز به هدایت پیدا کردیم و اگر هدایت الهی نبود ما سرگردان میشدیم و زندگی ما تباه میشد . در اینجا نعمت هدایت آمد .
خداوند پیامبران و اولیا را فرستاد، علما بزرگ را ظاهر کرد که نعمت هدایتبر ما تمام باشد و لذا نعمت هدایت هم یکی از نعمتهای الهی است . ما به وجود حضرت امام به عنوان یک نعمتباید نگاه کنیم نعمتی که به ملت ایران، به مسلمانان و به کل مردم جهان عرضه شد . البته معنای نعمت این نیست که کسانی که نعمتبرایشان آمده استحتما قدردان آن باشند . اگر قدر نعمت دانستن اتوماتیک بود، شکر نعمت چندان مهم نبود و چون این غفلتبسیار رایج است، شکر نعمت هم یک عبادت بسیار بالایی است . حضرت امام در واقع یک نعمت پنهان به معنای حقیقی کلمه بود . قدرش را ملت ایران در زمان خود امام تا حد خوبی شناخت . البته در جهان اسلام این حد کمتر بود . ولی معنایش این نیست که در آینده این را نشناسند و یا از این گوهر تابناک پردهبرداری نشود . نعمت دانستن علما و بزرگان، استفاده از فکر آنهاست . یعنی ببینیم که آنها مسائل را چگونه فهمیدند و تامل کنیم، سپس برای کار و عمل خود قدمی برداریم .
یکی از جنبههای حیات پرنور و مبارک پیام ایشان به گورباچف است. ترکیب و نفس این پیام دارای نکات بسیار جالب و نو است . امام واقعا یک فرد نوآور به معنای حقیقی کلمه بود . ایشان در زمینههای مختلف دارای نوآوری است . یکی از نکات مهم در این پیام این است که امام در بیش از سیزده موضع به نحو مستقیم و یا غیرمستقیم خطر تسلط غرب را گوشزد میکنند . و مدام به گورباچف هشدار میدهند که این مسئله امری بسیار مهم است که مبادا در دام اغوای غرب و زمینههای آن گرفتار شود . جالب اینجاست، زمانی که امام این پیام را میدادند، ما این مقدار احساس نمیکردیم که تهدیدی را که امروز غرب و به خصوص آمریکا و صهیونیستبرای بشریت دارند، جدی باشد . به نحوی که به نظر میآید امام به این حادثه خیلی دقیقتر از دیگران توجه داشتند . البته این دورنگری امام منحصر به شناخت آمریکا و غرب نیست . یکی از ویژگیهای امام توجه به مسائل زودتر از دیگران بود . حال ممکن است در توجیه این مسئله برخی افراد سراغ معنویات خاص امام بروند .
چون این، حوزهای نیست که من در آن بحث کنم، از جهت دیگری موضوع را مطرح میسازم . به نظر میرسد آنچه به امام این امکان را میداد تا چیزهایی را دقیقتر و زودتر از دیگران بفهمند، تکنیک و توانایی فکری ایشان در بردن مسائل به ریشهها بود . ایشان میتوانست پدیدهای را تا ریشهاش تحلیل کند و آنجا فعل و انفعالات ریشه را میتوانستند طبق ضابطه ببینند . لذا وقایع را دقیقتر میدیدند . غیر از آنچه در مورد خطر گرفتار شدن در دام لیبرالیسم غرب اشاره کردم مواردی را نیز به عنوان نمونه عرض میکنم . یکی از موارد جالب، پیشبینی امام در مورد حمله عراق به کویتبود . یک سال قبل از اتمام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران من در وزارت امور خارجه مسئولیت داشتم سفیر ما از کویت آمده بود و معمولا وقتی او از کویت میآمد، شیعیان آنجا وجوهاتی برای حضرت امام میفرستادند . موقع برگشتن به کویتخدمت امام رسید و عرض کرد که من معمولا بعد از اینکه از ایران برگشتم به دیدن شیخ کویت میروم . اگر مطلب و نکتهای باشد من به او بگویم . امام فرمودند: که به شیخ کویتبگوئید که امروز جنگ با ایران تمام شود فردا صدام به شما حمله خواهد کرد و در این تردید نکنید .
