پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آموزش عالی فراگیر


آموزش عالی فراگیر
یکی از مهمترین مسائلی که امروزه نظام آموزش عالی کشور را تحت تاثیر قرار داده، گسترش و توسعه سطح دانایی نیروی انسانی در جامعه است که بر اساس برنامه ریزی دقیق و اصولی و سطح نیاز جامعه، باید به منظور تکامل توانایی افراد مورد بهره برداری بهینه قرار گیرد.اما نکته قابل طرح وبررسی در پاسخگویی مناسب به این فرایند آن است که چگونه می توان در شیوه های آموزشی، تعادل وتقابلی ماندگار را در یاددهی و یادگیری دانشجویان به وجود آورد. باید مشخص شود روند تعریف شده در نظام آموزش عالی با تکیه بر اصل در حال گذر بودن کشور تا چه میزان به سمت و سوی علم گرایی پیش می رود وآیا دانش آموختگان مراکز آموزش عالی فراگیر با اجرای دوره های آموزش غیرحضوری، نیمه حضوری، مجازی و...می توانند دربالا بردن سطح دانایی جامعه به صورت علمی با قدرت تولید علم وپژوهش نقش ایفا نمایند؟
روند تعریف شده در فرایند آموزش عالی فراگیر کشور به گونه ای است که با توجه به زمان صرف شده برای آموزش، میزان بهره مندی دانشجو از اساتید، ارتباط ضعیف دانشجویان با یکدیگر،منابع اندک علمی در دسترس، پرداخت شهریه های زیاد وغیر علمی دوران دانشپذیری، اخذ شهریه های نا متعادل دوران دانشجویی و... در نگاه اول مدرک گرایی مبتنی بر پرداخت شهریه های غیر معمول را در اذهان عمومی تعریف می کند و همین نکات موجب شده اند ابهامهای زیادی در تاثیرگذار بودن علمی این فرایند در نظام آموزش عالی کشور مطرح شود.
● فضای علمی
از آنجا که در دوره های فراگیر آموزش عالی ورود به دانشگاه در مقاطع تحصیلی مختلف برای دو نظام آموزشی سنتی ونظام آموزشی باز واز راه دور با روشهای آموزش حضوری، نیمه حضوری وغیر حضوری تنها از طریق فعالیت وتوانایی علمی داوطلب در مقاطع تحصیلی قبلی ودر نیمسال دانشپذیری صورت می گیرد، در دوره های فراگیر، پذیرش دانشجو حسب ظرفیت رشته های تحصیلی صورت نمی گیرد و بر آزمون رقابتی متکی نیست. اکنون این سؤال مطرح می شود که آیا استعداد دانش آموختگان دوره تحصیلات متوسطه وپیش دانشگاهی که با اخذ معدلهای مناسب (شرط پذیرفته شدن در دوره های فراگیر) با برخورداری از دانایی نسبی نسبت به دیگر دانش آموزان که آماده ورود به دانشگاه هستند در دوره های فراگیر نیمه حضوری وغیر حضوری از مسیر تولید علم و دانایی افزایی جامعه منحرف نمی شوند؟
دکتر سیروس نعمتی زاده استاد برنامه ریزی آموزشی در این رابطه معتقد است، دانش آموزانی که با معدلهای بالای ۱۴ از مقطع تحصیلات متوسطه فارغ می شوند، قابلیت تبدیل شدن به نیروهای انسانی مولد علم را دارند ودور کردن آنها از فضای آموزش وکم کردن ارتباط آنها با دانشجویان، اساتید،کتابخانه ومنابع علمی،محیط دانشگاه و... در ضعف استعدادهایشان تاثیر مستقیم خواهد داشت ومسیر شکوفایی علمی در میان آنها بشدت کاهش خواهد یافت.
وی در ادامه با تشریح ساختار فکری واندیشه ای دانشجویان، می گوید: وظیفه اول هر نظام آموزشی، تقویت پایه های علمی افراد جامعه وافزایش سطح دانایی آنها به صورت علمی وتاثیر گذار در مسیر تحولی جامعه است و در این رابطه نباید به خاطر برخی برنامه های اقتصادی وبه اصطلاح توان افزایی علمی، پایه های پویای تولید علم کشور را با یک مسیر آموزش ضعیف برای آنها تخریب کرد.
بی شک، دوره آموزش فراگیر حضوری، نیمه حضوری وغیر حضوری برای کارکنان کم سواد ادارات و دانش آموزان کم توان علمی به منظور رساندن سطح دانایی جامعه به یک حداقل نسبی تاثیرگذار خواهد بود، اما پیاده کردن این دوره آموزشی برای افرادی که در دوران متوسطه وپیش دانشگاهی با تکیه بر ظرفیتهای علمی وخودجوش موفق به گذارندن آن حداقل نسبی شده اند و محیط دانشگاه برای آنها نقطه صعود علمی خواهد بود، یک واپسگرایی و کور کردن سرچشمه شکوفایی را برای آنها ایجاد خواهد کرد.
دکتر نعمتی زاده در ادامه با طرح این رویکرد که چگونه می توان از فضای به وجود آمده استفاده ای کامل وبهینه را به عمل آورد، می گوید: آنچه مسلم است اینکه، در فرایند آموزش عالی باید در یک ساختار تنومند، جهش علمی را که تنها عامل دستیابی به قله های رفیع سرافرازی کشور می باشد با دقت وصحت کامل پیش برد واگر نیروهای انسانی خلاق وخوش فکر که مهمترین واساسی ترین رکن این موفقیت هستند، از مسیر علمی خارج شوند، جامعه دستخوش ناکارآمدی علمی خواهد شد. در این رابطه، به نظر می رسد نظام آموزش عالی کشور باید در یک حرکت کلی واصولی فرایند آموزشی موجود را با یک بازتعریف جدی تر وتأثیرگذار تر اصلاح کند.
● اصلاحات آموزشی
غلامعلی فلاح، کارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی، در رابطه با وضعیت نظام آموزشی می گوید: اولین مشکل آموزشی از سطوح قبل از ورود به دانشگاه شروع می شود، زیرا نظام آموزش وپرورش فعلی مبتنی بر مدل پزشکی اداره می شود ودر این رابطه برچسبها و اصطلاحات موجود در نظام آموزشی نظیر «عقب مانده»، «اسپاستیک»، «معلول» و «دیرآموز» محصول یک مدل پزشکی است.
این برچسبها نشان دهنده فقدان عملکرد و حتی نبود ارزشمندی فردی است و به خودی خود ناتوان کننده اند. این است که نگرانی ما در مورد آموزش و پرورش دارای یک ریشه واقعی و تاریخی است.
زبان موجود در نظام آموزشی ما متناسب با پذیرش آموزش فراگیر نیست. آموزش فراگیر باید از اصطلاحاتی استفاده کند که درک معنای واقعی آن را روشن نماید؛ بدین صورت که مقطع تحصیلی متوسطه را به عنوان یک کنکور علمی هدفمند وبسیار کارآمد تعریف کند وتمام کسانی که با معدل بالا فارغ التحصیل می شوند، مستقیماً وارد محیط انتخاب رشته دانشگاه شوند و سایر نیاز دانشگاه ها نیز از طریق کنکور سراسری تامین شود.
دکتر نعمتی زاده نیز با تشریح این فرایند و در رابطه با چگونگی تحقق آن در تحولگرایی نظام آموزش عالی کشور، گفت: ابتدای امر باید با اخذ تدابیر ویژه، به گونه ای برنامه ریزی کرد که دوران آموزش متوسطه با قدرت وبدون خلا اجرا شود تا بتوان برتوان علمی دانش آموختگان تکیه کرد.
دراین رابطه، باید با ساختاری هدفمند تر از گذشته امتحانات پایان ترم را همانند کنکور سراسری با رویکرد محرمانه برگزار کرد وبا حذف نمرات میان ترم که از جانب معلمان به دانش آموزان داده می شود، موفقیت نهایی دانش آموز را منوط به میزان توان علمی دوران تحصیل کرد ودر دوران دانشگاه نیز روشی همسطح با تمایلات علمی دانشجو را فراهم آورد وبا در اختیار گذاشتن امکانات وتجهیزات لازم وافزایش میزان حضور دانشجو در محیط علمی دانشگاه، شرایطی را به وجود آورد تا شاهد شکوفایی علمی آنها باشیم.
