جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درشتی در دیپلماسی عمومی


در دنیایی که هر روز بیش از پیش «جهانی» می شود، تنظیم رابطه «ما» با «دیگران» بخش همیشگی و همه جایی زندگی اجتماعی محسوب می شود و دیگر نمی توان روابط خارجی را به مجرا یا زمان و مکان خاصی محدود کرد. به این سبب است که سیاست خارجی از شکل سنتی «خاص» بیرون آمده و «وجهه عام» یافته است. در چنین زمینه ای «دیپلماسی عمومی» یکی از بخش های بسیار مهم سیاست خارجی هر ملت است. دیپلماسی عمومی به آن دسته از فعالیت های یک کشور در سطح داخلی و خارجی گفته می شود که باعث افزایش قدرت معنوی، بهبود جذابیت فرهنگی و نکوبود تصویر کشور نزد دیگر ملت ها می شود. این «قدرت نرم» از منابع قدرت یک کشور در عرصه بین المللی است و همان گونه که پژوهشگران روابط بین الملل و فرهنگ نشان داده اند، محورهای پارادایم های سیاسی جهان امروز در حال جابه جایی از ژئوپولتیک و قدرت به سوی جهانی پسامدرن از تصویر و نفوذ است. قدرت در چنین وضعیتی تنها از اقناع و اجبار برنمی خیزد، بلکه به شکل فزاینده ای حاصل ارائه اطلاعات و ایجاد جذابیت است. دیپلماسی عمومی، علم و هنر استفاده از قدرت نرم است.
دیپلماسی عمومی با هدف افزایش قدرت نرم و کسب منافع ملی در عرصه عمومی اعمال می شود. انواع سنتی دیپلماسی براساس روش های خاص مانند مذاکرات، رایزنی ها، تماس های محرمانه و هنجارهای معین مانند تشریفات دیپلماتیک و توسط معدود افراد حرفه ای (دیپلمات ها) در عرصه های اختصاصی از قبیل میز مذاکره، مکاتبات و جلسات اجرا می شد. در مقابل دیپلماسی عمومی از طریق مجریان چندگانه دولتی و غیردولتی که در تماس با عموم مردم (بیشتر افکار عمومی کشورهای هدف و جهان و در عین حال با افکار عمومی داخلی) قرار دارند، انجام می شود. این مجریان می توانند سیاستمداران، ادیبان، هنرمندان، فعالان مدنی، خبرنگاران، بازرگانان، شخصیت های علمی، سیاسی یا مذهبی و سازمان های دارای چنین هویت هایی باشند. تمام این مجریان با ارسال پیام یا ارائه اطلاعات بر افکار عمومی بین المللی و در نتیجه سیاست خارجی کشور تاثیر می گذارند.مجموعه فعالیت های کشور ما که در چارچوب «دیپلماسی عمومی» می گنجد، شامل عناصر گوناگونی هستند که هر یک شایسته بررسی همه جانبه هستند. یکی از این عناصر که توسط نقش آفرینان دولتی و غیردولتی به کار می رود، عنصر زبان است. عنصر زبان خود از وجوه متعددی از قبیل بزرگداشت و ترویج زبان ملی، آشنایی با زبان بیگانگان، تسلط بر زبان های رایج ارتباطات، مهارت در سخنوری، مذاکره، مصاحبه های مطبوعاتی و سایر عرصه های سخن به تناسب حال و مقام برخوردار است. این گفتار با هدف بررسی آسیب های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تنها بر یکی از وجوه عنصر زبانی در سیاست خارجی متمرکز است: «نحوه بیان» . معلوم است که در اینجا بحث کمتر درباره محتوای پیام هایی است که ایران برای مردم، دولت یا گروه های خاص در دیگر کشورها ارسال می کند، بلکه سخن بر سر «چگونگی ارسال پیام از حیث قالب زبانی و نوع کلام» است.در یک طبقه بندی ساده از پیام هایی که در اجرای سیاست خارجی به طرف های خارجی ارسال می شود، می توان چهار نوع پیام از نظر «محتوا» و «مخاطبان» پیام شناسایی کرد. پیام را از نظر محتوا می توان در طیفی دسته بندی کرد که یک سر آن تحسین و سر دیگر آن تقبیح (برحسب موضوعی که مورد اظهارنظر قرار می گیرد) است. پیام ها را می توان از نظر مخاطبان در طول طیفی با دو قطب دوست یا دشمن (برحسب رابطه پیام دهنده و پیام گیرنده) درجه گذاری کرد. بدین شکل هر پیام را می توان در یکی از ناحیه های چهارگانه محورهای مختصات زیر جای داد.بدین شکل (با اندکی تسامح و بدون آنکه پیچیدگی های موجود در این زمینه را از یاد ببریم)، هر پیام در یکی از نواحی یک تا چهار قرار می گیرد. چنانچه دیده می شود در نواحی سه و چهار کشور پیام هایی ارسال می کند که خواه ناخواه برای مخاطبانش دلپذیر نیست. این امر ناگزیر است و هیچ کشوری در نظام جهانی معاصر قادر نخواهد بود همه را از خود راضی نگه دارد، ولی پیام های ناخشنودکننده و حتی تهدید (آخرین درجه ای از پیام که ارسال آن به طور واقعی در نظام بین الملل ممکن است) را می توان به روش های گوناگون بیان کرد. این زبان یا نحوه بیان به طور مستقیم هدف پیام و نتیجه حاصل از ارسال آن را تحت تاثیر قرار می دهد. گاه فراموش می شود که در عصر ارتباطات هر پیامی بر روی تمامی افکار عمومی جهانی تاثیر می گذارد. نتیجه این فراموشی آن است که کشور پیام های ارسالی به سوی دشمن را بدون توجه به تاثیری که بر «دیگران» می گذارد، تنظیم کند؛ برداشتی باستانی از روابط بین الملل!مشاهده مستقیم یا غیرمستقیم از نحوه اعمال دیپلماسی عمومی کشورمان در طول دو دهه گذشته این جمع بندی را به دست می دهد که درصد قابل توجهی از پیام های ارسالی در حوزه پیش گفته از ویژگی ای که می توان آن را درشت گویی نامید، برخوردار بوده است. در این بررسی اقتضائات طبیعی دوره انقلاب و جنگ به عنوان عذری برای توجیه این پدیده پذیرفته شده اند. ولی پایداری این پدیده پس از این دو دوره پذیرفتنی نیست و آسیب های غیرقابل توجیهی به منافع ملی ما زده است. به نظر می رسد غفلت از ضرورت و فایده خوش سخنی، نه تنها به معنای سخنوری، بلکه به معنای «سخن نرم» گفتن (حتی در انتقاد و تقبیح) ریشه در یک خرده فرهنگ ایرانی دارد که به رغم برخوردار نبودن از مقبولیت عقلانی در فرهنگ برتر ایرانی و اسلامی به دلیل کم توجهی به آموزش ها و تربیت اجتماعی و سیاسی در کشور ما رواج یافته است.این خوش سخنی یا به بیان صریح و ساده، رعایت ادب در گفتار وظیفه همه کنشگران اجتماعی حتی در عرصه داخلی است، ولی هنگامی که توسط فعالان دیپلماسی عمومی رعایت شود، سود و اهمیت دوچندان پیدا می کند. از جمله این نقش آفرینان باید از مطبوعات و رجال سیاسی نام برد. در مورد سیاستمداران و دولتمردان عادت به «درشت گویی» صدمات عمیقی به وجهه ملی می زند. شاید گفته شود که لزوم رعایت چنین آدابی بسیار بدیهی است و نیاز به شرح و بسطی اینچنین ندارد. ولی اهمیت این موضوع آن گاه معلوم می شود که مشاهده شود «قدرت نرم» بر اثر هجاگویی نقش آفرینان دیپلماسی عمومی مورد آسیب فراوان قرار می گیرد. کارگزاران سیاست خارجی به اقتضای شغل خود موارد بسیاری از این اتفاقات را ثبت کرده اند و به خاطر دارند. در این نوشتار کوشش می شود به مبانی اخلاقی و باورهای سنتی اسلامی _ ایرانی در این زمینه اشاره رود تا کردار شایسته خوش سخنی و نرم گویی ترویج و انگاره نادرست «تناسب درشت گویی با روحیه انقلابی یا دستور وحی درخصوص غلظت در مقابل دشمنان دین» زدوده شود. این نوشتار همچنین خطابه ای اخلاقی یا پندنامه نیست و می کوشد به وظیفه بررسی علمی «آسیب های سیاست خارجی جمهوری اسلامی» بپردازد و قدمی در راه تدوین اصول «حکمت عملی ایرانی در عرصه روابط خارجی» بردارد. دنباله این گفتار با یادآوری نمونه هایی چند از آموزه های فرهنگ ملی در محدوده موضوع بحث _ که طبعا یا به طور مستقیم برگرفته از تعالیم دینی یا تائید شده توسط آنها هستند _ کارگزاران دیپلماسی عمومی را به بازاندیشی در گفتار و بیان خود می خواند.
قرآن کریم که مبنای رفتار دینی ما است در ۱۱۴ فصل تنظیم شده است. ۱۱۳ فصل (سوره) از این فصول با واژه «مهر» و یک فصل با سخن از «قهر» آغاز می شود و ظرافت اینجاست که این یک بار هم در سوره نحل جبران شده است! صریح ترین بیان و منطق محکم قرآن درباره هجاگویی در آیه ۱۰۸ سوره انعام آمده است: «چیزهایی را که آنان به جای الله می خوانند، دشنام ندهید که آنان نیز بی هیچ دانشی از روی کینه توزی به الله دشنام دهند.» این آیه به سادگی قاعده عرفی «مقابله به مثل» را از جنبه سلبی آن به رسمیت می شناسد و حتی در حالی که امر مورد اهانت قرار گرفته، از یک سو (بت ها) با امر مقابل (ذات باری تعالی) هم ارز نیستند، مسلمانان را از مقابله به مثل احتمالی و کورکورانه کافران پرهیز می دهد. قرآن کریم یک نظام اخلاقی مودبانه را برای مومنان تدوین کرده است: پرهیز از مجادله یا انتخاب روش جدل نیکو، گزینش بهترین نحوه بیان برای پرهیز از ایجاد تشنج در جامعه، گذشت از بدی دیگران و امثال آن. ناگفته نماند که منطق قرآن کریم متضمن سازش با ظلم و کفر نیست و این آموزه های قرآنی را نباید در تعارض با «سخن حق در برابر سلطان جائر» به مثابه یکی از مصادیق جهاد دانست، ولی در هیچ جا توصیه به تندخویی و تیززبانی نشده است. اصولا این سئوال مطرح است که اگر به نظر خدای تعالی تندخویی باعث پراکندگی مردم از پیرامون یک فرد (آن هم پیامبر خدا) شود،۱۱ آیا همین صفت باعث انزوای یک کشور یا دولت در جامعه بین المللی نمی شود؟ آیا اظهارات تند و بی پروا در قبال دولت ها یا دولتمردان خارجی از مصادیق تندخویی نیست؟پس از قرآن کریم، سیره و روش پیامبر گرامی اسلام مهمترین ملاک عمل مسلمانان است. جنگ و صلح مهمترین وقایع سیاسی هستند و حضرت پیامبر(ص) بهترین الگوهای نحوه بیان را در این زمان ها به نمایش گذاشته است. پرهیز ایشان از هجو در هنگامی که در مکه به طور روزانه در معرض دشنام گویی قرار داشت و دستور پرهیز مسلمانان از دشنام گویی و تهدید به انتقام در روز فتح مکه معروف تر از آن است که نیاز به ارائه سند داشته باشد. مسلم است که نمی توان براساس مکتب فکری که مهربانی پروردگار و مهرگستری را اساس هستی و اصل دین می داند، با واژگان و زبان مخرب و خصمانه سخن گفت. گاه تصور می شود که تندگویی با دشمنان شرط انقلابی بودن، نشان قدرت یا موجد قدرت است. پیامبر گرامی اسلام انقلابی اساسی تر و ریشه ای تر از انقلاب اسلامی را در شبه جزیره عربستان بنیان گذاشت، ولی رفتار ما با مخالفان مان با الگوی رفتاری او با مخالفان و دشمنانش تطابق کامل ندارد.امام علی(ع) نمونه عالی عمل به مکتب اسلامی در عرصه حکومت و سیاست و کسی که ما بیش از هر کس او را به عنوان مرجع خود در امر کشورداری معرفی می کنیم، مومنان را کسی معرفی می کند که زشت گویی از او دور است و گفتارش نرم است. توصیه ایشان برای زندگی اجتماعی مومنانه آن است که «...در دشمنی با دشمن خود نیز تند مران، بسا که روزی دوست تو گردد.» سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در کمتر از سه دهه گذشته چند بار این تحول کمیاب یعنی دوستی با دشمنان سابق را تجربه کرده است! ایشان در جریان جنگ صفین و هنگامی که شنید یارانش زبان به دشنام در مقابل دشمن گشوده اند، فرمود: «دوست ندارم شما دشنام دهنده باشید. ولی اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید، سخن تان به صواب نزدیک تر و عذرتان پذیرفته تر است. به جای آنکه دشنامشان دهید، بگویید بار خدایا! خون های ما و آنها را از ریختن نگه دار و میان ما و ایشان آشتی انداز و آنها را که در این گمراهی هستند، راه بنمای. تا هر که حق را نمی شناسد، بشناسد و هر که آزمند گمراهی و دشمنی است از آن باز ایستد.» ایشان همچنین در توصیه های خود به یکی از فرماندهانشان لزوم پرهیز از تحریک دشمن و جنگ افروزی را یادآور شده اند. «و به دشمن چنان نزدیک مشو که پندارد قصد حمله داری و چندان دور مایست که چون کسی باشی که از جنگ بیمناک است.»
...بدیهی است در جهان امروزین روابط بین الملل این توصیه بیش از آنکه در میدان جنگ مصداق یابد، در عرصه دیپلماسی عمومی معنی پیدا می کند.همان گونه که اشاره شد این گفتار می توانست با آوردن مثال هایی از هجوگویی های ما در عرصه دیپلماسی عمومی کامل شود و فایده بیشتر ببخشد، ولی پرهیز از «سیاسی» شدن مطلب مانع از این امر شد. به هر حال این مهم باید در جای دیگر صورت پذیرد، چرا که گاه ما، چه گوینده باشیم و چه شنونده، در اثر تکرار برخی معانی و قوالب از درشتی و زشتی آنها غفلت می کنیم و به قول افصح المتکلمین: «متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیر» خرده فرهنگی که هجاگویی را هنر می پندارد (رج. پانوشت شماره ۳) سخت محتاج کاویدن و نقد است. این خرده فرهنگ در برخی از دوره های تاریخی ما در میان نخبگان و سیاستمداران نیز مقبولیت داشته است. شاید همین غفلت دامن ایرج میرزا را نیز گرفته بود که با وجود اعتقاد به «چو خوی کند زبان به دشنام/ آن به که بریده باد از کام» ، خود در عرصه اجتماعی از هجو هنرمندانه و رسمی رویگردان نبود.

امیررضا شرکت
منبع : روزنامه شرق