سفیر با من مشورت کرد که من این مطلب را به شیخ بگویم یا نه . گفتم حتما بگویید همه تلقیمان این بود که امام میخواهد شیخ کویت را بترساند و او را از پشتیبانی صدام باز دارد . حقیقتا باید اعتراف کنم که در آنجا همه بر این نظر بودیم و گفتیم از این جهت گفتنش ضروری است . ولی بعدها دیدیم که نه، این برای ترساندن نبود . این توجه به یک ریشه خاصی از پدیده بود . یعنی صدام چرا به ایران حمله کرد و چون در این امر موفق نشد نمیتوانست جنگ را اینطوری تمام کند، جنگی که بیش از هشتاد، نود میلیارد دلار خسارت مالی برای عراق قرض بالا آورد و صدام لازم بود با این همه کشتار و این همه شعارهای توخالی به جای دیگری حمله کند . حالا من میخواهم بگویم ما بر اساس چرتکه خودمان میخواهیم بفهمیم که امام چرا این پیشبینی جالب را کرد . این پیشبینی به نظر من چیز بسیار بدیع و کمنظیر بود . یک مورد دیگر فتوای امام در مورد سلمان رشدی است . در واقع خیلیها به اسلام بد میگفتند یعنی این اصلا چیز جدیدی نبود . در غرب کاریکاتور میکشیدند، کتاب مینوشتند اما آن چیزی که با سلمان رشدی آغاز شد و امام خیلی صریح به آن توجه کرد آغاز یک تعرضی بود به نفس اسلام که با تقدسزدایی از مقدسات شروع میشد و نهایتا با یک معارضه کامل با اسلام میبایستختم پیدا کند . امام این را سریع متوجه شدند و فتوای ایشان به نظر من نقش بازدارنده عظیمی داشت .
یعنی وقتی غرب دید این فتوا در دنیای اسلام با چنین استقبالی روبرو شد، متوجه شد این تهاجم علیه اسلام و مقدسات اسلام نمیتواند براحتی پیش برود و این نکته بعدا توسط بسیاری از متفکرین در دنیای اسلام مورد تاکید قرار گرفت . البته امروز که پردهها کنار رفته ما میبینیم که معارضه با اسلام کاملا روشن شفاف شده است . یک فیلسوف فرانسوی به نام بودریار کتابی دارد به اسم "شفافیتشرق" و معتقد است که در غرب به تدریجشرهایی که پنهان بود، در روش و منطق و عمل غرب آشکار میشود . امروز دوران شفافیتشر است . شما میبینید که ضدیتبا اسلام دیگر چیز پنهانی نیست . قرآن کتاب تروریسم معرفی میشود . دولت امریکا رسما از کشورهای خاصی که در جهان اسلام با آنها روابط نزدیک دارد و زیر بلیطش هستند میخواهد که در تعالیم دینی خود در مدارس، مفاهیمی از قبیل شهادت و جهاد را حذف کنند چون اینها سبب میشود که افراد به تروریسم پناه ببرند . رئیسجمهور امریکا در گزارشی که چند ماه پیش به کنگره داد اشاره کرد که ما مبارزهمان با تروریسم فقط در حد نظامی و اقتصادی نیست . ما یک نبرد ایدئولوژیک را با ریشههای فکری که تروریسمپرور هستند شروع کردهایم و بویژه به جهان اسلام توجه کرد و گفت ما بر این اساس در دنیای اسلام پروژهمان این است که حکومتهایی را که بر اساس شریعتبنا شدهاند سرنگون کنیم و کمک کنیم، حکومتهای لائیک روبیایند . یعنی مبارزه با اسلام کاملا علنی شد . امروز اگر چیزی شبیه فتوای امام مطرح شود خیلی مهم نیست . چون معارضه با اسلام و ریشه تفکر اسلامی کاملا روشن است اما آن زمانی که امام در مورد سلمان رشدی آن نظر را دادند در واقع توجه به چنین وضعیتی بود که در پیش بود .
اما درباره پیام حضرت امام، یک روز بعدازظهر مرحوم حاج احمد آقا به من زنگ زدند که یک پیشنویسی است که حضرت امام در مورد پیامی طراحی کردند و فرمودند این را من ببینم و اگر نکات ویرایشی یا پیشنهادی است، خدمتشان بگویم و تا روز بعد غروب به من وقت دادند . گفتند این مقدار شما فرصت دارید . من این متن را شاید هفت، هشتبار با دقت نگاه کردم و شش مورد اشکال خدمت امام نوشتم . پنج مورد آن عمدتا دیپلماتیک بود و یک مورد دیگر محتوایی بود . آن محتوایاش این بود که من خدمت امام نوشتم شما با این نحو قاطع که در مورد مردن مارکسیسم صحبت میکنید و اصلا صدای شکستن استخوانهایش را میشنوید و به تاریخ این را سپردید، شاید به این شدت نباشد . در واقع شاید سیاست گورباچف این باشد که چرخهای زنگزده مارکسیسم را روغنکاری کند و دوباره آن را احیا کند . یعنی مشکل، مشکل تاکتیکی در امر مارکسیسم باشد . در آنجا من نظر رهبرانی را که به تازگی از مسکو دیدن کرده بودند نوشتم و گفتم برخی از آنها رسما اعلام کردهاند که مارکسیسم نمرده و باید از آن ترسید . بعدا حاج احمد آقا به من فرمودند که حضرت امام آن پنج مورد را که عمدتا اشکالات کوچک و ویرایشی بود قبول فرمودند و این یکی را پایش محکم ایستادند و میگویند نه، در این مورد لاریجانی اشتباه میکند و این طوری نیست . این نکته مهمی بود .
ضمنا حاج احمد آقا گفتند که امام فرمودند وقتی برگشتند با هم صحبت میکنیم . من اینطووری فهمیدم که نظر حضرت امام این است که این مسئله را من در آنجا توجه کنم و ببینم حقیقتا چگونه است . بعد از اینکه از سفر برگشتیم خدمت امام گزارش دادیم تا گزارشم تمام شد امام فرمودند که آیا آنها مارکسیسم را قبول داشتند یا نه و من در آنجا خدمتشان گفتم اگر به اندازه یک مو تعلقخاطر در اینها در مورد مارکسیسم بود باید در مقابل پیام شما اقلا یکجا عصبانی میشوند که اصلا اینطور نبود . به نظر من آنها بکلی مارکسیسم را رها کردهاند . در هر صورت آنچیزی که من از پیام امام درباره سقوط امپراتوری شوروی میخواهم استفاده کنم این است که امام در این پیام در مورد خطر غرب بیش از دوازده مورد خیلی صریح و روشن هشدار دادهاند . پیام امام سه محور دارد: محور اول این است که مارکسیسم یک خطر و یک تهدید بزرگی بود و یک ضربه عظیم و یک خسارت بزرگی برای شوروی بود ولی خطر لیبرالیسم غربی یعنی مسلک غرب و سرمایهداری غرب کمتر از آن نیست امام در اینجا میفرمایند: البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید ولی حقیقت جای دیگری است . شما اگر بخواهید در این مقطع گرههای کور اقتصادی سوسیالیزم و کمونیزم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید نه تنها دردی را از جامعه خویش دوا نکردهاید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند . در جای دیگر میفرمایند مشکل اصلی کشور شما مسئله اقتصاد و مالکیت و آزادی نیست . در پیام بیش از پنج مورد این محور به عنوان هشدار آمده است .
محور دوم توجه امام به این است که اگرچه ظواهر و بیانات مسلک غرب که ما اسمش را لیبرالیسم میگذاریم با مارکسیسم تفاوت دارد، لاکن اینها یک جوهر مشترک دارند . این هم از ویژگیهای امام در توجه به ریشه و پایه امور است و آن ریشه مشترک در واقع مادیگرایی ماتریالیسم است . امام در این پیام میفرمایند یکی از مظاهر مشترک اینها خدازدایی و دینزدایی است . در جایی دیگر میفرمایند مارکسیستها دین را افیون جامعه میدانند و این یکی فریاد جدایی دین از سیاستسرمیدهد . یعنی توجه به اینکه مبادا ظواهر مسئله شما را گول بزند دو مکتب در ظاهر متفاوت هستند ولی از یک ریشه بسیار مهم فلسفی یعنی مادیگرایی پیدا شدهاند .
محور سوم تاکید امام معرفی راه نجات ملتهاست که همان توجه به اسلام است . این نکته بسیار اهمیت دارد یعنی تلقی امام از اسلام تلقی فرهنگی نبود که بگوییم اسلام یک مولفه فرهنگی کشور ماست . امام اسلام را یک تفکر زنده میدانست که به درد همه انسانها میخورد و محدود به کشور ما یا کشورهای خاص یا به زمان خاص نیست و لذا خیلی صریح و روشن رهبر کشور دیگری را که عملا در طول امپراتوری مارکسیستی بر بخش عظیمی از دنیا سیطره داشتبه اسلام دعوت میکند این تلقی از اسلام غیر از تلقی اسلام خانهنشین و اسلام محدود به امور شخصی است . این اسلام، در وسط معرکه است . اسلامی است که باید برای همه انسانها راه توفیق را تمهید کند . این انتظار بسیار بالایی است و یک تلقی بسیار متفاوتی از تلقی سکولاریسم از دین است . در آنجا دین یک امر کاملا شخصی است . دین در تلقی امروز لیبرالیزم حتی حق بیرون رفتن از حوزه فرد را ندارد . یعنی من که مسلمان هستم، دین من تا حد وجود خودم است . حق این را ندارم که این را به بیرون از وجود خودم اعمال کنم . این کجا و تلقی امام از اسلام کجا که آن را برای همه بشریت مستقل از تعلقات مختلف یک راه سعادت و ترقی میدانستند .
در اینجا اولین سوالی که به نظر میآید این است که آیا هشداری که امام در مورد مسلک غرب و تفکر غرب میدادند تا چه حد واقعبینانه بود؟ آیا امام این خطر را در ذهن خود زیاده از حد بزرگ نکرده بود؟ آیا این واقعبینانه بود که ما یک چنین تزی را از قبل داشته باشیم و به تهدید غرب توجه کنیم؟ آن زمانی که امام این پیام را دادند شاید این مقدار روشن نبود ولی امروز به راحتی نه تنها برای ما بلکه برای غالب افراد آگاه در سطح عالم - از تفکرهای مختلف حتی در غرب - روشن است و همه یک نگرانی بزرگی را مطرح میکنند و آن خطر جهانگشایی غربی استیعنی امروز بشریت روبرو استبا یک پدیدهای که این پدیده اولا با پدیده مارکسیسم کاملا قابل مقایسه است ثانیا از لحاظ خطرات و امکانات به مراتب فراتر از آن است . مارکسیسم وقتی که پیدا شد یک ویژگی خیلی خاصی داشت و آن این بود که همه امکانات خود یعنی امکانات تبلیغی، سیاسی و اقتصادی امپراتوری شوروی را برای پیشبرد مارکسیسم به کار میبرد و لذا در فرصتبسیار کمی بر بخش عظیمی از دنیا سیطره پیدا کردند .
امروز غرب دقیقا همینکار را میکند . فقط مقیاسها خیلی بالا رفته . یعنی اگر قبلا روسها برای تبلیغ مارکسیسم میبایستی جزوه بنویسند و رادیوهای ترانزیستوری خود را راه بیاندازند، امروز امکانات غرب با تکنولوژیهای جدید قابل مقایسه با گذشته نیست . اگر یک روزی میخواستند از لحاظ اقتصادی جایی را تحت فشار قرار دهند امروز امکانات غرب به مراتب بیش از آنها است . از لحاظ نظامی هم در حدی از وقاحت است که رئیسجمهور امریکا رسما یک آییننامهای را امضا میکند که به دولت اجازه داده است هر کسی را که دشمن میپندارد C I A میتواند او را ترور کند، چه امریکایی باشد چه غیر امریکایی - همین کسانی که به ما میرسند میگویند فلانی در زندان است، آیا دادگاه او صالح بود یا نه، وکیل داشته یا نه، توانسته از خودش دفاع کند یا نه، حالا در مورد خودشان هیچ نیازی به این حرفها نیست . اینها مثلا در یمن شش، هفت نفر را کشتند - امریکایی و غیرامریکایی - و گفتند که ما تشخیص دادیم که اینها با القاعده در ارتباط بودند . خوب این را شما تشخیص دادید . همان حرفهایی که خودتان میزدید چه شد؟ آیا اینها توانستند از خودشان دفاع کنند؟ آیا دادگاهی در کار بود؟ شاید شما اشتباه کرده باشید . امروز وقاحت امریکا در تسلط بر عالم اینگونه است . البته باید بدانند که ناکام خواهند ماند . چون پروژههای جهانگشایی در تاریخ بشر سابقه دارد . یعنی از چنگیز و ناپلئون و هیتلر، همه دنبال جهانگشایی بودند و جالب است که تاریخ یک مورد توفیق جهانگشایی را ثبت نکرده است . این مسئله بسیار مهمی است ولی خوب خرج دارد . یعنی اگر عدم توفیق هیتلر برای دنیا ۶۰ میلیون آدم و این همه خسارت بود،
به هرحال حضرت امام در این پیام بین جهان گشایی مارکسیسمی و جهانگشایی غربی مقایسهای کرده است . در این مقایسه یکی موضوع جذب تحصیل کردهها و نخبگان کشور است . مارکسیستها در این زمینه توفیق زیادی داشتند . قبل از انقلاب در دانشگاهها و مراکز تحصیلی ما آنها پرچمدار مبارزه بودند و مسلمین کاملا منفعل مینمودند . امام به مسلمانان روحیه داد و اگر قیام و نهضت امام نبود، حقیقتا معارضی برای چپ وجود نداشت . چرا این نخبگان ما، در دانشگاهها جذب اینها شدند؟ اینها بچههای ما بودند . چه جذبهای مارکسیسم برای آنها داشت؟ مارکسیسم دو شعار زیبا داشت: علممداری و عدالت محوری . به بچههای ما میگفتند ببینید حرفهایی که این آخوندها میزنند اینها همه خرافی است . ما، در مارکسیسم بر اساس علم کار میکنیم . شما اگر آثارشان را ببینید همه صحبت از علم میکنند . میگفتند ما میگوییم که باید به شکل دیالکتیک روشن کنیم که این سر درد ناشی از تقابل چه عواملی در بدن شماست . امام شما و اسلام شما میگوید که شما وقتی که مردید تمام نمیشوید . شما را به جهنم و برزخ و بهشت میبرند و یک چیزهای عجیبی است . اینها علمی نیست . وجود انسان همین است که هست، بیشتر از این نیست . بنابراین این حرفهای علمی نیست . درباره عدالتمحوری نشان میدادند و میگفتند که در دیانتشما افرادی پولدار هستند و بعضی دیگر فقیر هستند . اصلا یک نوع طبقات را اسلام قایل بوده . شما بردگی در زمان اسلام داشتید . ولی ما بردگی نداریم مساوات هم داریم . مالکیت ابزار تولید و زمین، اینها همه با حکومت است . مردم باید کار کنند، هرکسی باید کار داشته باشد و این البته خیلی جاذب بود . امروز تفکر غربی و لیبرالیسم غربی هم در مورد نسل تحصیلکرده و جوان ما همان جذبه را دارد و فقط نوع دیگر است . آنها هم سر پل اولی را در بین تحصیلکردههای ما میزنند . اگر شعار مارکسیستها علمگرایی و عدالتبود، شعار لیبرالیسم مدرنیته و آزادی است . به جوان تحصیلکرده میگویند که باید مدرن شوی گذر از سنتبه مدرنیته را مطرح میکنند و سنت در اصطلاح آنها به تقلید از ماکس وبر یعنی مجموعه تفکرات دینی، یعنی عقلانیتی که بر اساس وحی و دیانتباشد . اینها همه زیرمجموعه سنت است و در کنار خرافات در نظر غربیها دین اسلام و دین آن قبیله وحشی در افریقا فرقی ندارد . به نظر آنها هر دو مبنای غیرمعقول دارد .
به جوان ما میگویند که این چه دینی است که همه چفت و بست است . چپ میروی میگویند بکن، راست میروی میگویند نکن . حرام استحرام استیعنی چه؟ انسان باید آزاد باشد . روی پای خودش باشد . صبح که آدم از خواب بیدار میشود باید احساس کند بنده هیچکس نیست . نباید از جهنم بترسد این خیلی جاذب است . بعد میگویند حالا اگر تو باید دینی داشته باشی دینی است که خودت باید به آن برسی . تو کاملا آزادی . این یک نوع تلقی است که به نظر من جذبهاش را نباید دست کم بگیریم . حضرت امام در پیام خود اشاره کردند مارکسیسم دین را طبق شعار معروف خود افیون جامعه میداند . و جالب است که در تفکر غربی هم فریاد جدایی دین از سیاستسرمیدهند . جدایی دین از سیاست در واقع دین را از حوزه جمعی بیرون میبرد و این را به شکل یک موجود افیونی درمیآورد یعنی اگر مارکسیستها دین را افیون میدانستند لیبرالها دین را افیونی میکنند و بعد آن را در یک گوشهای میگذارند . تلقی هر دو در این جهت هم قابل مقایسه است اینها برای توده مردم شعارهای قشنگی داشتند . مارکسیستها علیالاصول به توده مردم یک نوع ایده مبارزه بیامان با تمرکز سرمایه و اختلاف طبقاتی میدانند . میگفتند که حق توست که کار داشته باشی، خانه داشته باشی و بیپناه نباشی . این شعار برای جوامعی که بیکاری در آن زیاد است و فقر بالا است، یک عدهای پول زیاد دارند و عدهای دیگر ندارند بسیار جاذب است . جالب است که شبیه همین را ما میبینیم لیبرالیسم برای تودههای مردم دارد، فقط رنگ و لعابش فرق دارد . پیام تفکر غربی برای تودههای مردم این است که مردم شما باید وضعتان خوب شود . اینطوری نمیشود زندگی کرد . باید شما نان و آب داشته باشید تا بتوانید از لذات زندگی این دنیا استفاده ببرید . اما چگونه میشود مملکت را آباد کرد؟ به سرمایه احتیاج دارد . این سرمایه کجا است؟ آنها میگویند سرمایه دست ما غربیهاست . بنابراین هیچ کشوری در توسعه اقتصادی موفق نمیشود مگر بخواهد از سرمایه ما استفاده کند . برای اینکه از سرمایه ما استفاده کنید باید زمینهاش را درست کنید . نمیشود شما در تهران در زمینه بیحجابی و مفاسد اخلاقی و این چیزها سختبگیرید و از آن طرف تجار ما بیایند و در تهران سرمایهگذاری کنند .
پس باید زمینه درست کنید و لذا اگر بخواهید زمینه سرمایهگذاری غربی در کشور شما آماده شود باید حکومتشما حکومتی باشد نسبتبه این مظاهر تسامح داشته باشد . اجرای شریعت نباشد . به ما میگویند احکام دین را اجرا نکنید دست دزد را ببرید خیلی وحشتناک است . اعدام در ملا عام خیلی وحشتناک است . من نمیخواهم بگویم که ما حتما باید این کارها را بکنیم . هر کدام از اینها مجاری فقهی خود را دارد و بعضی از اینها در زمره تعزیرات است و تعزیرات مجازاتهایی است که حاکم شرع تعیین میکند . ولی اینکه آنها به ما دیکته کنند که ما خوشمان میآید شما اینجوری باشید، این خیلی نکته عجیبی است و نشان از تهاجم آنها دارد . و در هر صورت تفکر لیبرال برای جذب تودههای مردم کم از مارکسیسم ندارد . تفاوتش این است که مارکسیستها صریحا با خدا مبارزه میکردند و لذا یک مقدار حساسیت عمومی بیشتر بود . البته امروز لیبرالیسم هم همین کار را دارد صریح انجام میدهد، هرچند مدت زیادی پنهانکاری کردند و توانستند در جوامع مسلمانان نفوذ کنند . حالا پردهبرداری از آنها کار مشکلتری است . متانت امام در این بود که ده پانزده سال بلکه زودتر به این خطر توجه کرد .
