سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

فیلسوف ضد ایسم


فیلسوف ضد ایسم
ریچارد رورتی فیلسوف برجسته آمریکایی و روشنفکری اجتماعی است که مشهورترین حامی معاصر پراگماتیسم محسوب می‌شود. به‌طور کلی مواضع فلسفی ویژه وی را می‌توان «ضدایسم» نامید چرا که در اغلب موارد موضع وی با توجه به آنچه رد می‌کند، شناخته می‌شود. گرچه «فلسفه علم» مشخصاً محور اندیشه او نیست، اما نظرات او در این حوزه به‌طور پراکنده در لابه‌لای سایر مقالاتش به چشم می‌خورد.
رورتی بر پایه نگرش ضدمبناگرایانه خود به رویکردهای رایج در فلسفه علم معاصر می‌تازد و همه نگرش‌های واقع‌گرایانه و ضدواقع‌گرایانه، که علم را تلاشی در جهت
باز نمایاندن جهان می‌دانند، را مورد نقد و اعتراض قرار می‌دهد و در صدد بر می‌آید که ورای این رویکردها، تعریف جدیدی از علم ارائه دهد. به عقیده او اشکال نگرش‌های مذکور در این است که علم را به مثابه تلاشی در جهت دستیابی به «عینیت» و واقعیت می‌نگرند و دانشمند را واسطه‌ای بین انسان و واقعیت فرا بشری می‌دانند. وی علت اصلی طرح انواع نظریات واقع‌گرایانه را در طول تاریخ، اشتیاق انسان‌ها به دستیابی به «عینیت» می‌داند و سرسختانه انسان‌ها را به کنار گذاشتن و از ریشه در آوردن این اشتیاق فرا می‌خواند. به نظر رورتی، تلاش برای یافتن عینیت (یا واقعیت) نشانگر عدم تمایل به قانع شدن به باورهایی است که ما موجودات خطاپذیر با نهایت تلاشمان بدست آورده‌ایم. او معتقد است که واقعگراها و تمام کسانی که در جست‌و‌جوی عینیت هستند نمی‌پذیرند که نظریات و باورهای ما صرفاً بهترین کاری هستند که در حال حاضر می‌توانیم انجام دهیم، بلکه به عقیده آنها این نظریات واقعاً ارزشمندند و با واقعیتی مستقل از خواسته‌ها و مصالح انسانی ما رابطه دارند. در نظر واقعگراها هدف علم دستیابی به چیزی برتر و معتبرتر از چیزهایی است که سایر فعالیت‌های بشری بدان می‌رسند، و حال آنکه به عقیده رورتی دستیابی به چنین مبنای برتری برای باورها و عملکردهای ما ناممکن است.
رورتی علم و عالم را ارج می‌نهد اما مخالف هر گونه تلاش برای متمایز کردن علم به منزله امری عینی و واقعی است و معتقد است که احترام به علم و تکیه بر علوم باید از تلاش برای ماورایی کردن آن تفکیک شود. او درصدد بر می‌آید تا فرهنگ لغات متفاوتی برای صحبت از علم و تمجید از آن پیشنهاد کند چراکه به نظر او در فرهنگ واژگان اندیشه امروز, واژه‌های علم، عقلانیت، عینیت و حقیقت به هم آمیخته‌اند. در فرهنگ رایج، علم به عنوان ارائه حقیقتی عینی در نظر گرفته می‌شود و حقیقت، مطابقت با واقعیت است. جست‌و‌جوی «حقیقت عینی» با استفاده از عقل ممکن می‌شود و «عقل پیوند محکمی است بین انسان و ماوراء که تنها راه دستیابی او به مفهوم مطلق واقعیت به شمار می‌آید». در این فرهنگ علوم طبیعی پارادایم عقلانیت هستند و عقلانیت به معنای روشمند بودن یعنی پیروی از روش‌های از پیش تعیین شده است. بنابراین در اینجا واژه‌های «روشمند»، «عقلانی»، «علمی» و «عینی» معمولاً به یک معنا در نظر گرفته می‌شوند.
