پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شهامت طنز


شهامت طنز
«علی اصغر دشتی» با هجو «دن کیشوت» نمایش موفقی را روی صحنه برد. او که به تازگی نمایش «پینوکیو» را به پایان رسانده، می گوید: «کمدی یک ژانر عمیق است که بر خلاف تصور عوام، توجه قابل ملاحظه ای به آن نمی شود. اتفاقا به نظر من در این سال ها نمایش کمدی خوب، کمتر به روی صحنه رفته و اگر کمدی نابی اجرا شده، مورد بی مهری قرار گرفته است. فکر می کنم اتفاقا برخورد برخی کارگردان ها با کمدی، سطحی و سخیف بوده است. چون کمدی در هر گونه اش این ویژگی را دارد که مخاطب را سریع تر به سالن ها بکشاند، به همین دلیل از آن سوء استفاده شده است. مانند طنزهای سطح پایین تلویزیون که متاسفانه ذهنیت تماشاگر راخراب کرده و به تئاتر هم آسیب رسانده است. من برعکس شما معتقدم در این سال ها به نمایش های کمدی خوب توجه کمتری شده است.»
به نظر می رسد شاید همین عدم توجه به گونه عمیق کمدی از سوی کارگردان ها و متولیان فرهنگی است که فرضیه ما را نسبت به توجه بیشتر کارگردان ها به گونه کمدی و طنز قوت می بخشد. «نادر برهانی مرند» در نمایش «مرگ فروشنده» به خوبی نشان داد که چگونه می توان در یک اثر تراژیک، با هوشمندی، موقعیت های طنز به کار برد. وی می گوید: «اگر این گرایش ها نتیجه واکنش هنرمندان به جامعه باشد و با هوشمندی انتخاب شده باشد، نه تنها اشکالی ندارد بلکه احترام به ذائقه و فکر تماشاگر است. ولی به عقیده من جریان مبهم و تازه ای در حال شکل گیری است که سعی دارد اندیشگی در تئاتر را به حاشیه براند و با داعیه طنز لوده، فرم گرایی مفرط و اندیشه عبث مدرنیزه، جریان اصلی تئاتر را قطع کند. چنان که در سال های اخیر، بسیار نمایش های این گونه دیده ایم که از سوی برخی، حمایت های عجیبی شده است.
با این ذهنیت دیگر می توان نتیجه گرفت فرضیه ما چندان هم غیر واقعی و دور از ذهن نیست. ولی تا چه حد می توان این جریان مبهم را به برخی کارگردان ها نسبت داد و آنها را متهم کرد؟ آیا واقعا کمدی هایی که امروز می بینیم اغلب لوده و سخیف هستند و کمتر اندیشه ای پشت کارگردان و گروه نمایش وجود دارد؟ «مائده طهماسبی» که اخیرا اجرای نمایش کمدی «خانواده تت» را به پایان برده، معتقد است: «یک نمایش کمدی خوب نه به دلیل گونه اجرایی خود، بلکه چون تماشاگر فرهیخته ای دارد مورد استقبال قرار می گیرد. به هر حال امروزه دیگر همه اجراهای نمایشی در دنیا یا موزیکال شده یا به شکل مدرنی اجرا می شود. در ایران اگر از نمایش های کمدی بیشتر استقبال می شود، به روحیه و محیط مردم ما برمی گردد. کارگردانان هم بر همین اساس گرایش به اجرای نمایش کمدی آورده اند. گذشته از این معتقدم ابعاد تراژدی در قالب کمدی و طنز بیشتر نتیجه می دهد تا قالب های رایج خودش. نمایش خانواده تت اگر در ظاهر یک کمدی باشد ولی لایه های تراژیک عمیقی دارد. از این بابت خیلی خوشحالم که کار طنز می کنم. از طرفی روحیه ام با کمدی و طنز بیشتر سازگار است و معتقدم کار کمدی و طنز از هر گونه اجرایی دیگر پیچیده تر و سخت تر است.»
