چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


قایقی با پاهای مصنوعی


قایقی با پاهای مصنوعی
فرانكی ویلارین در هوای گرم و شرجی جزیره ماسباتی - ۸۰۰كیلومتر دورتر از مانیل- یك روز تكراری دیگر را سر می كند. خورشید امروز تیزتر است، اما برای او كه عمری را روی صندلی بیرون از خانه نشسته و با برگ درخت خرما زنبیل بافته است، آفتاب تیز و باران موسمی تفاوتی ندارد. او غذا می خورد و نشسته روی صندلی زنبیل می بافد، او رشد می كند و نشسته روی صندلی زنبیل می بافد، او نفس می كشد و نشسته روی صندلی زنبیل می بافد. فرانكی زندگی می كند و نشسته روی صندلی زنبیل می بافد.
نشستن روی صندلی و زنبیل بافتن تنها كاری است كه فرانكی در سراسر عمرش انجام داده است. او بدون پا متولد شده است و وسعت تمام دنیایی كه كشف كرده، دایره ای است به شعاع چند ده متر كه بر گرد صندلی همیشگی فرانكی- مركز دایره جهان فیزیكی او- كشیده شده است.
آرزوی داشتن پا همراه همیشگی من در زندگی بوده است ؛ در حالی كه با دستان پینه بسته شاخه های خشن نخل را درهم می تند تا زنبیل دیگری بافته باشد، این را می گوید و پس از آنكه با دندان های نامرتب و زردش خاری را كه در انگشتش فرو رفته بیرون می كشد، ادامه می دهد: اگر پا داشتم می توانستم راه بروم، خانه ام را ترك و هزینه های زندگی ام را تأمین كنم.
چند مایل دورتر در روستای كوروادا، میچله آپلاكادور در كار كندن برگ ذرت ها به مادرش كمك می كند. میچله یكی از چهار فرزند خانواده است، اما برخلاف سه بچه دیگر و همچون فرانكی زنبیل باف، بدون پا متولد شده است. او حتی یك دست هم بیشتر ندارد تا بتواند مثل فرانكی زنبیل ببافد. دنیای میچله، از ابعاد اتاق تاریكی كه زندگی را خوابیده در آن سر می كند، فراتر نمی رود. میچله در دنیایی زندگی می كند كه خانواده اش او را در آن زندانی كرده اند. او با بغضی كودكانه می گوید: من در تنهایی مطلق زندانی شده ام. افراد خانواده ام می توانند بیرون از خانه باشند و به مدرسه بروند، اما من باید در همین اتاق بمانم و كارهای ساده و احمقانه انجام دهم.
●هاوایی؛ قایق نجات
فرانكی و میچله تنها دو نمونه از هزاران نفری هستند كه در كشور زیبا و بسیار فقیر فیلیپین به دست فراموشی سپرده شده اند. نیمی از این جمعیت فراموش شده با درآمدی كمتر از یك دلار زندگی می كنند. گفته می شود در حدود ۱۰ درصد از معلولان حركتی فیلیپین به صورت پنهانی در ۷ هزار جزیره اطراف سرزمین مادر، بدون دسترسی به كمترین امكانات بهداشتی و پزشكی زندگی می كنند. حالا اما یك مؤسسه خیریه فرانسوی به نام هندی كپ اینترنشنال برای حل مشكل این افراد روش ساده ای را پیشنهاد و عملی كرده است؛ حالا كه بیماران نمی توانند خود را به مراكز بهداشتی - درمانی برسانند، مراكز بهداشتی - درمانی به جزایر آنها منتقل می شود. این مؤسسه به همین منظور در قایقی به نام هاوایی امكانات پزشكی خاصی تعبیه كرده است و آن را به صورت دوره ای به جزایر كوچك و بزرگ می فرستد تا به معلولان جسمی خدمات مورد نیاز ارائه شود. هاوایی، ایده بن گوبین- مسئول بخش فیلیپینی هندی كپ اینترنشنال- است. او خود در این مورد می گوید: همه فكر می كردند ما دیوانه ایم كه می خواهیم چنین كاری بكنیم، چون پیش از ما كسی چنین كاری نكرده بود. او همچنین می افزاید: وقتی كه طرح عملیاتی شد، مشكلات فنی زیادی پیش روی ما به وجود آمد باید قایق را برای حمل امكانات مورد نظر طراحی می كردیم.
●فرشتگان نجات
هرچند مؤسسه خیریه بانی طرح فرانسوی است، اما تمامی پرسنل قایق فیلیپینی هستند. شش عضو گروه پزشكی و چهار خدمه كشتی، تمام پرسنل این قایق هستند. بخش اعظمی از قایق مخصوص نگهداری دست و پاهای مصنوعی است و مسئولیت آن به المار ویلاگاماس سپرده شده است. جالب اینكه المار خود معلول جسمی است و پاهای خود را در یك بمب گذاری از دست داده است. او یكی از قربانیان جنگ داخلی ۳۰ ساله ای است كه هزاران نفر را در فیلیپین با معلولیت جسمی مواجه كرده است. المار اجازه نمی دهد معلولیتش خللی در كار او ایجاد كند و برعكس، معتقد است معلولیتش باعث می شود بهتر كار خود را درك كند.