در مقابل، در فرهنگ پیشنهادی رورتی، منظور از «عقلانی» خیلی ساده، چیزی شبیه «معقول» یا «مقبول» است نه «روشمند». عقلانیت نام مجموعه‌ای از خصوصیات اخلاقی است مثل تحمل و بردباری، احترام به عقاید اطرافیان، تمایل به گوش دادن و تکیه بر تشویق و متقاعدسازی به جای زور و اجبار. اینها خصوصیاتی هستند که اگر اعضای جامعه متمدن دوام جامعه خود را می‌طلبند، باید آنها را داشته باشند. در این معنا کلمه «عقلانی» بیشتر به معنای «متمدن» است تا روشمند. عقلانی بودن خیلی ساده به معنای توانایی بحث در هر موضوعی ـ اعم از مذهبی، ادبی یا علمی ـ به دور از هرگونه تعصب و حالت دفاعی و خشم تلقی می‌شود. به علاوه، به نظر رورتی «عینیت» و «واقعیت» را نه در جایی خارج از جامعه و گروه انسان‌ها، که در میان خودمان باید جست‌و‌جو کنیم و در حقیقت، عینیت چیزی نیست مگر همان «توافق بین انسان‌ها». او که مخالف سرسخت عینیت است می‌کوشد تا به جای تعریف علم به عنوان تلاشی جهت دستیابی به عینیت و واقعیت، علم را به مثابه انسجام و همبستگی انسانی تعریف کند.
رورتی علم را نمونه خوبی از «همبستگی انسانی» می‌داند و معتقد است که این تنها معنایی است که برای علم می‌توان در نظر گرفت. علم تنها ابزاری است در میان بسیاری ابزارهای دیگر که ما برای رسیدن به اهداف انسانی‌مان از آن استفاده می‌کنیم و هیچ ارتباط خاصی با واقعیت ندارد. علم، نه بخش خاص و متمایزی از فرهنگ، بلکه قلمرویی مثل هنر، مذهب، سیاست و بقیه بخش‌های فرهنگ و صرفاً فعالیتی انسانی است نه جایگاهی برای مواجهه با واقعیتی فرا انسانی.
رورتی تلاش می‌کند تا سطح علوم طبیعی را تا سطح معرفت‌شناسانه هنر، مذهب یا سیاست پایین بیاورد و آنها را به لحاظ معرفتی در یک ردیف قرار دهد. او نمی‌خواهد که بقیه بخش‌های فرهنگ را به سطح معرفت شناسانه علوم طبیعی برساند و آنها را وادار کند تا با پیروی از روش‌های فرضی علم وجهه علمی و عقلانی بیابند، در عین حال که زمینه‌های مختلف فرهنگی را تشویق می‌کند تا به همبستگی اجتماعی و مدنیتی دست یابند که در عملکرد نهادهای وابسته به علوم طبیعی محقق شده است.
رورتی همواره در تلاش است تا تمایز بین علم و غیر علم را از بین ببرد و آنها را اجزاء یکسانی از فرش فرهنگ بداند. او علت طرح مساله تمایز علم از غیر علم را در یک بررسی تاریخی جست‌و‌جو می‌کند و معتقد است که برای مبدا مساله تمییز باید تبیینی روانی ـ تاریخی و نه متافیزیکی یا معرفت شناسانه، ارائه داد. به نظر او دانشمندان همواره نمونه‌های بارزی از ویژگی‌های اخلاقی خاص مثل بردباری، توجه به تشویق و متقاعدسازی به جای زور و اجبار و... بوده‌اند اما نباید فکر کنیم که رواج این خصوصیات در میان آنها به خاطر ماهیت موضوع مورد مطالعه یا روش خاص آنهاست. در واقع این مساله که دانشمندان و افرادی که در فراهم آوردن تکنولوژی خوب عمل می‌کنند همان افرادی هستند که ویژگی‌های اخلاقی خاصی دارند، هیچ تبیین عمیقی ندارد و تنها یک تصادف تاریخی است.
به‌طور کلی، هدف رورتی این است که گرایش سنتی به عینیت ـ یعنی گرایش به در تماس بودن با حقیقتی غیر از جامعه‌ای که ما با آن خودمان را می‌شناسیم ـ را با گرایش به «همبستگی» جایگزین کند و تمام تلاش‌ها و فعالیت‌های انسانی در حوزه‌های مختلف فرهنگ و در راستای اهداف مختلف را در جهت رسیدن به همبستگی هرچه بیشتر میان انسان‌ها تبیین کند. او در آرزوی جامعه‌ای است که در آن رویارویی انسان‌ها به دور از هرگونه غرض‌ورزی و تعصب، به شکل مواجهه‌ای باز و آزاد باشد و انسان‌ها نسبت به اعضای جامعه خود حس همبستگی داشته باشند و بکوشند با داخل کردن دیگران در گروه خودشان، روز به روز این احساس را به تعداد بیشتری از انسان‌ها گسترش دهند. رورتی انسان‌ها را دعوت می‌کند تا به جای جست‌و‌جوی معنایی ماورایی برای حیات، زندگی را با تکیه بر احساس همبستگی با جامعه‌شان معنا ببخشند و در این راه علم و روابط میان دانشمندان علوم طبیعی و نهادهای علمی را به منزله نمونه خوبی از تجلی این «همبستگی» الگوی خود قرار دهند.
مهدیه توکل
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید