پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا

فراسوی مرزهای ایران درگیری های خونین روس و عثمانی در قفقاز


فراسوی مرزهای ایران درگیری های خونین روس و عثمانی در قفقاز
در اول ماه نوامبر ،۱۹۱۴ كه در حدود ۳ماه از جنگ می گذشت روس ها عملیات نظامی خود را در امتداد مرزها آغاز كردند و نیروهای عثمانی با یك «پاتك» فوری روس ها را عقب نشاندند. از آنجا كه تسلط بر مرزهای شرقی اهمیت فوق العاده ای داشت «انور پاشا» وزیر جنگ عثمانی در پاسخ حملات روس ها در یك «پاتك» فوری فرماندهی لشگر سوم عثمانی را خود در دست گرفت. هدف «انورپاشا» از حمله به قفقاز این بود كه خطوط ارتباطی روسیه تزاری را با ایالت قفقاز قطع كند، از این رو كلید عملیات، محاصره شهر مرزی «ساری قمیش» بود كه جاده اصلی شمال از آن شهر می گذشت.
عثمانی ها در این یورش پیروز شدند و این شهر مرزی را به تصرف خود درآوردند. اما پاتك (ضدحمله) روس ها در ماه ژانویه ۱۹۱۵ ارتش عثمانی را پراكنده كرد و بیش از سه چهارم نیروهای ترك كه در جست وجوی پناهگاهی در حال عقب نشینی بودند راه خود را گم كردند و براثر این شكست خفت بار، به روحیه ارتش عثمانی و فرماندهان آنها بشدت آسیب وارد آمد و زمینه برای حمله جدید روس ها به داخل خاك عثمانی بیش از پیش فراهم گردید.
اما پیش از آن كه نبردهای خونین قفقاز آغاز شود روس ها برای آن كه مردم بی دفاع آماج حملات مهاجمان قرار نگیرند مسیحیان نواحی مرزی را به نقاط امن تری منتقل كردند. «انور پاشا» وزیر جنگ عثمانی هم از روس ها تقلید كرد و مسیحیان ساكن در مرز ها را به پشت جبهه انتقال داد.
«انور پاشا» وزیر جنگ عثمانی در ماه مه ۱۹۱۵ فرمانی صادر كرد كه مسیحیان ساكن استان های «وان» ـ «تبلیس» و «ارزروم» از سرزمین هایشان خارج شوند و به نواحی دور از جبهه های جنگ جابه جا گردند.
در اجرای این فرمان مسیحیان نواحی مرزهای شرقی امپراتوری در اردوگاه های ناحیه «موصل» در شمال بین النهرین اسكان داده شدند و علاوه بر این قرار شد ارامنه ساكن روستاهای «كیلیكیه» و روستاهای شمال سوریه نیز به مركز سوریه كوچ داده شوند و در ضمن به ارتش امپراتوری دستورالعمل های ویژه ای صادر شد تا در برابر حملات عشایر به مسیحیان، از آنها دفاع كنند و به اندازه نیازشان به آنها غذا و وسایل زندگی برسانند.
در ضمن اعلام شد تا زمانی كه جنگ تمام نشده و مسیحیان به خانه و زندگی خود بازنگشته اند ارتش از آنها حمایت كند. سپس كمیسیون ویژه ای تشكیل گردید و آن كمیسیون حق داشت كه اموال پناهجویان مسیحی را پس از ضبط به قیمت های منصفانه به مزایده بگذارد و پول آن را به عنوان ودیعه نگهداری كند. همچنین طبق این قانون شهروندان عثمانی می توانستند خانه های مسیحیان را اجاره كنند و پول اجاره را به صندوق امانی ارتش بسپارند و تضمین شده بود كه صاحبان ساختمان ها می توانند پس از جنگ اموال خود را پس بگیرند. همچنین اعلام شد كه ارتش موظف به حفظ جان و مال مهاجران مسیحی منتقل شده به بین النهرین و سوریه است.
متأسفانه بر اثر مداخلات و تحریكات طرف های درگیر، بخش عمده ای از این آوارگان به قتل رسیدند.
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر.ك به: كتاب «تاریخ امپراتوری عثمانی و تركیه جدید» تألیف استانفورد جی .شا و «ازل كورال شاو» ترجمه رمضان زاده ـ از انتشارات معاونت فرهنگی آستانه قدس رضوی ج ۲ محققی به نام «ویلموت» H.P. WILLMOTT در كتاب First world war جنگ های خونین روس و عثمانی را در ایالت قفقاز با دید عمیق تری مورد بررسی قرار داده می نویسد: «ورود ناگهانی امپراتوری عثمانی به جنگ، موجب گستردگی نواحی درگیر در آتش جنگ شد. این امر به ویژه برای روس ها به منزله هشدار مهمی بود. زیرا، معلوم نبود كه مردم قفقاز كه مسلمان اند و یك قرن پیش از ایران جدا شده اند و روس ها آن منطقه را به زور گرفته اند تا چه اندازه به امپراتور نیكلای دوم وفادار خواهند ماند و همین طور وجود جوامع مسیحی در مرزهای امپراتوری عثمانی برای مقام های نظامی عثمانی دغدغه بزرگی به شمار می آمد.
حمله ناگهانی «انورپاشا» وزیر جنگ عثمانی به ایالت قفقاز نه تنها از آن جهت بود كه امیدوار بود مردم مسلمان قفقاز از نیروهای عثمانی استقبال كنند، بلكه بیشتر از این جهت بود كه بر اثر یورش عثمانی ها دولت روسیه تزاری مجبور می شود در جبهه هایی بجنگد و نیروهای نظامی خود را فرسوده كند كه هزاران كیلومتر از صحنه های نبرد اصلی در اروپا فاصله دارد.
آنچه به نظر می رسد این است كه جنگ در قفقاز در برنامه وزارت جنگ عثمانی نبود و آن دولت برای این كار تداركاتی را فراهم نیاورده بود. این پیشروی ناگهانی روس ها به مرزهای شرقی امپراتوری عثمانی بود كه «انورپاشا» را عصبانی كرد و او بی مقدمه دست به یك اقدام نامعقول زد. «انورپاشا» ارتش سوم عثمانی را در منطقه ای با روس ها درگیر كرد كه ۳هزار متر از سطح دریا ارتفاع داشت و یخبندان آنچنان بود كه دست بدون دستكش به قنداق تفنگ می چسبید. در چنان اوضاع سختی، لشگر پنجم عثمانی پیش از آن كه «انورپاشا» با لشگر سوم به كمك آنها برسد، یك سوم افراد خود را از دست داده بود.
هنگامی كه «انورپاشا» به شهر مرزی «ساری قمیش» رسید نیروهای لشكر پنجم هنوز به تصرف كامل آن شهر مرزی توفیق نیافته بودند.
«انور پاشا» با وجود تلفات سنگینی كه به ارتش پنجم و ارتش سوم عثمانی دراین شهر وارد آمده بود قصد عقب نشینی نداشت. اما سرانجام نیروهای امدادی ارتش تزاری به فرماندهی ژنرال Mishlaeskiعثمانی ها را شكست سختی داد و تا ۱۷ ژانویه ۱۹۱۵ كه نبرد به پایان رسید ارتش سوم تركیه نزدیك به ۹۰هزار تن از مجموع ۱۳۰هزار مرد جنگی خود را از دست داده بود و براساس گزارش های نظامی تنها تلفات ناشی از یخ زدگی بیش از سی هزارتن بود.
روسها با وجود پیروزی دراین نبرد سهمگین، به دلیل گرفتاری در دیگر جبهه نتوانستند از موقعیت برتر خود در جبهه های جنگ شرق به خوبی بهره برداری كنند.
برای روسها جبهه های جنگ اروپا از اهمیت بالاتری برخوردار بود و ارتش تزاری در اروپا با نیرومندترین ارتش جهان درگیر جنگ بود. در سال ۱۹۱۲ یعنی دو سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول نفرات ارتش امپراتوری آلمان بیش از ۶۴۰هزار افسر و سرباز بود. در سال ۱۹۱۳ كه اروپا آماده جنگ می شد نفرات ارتش آلمان به ۸۷۰ هزارتن رسید. بدین ترتیب در آستانه جنگ جهانی اول ارتش جدید آلمان ۶۶۹ گردان پیاده نظام، ۵۵۰ اسكادران سواره نظام و ۶۳۳ واحد آتشبار داشت، اما اینهمه توان نظامی آلمان نبود، بلكه ارتش امپراتوری آلمان با به كار گرفتن افراد ذخیره می توانست ۱۷۵۰۰۰۰ نفر را برای فرستادن به جبهه جنگ تجهیز كند.
باید به این نكته توجه داشت كه این ۱۷۵۰۰۰۰ قوای نهایی آلمان نبود زیرا امپراتوری آلمان می توانست با به كار گرفتن مردان جنگی تعلیم ندیده كه شرایط سنی لازم را داشتند دارای یك ارتش چندمیلیونی باشد زیرا آلمان در سال ۱۹۱۲ تنها ۵۳ درصد از نیروهای واجدشرایط را به خدمت احضار كرده بود.
كوتاه سخن این كه: برای مقابله با چنین ارتش مجهزی روسیه تزاری ناچار بود كه تعداد قابل توجهی از واحدهای نظامی خود را در ایران و خاورمیانه نگه دارد. زیرا این سیاست آلمان بود كه عثمانی را وادار می كرد با واحدهای نظامی روسیه در آذربایجان و قفقاز درگیر شود تا آلمان بتواند در اروپا به هدف های نظامی خود دست یابد.
با آنكه جاسوس های آلمانی توانستند با دست خالی در غرب و جنوب ایران یك درگیری تمام عیار علیه روس و انگلیس به راه بیندازند، اما هیچیك از ایالت های كشور مانند آذربایجان آسیب ندید.
آقای كاوه بیات محقق پركار و دقیق تاریخ معاصر در مقدمه كتاب «نامه های ارومیه» می نویسند:
«حضور مداخلات نیروهای بیگانه در آذربایجان كه تجاوز مرزی عثمانی به خاك ایران در سال های مقارن با نهضت مشروطیت و استقرار واحدهای نظامی روس در پی سركوب نهضت مشروطه، از آخرین نمونه های آن بودند نیز سابقه طولانی داشت.
همین رقابت و رویارویی ضمنی و تلویحی روس و عثمانی بود كه به محض بروز جنگ بین الملل، صورتی صریح و آشكار یافت و بخش های وسیعی از آذربایجان را به صحنه برخوردهای نظامی دوطرف و نیروهای هوادار محلی تبدیل كرد.تحولات این برهه از تاریخ آذربایجان یعنی سال های جنگ و بعد از آن را به شش دوره تقسیم كرده اند: دوره اول با آغاز جنگ بین الملل در ماه اوت۱۹۱۴ (شعبان۱۳۳۲) آغاز و تا رویارویی رسمی نیروهای روسیه وعثمانی در بخش های وسیعی از آذربایجان در زمستان ۱۹۱۵ (۱۳۳۳هـ. ق) ادامه می یابد. كسروی درباره تحولات این دوره می نویسد: «در مهرماه كه عثمانی هنوز به جنگ درنیامده بود، كردان عثمانی رشته ایمنی راگسسته در هشتم آبانماه دسته های انبوهی از ایشان ناگهان از كوه ها سرازیر شدند و از مرزهای ایران گذشته، به آبادی های خاك ایران ریختند و بی آنكه جدایی در میان سنی و شیعه و مسلمان و آسوری گذارند، ده آبادی را تاراج كرده و از كشتار نیز دست بازنداشتند. آسیب دیدگان به شهر «آرومی» ریختند تا روسیان سپاه فرستادند وبا خونریزی بسیار بیرونشان كردند» كاوه بیات در دنباله این ماجرا می نویسد:
«در واقع در پی این تحولات بود كه سرفرماندهی ارتش روسیه در قفقاز تصمیم گرفت واحدهای نظامی موجود در شمال غرب ایران را به فرماندهی «ژنرال چرنوزوبوف» تقویت كرده و تجدید سازمان دهد. یكی از اهداف اصلی این نیرو حفظ و تأمین محور ارتباطی جلفا- خوی- ارومیه بود كه مسیر مناسبی برای لشكركشی به بین النهرین به شمار می رفت.» ر.ك به كتاب نامه های ارومیه- نشر فرزان- كاوه بیات.
● لشكركشی های ژنرال «چرنوزوبوف»
ل.ی. میروشنیكف محقق و تاریخدان برجسته روسی و استاد دانشكده تاریخ دانشگاه مسكو در كتاب «ایران در جنگ جهانی اول» می نویسد:
«نیروهای روسیه در آذربایجان به سركردگی «ژنرال چرنوزوبوف» CHERNOZUBOV (فرمانده پیشین بریگاد سواره قزاق همایونی در تهران در سال های آخر سلطنت مظفرالدین شاه)، اندكی پس از عملیات نظامی «ساری قمیش» به منظور بیرون راندن عثمانی ها از آذربایجان دست به حمله و تهاجم زدند، آنها در ۳۰ ژانویه ۱۹۱۵ تبریز را دوباره اشغال كردند و در آغاز ماه مارس دیلمان (شاپور) را گرفتند. اما دو لشگر از نیروهای عثمانی هنوز خط مرزی مناطق آذربایجان را در باختر و جنوب دریاچه ارومیه در اشغال داشتند. روس ها برای جنگ با نیروهای عثمانی در آغاز ماه مه ۱۹۱۵ سپاه چهارم خود را از قفقاز به ماكو و آذربایجان آوردند و علیه نیروهای عثمانی دست به حملات تعرض زدند، هدف این حمله تصرف منطقه «دریاچه وان» بود. همزمان با این حمله نیروهای روسی آذربایجان را از بازمانده نیروهای عثمانی پاك كردند و بدین منظور گروه وسیعی از سواره نظام روس در تبریز متمركز شد.
این نیروها شامل لشكر سوار قفقاز و بریگاد قزاق «بایكال» می شد كه ۳۶ «اسكادران» بود و ۱۲ عراده توپ در اختیار داشتند. برای كسب اطلاعات بیشتر ر.ك به كتاب ایران در جنگ جهانی اول. ل.ی. میروشنیكف، ترجمه آقای دخانیاتی - انتشارات فرزانه، ص۴۱.
دور دوم درگیری های روس و عثمانی، حمله سراسری عثمانی به قفقاز یورشی گسترده و ناگهانی بود كه دولت روسیه تزاری را با وجود علاقه ای كه برای استقرار نیروهایش در آذربایجان داشت، بر آن واداشت كه برای تحكیم جبهه های اصلی جنگ به نیروهای روسی مستقر در تبریز دستور عقب نشینی بدهد و نیروهای نظامی خود را در سرزمین قفقاز مستقر كند.
در اجرای چنین تصمیمی نیروهای روسیه تزاری آذربایجان را تخلیه كردند و به قفقاز رفتند.
باری، همین كه احساس شد روس ها دارند از آذربایجان عقب نشینی می كنند، مسیحیان مقیم آن منطقه كه از جهت مسیحی بودن به روس ها پشتگرمی داشتند، از بیم جان، خانه و زندگی را و دهات و آبادی های خود را رها كرده و جز كوچیدن از ایران در پناه ارتش در حال عقب نشینی روس، چاره ای ندیدند و در آن زمستان سرد هرچه می توانستند با خود برداشتند و در آن برف و سرما سواره و پیاده ناخواسته دست به مهاجرت زدند و در این ماجرا، بسیاری طاقت نیاورده و جان خود را از دست دادند.
در شهر «ارومیه» وضع بدتر از تبریز بود زیرا حاكم ایرانی شهر كه دست نشانده روس ها بود «ارومیه» را رها كرد و عشایر طرفدار عثمانی بی آنكه جنگی روی دهد، وارد این شهر شدند و تا آنجا كه می توانستند اموال مردم بی گناه را غارت كرده و این تاراج و كشتار تا زمانی كه سپاهیان منظم عثمانی از راه برسند و وارد شهر ارومیه شوند، ادامه داشت.
اما آرامش ناشی از استقرار قوای منظم عثمانی در «ارومیه» به درازا نكشید و همین كه نیروهای عثمانی در تعقیب سپاهیان در حال عقب نشینی روس «ارومیه» را پشت سرگذاشتند، قتل و غارت اقلیت از نو آغاز شد.
حوادث دلگدازی كه در این دوره یعنی در فاصله شروع جنگ جهانی تا عقب نشینی روس ها و استقرار قوای عثمانی به جای آنها روی داد، در مجموع چند ماهی بیشتر طول نكشید.
دوره سوم، در گزارش پیش نوشته بودیم كه «انورپاشا» قصد حمله به قفقاز را نداشت، اما دست اندازی سپاهیان روس به مرزهای شرقی عثمانی او را برانگیخت و با سپاه سوم عثمانی كه خود فرماندهی آن را برعهده داشت، یك شهر مرزی قفقاز به نام «ساری قمیش» را تصرف كرد، اما پیروزی عثمانی در این جبهه به درازا نكشید و روس ها در «پاتك»بعدی عثمانی ها را وادار به عقب نشینی كردند. پیروزی در این نبرد موجب آن شد كه روس ها ۳ هفته پس از تخلیه تبریز دوباره به آن شهر برگشتند و این شهر كه در آن زمان مهم ترین و بزرگ ترین شهر ایران بود دوباره به تصرف روس ها درآمد.
اما تصرف دوباره «ارومیه» به وسیله نیروهای روسی این بار به آسانی گذشته نبود. نیروهای روسیه تزاری، پس از زدوخوردهای خونین با عثمانی ها در ۲۴ ماه مه ۱۹۱۵ وارد «ارومیه» شدند و این بار نوبت مسیحیان بود كه انتقام بگیرند. این دوره كه تا سال ۱۹۱۷ به طول انجامید و «تزار» سرنگون شد، ادامه یافت.
در این مدت زمان كه نزدیك ۲سال بود، فرمانروایانی برای «ارومیه» از تهران اعزام می شدند اما حاكم اصلی روس ها بودند برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر.ك به كتاب: «نامه های ارومیه» كاوه بیات- نشر فرزان. دوره های چهارم و پنجم و ششم حضور روس ها و عثمانی ها در آذربایجان را در گزارش های آینده به تفصیل مورد بررسی قرار خواهیم داد و آنچه در این مختصر نوشتیم به دلیل آنست كه خوانندگان گرامی بدانند، همزمان با ورود محمدحسن میرزا ولیعهد به آذربایجان اوضاع و احوال آن منطقه چگونه بود.
محسن میرزایی
منبع : روزنامه ایران