امكانات و منابع این تیم امدادی بسیار محدود است و خدمه هاوایی سعی می كنند از هر آنچه در قایق دارند استفاده كنند. آنها برای هر سفر بخشی از یك جزیره یا تمام آن را پوشش می دهند و هر سفر تقریباً سه ماه طول می كشد.
●نجات یافتگان
آخرین جزیره ای كه هاوایی در آن لنگر انداخته، ماسباتی است؛ جزیره ای بسیار فقیرنشین كه فرانكی و میچله، در آن زندگی می كنند. تمام ۷۵۰ هزار سكنه این جزیره از راه كشاورزی امرار معاش می كنند، اما دوری از سرزمین مادری ، زندگی فقیرانه و سختی برای آنها به بار آورده است. مسئولان بهداشتی بومی، برای فرانكی زنبیل باف یك پای مصنوعی تدارك دیده بودند اما او در شرایط بسیار بد جسمی و روحی، نیازمند كمك تیم پزشكی هاوایی بود. كمك كردن به او هم چندان كار ساده ای نبود، چون فرانكی در دور افتاده ترین نقطه جزیره كه هیچ راهی به آن ختم نمی شود، زندگی می كرد. اما پزشكان قایق، سختی راه را به جان خریدند و یك پای مصنوعی مناسب به او هدیه كردند. حالا او می تواند راه برود و شعاع دایره دنیای كوچك اطرافش را هر روز بیشتر كند. فرانكی امیدوار است با این پای جدید بتواند كار بهتری پیدا كرده و ازدواج كند.
اما میچله به خوش شانسی فرانكی نبود؛ تیم پزشكی هاوایی نتوانست برای او پای مصنوعی تدارك ببیند و فقط به او یك صندلی چرخ دار ویژه كه با یك دست هم می توان آن را به حركت در آورد، هدیه كرد. برای خانواده فقیری كه درآمد ناچیزی دارد، این صندلی چرخ دار بهترین هدیه است كه می توان تصور كرد.
در یك مورد دیگر تیم پزشكی با مردی به نام خوزه میخارس روبه رو شد. این مرد هنگام برداشت محصول، با یك داس بزرگ پای خود را قطع كرده بود و از آنجا كه پول نداشت به مراكز بهداشتی مراجعه كند، با استفاده از طب سنتی خون ریزی را قطع كرده بود، اما پس از مدتی ناحیه جراحت دیده عفونت كرد و او با وضعیتی فلاكت بار خانه نشین شد. خانه ای كه علاوه بر او، همسر و ۹فرزندش هم بدون هیچ درآمدی در آن زندگی می كردند. خوزه اما برای تأمین مخارج زندگی مجبور شد پس از مدتی خانه نشینی با عفونت شدید و پایی مصنوعی از جنس چوب بامبو، به كار در مزرعه بپردازد. اگر تیم پزشكی هاوایی كمی دیرتر به داد او می رسید، عفونت شدید، خوزه را از پای درمی آورد. اما حالا عفونت او برطرف شده است و با پای مصنوعی مناسبی كه از تیم پزشكی هاوایی هدیه گرفته است، می تواند به راحتی در مزرعه كار كند و مخارج خانواده ۱۱نفره اش را تأمین كند.
●نجات جامعه
تیم پزشكی هاوایی علاوه بر خدماتی كه به معلولان جسمی ارائه می دهد، سعی می كند سطح معلومات مردم را هم در چگونگی برخورد با معلولان بالا ببرد، چون خرافات و باورهای بد فرهنگی- اجتماعی در منطقه عملاً باعث شده معلولان جسمی به دست فراموشی سپرده شوند. در این منطقه معلولان جسمی صرفاً به خاطر این باور غلط كه باعث شرمندگی خانواده هستند، از دید دیگران مخفی نگه داشته می شوند. برای نمونه پزشكان هاوایی در یك روستا مرد ۳۰ساله نابینایی را یافتند كه قادر نبود راه برود؛ تنها دلیل آن این بود كه آلن- مرد نابینا- تمام زندگی اش را در یك اتاق كوچك گذرانده بود.
با این حال بن گوبین امیدوار است به معلولان چیزی بیش از قدرت حركت داده شود: ما فكر می كنیم چیزی كه برای ما مهم است هدیه دادن صندلی چرخ دار و دست و پای مصنوعی نیست؛ چیزی كه ما به معلولان داده ایم اعتماد به نفس است. آنها با اعتماد به نفس می توانند زندگی خود را خودشان تعیین كنند. چون همه چیز به آنها بستگی دارد و خود معلولان هستند كه باید مسیر زندگی خود را انتخاب كنند.
●●●صدای سو ت هاوایی را مردمانی كه برای بدرقه آن به بندرگاه آمده اند، به سختی می شنوند. چند مایل دورتر فرانكی زنبیل هایی را كه بافته است، برای فروش به روستایی بسیار دورتر از صندلی كه روزی مركز دنیای كوچكش بود آورده است و می خواهد با پول فروش این زنبیل ها، برای خود یك صندلی راحت بخرد.
جواد نصرتی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید