یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سفالسازی در دوره میانی اسلام


سفالسازی در دوره میانی اسلام
در زمان سلجوقیان ( ۱۰۳۷ – ۱۱۴۷ میلادی) جهش چشمگیری در تمام هنرها ، صنایع و علوم پدید آمد . با اینكه سلجوقیان در اصل ترك بودند ولی خود را با روش زندگی ایرانیان تطبیق دادند . در مورد سفالسازی این دوره باید گفت (عصر طلایی چینی سازیست) در این دوره تمام روشهای فنی شناخته شده به كار برده می شد : حكاكی ، برجسته كاری ، شبكه سازی ، قلمزنی رنگ زیر یا روی لعاب ، مطلا كاری و میناكاری .
چنین به نظر می آید كه در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفالساز را یاوری می كردند و این امری عادی بوده است . در دورهٔ سلجوقیان نیز ظروف چینی باردگر در ایران ظاهر شد ـ حدود امپراتوری سلجوقی از مرز چین تا مدیترانه بود ـ و ظروف چینی هنوز مورد توجه سفالسازان ایرانی بود . در طوس ، كاشان ، ری و اصفهان معادن كائولین زیاد است .
كوشش مستمر سفالسازان ایرانی برای اینكه بتوانند با چینیها و لعابهای ساخت كشور باستانی چین برابری كنند موجب بوجود آمدن دو اختراع در ایران گردید ، اول اختراع تركیب خمیر نرم با آمیخته زیادی از دُر كوهـی و دیگر كشـف مجـدد لعاب قلیانی كـه بـرای آخرین بار در مصر باستان به كار می رفت . دانه های دُر كوهی و خمیر شیشه ای لعاب قلیایی را به خاك رس اضافه می كردند ، پس از پختن رویهٔ نیم شفاف و سخت و به هم چسبیده ای بدست می آمد، و این همانند ماده و خمیری بود كه در سدهٔ هیجدهم در اروپا به عنوان خمیر نرم چینی شناخته شده بود .
چون همان لعاب قلیایی كه از ریگهای كوبیده شده و پتاس بدست می آمد برای لعابهای بعدی به كار برده می شد لعاب و جسم خوب به هم می چسبیدند و نیازی به دوغ آب خاك رس نبود . تجزیهٔ شیمیایی این لعابها نشان داده است كه در سدهٔ نهم مادهٔ زودگداز جدیدی برای تهیه لعاب با درجهٔ گداز پایین كشف شد.
این مـاده ، بـوره (بُراكس) بـود كه ایـران ذخیره های فراوانی از آن داشت ، و در قرون وسطی به اروپا می فرستاد . بوره مادهٔ مؤثری برای شیشه سازی و لعاب سازیست . در كتاب دانشنامه نویس معروف ایرانی به نام بیرونی (۹۷۰ تا ۱۱۳۸ میلادی) شرح بیشتری دربارهٔ مادهٔ جدیدی كه در معدنشناسی پیدا شده بود نوشته شده است . در بخشی كه راجع به تركیبات شیشه و لعاب است می گوید كه خمیر شیشه ویژه لعاب سازی مخروطی است از كوبیدهٔ دُر كوهی ، پتاس و بوره (براكس داخلی یا تین كار ،‌ براكسـی كه از تبـت وارد می شـد) بـه عنـوان مـادهٔ گـدازنــده ؛ شخصی به نام صــهـاربـخـت (چهاربخت) كـه در زمـان بیرونی می زیست در توصیفی كه از لعاب مشابه می كند می گوید كه وزن مخصوص این لعاب اگر یاقوت را ۱۰۰ بگیریم ۲۴/۱۹×۶۲ است . بیرونی از لعاب دیگری سخن می گوید كه دارای بوره و سرب است ، وزن ویژه این لعاب را ۳/۱ × ۹۹ در برابر مقایسه با یاقوت می داند .
ابوالقاسم كاشانی یكی از افراد خانواده سرشناس سفالسازان كاشان در كتاب خود كه درباره فن سفالسازی زمان خود در سال ۱۳۰۱ میلادی نوشته یادآور می شود كه سنگ قمصری برای لعابسازی به كار می برده است و از شرحی كه می دهد به نظر می آید كه شاید بوره آهكی (بورو كالسیت) بوده است . در سال ۱۹۰۸ اولمر متوجه شد كه لعابهای كاشان و نایین تقریباً ۱۰ درصد بوره دارند .
برای بدست آوردن لعاب شفاف با اكسید قلع كار می كردند . تنهٔ ظرف را اغلب كنده كاری كرده و با لعاب یكدست می پوشاندند این فن را لقابی می گفتند . نوع دیگر آن ، رنگ كردن جسم سفید با رنگیزه های منگنز و اكسید آهن بود . سپس نقشها و تزیینات در مایهٔ رنگهای پودری كنده می شد ، و روی همـه آن لعـاب قلیایـی یكدسـت می دادند . ضمن پختن ، مایهٔ رنگـهای باقیمانده سیاه پررنگ می شد . بیرونی در این باره می نویسد : (این ظروف بدل چینی از شن خالص و خاك رس ساخته می شد) اما در كتاب ابوالقاسم كاشانی شرح جامعتری درباره جزییات بدل چینی و فن سفالسازی در آن عصر دیده می شود .
متداول شدن لعابهای قلیایی سبب شد كه فن رنگ آمیزی جدید بوجود آمد . آمیختهٔ مس در لعاب سرب معمولاً‌ رنگ فیروزه ای تیره یا سبز زنده بوجود می آورد ، ولی همین مس در لعاب قلیایی رنگ نیلی سیر درست می كرد . لاجورد كاشی (كوبالت) در لعاب قلیایی رنگ آبی مشكی (لاجوردی) می ساخت . در نزدیكی قم و كاشان معادن لاجورد كاشی (كوبالت) هست و احتمال دارد كه استفاده از كوبالت از همانجا آغاز گردیده باشد . ابوالقاسم كاشانی چند نوع لاجورد معدنی را كه در كاشان برای رنگ لعاب به كار می رفته نام می برد . در زمان همین شخص لاجورد كاشی به چین فرستاده شد (در زمان پادشاهان یوانگ Yuang (۱۲۶۰ تا ۱۳۶۸ میلادی) و مدتی در آنجا به كار می رفت و به نام آبی محمدی معروف و از ایران وارد می شد . از جمله لعابهای دیگری كه عموماً‌ در لعابهای قلیایی به كار می رفت عبارتند از : فیروزه ای روشن ، سبز روشن ، یشمی ، سرخ ارغوانی و زرد ملایم كه اغلب آرایهٔ زر هم به آن افزوده می شد . تركیب طلا در لعاب یا به صورت زر گداخته و یا به حالت سریشی بود . بیرونی كاربرد زر را در آماده كردن شیشه ها و لعابهای یاقوتی مشهور شرح داده و می نویسد كه یك قسمت زر در ۵۰,۰۰۰ قسمت خمیر شیشه رنگ یاقوتی سیر درست می كند و اگر در هر ۱۰۰,۰۰۰ جزء آن را مخلوط كنیم رنگ سرخ روشن بدست می دهد .
با استفاده از این زرورق ، كوزه گر ایرانی دو شیوهٔ تازه لعابسازی پیدا كرد كه به نام مینایی و هفت رنگ شناخته می شد . برای ساختن لعاب مینایی كوزه گر ، خمیر شیشهٔ قلیایی و رنگریزه ها را در كوره می گداخت و به صورت لعاب مورد نیاز در می آورد . پس از خنك شدن آن را گَرد می كردند و هنگامی كه این لعاب روی ظرف داده شده و به كوره برده می شد رنگش تغییر نمی كرد و نقاش و تزیینكار قبل از وقت می دانست كه لعاب پس از پخته شدن چه رنگی خواهد داشت و همین امر سبب شد كه دامنهٔ تعداد رنگها را گسترش دهد . ابوالقاسم كاشانی در كتاب خود طرز ساخت لعاب هفت رنگ را نوشته است .
رنگیزهٔ این لعاب مستقیماً در روی ظرف سفالی پخته بی رنگ لعاب زده شده و سپس ظرف را در لعاب قلیایی یكدست فرو می بردند . ضمن پخت بعدی رنگیزه ها ، رنگهای درخشانی درست می كرد كه همان لعاب را تشكیل می داد . نمای سیاه و رنگهای تكمیلی كه در ضمن پخت آثار رنگی نامطلوبی روی رنگیزه های قبلی به جا می گذاشت پس از پخت دوم با مادهٔ گدازنده شیشه ای كه دارای نقطه گداز پایین بود آمیخته شده و در پخت سوم كه درجهٔ گرمای كمتری داشت ، ثابت می شد و بدین ترتیب رنگیزهٔ زیر لعاب دست نمی خورد .
چون این لعابهای قلیایی فرو نمی ریخت و چون رنگیزه های ناهماهنگ با دادن لعاب یكدست از بین می رفت این شیوه برای آرایه های بسیار ظریف كه هنرمند ایرانی همیشه در آن استاد بوده است بسیار بجا و مناسب بود . این نشان می دهد كه چرا كوزه گران كشورهای خاور نزدیك و همسایهٔ ایران چون تركیه ، بین النهرین ، سوریه و مصر تلاشی برای متداول كردن لعاب قلیایی نكردند . شاید این كشورها هنرمندان استادكار آرایه گری در اختیار نداشتند تا رنگهای جداگانه بسازند .
معلوم می شود كه لعابهای مینایی در نیمهٔ دوم سدهٔ دوازدهم به كار برده شده است و دانستن این نكته جالب است كه در مقالات فنی كه در اواخر سلسلهٔ سونگ در چین منتشر شده جزییات رنگیزهٔ لعابهای ایرانی به خوبی تشریح شده است .
در سدهٔ سیزدهم اصلاحاتی در لعاب مینایی پدید آمد ، و به نام لعاب های قلم مویی شناخته شد . در این شیوه با قلم مو رنگ لعابی را كه مقدار اكسید آن زیاد بود روی تنهٔ ظرفی كه قبلاً در كوره رفته بود می زدند و خطوط منقش آن را می آراستند .
