یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ابعاد مهارت های زندگی


ابعاد مهارت های زندگی
بر اساس مدل طبقه بندی بروكز۱ (۱۹۹۶) ابعاد مهارت های زندگی شامل موارد زیر می باشد:
۱ـ مهارت های مربوط به ارتباط بین فردی / روابط انسانی
این نوع مهارت های زندگی، مهارت های لازم برای ارتباط مؤثر هستند كه منجر به برقراری روابط صمیمانه و تسهیل در ایجاد روابط بین گروههای كوچك و بزرگ، عضویت و شركت در جامعه، صمیمت بین فردی می شود. این نوع مهارت ها شامل ارتباط كلامی و غیركلامی می باشد. این مهارت ها اغلب در اوایل زندگی از والدین و دیگر اعضای خانواده آموخته می شود. تنها این امر مهم نیست كه نوجوان چگونگی ارتباط مؤثر با دیگران را یاد بگیرد، بلكه نكتهٔ مهم آن است كه روابط ایجاد شده و برقراری روابط مؤثر منجر به افزایش عزت نفس و خود پنداره مثبت در نوجوان شود.
۲ـ مهارت های حل مسأله / تصمیم گیری
این نوع از مهارت های زندگی شامل مهارت های لازم برای شناسایی مشكل، جستجوی اطلاعات، ارائه راه حلهایی در مورد مشكل، ارزیابی و تحلیل آنها، اجرای راه حل نهایی و ...
می باشد.
حل مسأله سطح عمده ای از مهارت شناختی است و تفكری است كه از مجموعه نگرشها،
رفتارها و مهارت هایی كه می تواند آموخته شود، تشكیل می شود.
۳ـ مهارت های مربوط به سلامت جسمانی / حفظ سلامتی
این نوع از مهارت های زندگی شامل مهارت هایی هستند كه مربوط به رشد حركتی و تعادل، حفظ تغذیه مناسب، كنترل وزن، سلامت جسمانی، ورزش، جنبه های فیزیولوژیكی جنسی، كنترل استرس و انتخاب فعالیتهای تفریحی می شود. سلامت جسمانی بسیار نزدیك و وابسته به سلامت روانی است. عوامل چندگانه ای هم روی جنبه های جسمانی و هم جنبه روانی تأثیر می گذارند. از جمله جذابیت جسمانی، تناسب كلی بدن، وزن بدن، خودپنداره یا تصور از خود، عزت نفس، منزلت اجتماعی و تعامل با دیگران.
۴ـ مهارت های رشد هویت / هدف در زندگی
این نوع از مهارت های زندگی شامل مهارت های لازم در جهت افزایش رشد هویت فردی و شناخت عاطفی ـ هیجانی از جمله خود كنترلی،حفظ دیدگاه مثبت نسبت به خود، سازگاری با محیط، تعیین ارزشها، رشد نقش جنسیتی، اتخاذ تصمیمات اخلاقی و ... می باشد.
این بعد از مهارت های زندگی بر مبنای سه بعد قبلی مهارت های زندگی است. هویت یك موضوع پایدار در سراسر زندگی است. اگر چه نحوهٔ تعاملات با افراد در زندگی از جمله خانواده و دوستان، عوامل جغرافیایی و رشد شغلی بر احساس هویت تأثیر گذار است، اما تحقق یافتن رشد احساس هویت و هدف در زندگی یك موضوع فردی است. مهارت های رشد هویت / هدف در زندگی، عمدتاً از بررسی و آگاهی از زمینه های روانی ـ اجتماعی، اخلاقی و رشد «خود»۱ و همینطور از دیدگاه راجرز۲ از یك تمایل به خود شكوفایی ناشی می شود. همچنین این بعد از مهارت های زندگی تحت تأثیر جنبه های شناختی و شغلی رشد انسان است. نوجوانان در این سن با هویت اجتماعی، جنسیتی، تحصیلی و شغلی خویش مواجه می شوند.