آخرین مطلبی که میخواهم تاکید کنم همان بحث ریشه است . این بحث ریشه فایدهاش این است که امروز اگر بخواهیم با این مسئله در جوامع خودمان و بیرون از آن مقابله کنیم که باید بکنیم، بایستی در مقابل تهاجم غربی بایستیم . باید درستبایستیم و راه را بدانیم . در این پیام امام باز نکاتی هستبرای کسانی که میخواهند از امام استفاده کنند و شکر این نعمت را به جا آورند . از آن فکر و از آن تیزبینی برای آینده استفاده ببرند . امام لیبرالیسم و کمونیسم و مارکسیسم را دو روی یک سکه میداند که محور مشترک آنها مادهگرایی است . امام تعبیر زیبای فلسفی دارند به اسم تنازل موجود و محسوس، یعنی این دو نحله از تفکر هر دو در یک ریشه و یک سرچشمه مشترک هستند و آن یک موضعی است که اصطلاحا در فلسفه امروز موضع انتولژیک گفته میشود . یعنی ما برای اینکه ما به اشیا مجوز وجود بدهیم و بگوییم که اینها موجود هستند باید تست محسوسیت را بگذرانند . در اصطلاح فلسفه امروز به این گفته میشود اصل تنازل یعنی ما عالم موجود را به عالم محسوس تنزل بدهیم . امام در اینجا بحث زیبایی دارد . اگرچه از امام آثار فلسفی مفصلی باقی نمانده است که قابل مقایسه با آثار فقهی و اصولی ایشان باشد اما همان مقدار اشاراتی که باقی مانده، حکایت میکند که این بخش متاسفانه به خاطر نامساعد بودن شرایط کلی حوزههای علمیه نتوانست آنگونه که باید و شاید آشکار شود ما امروز از این ذخیره بزرگ محروم ماندهایم . چگونه باید با آنچه گفته شد مبارزه و مقابله فلسفی کرد؟ چالشی که امام در پیش گرفتند چالشی است که امروز در بحث فلسفه ذهن بسیار متداول است .
امام این چالش را به حوزه ذهن بردند و در آنجا سوالی را مطرح کردند . گفتند اگر تنازل موجود به محسوس درستباشد، شما یک مجسمه را در نظر بگیرید . آیا ما میتوانیم به این مجسمه استناد فهمیدن بدهیم؟ قطعا نمیتوانیم . در صورتی که به انسان و حیوان میتوانیم استناد فهمیدن بدهیم . این مجسمه هرچه قدر پیشرفته باشد شما نمیتوانید بگویید که این مجسمه چیزی را فهمید . از لحاظ فلسفی میتوانم بگویم دو مطلب را امام مطرح کردند . در سطح اول خودآگاهی را مطرح کردند، به اسم اینکه این از بدیهیات است که ماده و جسم هرچه باشد از خود بیخبر است . یعنی شما اگر روباتی بسازید که همه کارهای معقول انسانی را انجام دهد یعنی به تلفن جواب بدهد، نازش بکنید خوشحال شود، به او بگویید بیا، بیاید و بالعکس، از بیرون که نگاه کنید به نظر میآید که میفهمد البته امام در این قسمت اشکالی دارد اما اگر حتی به او بگویید میفهمد مسلما خودفهمی ندارد . یعنی ما انسانها نه تنها میفهمیم بلکه خود فهمی داریم . نطق در فلسفه دارای سه پایه است: یکی فهم فعال یعنی ما میفهمیم این آتش است و با محیط ما تعامل دارد، یکی دیگر توانایی در بیان این فهم و سوم قدرت رفتن ذهن به فوق ذهن، یعنی نه تنها میفهمیم بلکه فهم خود را هم میتوانیم تماشا کنیم . در فلسفه این سه تا را فلسفه نطق میدانند . یعنی فهمیدن، بیان و قدرت رفتن ذهن به فوق ذهن . شما در مورد روباتها نمیتوانید بگوئید آنها قدرت رفتن ذهن به فوق ذهن را دارند . این نقطهای است که قابل تنازل نیست . یعنی اگر فهم را به مادی تنازل دهیم، خود فهمی را نمیتوانیم تنازلش دهیم . البته امام در قسمتبعد خود فهم را هم بحث کردند و فرمودند حتی فهم حیوانات هم قابل تنازل نیست . این البته یک بحث جالب دیگری است . فیلسوفی به اسم چانس در این زمینه یک تزی دارد و آن تز این است که حتی فهم فعال را هم ما نمیتوانیم در حد مغز متنازل کنیم .
یعنی آیا ذهن همان مغز استیا نه، لب مسئله تنازل این است آیا ذهن همان مغز استیا نه . چون مغز همه وجهه مادی فهمیدن را دارد او مثالی میزند و آن اسمش در فلسفه برهان نقضی اتاق چینی است، برهان او این است که میگوید شما فرض کنید یک آدمی در یک اتاقی نشسته و زبان چینی نمیداند اما کامپیوترهای بسیار بزرگی در اختیارش هست . از یک طرف از یک سوراخی در این اتاق نوشته چینی میآید که ما اگر به آن نگاه کنیم متوجه نمیشویم که چه چیزی نوشته است ولی این را میداند که کامپیوتر کاملا آن را میشناسد و از آن طرف کامپیوتر جواب چینی بیرون میآید مثلا این به چینی میگوید حال شما خوب است کامپیوتر میفهمد و جواب میدهد بد نیست اگر شما دو ساعت این دستگاه را نگاه کنید میگوئید که آن آدمی که داخلش هست چقدر زبل است . زبان چینی را مادرزادی میداند . هرچه از او سوال میکنیم جواب میدهد . در حالی که او اصلا زبان چینی نمیفهمد . پس صرف رفتار خارجی و تعامل نمیتواند حکایت از فهم بکند . یعنی حتی اگر شما روباتی بسازید که تمام ویژگیهای یک حیوان را داشته باشد نمیتوانید بگویید که فهمیده است . استناد فهم بالاتر از این است . استناد فهم یک چیزی را کم دارد و آن رفتن فراتر از ماده است . پاسخ امام این است . ممکن است امام به مباحث مدرن فلسفه امروز آشنایی نداشت اما در فلسفه بسیار ریشهنگر و عمیق بود و در همین پیام یکی دو رگه از آن تسلط فلسفی ایشان وجود دارد که بسیار قابل تامل است . خداوند را انشاالله به همه ما توفیق شکرگزاری در برابر نعمتهای الهی را بدهد و از جمله آنها پاسداری از اسلام و از راه اولیا و علما بزرگ که ستاره آنها در عصر حاضر حضرت امام بودند . البته این پیام جهات سیاسی و آثار و برکات فراوانی برای نظام ما داشت که بیان آنها محتاج بررسیها و فرصتهای دیگری است.
محمدجواد لاریجانی
منبع : مجله حضور
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران حماس دولت سیزدهم رافائل گروسی دولت رئیس جمهور رهبر انقلاب اصفهان مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان مجلس زنان
تهران شهرداری تهران پلیس بارش باران قتل زلزله حجاب آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی شهرداری وزارت بهداشت
مسکن خودرو حقوق بازنشستگان مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی بورس
تئاتر تلویزیون نمایشگاه کتاب سینما دفاع مقدس سریال سینمای ایران موسیقی کتاب صدا و سیما
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه ترکیه اوکراین طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان رئال مادرید
اپل هوش مصنوعی سامسونگ ناسا آیفون گوگل مایکروسافت باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص استرس کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون