پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حقوق بشر


حقوق بشر
●لیبرالیسم‌ اخلاقی‌ و حقوقی‌
اخلاق‌، مجموعه‌ای‌ از گزاره‌های‌ شایسته‌ است‌كه‌ انسان‌ به‌ منظور گفتار و رفتار برتر از آن‌ استفاده‌و پیروی‌ می‌كند تا انسانی‌ شایسته‌ و متعالی‌ باشد، اماحقوق‌، مجموعه‌ای‌ از گزاره‌های‌ بایسته‌ است‌ كه‌انسان‌ به‌ منظور قانونمندی‌ زندگی‌ شخصی‌ واجتماعی‌ باید از آن‌ گزاره‌ها پیروی‌ كند تا به‌وظیفه‌ خود عمل‌ كرده‌ باشد. تفاوت‌ بین‌ اخلاق‌ وحقوق‌ در بایستگی‌ و شایستگی‌ است‌ كه‌ شایسته‌بودن‌ گزاره‌های‌ اخلاقی‌ دایره‌ آن‌ را ازگزاره‌های‌ حقوقی‌ كه‌ بایستگی‌ها را بر انسان‌تحمیل‌ می‌كند وسیع‌تر كرده‌ است‌ به‌ طوری‌ كه‌اقدام‌ حقوقی‌، مقدمه‌ اقدام‌ اخلاقی‌ است‌ حال‌ باشناخت‌ این‌ رابطه‌ بین‌ اخلاق‌ و حقوق‌ به‌لیبرالیسم‌ اخلاقی‌ و حقوقی‌ می‌پردازیم‌ تا بادیدگاه‌ مكتب‌ لیبرالیسم‌ در زمینه‌ حقوق‌ و اخلاق‌آشنا شویم‌.
●لیبرالیسم‌ اخلاقی‌
اساس‌ لیبرالیسم‌ كه‌ بر پایه‌ دو اصل‌ محوری‌خواهش‌ نفس‌ انسان‌ و آزاد بودن‌ آن‌ از هرگونه‌قید و محدودیتی‌ است‌ كه‌ به‌ انسان‌ محوری‌ مطلق‌می‌رسد و حضور هر وجود دیگری‌ حتی‌ خداوندخالق‌ منان‌ را موجب‌ مسئولیت‌ انسان‌ نمی‌داند ودر قرون‌ معاصر به‌ جای‌ انسان‌ مسئول‌ از انسان‌محق‌ سخن‌ می‌گوید و گزاره‌های‌ اخلاقی‌ را نسبی‌و قابل‌ تساهل‌ و انعطاف‌ می‌داند، نسبیت‌ اخلاقی‌را تا آنجا پیش‌ می‌برد كه‌ هیچ‌ فصل‌ مشترك‌عقلایی‌ بین‌ فرزندان‌ بشر قایل‌ نیست‌ و برای‌ قومی‌در یك‌ مقطع‌ زمانی‌ خاص‌ و برای‌ تمام‌ ملت‌ها درطول‌ تاریخ‌، اخلاق‌ را نسبی‌ و سیال‌ می‌كند. اموراخلاقی‌ همان‌ چیزی‌ است‌ كه‌ حداكثر یك‌ جامعه‌بپذیرند و ما هیچ‌ رویه‌ عقلایی‌ ثابتی‌ در تمام‌ جهان‌نداریم‌ كه‌ انسان‌، مسئول‌ و موظف‌ به‌ رعایت‌ آن‌باشد.
نتیجه‌ چنین‌ تفكری‌، اصل‌ تسامح‌ و تساهل‌ درحوزه‌ رفتار و گفتار اخلاقی‌ انسان‌ است‌ كه‌ به‌اباحه‌گری‌ فرهنگی‌ می‌رسیم‌ و هیچ‌ اصل‌ ثابت‌اخلاقی‌ مورد توافق‌ عقلای‌ جهان‌ از غرب‌ تا شرق‌نخواهیم‌ داشت‌.فارغ‌ از این‌ كه‌ آیا چنین‌ اندیشه‌ای‌ برای‌آموزه‌های‌ اخلاقی‌ صحیح‌ است‌، به‌ لیبرالیسم‌حقوقی‌ می‌رسیم‌ و سپس‌ به‌ نقد این‌ مبانی‌ در زیرساخت‌های‌ فكری‌ حقوق‌ بشر می‌پردازیم‌.
●لیبرالیسم‌ حقوقی‌
در مباحث‌ گذشته‌ به‌ نكته‌ای‌ رسیدیم‌ كه‌لیبرالیسم‌، مولود جنبش‌های‌ مذهبی‌ وگرایش‌های‌ انسان‌ محوری‌ است‌ كه‌ مستلزم‌یكسری‌ مفاهیم‌ اجتماعی‌ مانند، انسان‌گرایی‌(humanism)، فردگرایی‌ (individualis)،خردگرایی‌ (rationalism)، تجربه‌گرایی‌(empiricism)، علم‌گرایی‌ (scientism)،سنت‌ ستیزی‌ (unti-traditionalism)،تجددگرایی‌ (modernism)، پلورالیسم‌(pluralism) و پیشرفت‌گرایی‌(progressism) بنا به‌ خواست‌ فرد است‌ و درنقطه‌ مقابل‌، لیبرالیسم‌ این‌ ویژگی‌ را دارد كه‌ بامفاهیم‌ وحدت‌گرایی‌ در اندیشه‌ (monism)،انحصار در حقیقت‌ (exclusivism)و هر نوع‌اقتدارگرایی‌ (authoritarianism) و نخبه‌محوری‌ (elitism) و هر نوع‌ جبر وسرنوشت‌گرایی‌ (determinism) و جمع‌گرایی‌(collectivism) به‌ مخالفت‌ بپردازد.
و این‌ گونه‌ مبانی‌ فكری‌ در تدوین‌ مبانی‌ حقوق‌لیبرالیسم‌ در حوزه‌های‌ مدنی‌، جزایی‌ و اداری‌ وبین‌المللی‌ و همچنین‌ سایر گرایش‌های‌ حقوقی‌،نقش‌ بنیادین‌ و اساسی‌ را دارد و براساس‌ این‌چگونه‌ اندیشیدن‌ است‌ كه‌ چگونه‌ زیستن‌ حقوقی‌در سطوح‌ زندگی‌ خصوصی‌ و ملی‌ و بین‌المللی‌قانونمند می‌شود و مصوبات‌ مجالس‌ گوناگون‌ به‌عنوان‌ قوانین‌ حقوقی‌ به‌ بشریت‌ عرضه‌ می‌شوداگر درست‌ توجه‌ كنیم‌ باز هم‌ به‌ دو ركن‌ اصلی‌لیبرالیسم‌ می‌رسیم‌ یعنی‌ خواست‌ و خواهش‌نفسانی‌ فرد و آزاد بودن‌ آن‌ خواهش‌ از هر گونه‌قید و بندی‌ می‌رسیم‌ و این‌ روح‌ لیبرالیسم‌ است‌ كه‌در قانونمندی‌ حقوقی‌ نفی‌ خدای‌ خالق‌ محق‌ دربرابر انسان‌ مخلوق‌ را مسئول‌ می‌كند و به‌ جای‌انسان‌ مسئول‌ در جهان‌ آفرینش‌ در قبال‌آفریدگار انسان‌ محق‌ و طلبكار را تعریف‌ می‌كندانسانی‌ كه‌ هیچ‌ وجود و نیرویی‌ دیگر نمی‌تواند اورا محدود كند بلكه‌ تنها محدودیت‌ انسان‌ از آنجاسرچشمه‌ می‌كند كه‌ با آزادی‌ انسان‌ دیگر به‌تعارض‌ می‌رسد و تعارض‌ آزادی‌های‌ فردی‌بی‌حد و حصر انسان‌ است‌ كه‌ ضرورت‌ تدوین‌قوانین‌ را بر پایه‌ تامین‌ آزادی‌های‌ فردی‌ تا آنجاكه‌ ممكن‌ است‌ اجتناب‌ناپذیر می‌كند خالص‌ترین‌لیبرالیسم‌ سعی‌ بلیغ‌ دارد تا آنجا كه‌ آزادی‌ فرددیگر اجازه‌ می‌دهد آزادی‌ یك‌ انسان‌ را تامین‌كند زیرا انسان‌ هیچ‌ محدودیتی‌ به‌ هیچ‌ منبعی‌ندارد و این‌ تنها تعارض‌ آزادی‌های‌ فردی‌ و درنهایت‌ ملی‌ است‌ كه‌ موجب‌ تدوین‌ قوانین‌ ومستلزم‌ نظامند شدن‌ رفتارها و گفتارها در سطوح‌مختلف‌ می‌شود.
منبع : خانواده سبز