موارد ذكر شده در مطالب فوق از مهمترین ابعاد مهارت های زندگی هستند كه محققان به آنها اشاره كرده اند. با این حال برخی دیگر از محققان، جنبه ها و انواعی از مهارت های زندگی را مشخص نموده اند كه زیر مجموعه ای از ابعاد كلی مهارت های زندگی هستند مانند: مهارت های ارتباطی،مهارت های مطالعه و تحصیل،كنترل اضطراب امتحان،مهارت های رشد شغلی،مهارت های كنترل استرس و اضطراب، مهارت های تفكر مؤثر و ...
بعضی دیگر، مهارت های زندگی را در چهار بعد سلامت روانی طبقه بندی كرده اند كه عبارتند از:
۱ـ مسئولیت پذیری
۲ـ ‌واقع گرایی
۳ـ وابستگی و ارتباط مناسب
۴ـ فعالیت ارزشمند، مفید و رضایتبخش
و در طبقه بندی دیگر، مهارت های تفكر، مهارت های عملی و مهارت های مربوط به احساسات متمایز شده اند.
الف ـ مهارت های تفكر شامل موارد زیر می باشند:
۱ـ برخورداری از یك ادراك منطقی و واقع بینانه
۲ـ مسئولیت پذیری تصمیمات فردی
۳ـ مقابله با مكالمه منفی با خویش
۴ـ انتخاب قوانین فردی واقعی و منطقی
۵ـ ادراك صحیح و درست از مسائل
۶ـ پیش بینی احتمالات و نتایج بطور منطقی
۷ـ تعیین اهداف فردی
۸ـ تمرین مهارت های تصمیم گیری
۹ـ مهارت كنترل مشكلات و ....
ب ـ مهارت های عملی:
مهارت های عملی رفتارهای قابل مشاهده ای هستند شامل آنچه که فرد انجام می دهد و اینكه چگونه انجام می دهد كه در زمینه های ذیل می باشد:
۱ـ مهارت های ارتباطی: شامل برقراری ارتباط اولیه (آغازگر ارتباط بودن)، مكالمه، گوش دادن فعال، توجه نشان دادن ، بیان احساسات خود، كنترل خشم و تعارض و ...
۲ـ مهارت های فرزند پروری: شامل تربیت اخلاقی و اجتماعی فرزندان
۳ـ مهارت های مطالعه و تحصیل: شامل نوشتن مقالات، كنترل اضطراب امتحان، شركت در
بحث های گروهی، صحبت كردن در جمع و ...
۴ـ مهارت های كاری : شامل جستجوی كار، مدیریت و نظارت ، كار به صورت گروهی،
مذاكره كردن، كنترل موقعیتها و ...
۵ـ مهارت های تفریحی: شامل جستجوی تفریحات ارضا كننده و رضایتبخش، دست یافتن به سرگرمی های مناسب و شادی بخش و ....
۶ـ مهارت های بهداشتی: شامل رعایت اعتدال در تغذیه، اجتناب از سیگار كشیدن و نوشیدن الكل و سایر مواد اعتیادآور، حفظ تناسب جسمانی،كنترل استرس و رعایت تعادل مناسب بین كار
۷ـ مهارت های مشاركت اجتماعی: شامل همسایه خوب بودن، شركت در فعالیت های اجتماعی
ج ـ مهارت های مربوط به احساسات شامل:
آگاهی از اهمیت احساسات، توجه به خواسته ها و آرزوها، احساس همدلی درونی، آگاهی از احساسات بدنی، آگاهی كامل از داشتن محدودیت ها، كنترل اضطراب و استرس و ... (آقاجانی، ۱۳۸۱).
بر اساس نظر سازمان جهانی بهداشت، آموزش مهارت های زندگی در زمینه ارتقاء و افزایش سلامت كودكان و نوجوانان می باشد كه مشتمل بر چندین مهارت اصلی و اساسی است. این مهارت ها عبارتند از:
۱ـ تصمیم گیری
بدون تردید تصمیم گیری یكی از مهمترین مهارت های زندگی است، زیرا فرد همواره باید یك راه را از میان راههای گوناگون انتخاب كند. اما اگر شخص برای اخذ تصمیم مهارت كافی نداشته باشد، قادر به تصمیم گیری نخواهد بود و در نتیجه، یا تعارضات و تنش های ناشی از آن را تحمل خواهد كرد یا با تصمیم گیری غیرمنطقی و نادرست، به افسردگی، اضطراب و سایر ناراحتی ها دچار خواهد شد. اهم موارد تصمیم گیری در جامعه، محدود به انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب همسر و چند اتفاق عمومی دیگر است. در حالیكه قلمرو این مهارت، بسیار وسیع است و از جزئی ترین رفتارها تا كلی ترین و مهمترین آنها را شامل می شود. به همین دلیل، مهارت تصمیم گیری، در تأمین بهداشت روان بسیار اساسی است.
این مهارت برای نوجوانان و جوانان اهمیت مضاعفی دارد، زیرا آنان با راهها و انتخابهای بی شماری مواجه اند و هر چه ارتباطات اجتماعی آنان گسترش یاید، تعداد گزینه ها نیز افزایش پیدا می كند و تصمیم گیری اهمیت بیشتری می یابد . بدین ترتیب، آموزش مهارت تصمیم گیری به نوجوانان و جوانان، ضرورت و دقت ویژه ای می طلبد.
۲ـ حل مسأله
زندگی را می توان روند پیاپی مواجه شدن با مسائل و تلاش برای حل آنها دانست. حل
موفقیت آمیز مسائل زندگی به اعتماد به نفس بیشتر و آرامش فرد منجر می شود. درحالیكه حل ناقص یا گره های ناگشوده، بهداشت روان شخص را بطور جدی تهدید خواهد كرد. حل مسأله فرد را قادر می سازد بطور سازنده با مشكلات زندگی خود مواجه شود «مواجهه سازنده» با مشكلات، مهارت فوق العاده ارزشمندی است كه آموزش آن برای نوجوانان كاملاً لازم و ضروری است. حل مسأله مستلزم چندین فعالیت است، بطوریكه ابتدا باید «مسأله» را با دقت و صحت تعریف كرد و سپس راه حلهای متفاوت را در كنار هم قرار داد و در نهایت راه حل مناسب را از میان راه حلهای ممكن انتخاب و اجرا كرد.۳ـ تفكر خلاق
هرگاه قدرت تصمیم گیری و مهارت حل مسأله را تلفیق كنیم، به ویژگی «تفكر خلاق» دست
می یابیم. قدرت تفكر آفریننده و خلاق، نوجوان را قادر می سازد تا «انتخابهای گوناگون خود را كشف كند» و در نتیجه از بن بستهای زندگی خارج شود.
در واقع، یأس و افسردگی در برخی بیماران روانی، ناشی از نقص نظام شناختی و در پی آن مواجه شدن با بن بستها و گم كردن راه خروج از آنهاست. زیرا بیماران روانی تفكر خلاق خویش را از دست می دهند. مفهوم «بینش»۱ در روان درمانی عبارت است از بازگرداندن روشن بینی به بیمار، با هدف هدایت او برای یافتن معبرهای گذر از گردنه های دشوار زندگی. در این چشم انداز بیمارانی كه با خودكشی به زندگی خود پایان می دهند و یا به فكر خودكشی می افتند، تفكر خلاق خویش را به كلی از دست داده اند.
۴ـ تفكر انتقادی
تفكر انتقادی را می توان مهارت تحلیل عینی اطلاعات و تجارب دانست. ارتباط تفكر انتقادی و بهداشت روان در آن است كه تشخیص و ارزشیابی عوامل مؤثر بر رفتار و نگرشها با این ویژگی ذهنی تسهیل می شود. نوجوانی كه دارای مهارت تفكر انتقادی است، می تواند آنچه را به او ارائه یا تحمیل می شود، بدون بررسی دقیق، نپذیرد. برای مثال، ارزش ها، فشار همسالان و رسانه ها، بخشی از واقعیتهای زندگی نوجوان است . تحلیل این عوامل به شفافیت موضوع و تصحیح نگرشهای وی كمك خواهد كرد. در نتیجه فشار ناشی از تعارضات و باورهای خام و تحمیلی كاهش می یابد و بهداشت روانی شخص كمتر در معرض آسیبهای جدی قرار می گیرد.
آنچه غالباً مانع تفكر انتقادی می شود، نوعی بی مهارتی در تصور مسأله در «بیرون از خویش» است. مفهومی كه به آن «مسأله مداری» در مقابل «خودمداری» می گویند. خودمداری همواره در حكم یك مانع بزرگ ذهنی، انسان را از حل مشكلات خود به طریق عینی بازداشته است. در مقابل «مسأله مداری» موجب خارج شدن از «خود» و توجه به «مشكل» می شود. انسانی كه دارای تفكر انتقادی است، راه حلها را یكی پس از دیگری می آزماید. در این حالت، پاسخهای او القایی، ذهنی، عاطفی و بی اساس نیست و از متن واقعیت برمی خیزد. آمیختن خصلت ها، امیال و احساسات با مسأله، به اتخاذ مواضع یك سونگر و پیش داوریهای كم و بیش ناقص و نارسا می انجامد.
۵ـ روابط مؤثر اجتماعی
انسان همواره نیازمند «بیان خویشتن» است. بیان خویشتن (چه به صورت كلامی و چه غیركلامی)، هنگامی مؤثر است كه با فرهنگ، سنتها و ارزشهای جامعه، تناسب داشته باشد. این مهارت مشتمل بر ابراز عقاید، امیال و حتی نیازها و ترسهاست. قدرت برقراری و حفظ روابط دوستانه، در بهداشت روان فردی و اجتماعی اشخاص تأیر بسزایی دارد. در این زمینه می توان حفظ روابط مطلوب، صمیمانه و همراه با مسئولیت با اعضای خانواده را نقطه آغاز كسب این مهارت تلقی كرد. زیرا خانواده تكیه گاه و حامی انسان در همه موقعیتهاست.
یكی از عوامل مهم ارتباط مؤثر بین فردی، ناتوانی یا توانایی شخص در «ابراز وجود»۱ است. توجه به مبحث ابراز وجود در دو دهه اخیر، نشان دهنده اهمیت این بعد از تمایلات اجتماعی است.
● برخی متخصصان ابراز وجود را دارای چهار مرتبه زیر می دانند:
۱. رد تقاضای نامعقول دیگران
۲. جلب احساسات مثبت دیگران و طرح درخواست های خود
۳. ابراز احساسات مثبت و منفی
۴. شروع، ادامه و خاتمه دادن به گفتگوها
تاكنون تعاریف بسیاری از ابراز وجود شده است كه در اینجا به دو تعریف اصلی و مهم آن اشاره می شود:
▪ ابزار وجود، شامل گرفتن حق خود و ابراز عقاید، احساسات و افکار خویش بطور مستقیم و صادقانه است، بنحویکه حقوق دیگران نیز محترم شمرده شود.
▪ ابراز وجود، رفتاری است كه شخص را قادر می سازد منافع خویش را تشخیص دهد، بر اساس آن عمل نماید، بدون اضطراب جدی بر حق خود پافشاری نماید، احساسات واقعی خود را صادقانه بیان دارد و بدون فراموش كردن حقوق دیگران، حق خود را مطالبه و اعاده كند.
در هر دو تعریف، بر رعایت و احترام به حقوق دیگران تأكید شده است. كسانی كه این مهارت را كسب كرده اند، باید بتوانند بین گرفتن حقوق خود و پایمال كردن حقوق دیگران، تفاوت قائل شوند.
بنابراین، بطور كلی ابراز وجود متشكل از هفت مفهوم است كه عبارتند از :
۱ـ ابراز عقاید متفاوت
۲ـ تقاضای تغییر رفتارهای نامطلوب از دیگران
۳ـ درخواست های نامعقول دیگران
۴ـ پذیرش كاستی های خود
۵ـ آغاز و ادامه تعاملات با دیگران
۶ـ ابراز احساسات مثبت
۷ـ ادای جملات متعارف در هنگام مواجهه یا جدا شدن از دیگران
۶ـ خود شناسی
امكان دارد آگاه نبودن از خصلتها و استعدادهای خود، سرچشمه تعارضهای فراوان و شكستهای اصلی زندگی انسان باشد. بنابراین، باید نوجوانان و جوانان را یاری كرد تا ویژگیهای اصلی شخصیت و نقاط ضعف و قوت خود را بشناسند و فشارها و دلهره های خود را تشخیص دهند. گذشته از این، خودشناسی پیش نیاز روابط مؤثر اجتماعی و بین فردی است و در ایجاد همدلی وهم حسی با دیگران نقش مهمی ایفا می كند.
گنجاندن مفهوم خود شناسی در میان مهارت های زندگی،پیامدهای مهمی دارد. خودشناسی مقدمه ارتباط مؤثر با دیگران است. زیرا علیرغم تفاوتهای فردی فراوان، انسان ها ویژگیهای مشابه و زیادی هم دارند. برای مثال، هر انسانی نیازمند حفظ و تقویت عزت نفس خویشتن است و تخریب عزت نفس در هر فرد، موجب احساس شدید حقارت و در نتیجه، اضطراب در او خواهد شد. روشن است كه هر گاه شخص، چنین فرایندی را در درون خود تشخیص داده باشد، پیامدهای آن را در دیگران نیز درك خواهد كرد. از سوی دیگر، پی بردن به انگیزه های بسیاری از اعمال و به خصوص رفتارهای نابهنجار، تا حدودی به شناخت بیشتر خود، یاری خواهد كرد.
۷ـ همدلی
همدلی یا هم حسی به معنی تلاش برای فهم موقعیت زندگی دیگران است. درك و پذیرش دیگران، یعنی همان افرادی كه با ما تفاوت بسیار دارند، بخشی از مهارت همدلی است. بهبود روابط اجتماعی، مثلاً در موقعیتهای فرهنگی و قومی، از مهارت های زندگی امروز است و بدون آن، هر لحظه ممكن است كینه ها و خصومتهای افراد، نسبت به یگدیگر تشدید شود. از آنجا كه زندگی جمعی، به ویژه در عصر حاضر، به همیاری و مشاركت نیاز دارد، لازم است با تقویت همدلی در نوجوانان، آنان را به سوی تجربه رفتارهای جمعی مفید هدایت كنیم.
همدلی،به راستی یك مهارت است و عده ای اساساً از این مهارت بی بهره و از مزایای بی شمار فردی و اجتماعی آن بی خبرند. هرگاه عضوی از اعضای جامعه انتظار داشته باشد كه دیگران او را با تمام ویژگیها و خصلتها بپذیرند، خودش هم باید توان فهم عقاید، باورها و احساس دیگران را داشته باشد.
متأسفانه، بی مهارتی در همدلی و توجه نكردن به مجموعه فضای شناختی و عاطفی دیگران، سرچشمه بدفهمی های فردی و بدتر از آن، خصومتهای قومی و نژادی است. بررسیهای روانشناختی اجتماعی، نشان داده است كه گاه ویژگیهای قومی، زبانی یا نژادی، حصاری گرداگرد اعضای یك مجموعهٔ انسانی ایجاد می كنند و مانع ایجاد روحیه همدلی در افراد می گردند. واقعیتهای زندگی اجتماعی، در حال حاضر هرگز پذیرای این پدیده نابهنجار نیست.
همدلی، ابعاد بی شماری دارد كه در اینجا فقط به ناسازگاریهای نوجوانان با والدین و سایر اعضای خانواده اشاره می كنیم. پژوهشهای روان شناسان گویای این حقیقت است كه دلایل
ریشه ای این مسأله را باید در فضای ذهنی متفاوت والدین و فرزندان جستجو كرد. هر یك از این افراد، پدیده ها را از دیدگاه ویژه خود می بینند. در این زمینه نیز همدلی كلید درك و سپس حل تدریجی اختلافات نوجوانان و والدین آنهاست. در واقع فقدان همدلی موجب می شود كه نوجوانان به روشهای انحرافی بیان خویشتن متوسل شوند كه گاهی در تضاد با ارزشهای اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرند.
۸ـ كنار آمدن با هیجانها و فشارهای روانی۱
به تعبیری می توان نوجوانی و جوانی را دوره جوشش و بروز شدید هیجانها دانست. كودكان و نوجوانان باید راههای تشخیص هیجانها را در خود و دیگران بیاموزند و شیوه های تأثیرگذاری هیجانها را بر رفتار و روشهای مقابله با آنها را تمرین كنند. خشم، اندوه، نفرت، پرخاش و ... به صورت كنترل نشده، بهداشت روانی را بطور جدی تهدید می كند. كنار آمدن۲ با فشار روانی نیز در میان مهارت های زندگی، نقش برجسته ای دارد، زیرا زندگی كردن در محیطهای پرتراكم شهری، تصمیم گیری اساسی در مورد تحصیل، ازدواج و دهها متغیر دیگر، كم و بیش، فرد را در معرض فشار روانی قرار می دهد.
مدتهاست كه پژوهشگران ، رابطه فشارهای روانی با بیماریهای جسمی و روان شناختی را تأیید كرده اند. بیماریهای «روان ـ تنی»۳ (مانند بیماریهای دستگاه گوارش، بیماریهای قلبی و به خصوص فشار خون، سردردهای میگرنی)، با زندگی همراه با فشار روانی رابطه انكارناپذیری
دارند. در بعد روان شناختی نیز ادامه فشارهای روانی ، بهداشت روانی افراد را بطور جدی در معرض خطر قرار می دهد. اضطراب، افسردگی و بی اعتمادی به محیط، شایعترین تبعات قرار گرفتن شخص در محیط فشارزا است. در مورد فشارهای روانی توجه به سه مورد ضروری است:
۱ـ منبع فشار روانی
۲ـ شناخت راههای اثر گذاری فشارهای روانی بر انسان
۳ـ چگونگی كنترل آثار فشارهای روانی
میزان فشارهای روانی در زندگی را نمی توان به صفر رساند. اما راههایی برای مقابله با آنها وجود دارد. برای مثال، می توان به گونه ای عمل كرد كه منابع فشارهای روانی كاهش یابد. به علاوه، ایجاد تغییر در محیط فیزیكی یا شیوه زندگی، برخی منابع فشارزا را از بین می برد.
معمولا «ارزیابی شناختی»۱ شخص از موقعیت فشارزا، نحوه مواجهه او را با آن موقعیت مشخص می سازد. این ارزیابیهای شناختی، همواره چارچوب منطقی ندارند و در بسیاری موارد تحلیل های افراد از موقعیت، مخدوش می گردد. مكاتب روان درمانی شناختی نگر، این خدشه های منطقی را «خطاهای شناختی»۲ می نامند.
این خطاهای شناختی عمومأ فشارهای روانی شدیدی به همراه دارند و در برخی موارد، سلامت روانی فرد را بطور جدی تهدید و اقدامات درمانی را اجتناب ناپذیر می كنند. در این میان، نكته جالب این است كه تا حدود زیادی می توان ارزیابیهای صحیح شناختی را به نوجوانان آموزش داد. پیامد چنین مداخله مفیدی، ایجاد تغییرات مثبت در نگرش آنان و بالطبع كاهش میزان فشار روانی است. ایجاد سازمان شناختی منطبق با واقعیتها، مهارتی ارزشمند جهت تأمین بهداشت روانی است. (طارمیان، ماهجویی و فتحی، ۱۳۷۸).
منبع : مؤسسه تحقیقاتی ایران زمین پارسیان


همچنین مشاهده کنید