پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


روش شناسی نقد ادبیات کودکان


روش شناسی نقد ادبیات کودکان
روش شناسی نقدادبیات کودکان ازدوبخش نقد نظری ونقد عملی تشکیل شده است . دربخش اول یا "نقد نظری "مبانی نقد ادبیات کودکان به شیوه أی روشمند، براساس نگرش تفکیکی عناصرزیبایی شناختی وساختاری متن ، آموزش داده می شود. مهمترین هدف این کارفاصله گرفتن ازنقدسنتی است که توانایی ارزیابی علمی ازوضعیت ادبیات کودکان ایران وهمین طورارائه راهکارهای درست برای رشدوارتقای آن راندارد.
دربخش ویژگیهای زیبایی شناختی آثار،تلاش شده ماهیت زیبایی و ارزیابی موضوع زیبا به بحث گذاشته شودودرپی آن عناصرساختاری ، مثل طرح ، کنش ،نشانه وشخصیت موردبررسی قرارگرفته است . دربخش "نقدعملی " سه نقدمتفاوت براساس شیوه های روشمندارائه شده دربخش"نقدنظری " آمده است که نقدتاویلی ، ساختاری و تطبیقی سه اثرمتفاوت است .
ضرورت تالیف این کتاب ازآنجاناشی می شودکه ایران جوانترین کشورجهان ، با میلیونها کودک ونوجوان است که نیازبه فرآورده های فرهنگی ازقبیل ادبیات خاص خودرادارند. هرساله سرمایه نسبتا"هنگفتی درراه ادبیات کودکان دراین کشورصرف می شود، که اگرچه درقیاس با کشورهای پیشرفته ناچیزاست ، اما به هرحال بایدانتظاراستفاده بهینه ازآن داشت . فقدان نقدروشمندوعلمی که توانایی ارزیابی درست ازاین وضعیت وآثارراداشته باشد، سبب شده که مولفان ایرانی درفضای بدون نقدبه ارائه آثاربپردازند
درتدوین این کتاب مولف دوراه دربرابرخوددید، یابه اعتراضهای شفاهی وکتبی درموردوضعیت حادادبیات کودکان درایران بپردازدویااینکه باتقویت بنیه علمی دراین زمینه به تغییرریشه أی دراین زمینه یاری برساند.با توجه به اهمیت وضرورت این موضوع وفضای خالی دراین زمینه وعلائق شخصی طرح نقدروشمندرادراین اثربرای ارزیابی درست وسودمندآثارارائه داده است .
● روش کاردرتدوین کتاب
روش کاردرتالیف این کتاب براساس تجربه های شخصی مولف درآموزش ادبیات کودکان ونقد آن درکارگاههای آموزشی شورای کتاب کودک وهمین طوراستفاده ازنقد علمی درجهان معاصربوده است . درتدوین این کتاب ، ازیک طرف ظرفیتها ونیازهای جامعه ایرانی وازطرف دیگرآخرین دستاوردهای نقدادبی نه درچارچوب مکتب خاص که برداشتی ازشیوه ها ومکاتب خاص موردنظربوده است . روش وتکنیک اصلی کاربراساس الگوی آموزش پذیری نقدادبی استواراست .برهمین اساس به اثرادبی به عنوان یک کل قابل تجزیه به اجزاوشناخت این اجزانگاه شده است .دراین روش ابتدا عناصریا اجزا،ماهیت وسرشت هرکدام ازآنها وموقعیتشان درجهان داستان بررسی شده وسپس روابط این عناصربایکدیگروباکل داستان وهمین طورروابط بین متنی موردبررسی قرارگرفته است .روش دیگری که درتالیف این کتاب رعایت شده ، تلفیق "نقدنظری"با "نقدعملی "است تا خوانندکٌان کتاب بتوانندبین یافته های نظری وعملی پیوندبرقرارکنند.
نتایج مهمی که این کاربه دست آورده ،بیش ازهرچیزی آموزش پذیری نقدروشمندوعلمی درسطح وسیع کتابداران ، آموزگاران ،دانشجویان و سایرعلاقمندان با ارائه روشهای متعددنقدوارزیابی اثرویابه طورکلی طرح این موضوع است که ادبیات رامی توان شناخت ودرست ارزیابی کردودرنتیجه ارزیابی درست آثارنویسندگان کودک ایرانی سبب ارتقأو رشد آن خواهدشد.
● روش شناسی وهدف ازکاربردآن درادبیات کودکان
روش شناسی مقوله أی منطقی است که کا ر وموضوع اصلی آن ،شناسایی وسازماندهی شیوه های شناخت وارزیابی قانونمند پدیده ها وساختارهااست . روش شناسی حاصل تجربه ودانش انسان دربرخوردوتماس با پدیده های مادی ومعنوی است . روش شناسی مناسبترین شیوه هاوراهها رادرشناخت وارزیابی موضوع موردبررسی دراختیارپژوهشگران قرارمی دهد. روش شناسی راه بین فاعل شناخت وموضوع شناخت راقانونمند می کند. شناخت پدیده ها وساختارها از راههای غیرروشمند ، نه تنها اصولی نیست ، بلکه مایه اتلاف وقت وهدردادن تجربه ها و گاه بن بست درشناخت وارزیابی می شود. درحالی که با شیوه های روشمند ، شناخت برمبنای اصولی انجا م می شودکه بیشترین بازده رادارد.
هدف ازکاربرد روش شناسی درنقدادبیات کودکان ، استفاده ازابزارهای تحلیل منطقی دراین حوزه است . زیرا برای دریافت وکشف ارزشهای موجوددر ادبیات کودکان تنها نمی توان به عواطف وارزشگذاری عاطفی بسنده کرد.بلکه کاربردتحلیل منطقی ضرورت دارد. لزوم این کارازآنجا ناشی می شودکه درایران سنت نقد، نه ازجنبه تاریخی عمق داردونه ازجنبه تئوریک و علمی . چارچوبها و اصول نقدادبی مشخص نیست وتا ثیر نقد ذ وقی واخلاقی برآ ثار ادبی کودکان مشهود است . به همین دلیل درجوامعی مثل ایران ، کتابها یانقدنمی شود و یا اگر نقد شود، نقد اخلاقی وشخصیتی جای نقد اصولی رامی گیرد.
"روش شناسی نقدادبیات کودکان" برآن است که منتقدوبررس رابااصول نقد روشمند آشناکند، تاارزیابیهاوتفسیرهای آنها صرفا برشالوده های ارزشگذ اری ذوقی استوارنباشد. به این منظور ، روش شناسی ارزشهای موجود در متن وتصویر را تفکیک می کند . با این شیوه می توان به گونه أی متن را ارزشگذاری وارائه کردکه برای مخاطبان قابل فهم وتفسیرباشد،وبه نوعی ارزشگذاریهارا استدلالی کرد.
رسیدن به این هدف ممکن نیست ، مگراینکه رویکردی روشمندبه جریان نقدادبی درجهان معاصرداشته باشیم. استفاده ازنظریه ها درحوزه نقد ادبی به معنای تعصب وجزمیت روی مکتب ویا روش خاصی ازنقدنیست ، بلکه کاربرد درست این نظریه ها درجای خود است .
نقد ادبی ازجمله علومی است که درصد واندی سال اخیر به شکل علم مستقلی درآمده است وهمپای با گسترش دیگرعلوم رشدداشته است . تاریخ نقد ادبی اگرچه تاار سطو امتداد دارد، اما موجودیت اصلی خود را درهمین سده بازیافته است . نقد ادبی دو وظیفه عمده دارد، که اولی آن ارزیابی وتحلیل متن است ودیگری تبیین تاریخ ادبیات وشناسایی مکتبها وسبکهای ادبی است . درهر دوحوزه، نقدادبی به رشد ادبیات کمک می کند وهمین عامل بیانگر ضرورت وجودی نقدادبی است . اگر ازجنبه ارتباط شناسی به این موضوع نگاه کنیم ، نقدادبی یک طرف دیالوگ یا گفتگویی است که طرف دیگرش ادبیات است . هیچ پدیده معنوی درزندگی انسان بدون کٌفتگو ومکالمه رشد نکرده است . نقد ادبی ناظر برجریان ادبی است ، وبا ارزیابی آن درپی شناسایی سره ازناسره درمتون ادبی است . این شناسایی ممکن نمی شود، مگراینکه نقدادبی خودبر اصول وقوانین مدونی استوارباشد.
یکی دیگرازوظایف روش شناسی ، مشخص کردن محدوده کار منتقدوبررس ادبیات کودکان است . روش شناسی تاکید داردکه ارزشهای زیبادرمتن وتصویر از طرف مخاطبان آن کشف ودریافت می شودو ارزشهای ساختاری ، ارتباط شناختی وشناخت شناختی ازطرف منتقدوبررس شناسایی وارزیابی می شود. هیچ منتقدی نمی تواند خود رابه جای کودک بگذاردودرباره عواطف کودک نسبت به متن وتصویر قضاوت کند. درهمین حال استناد گسترده به نظرات کودکان درباره ارزشهای ساختاری فاقد پشتوانه منطقی است .
درهمین راستا،شیوه برخوردباادبیات کودکان برروش سندی documentary method استواراست . به این معنا که هرمتن سندی مستقل برای تحلیل وارزیابی محسوب می شودوبا استنادبه اصول وقوانین کلیشه أی نمی توان ادبیات کودکان راتحلیل کرد. ادبیات کودکان رابایدچون پدیده أی پویاومتحول درنظرگرفت که درهر زمان به شیوه خاصی به سراغ آن رفت . روش شناسی تاکیدداردکه هرمتن ادبی سندی است که باخود ابزارهای نقد خود را می آفریند. آنچه به عنوان اصول وقوانین ساختار مطرح می شود، پایه های تحلیل رادراختیارعلاقمندان قرارمی دهد. وگرنه نقدوبررسی کتاب کودک به خلاقیت تحلیلی نیازدارد.
باتوجه به این مقدمه باید گفت فلسفه وجودی "روش شناسی نقدادبیات کودکان" برسه مبنا استواراست ‏‏.
▪ روش شناسی به شیوه قانونمند روش تحلیل وارزیابی ادبیات کودکان رابررسی می کند.
▪ روش شناسی برآیندی ازنظریه های نقدادبی وتجربه های فردی وجمعی است .
▪ روش شناسی به بررسی اصول عناصر وروابط ساختار متن ادبیات کودکان می پردازد.
با تاکید روی این نکته که این اصول تنها حوزه تحلیل وتجزیه راکه بخش پایه أی هرنقدی است دربرمی گیردو دست منتتقد وبررس را درترکیب ، استدلال ونتیجه گیری که بخش خلاقه نقداست باز می کٌذارد. به زبان دیگر درروش شناسی ،شیوه های بازکرد وتجزیه عناصر ساختار بیان می شود، اما جمع کردن وترکیب ونتیجه گیری برعهده بررس ومنتقداست .
● ارزش وارزشگذاری درادبیات کودکان
هنگامی که درباره متنی ادبی گفتگو می کنیم ، به نوعی درباره آن ارزشگذاری می کنیم . گفتگو درباره متن ادبی غالبا جانبدارانه است . خاصیت ادبیات چنین است که خوانندگان ویاشنوندگان درباره آن جانبدارانه سخن بگویند. چون درونه ادبیات براساس عواطف شکل گرفته است ، روی مخاطبان خود تاثیر عاطفی می گذاردوآنهارا واداربه واکنش می کند. این واکنشها اکثرا با ارزشگذاریهای ساده أی چون خوب وبدهمراه است . خوب وبد نخستین دوقطب ارزشیی است که به زندگی انسان راه پیداکرد. درابتدا ارزش خوب به پدیده أی اطلاق می شدکه برای انسان مفیدبود. مثل شکارویاهرنوع ماده غذایی دیگر. ارزش بد به پدیده أی اطلاق می شدکه زندگی انسان راتهدید می کرد. مثل سیل وآذرخش وجانوران درنده . با پیداشدن اخلاق، اسطوره ومذهب این دوقطب ارزشی قلمروگسترده تری درزندگی انسان پیداکرد. به طوری که اکنون ما گاهی پدیده ها و روابطی را خوب وبد ارزشگذاری می کنیم که خود دلیل ومنشا آن رابه درستی نمی دانیم . بخشی ازباورهای ما رااین ارزشگذاریها شکل می دهد. باگسترش دانش ، ارزشکٌذاریها ازحالت مطلق وقطبی فراتر رفت و به حد ارزشگذاری علمی رسید.
درحوزه نقادی هنر وادبیات همیشه از مفاهیمی چون ارزش وارزشگذاری استفاده شده است . در قلمرو نقدنیزمثل سایرعلوم ، ارزشگذاریهادرابتدا بیشتر اخلاقی وذوقی بوده است ، تا برگرفته شده ازبنیادها وروابط زیبایی شناختی وساختاری . تکامل وتحول درشناخت هنروادبیات سبب شدکه دراین حوزه نیز دگرگونیهایی پدید آید.
نقد ادبیات کودک به معنای ارزشگذاری آن است . پیش ازآنکه درباره چگونگی این ارزشها بدانیم ، نیازاست خودارزش رابشناسیم . ارزش مفهومی عام ومجرداست . این مفهوم دردنیای واقعی مصداقی ندارد، مگراینکه درارتباط با موقعیت یا پدیده أی مشخص قراربگیرد.
پرسش محوری درباره ارزش ، مربوط به عینی یا ذهنی بودن آن است . مفاهیمی که انسان با آن سروکاردارد، به دوگروه عمده مفاهیم مشخص یاعینی ومفاهیم انتزاعی یا ذهنی تقسیم می شود. مفهوم سنگ وآتش ازجمله مفاهیم عینی است . مصداق این مفاهیم به طور مستقل درطبیعت موجوداست . ذهن ما جهان واقعی رابا زنجیره أی ازمفاهیم عینی می شناسد. دریا، جنگل ، خاک ، آسمان ، ماه وخورشیدوهزاران مفهوم عینی دیگر سازنده جهان بیرون ازذهن ماهستند. کارعلوم تجربی کشف ودریافت ماهیت وروابط بین این پدیده ها است . گزاره ها وقوانین علوم تجربی برای این کمتر مورد منازعه فکری قرارمی گیرندکه درباره این مفاهیم یا پدیده ها بحث می کنند. دیگراینکه درعلوم تجربی درباره ارزشها و
آرزوها بحث نمی شود، بلکه آنچه که وجود دارد، موردبررسی قرارمی گیرد. برخلاف آن درهنروادبیات بیان آرزوها وآرمانها موضوعی شایع وعادی است . وقتی که ازمفاهیم عینی فاصله می گیریم ، به مفاهیم مجردیاذهنی نزدیک می شویم . ارزش ، آرمان ، خوب وبد، زشت وزیبا ، غمگین وخوشحال ازجمله این مفاهیم هستند. این مفاهیم به طورمستقل درطبیعت پیدانمی شود. وجودآنها وابسته به مفاهیم عینی است . زیبایی وزشتی یاخوبی وبدی هنگامی معنا پیدامی کندکه درپیوندبامفاهیم عینی قراربگیرد. زن زیبا ، گل زیبا ، شعریا هوای خوب ولطیف ترکیبی ازمفاهیم عینی وذهنی است .
خوب ولطیف ارزشی است که ممکن است درابتدای بهاربه هوا داده شود. این ارزش راانسانهایی به هوامی دهندکه درمعرض آن قراربگیرند. خوب ولطیف که مفاهیمی مجرداست ، به تنهایی نه وجود دارد ونه معنا می دهد. همین طور داستان ویا شعرکودکان خوب ولطیف داریم . شعری که حال مخاطب خود را دگرگون می کند واورا به آرامشی می رساندکه از هیچ پدیده دیگری برنمی آید، خوب ولطیف است . ارزش هنگامی پدیدار می شودکه پدیده أی دارای ویژگی خاصی باشد. این ویژگی به نوعی روی انسان تاثیر می گذاردوحقیقت ارزش رامی سازد. ارزش مفهومی نسبی است . خوب وبدیازشت وزیبا برای همگان یکسان نیست . هرفرهنگی ارزشهای خوب وبدوزشت وزیبای خودرادارد. حتی درقلمرو هنرکه ظاهرا ارزشها جهانی به نظرمی رسد، ارزشهای هنری قومی به چشم می خورد، که حکایت ازسلیقه های فرهنگی خاص دارد. بنابراین هیچگاه نمی توان دنبال ارزشهای واحد وثابت بود. ارزشهای زیبا اگرچه مفهومی عام است ، اما هرقوم وفرهنگی تفسیرهای خاص خودرا ازآن دارد.
ارزش معیاری است که انسان به توسط آن نیازها ، علایق وعواطف هنری ، دینی واخلاقی خودرابیان می کند. ارزش معیاری است که رابطه انسان با انسان یا انسان با پدیده رابیان می کند. ارزش مفهومی با ماهیت پیچیده است . ارزش گونه أی جوهراست . ارزشگذاری نه یک مفهوم ساده انتزاعی که بیش ازهمه فرایندی ازعمل ذهنی است . ارزش جوهری پنهان درپدیده های مادی ومعنوی است که درفرایند ارزشگذاری آشکارمی شود. این جوهر نسبی و منطبق برنیازهای انسانی است . هرکسی به اندازه توانایی ، دانش ، تجربه وتحریک عاطفی ارزشها را درک می کندونسبت به آن واکنش نشان می دهد. زمان ومکان هر دوبرمفهوم ارزش تاثیرگذارهستند. آنچه دریک جامعه ارزش مثبت تلقی می شود، ممکن است درجامعه دیگر ارزش منفی محسوب شود. همین طور زمان ویا تاریخ رنگ ارزشها را دکٌرگون می کند. ارزش یعنی با جوهر پنهان ودرونی پدیده ای ارتباط برقرارکردن وارزشگذاری یعنی باداوری جایگاه ارزش رامشخص کردن . این داوری هم می تواندمبنای تعصب فردی ، اجتماعی یا دینی داشته باشد،وهم می تواند مبنای علمی داشته باشد. هرگونه ارزشگذاری حاصل جانبداری مثبت ویامنفی است . درجهان معاصر نقدادبی تلاش می کند که ارزشگذاریهارا دربسترخرد ومنطق پیش ببردودراز دام تعصبات فردی واجتماعی بپرهیزد.
ضرورت کشف ارزش وارزشگذاری ازآنجا ناشی می شودکه اصولا انسان موجودی جانبداراست . ازهنگامی که انسا ن موجودی اندیشه مند شد، با ارزشکٌذاری زیربنای زندگی خود را ساخت . انسان به عنوان موجودی جاندار برای ادامه زندگی مجبوراست که جانبدارباشد، جانبدارآنچه که به زندگی اش استمرارمی بخشد و گریزان از آن عواملی که زندگی اش راتهدیدمی کند. اگرریشه های ارزشگذاری رابشکافیم به غرایز می رسیم که کنش وواکنش نهادینه هرموجودی است . اما انسان درهمین حدباقی نماند. هرچه ازجنبه مادی ومعنوی بیشتررشدکرد، ارزشگذاریهایش ازآن بطن وهسته غریزی دورترشدوبه ارزشگذاریهای منطقی نزدیکترشد. نخستین زنجیره ازارزشگذاریهای انسان عاطفی بوده است . انسان عصراساطیر وجادو براساس ارزشگذاریهای عاطفی که ریشه دربیان گنگ او ازرازورمز هستی دارد، به جانبداری مثبت یامنفی ازطبیعت پرداخت . اهریمنان وایزدان تبلورونشانه هایی بازمانده ازاین ارزشگذاریها هستند. برای نمونه باد روح افزا که شادی آوراست وتوفان که ویرانگراست دردوقطب ارزشی قرارمی گیرند. منشا این ارزشگذاریها به عوامل ویرانگر یا یاریگر زندگی انسان مربوط می شده است . باران سیل آسا برای ویرانی زندگی اومی باریدوانسان ، اندیشه أی ‏آگاه واراده أی قاطع درپشت آن می دید. به همین دلیل آن را به دیوهای بدکرداری نسبت می دادکه می خواستند زندگی اورانابود کنند. برخلاف آن ، باران رحمت که برکشتزارهایش می بارید، نشانه أی ازبخشش سخاوتمندانه ایزدان برای استمرارزندگی اش بود. ازهمان آغاز نه تنها عواطف ، بلکه موقعیت بیرونی درارزشکٌذاریهای انسان نقش داشته است . اما گاهی موقعیت بیرونی یکسان است وارزشگذاریها صرفا‏ براساس عواطف گنگ درونی بوده است . برای مثال درجوامع توتمی یک جانور دریک قبیله ازمثبت ترین ارزشها ودر قبیله أی دیگرازمنفی ترین ارزشها برخورداربوده است . حتی درجوامع امروزی ازاین ارزشگذاریهای کاملا عاطفی به فراوانی دیده می شود.
باتکامل علم وتمدن انسانی ، ارزشگذاری با شناخت منطقی همسو شد . این تحول به ویژه درسده بیستم گسترش یافت . علم وعالم همیشه درتلاش بوده اندکه خودراازارزشگذاری عاطفی دورکنند. علم شناسایی می کندوچون شناخت پدیده أی مطلق نیست ، دائما شناسایی خودراترمیم می کندویاگسترش می بخشد. به این ترتیب کیفیت وجودی ارزش عاملی متغیر ونسبی است که با توجه به نفس ادراک کننده تغییرپیدامی کند. عوامل متعددی روی کیفیت وجودی ارزش تاثیرمی گذارند. بعضی ازاین ● عوامل عبارتنداز‏‏:
ـ پیشینه وتجربه فردی
ـ یشینه وتجربه جمعی
ـ باورها واندیشه های قومی وملی
- باورها واندیشه های دینی
- اندیشه ها واصول علمی
- کاربردوسودمندی پدیده
- زیانمندی وویرانگری پدیده
- انگیزش عاطفی پدیده
عامل آ خردرارزشگذاری آثارهنری وادبی نقشی برجسته دارد. هنگامی جوهر زیبا درنفس ادراک کننده ظاهرمی شودکه سبب انگیزش عاطفی اوشده باشد. وچون این جوهر عامل سازنده مشترک آثارهنری است ، ازموضع فردی می گذردوجمعی می شود. به این ترتیب بادوگونه ارزشگذاری فردی وجمعی روبرو می شویم . گاهی ما براساس عواطف وگرایشهای درونی خودیک موقعیت یا پدیده راارزیابی می کنیم وچون این موقعیت کاملا فردی است ، تاهنگامی که درموضع داوری جمعی قرارنگیرد ، جوهرآن پدیده یا اثرآشکارنمی شود. برای مثال ستایش ویا اظهار تنفر ازپدیده أی طبیعی بیان ارزشگذاری فردی است . اما اگرگروه یا جمعی نسبت به این پدیده یاچشم انداز ارزشگذاری همسوداشته باشند، باید متوجه کیفیتی خاص درآن شد. آبشاری باچشم انداززیبا برای بینندگان آن دارای ارزشی مثبت وجذاب است که آنها راازنقاط دورونزدیک به طرف خودمی کشاند. ذهن داوری کننده دراینجا فردی نیست ، بلکه جمعی است وبایدیقیین داشت که آن پدیده یا چشم انداز کیفیتی داردکه برانگیزاننده عواطف انسانی است.
درارزشگذاری آثارهنری تاکیدروی داوری جمعی است . همیشه آثار زیادی برای ورود به دنیای هنر آفریده می شود، اما فقط درصد کمی ازاین آتْارجواز ورود به این دنیای شگفت ودوردست می گیرند. علت چیست ؟ داوری جمعی حکایت ازاین می کندکه بیشتراین آثار فاقد آن کیفیت وجودی است که ارزش زیبا می نامیم . درحالی که ممکن هم هست درحالت فردی شخص نتواند با اثرهنری رابطه برقرارکند. این عدم ارتباط دلیلی برفقدان کیفیت وجودی ارزش زیبا درآن فرآورده نیست .
● به طورکلی ارزشها به دو گروه :
- ارزشهای عاطفی
- ارزشهای منطقی
تقسیم می شوند. ارزشهای زیبا ازگروه ارزشهای عاطفی است . گزاره های ارزشهای زیبا به هیچ صورتی قابل اثبات نیستند. وجوداین ارزشها تنها ازراه داوری جمعی قابل شناسایی است .درنقدادبیات کودکان ارزشهای ساختاری ، ارتباط شناختی وشناخت شناختی ازگروه ارزشهای منطقی محسوب می شوند. گزاره های این ارزشها قابل اثبات است . این ارزشها خود برآیندی ازحضورمنطق درساخت آثارهنری است . درنقد وارزشگذاری ادبیات کودکان دوگونه کٌزاره گذاری یا بیان حکم وجود دارد.
- گذاره گذاری عاطفی
- گذاره گذاری منطقی
دربیان گزاره های عاطفی هیچ قانون واصولی وجودندارد. برای مثال وقتی که کسی اذعان می کند فلان داستان یاشعرزیباست ، ازاحوال درون خود خبرمی دهدواین شخص نمی تواندباطرح زنجیره أی اصول وقانون دیگران رابه زیبایی اثرواداردیاقانع کند. اماهنگامی که گفته می شود، رفتارشخصیت داستان متناقض است ، این گزاره منطقی به راحتی قابل اثبات است .
نقدوارزشگذاری روشمند،نه یک کنش ساده که فرایندی پیچیده وجامع است . این فرایندبارابطه بین ارزشگذارواثرشروع می شود. انتخاب اثرازطرف ارزشگذارشروع این رابطه است . سپس مرحله درک اثرفرامی رسد. منتقدیابررس درصورتی که اثررامناسب تشخیص دهند، آن راتحلیل می کنند. تحلیل اثرآغازی برای شناخت ارزشهای اثروارزشگذاری آن محسوب می شود. درحوزه ادبیات کودکان ارزشگذاری ازچهارزاویه صورت می گیرد.
▪ ارزشهای زیبایی شناختی ------ گزاره های عاطفی ------- شیوه سندی
▪ ارزشهای ساختاری -------- گزاره های منطقی -------- شیوه سندی
▪ ارزشهای ارتباط شناختی ------- گزاره های منطقی ------ شیوه توصیفی - آزمونی
▪ ارزشهای شناخت شناختی ------ گزاره های منطقی ------- شیوه توصیفی - آزمونی
ارزشهای زیبایی شناختی باگزاره های عاطفی بیان می شود، مثل گزاره - ازاین داستان لذت بردم - این کٌزاره های عاطفی که ازنظر بعضی فیلسوفان شبه گزاره است ، زیرا قابل اثبات نیست ، بیانگرتاثیری است که متن ادبی روی فردمی گذارد. شیوه کشف ودریافت چنین ارزشهایی ازراه رابطه بامتن یا سند ادبی ممکن است . ارزشهای ساختاری که قابل اثبات یانفی هستند، باگزاره های منطقی بیان می شوند. شیوه کشف ودریافت این ارزشها نیز شبیه ارزشهای زیبایی شناختی سندی است . اما ارزشهای ارتباط شناختی و شناخت شناختی اکٌرچه باگزاره های منطقی بیان می شوند، اماشیوه کشف ودریافت این ارزشها توصیفی - آزمونی است . دراین شیوه ارزشگذار تاثیرات متن راروی کٌروهی ازکودکان چه ازجنبه ارتباطی وچه ازجنبه شناختی بررسی می کند ونتایج این بررسی رابه عنوان ارزش ثبت می کند.
بدین ترتیب درنقدادبیات کودکان ، ارزشگذاریها تاثیرات وواکنشهای کودکان راهم دربرمی گیرد. موضوعی که درنقد ادبیات بزرگسالان به طورروشمند وجود ندارد
منبع : بانک مقالات فارسی