جدای از نگاه آماری، این سوال پیش می آید که آیا رویکرد کارگردانان، سبب افت کیفی یا کمی اجراها نشده است؟ با نگاهی دقیق تر به نمایش های به اجرا رفته در این دو سال اخیر متوجه می شویم اغلب نمایش های خوب از نگاه منتقدان ومردم، همگی یا در گونه کمدی بوده یا از موقعیت های طنز به نفع آن استفاده شده است. البته نمایش های خوب دیگری مثل تیغ و ماه، وقتی فرشته خواب سگ می بیند، دشمن مردم، موسیو ابراهیم و گل های قرآن، کالون و قیام کاستلیون که گونه تراژیک هم دارد حضور دارند. ولی به لحاظ کمی، تعداد نمایش های کمدی خوب بیشتر از آنهاست. با این همه آیا نمی توان ارزیابی کرد که گرایش کارگردان ها نه تنها سبب افت کیفی، بلکه سبب ساز جریان تازه ای گشته است؟ آیا در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این روزگار نمی توان نگاه کارگردانان را همسو با مخاطبان دانست؟ البته شاید این نوعی صداقت باشد که نویسندگان ما نمایشنامه هایی بنویسند که ما را غمزده کند ولی با جرات می توان گفت نوشتن کمدی در این روزگار، شهامت بسیاری می خواهد. شهامت و باور این ادعا که روزگار متزلزل امروز، آینده ای استوار هم دارد.
«منوچهر اکبرلو» منتقد تئاتر و سینما معتقد است: «استقبال یا عدم استقبال تماشاگران به گونه کمدی یا تراژیک آن بستگی ندارد. در همین چند سال اخیر نقیصه این فرضیه را تجربه کرده ایم. در فیلمی مثل «قلقلک» که در ژانر کمدی است، استقبال خوبی صورت نمی گیرد و برعکس در رسانه ای مثل تلویزیون، دو سریال «نرگس» و «زیر تیغ» با وجود نداشتن حتی یک موقعیت طنز، استقبال بی شائبه مردم را به همراه دارد. در نتیجه این ژانر نیست که استقبال یا عدم آن را رقم می زند. بلکه به عقیده من قصه نمایش یا فیلم است که تاثیر مستقیمی بر مخاطبان دارد. در تئاتر به دلیل وجود مخاطبین خاص و محدود، اتفاقا مضمون بر گونه تراژدی، تراژدی کمدی یا کمدی ارجحیت دارد. زیرا درک مخاطب خاص تر است و لاجرم انتخاب های او هم گزیده تر است. مخاطب خاص تئاتر نمایش هایی که مفاهیم کلی تحول، انتقام، پیروزی خیر بر شر و غیره را بیشتر می پسندد تا اینکه به گونه مشخص آن وقعی بگذارد.» این نظر تا آنجا می تواند درست باشد که روند کلی اجراهای روی صحنه رفته به لحاظ مضمون را در نظر نگیریم. زیرا آنچه در واقعیت استقبال تماشاگران از نمایش ها وجود دارد غیر از آن است. اگر به لیست نمایش های پر فروش و پر مخاطب یکی دو سال اخیر توجه کنیم، این واقعیت را می پذیریم. از خاک تا افلاک، اکبر آقا اکتور تئاتر، دو متر در دو متر جنگ، وزیرخان لنکران، ددالوس و ایکاروس، اولئانا، شوایک، مرگ فروشنده، همسایه آقا، خانواده تت و ... از جمله نمایش هایی هستند که یا در گونه صرفا کمدی اجرا شده اند و یا از موقعیت طنز به نفع نمایش استفاده شده است. در مقابل، نمایش هایی مثل امشب باید بمیرم (نصرالله قادری)، گوشه نشینان آلتونا (مریم معترف)، پرتره (محمد رضا خاکی)، کوری، مرگ و شاعر، حریر سرخ صنوبر، بدرود امپراتور، تراژدی تردید و... به رغم داشتن مضامینی چه بسا عمیق تر از نمایش های فوق، استقبال چندانی از آنها صورت نمی گیرد.
اما «اشکان غفارعدلی» که منتقد تئاتر است در زمینه تاثیرپذیری مخاطب از رسانه، پژوهش هایی انجام داده که رویکرد کارگردانان را به نمایش های کمدی تا حدودی مشخص می کند. وی معتقد است: «اگر می بینید تماشاگران از نمایش های کمدی و طنز بیشتر استقبال می کنند به دلیل بد عادت دادن مجموعه طنزهای نود شبی تلویزیون است. این عادت از وقتی در تلویزیون رایج شد، جریان ساز شکلی از کمدی های لوده، سبک و تیپیکال بود که متاسفانه به رسانه های دیگر هم منتقل شد. چنان که ما نمونه های مشهودی از این شکل در سینما در سال های اخیر دیده ایم. در تئاتر به دلیل خاص بودن تماشاگرانش، این روند از سوی کارگردانان پیگیری شد و ما شاهد هستیم نمایش هایی بیشتر در دهان ها می چرخد که کمدی یا ساختار موقعیت طنز باشد. البته معتقدم برخلاف سینما و تلویزیون، مخاطب تئاتری معیار کمدی را برای دیدن نمایش انتخاب نمی کند.
این روند تا آنجا ادامه پیدا می کند که در برخی نمایش ها مفهوم تراژیک نمایش تحت الشعاع خنده و طنز موقعیت های کلامی به کار رفته قرار گرفته است. نمونه خوب آن را می توانیم در نمایش «خانواده تت» ببینیم که ایجاد خنده بر مفهوم تراژیک آن سایه گسترده است.»
وی در پاسخ به این سوال که آیا نمونه های خوبی از نمایش کمدی و طنز در این چند سال اخیر می توان یافت؟ گفت: «بله، «دن کیشوت» (علی اصغر دشتی) نمونه هجو خوبی است و «دن کامیلو» (کوروش نریمانی) نمونه موفق کمدی موقعیت است.»
فرضیه استقبال تماشاگران و رویکرد کارگردانان به نمایش های کمدی از جهت دیگری هم قابل بررسی است. باید گفت آیا عصر ما بیش از هر عصر و زمان دیگری به روحیه شاد و روی خندان نیازمند نیست؟ آیا تلاش کارگردانان بدین سبب نیست که بخواهند با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه ما پاسخی به آن داده باشند؟ مگر کسی مایل است سالن تئاتر را در حالی ترک کند که پاک از نسل بشر متنفر باشد؟ در این باره «کوروش نریمانی» کارگردان نمایش های موفق با ساختار کمدی «شبهای آوینیون» و «دن کامیلو» معتقد است: «از آنجایی که کمدی حرف معاصرش را می زند در دنیا پیشروتر و متفکرانه تر از تراژدی عمل می کند. کمدی درهر قالبی که باشد گزنده ترین و تلخ ترین اتفاق ها و مفاهیم بشری را بهتر بیان می کند. شاید همین ویژگی بارز گونه کمدی است که به زعم شما، کارگردانان ما به سمت اجرای نمایش های کمدی و موقعیت طنز در اجراهایشان رفته اند.
تماشاگر ما باهوش است. اگر بداند از آن کمدی چیزی (به لحاظ مضمون) به دست می آورد، به سراغش می رود و استقبال می کند.» تماشاگر فرهیخته وحرفه ای تئاتر ما ملاک های مهمی را برای دیدن یک نمایش در نظر می گیرد. جدای از مضمون، نویسنده و کارگردان، بازیگران، طراح صحنه و غیره همگی از جمله عناصر تشکیل‌دهنده یک نمایش خوب هستند و نمی توان صرفا کمدی یا تراژدی بودن یک نمایش را ملاک انتخاب تماشاگران خاص تئاتر دانست. ولی وقتی عوامل اجرایی یک نمایش، بیشتر به سمتی هدایت می شوند که نمایش حتما کمدی بوده یا از موقعیت طنز برخوردار باشد، سوال هایی این گونه به ذهن متبادر می شود که چه تعداد کمدی خوب و قابل اعتنا در این سال ها به روی صحنه رفته است؟ آیا روبه رو شدن با یک کمدی ناب نیست که ما را بر آن می دارد تا فرض کنیم گرایش کارگردانان به سمت نمایش های کمدی است؟ و یا اجرای کمدی های لوده و سطحی است که این تصور را در ذهن ایجاد می کند؟
شهره گل محمدی
منبع : روزنامه رسالت