یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بررسی خرافات و اعتقادات در نقشمایه ها


بررسی خرافات و اعتقادات در نقشمایه ها
از قرن ۸ میلادی یعنی مقارن با قرن ۲ هجری در مناطقی كه به بافت گلیم مشغول بودند، نگاهی نو در خلاقیت هنری و روند فنی آنان صورت گرفت، كه نتیجه ی این اتفاق پذیرفتن دینی مشخص در بین مسلمانان (شیعه و سنی) بود. قبل از آن شمن گرایی (پیروی از عقاید كاهنان و جادوگران كه فقط به وسیله ی سحر و جادو و تمسك به كاهن جادوگر خواسته های خود را به دست می آوردند)، جان دار گرایی (كه به حلول روحی واحد در تمامی اجزاء طبیعت معتقد است و ارواح جداگانه و مجرد را نمی پذیرد)، یهودیت و مسیحیت و بودیسم و دیگر دینها متداول بوده است. یك دین نوین برای مردم ایلیاتی استفاده از برخی نگاره ها را كه جزیی از تصویرنگاری مبتنی بر باورهای گذشته بود را منع یا تشویق می كرد.
بدین ترتیب اعتقادات جدید با تركیب و تصحیح برخی از اعتقادات ادیان گذشته نگاهی تازه در اذهان مردم پدید آورد و اینك اسلام، مسیحیت و بودیسم ادیان اصلی كشورهای بافنده بودند.
نخستین چیدمان اشكال ساده مثبت و منفی در تصویرهای نمادین تاتوییسم (یین یانگ) تجلی یافته است. مصادف با پراكندگی قبایل و مهاجرتهای مردمی در آسیای مركزی و میانه، در شمال غربی ایران فلسفه ی اعتقاد به تعادل گسترش یافت. فلسفه ی تصوف و تفكرات صوفیانه حضور و نفوذ عمیقی در طراحی هنری و صنایع دستی بر جای گذاشت. برای دریافت بهتر مطلب نفوذ تصوف را در گلیمهای تركی می توان یافت. نقش چلیپا را می توان مربوط به فرقه های مسیحی دانست كه بیشتر در گلیمهای ارمنستان و قفقاز دیده می شود، اما از حیث معنایی اغلب به اشتباه تعبیر و تفسیر می شود.
گلیم ها و بافته هایی كه ارتباط مستقیم با دین اسلام دارد دارای تركیبات منحنی و زوایای متناسب با فضای طراحی شده دارد كه اغلب اشكالی كه مرتبط با عدد ۵ است به وفور مورد استفاده قرار می گیرد. مثل ۵ تن – دست حضرت فاطمه و پنج انگشت.
حضور نقش سجاده ای و وجود سجاده ها به وضوح همخوانی نقش فرو رفته و محراب گونه ی پیش نماز را نشان می دهد.
خرافات كه همان انتقال اعتقادات و نمادین تصویری به صورت نسل به نسل و سینه به سینه است در طول سالهای متمادی تغییر می كند و جزیی از افسانه و داستانهای بومی منطقه می شود. به مرور با از بین رفتن معنی واقعی نماد، نام تصویری به خود می گیرد كه تنها مربوط به نگاره است. خرافات كه اصول و پایه ی آن مربوط به پیش از اسلام است با آمدن اسلام با دین تركیب شده و حضوری تركیبی با زندگی مسلمانان(حتی مسلمانان امروزی) پیدا می كند.
مادران و پدران خرمهره را به دلیل دفع بلا و چشم زخم به قنداق نوزاد خود وصل می كنند، خون گوسفند یا مرغ را برای اتومبیل نو خود قربانی می كنند، برای خرید خانه جانوری را برای خوش اقبالی ذبح می كنند و جالب اینجاست كه این نمونه ها را حتی در خیابانهای توریستی شهری مثل استامبول كه خود را از كشورهای غربی می داند می توان دید.
در كشورهای غربی هنوز اعتقاد دارند كه رد شدن از زیر نردبان شگون ندارد و یا داشتن نعل اسب برای انجام كار خوش یمن است جالب تر اینكه بریدن گوش سگ رااز دیگر رسومات خرافی خود میدانند. گوشهای سگ گله را هنگامی كه توله ای بیش نیست می برند و به خورد وی می دهند تا نیرومندتر شود و یا اینكه دخترها در هنگام عزیمت نامزدشان به سربازی به او دستمالی هدیه می دهند كه توسط خودشان دوخته شده كه نشانی از سلامتی و اقبال خوش را برای سرباز به همراه دارد. حاشیه نشینان دریای سیاه به تعداد دختران دم بخت بطری به سقف آویزان می كنند و زمانی كه دختری ازدواج می كند بطری را با تیر می زنند و زدن بطری را نشان از بین بردن پلیدی در زندگی دختر می دانند.
قبایل شمال افریقا (بربرها) آنقدر كه برای تصاویر و طرحهای منسوجات و بافته ها اهمیت قائلند، خود بافته را صرفاً یك مورد مصرفی یا تزیینی می بینند كه با وجود طرحهایش جای تازه و مفهومی نو می گیرد. با آنكه اسلام در سرزمین افریقا آمده است اما دنیای بربرها هنوز با حكومت خورشید و ماه و ستاره و گیاهان و جانوران برپاست. این نقوش غالباً در سه جایگاه متفاوت كاربرد دارد، باورهای خانوادگی و قبیله ای، دفع چشم زخم و بخت گشایی و مابقی نگاره ها به آگاهی زیبایی شناختی بافنده مرتبط می شود. بربرها معتقدند گلیمی كه صحیح بافته شود می تواند بافنده، خانواده آن و حتی خود دست بافت را در مقابل عوامل گوناگون مصون بدارد.
طبق نظریه ی «جیمز اَُپی» (تاریخ شناس) سر حیوانات از مهمترین نقشهای گلیم است. اُپی تاریخ و معانی نقوش منسوجات را بر اساس نمادهای سر حیوانات مفرغی لرستان از دو و سه هزار ق.م بررسی كرده است. اگر نقش خورجین های لری و بختیاری جنوب غربی ایران را بررسی كنیم می بینیم كه شباهت بسیاری بین این تصاویر و اشكال مفرغی یافت می شود. بر اساس تحقیقات اُپی گمان می رود نقش سر حیوانات را لرها و بختیاری ها خلق نكرده باشند، بلكه منشأ آن به دوران ما قبل تاریخ برمی گردد كه از آن پس به اقوام آسیای مركزی و غربی كه نگهدارنده سنت كهن بافندگی بوده اند، راه یافته است.
زنان لر و بختیاری بدون هیچ گونه تأثیرات خارجی به بافت این نقش و نگارهای كهن ادامه داده بودند. اما در مناطق دیگر مانند قفقاز، آناتولی و آسیای مركزی كه بافندگی اشتغالی مادی بوده است، در اثر تجارت و تمایلات خریداران از اقوام و ملل دیگر نقشها ساده تر و به سرعت تغییر یافتند. حیوانات دوسر مفرغی لرستان شبیه به اشیاء نذری فرهنگهای هند و اروپایی است. از آنجا كه بز و گوسفند نسبت به سایر حیوانات به صحرانشینان نزیكتر بودند، نه تنها بخشی از دارایی شخص آنان به شمار می رفتند بلكه استخوانها، جمجمه و شاخهایشان را در مقبره های قفقاز و آسیای مركزی و اروپای شرقی نیز می بینیم. چنانكه با دقت و تحقیق بیشتر تصاویر این حیوانات را در منسوجات و اشیاء مورد پرستش نیز پیدا می كنیم (به عنوان مثال سر حیوانات در قالی پازیریك).
از دیگر نقوش مفرغهای لرستان نگاره ای به شكل s است كه دو سر آن چه در بافت و چه در مفرغ با سر حیوانات تزیین شده است. نگاره اژدها كه پایه آن شكل s است، به نقوش پیچیده و تكرار شونده ای مبدل شده كه در دست بافته های تركها و بلوچها دیده می شود. نگاره ی مفرغی سر حیوانات كه در منسوجات دیده می شود تكثیر یك نگاره به دور ترنج است كه به صورت زنجیر یا ستون در طول دست بافت پدیدار می شود. طبق نظریه ی اٌپی این نگاره ها منشأ نیاكانی دارد كه الزاماً آغاز آنان از كوههای زاگرس نبوده اما تاریخ شناسان حضورشان را از بیش از دو هزار سال پیش تأیید كرده اند، كه هر چه جلوتر می رویم نگاره های ساده تر آن در بافته های شاهسون ایران و آناتولی مورد استفاده بوده است. در انواع ساده تر، نگاره های طولانی كوتاه تر شده و به صورت اجزاء واحدی از هم جدا شده اند. بدین ترتیب نقشهای شاخها و چشمهای بافته شده در دست بافته های اصلی لری و بختیاری از میان رفته، كه این نشانه ی تغییرات و ساده سازی اجتناب ناپذیر نقشها بوده است.
«پرویز تناولی» محقق منسوجات، نظریه ی ساده ای در زمینه ی نگاره ها دارد، وی می گوید: ستاره ها و دیگر نگاره های طبیعت مانند گلها و حیوانات تنها به دلیل اهمیت به سزای آنها در زندگی روزمره ی بافنده ها تكثیر شده است. «ستاره» پسندیده ترین نگاره ای است كه به صورت گوناگون در همه نوع دست بافتهای گلیمی مشاهده می شود، كه مبنای آن نقشمایه ی هشت گوشی به شكل دو چلیپای ساده است كه اگر نقوش اطراف آن را گسترش داد فضای داخل و بیرون آن اهمیتی همچون خود نگاره پیدا می كند. مثلاً شكل، اندازه و نوع ستاره كه شعاعهای آن دارای سرهایی قلاب مانند است، چنان پر دامنه و متنوع است كه می تواند به شكل عنكبوت و یا خرچنگ درآید.
اگر بخواهیم تأثیرات اشیاء، ظروف، دیوارنگاره ها و ..... را (كه همه از اساطیر، مذاهب و آیین و رسم و رسومات مناطق نشأت می گیرد) بر روی دست بافته ها بررسی كنیم، در می یابیم كه مجموعاً تمامی اینها چه در دوره های قبل از اسلام و چه در دوره ای كه اسلام وارد شد (صحبت درباره نگاره های دوره اسلامی به بحثی مفصل نیازمند است) همه پیوسته و متصل به هم است، چرا كه دیدگاهی كه برای دیوارنگاری استفاده می شد در زمینه ی دست بافته نیز به همین صورت بود، كه با امكانات و نوع استفاده محدود و یا گسترش پیدا می كرد.
مثلاً منشأ دیوارنگاره های شهر چتل هویوك (در تركیه) در طرحهای دست بافته هایشان دیده می شود كه ارتباط بین نقش و نگاره های منسوجات، معماری، سفال و خطاطی با یكدیگر را اثبات می كند. آیین عصر نوسنگی در چتل هویوك بر پایه ی رب النوع مادر و اعتقاد به تناسخ روح بوده است. «جیمز ملارت» باستان شناس مخصوص حفاری چتل هویوك اعتقاد دارد كه رنگ بندی و نقشهای دیوارنگاره ها به وضوح تقلیدی از گلیم است.
وی برای اثبات نظریه اش دو مدرك ارائه می دهد: اول آنكه بر دیوار معابد با اهمیت تر سوراخهایی دیده شده كه گمان می رود جهت آویزان كردن گلیم باشد. همچنین حاشیه هایی به شكل گلیم بافته شده در نقاشی های دیواری دیده می شود كه تنها در صورت موجود بودن گلیم تقلید از آن امكان پذیر بوده است. در نهایت تا به امروز مدركی دال بر بافت گلیم و هیچ ابزار آلاتی برای بافتن در چتل هویوك بدست نیامده است.
اگر چه هنوز به تحقیق بیشتری نیازمندیم، اما مجموعاً باستان شناسان و محققان در این زمینه تأیید می كنند كه تأثیر نقوش خرافاتی كه تركیبی از آداب و رسوم منطقه ای و مذاهب می باشد، همه و همه در پدید آوردن آثار عظیم و قابل بحث هنری و فرهنگی آن دوران تأثیر بسزایی داشته است. حال باید از خود پرسید امروز برای دریافت حقایق بیشتر نسبت به تاریخ گذشتگان چه كرده ایم؟ و مهمتر از آن آیا به آثار كشف شده توسط محققان و باستان شناسان كه پلی از گذشته به آینده است، ارج می نهیم؟
كسانی كه گذشته خود را نمی شناسند، چشم اندازی به آینده نخواهند داشت!
یكتا اصغرزاده
مدیر گروه صنایع دستی مرکز آموزش کوتاه مدت جهاد دانشگاهی واحد هنر
منبع : پایگاه خبری هنر ایران


همچنین مشاهده کنید