این رنگها در پخت دوم مشخصتر می شد ، و سپس ظرف در لعاب یكدست فیروزه ای و یا عاجی فرو برده شده و برای بار سوم به كوره می رفت . چون رنگیزه ها را با قلم مو و خیلی رقیق زده بودند شُره نمی كرد و لكه دار نمی شد .
در آغـاز سدهٔ چهاردهم زرورق مینایی با رنگیزهٔ دیگـری كه آن هـم لاجورد ( لاپیـلازولـی ) نامیده می شد غنی گردید این مادهٔ كانی آبی رنگ ظریف ، سیلیكات آلومینیوم ، سدیم و كلسیم است كه مقدار كمی گوگرد برای تكاثف به آن افزوده شده است این لاجورد در لعاب قلیایی حل شده و رنگ آبی گرمی كه اغلب ماوراء آبی نامیده می شود بدست می دهد . ظرفهایی كه با لعاب لاپیلازولی پوشیده شده با رنگهای دیگر آرایش یافته لاجوردینه نامیده می شود . ظرفهایی كه به این شیوه لعاب داده می شد روی لعاب آن را تزیین می كردند و اغلب لعاب كدر در آن به كار می بردند .
مراكزی كه ظرفهای لاجوردینه تهیه می كردند ری و كاشان بودند ، علی ابن یوسف و ابوطاهر حسین از كوزه گران به نام ری بودند . كاشان ، مهمترین مركز سفالسازی ایران در همهٔ دوره ها و زمانها ، دارای شجره نامه های كامل خانواده های سفالسازان است كه برخی از آنها در سال ۹۷۷ میلادی آغاز به كار كرده و تا سدهٔ چهاردهم به این صنعت مشغول بودند . با اینكه كاشان هیچ گاه پایتخت نبوده است ولی مركز صنایع زمان صلح گردید و آوازهٔ صنایع آن در همهٔ جهان اسلام پیچید . هنگامی كه هلاكوخان مغول بغداد را در سال ۱۲۵۸ گرفت در فهرست اموالی كه به چپاول و یغما رفت ظروف چینی و كاشی نیز دیده می شود .
جغرافینگار مسلمان افریقایی – اسپانیایی ، ابن بطوطه ( ۱۳۰۷ – ۱۳۷۸ . م ) در سفرنامه خود می گوید كه دیوار صحن امام رضا با كاشیهای كاشان پوشیده شده بود ، و این كاشیها بسیار زیباتر و رخشانتر از كاشیهای كشور خود اوست . مدارك و شواهد زیادی در دست هست كه نشان می دهد كاشیهای این شهر به تمام كشورهای خاورمیانه و خاور نزدیك و به باكو ، سمرقند و اسمره و شمال افریقا فرستاده می شد .
سفالسازان كاشی در ساختن محرابها بسیار استاد بودند . قبلاً محرابها را گچبری می كردند . محراب كاشی بسیار زیباست و صدها كاشی مینایی و درخشان بزرگ كه خوب به هم سوار شده و اغلب هم كنده كاری شده محراب را تشكیل می دهد .
این محرابها نیز نتیجه همكاری نزدیك میان سفـالساز و نقاش آرایه گر است . ایـن كلمات در سنگ نبشه محراب امامزاده جعفـر در قـم دیـده می شود : (در دهم ربیع الثانی ۷۳۸ ( ۶ نوامبر ۱۳۳۷ میلادی) در كاشان در كارگاه سید ركن الدین محمود بن سید زین الدین غضایری به دست جناب مستطاب جمال الدین نقاش ساخته شد). دو نقاش دیگر كه در آراستن كاشیهای ستاره ای و ضرب در شهرت دارند به ترتیب عبارتند از ابوروفظا كه در حدود سال ۱۲۰۰ میلادی می زیست و دیگری طاهرالدین كه در حدود سال ۱۲۶۳ میلادی كار می كرد . در روی یكی از كاشیهایی كه از نقاش نخستین باقیمانده است این كلمـات خوانده می شود : (در شب هـای میـان سـه شنبـه و چـهارشنبـه در آخـرین روز صفـر سال ۶۰۰ هجری ساختـه شد) (نوامبر ۱۲۰۵) .
مراكز سفالسازی دیگری كه سفالهای درجه یك و مرغوب تهیه می كردند عبارت بودند از نیشابور در خراسان ، ساوه میان ری و كاشان ، سلطان آباد (اراك) و سلطانیه در نزدیك زنجان و تبریز در آذربـایجـان . مـراكز مزبور بعضی از شیوه هایی را كه در بالا بیان كردیم به كار می بردند ، و به نظر می رسد كه استادان كـوزه گر زیـاد مسافـرت می كردنـد و در جـاهـایی كه كـالای آنهـا را خوب می خریدند و به آن ارج می گذاشتند سكنی می گرفتند .
منبع : پایگاه تجاری و اطلاع‌رسانی صنایع دستی


همچنین مشاهده کنید