عدالت آموزشی یا...؟
با نگاهی گذرا به مدلهای پزشکی،خیرخواهانه،قانونی وحقوقی به عنوان روشهای آموزشی موجود در جامعه جهانی، در خواهیم یافت که آموزش فراگیر سنخیتی با مدل پزشکی، تجزیه طلبانه، پدرمنشانه، پیشداوری و تبعیض ندارد. بلکه آموزش فراگیر بر یک مدل «عدالت اجتماعی مبتنی است که با گرایش حقوقی بیشترین همخوانی را دارد. در آموزش فراگیر با شرایطی دوقطبی مواجه هستیم؛ از یک سو با یک مدل پزشکی- قانونی- خیرخواهانه، که متمرکز بر تفکیک افراد است و از سوی دیگر با یک مدل حقوقی که بر فراگیرسازی حقوق و فرصتهای برابر اجتماعی تأکید دارد.
اما نکته قابل توجه در این فرایند آن است که این روند آموزشی که بر عدالت اجتماعی پایه گذاری شده، می تواند به اهداف عالی علمی و پژوهشی کشور نزدیک شود. آیا روند موجود که بیشتربه ایجاد یک فرصت برای دادن مدرک بدون گذراندن دوره علمی استاندارد مبتنی بر تحقیق وپژوهش می باشد می تواند در پیمودن مسیر علمی تأثیرگذار باشد؟
غلامعلی فلاح، کارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی، معتقد است روش آموزش فراگیر باید به گونه ای ارزشمند وبه طرف پویایی علمی سوق داده شود، زیرا دانش آموز پس از گذراندن دوران تحصیلات متوسطه، اگر دریک نظام آموزش فراگیر به صورت غیر حضوری و یا نیمه حضوری و با جلسات توجیهی درس بخواند، خواه یا ناخواه به سمت مدرک گرایی سوق خواهد یافت و امکان اینکه در طول هفته به کتابهای درسی هم سری بزند بسیار کم است وتمام تلاش خود را خواهد کرد تا در امتحانات پایان ترم با مطالعه سطحی حضوری کم رنگ از لحاظ علمی و نمودی پررنگ از لحاظ نمره ای داشته باشد که درنتیجه اگر در یک فرایند شفاهی ویا عملی مورد پاسخگویی قرار بگیرد، با مشکل جدی مواجه خواهد شد.
وی در ادامه می گوید: در این زمینه به رهبری قوی و فرهنگ سازی حرفه ای در مدارس وجامعه ودانشگاه ها نیازمندیم، زیرا باتوجه به شرایط درحال گذربودن جامعه ما، مؤلفه های مهم تغییروحرکت به سوی فراگیرسازی باید با دقت ویژه ای اجرا شود.
در این راستا، به تغییرات برجسته در نظام آموزشی نیاز داریم. تغییر پارادایم یک تغییر انقلابی و مستلزم این است که نوع انسان و محیط او به صورتی متفاوت و از دریچه ای متفاوت نگریسته شود. تغییر مدلهای آموزشی، آسان نیست. تحقیقات مهمی وجود دارند که نشان داده اند هرچند بسیاری از افراد نسبت به آموزش فراگیر نگرشی مثبت دارند، اما درصد بیشتری از آنان دارای نگرشی منفی و بدبینانه اند.
● راهکارهای موفقیت
دکتر سیروس نعمتی زاده، در ارتباط با رویکرد علمی قابل تزریق به نظام آموزش فراگیر کشور که قابلیت موفقیت بیش از پیش را نسبت به شرایط فعلی داشته باشد، می گوید: می توان با غنی سازی آموزش پیش از ورود به دانشگاه، انتخاب علمی واحدهای درسی با رویکرد پر کردن خلا فاصله بین دانشجو - درس -دانشگاه و اساتید، افزایش میزان تأثیر آموزش پایه مناسب و مطلوب (دوران متوسطه وپیش دانشگاهی) در بهبود کیفیت آموزشی دوران دانشگاه، لزوم توجه به تفاوتهای فردی افراد در چگونگی پذیرش آنها درمرکز دانشگاهی، تقویت حرفه ای گری و پایگاه اجتماعی دانشجویان، قرار دادن واحدهای پژوهشی به عنوان واحد درسی به منظور پرکردن فاصله علمی دانشجو و دانشگاه، حمایت مالی و تأمین منابع جهت تجهیز و حمایت جدی از مراکز آموزش عالی فراگیر، تغییر و انعطاف پذیری برنامه های درسی و ارزیابی، تبیین وفرهنگ سازی نقش آموزش در توسعه پایدار برای دانشجویان به منظور بالا بردن سطح تأثیرگذاری علمی آنها بر جامعه،حمایت های مالی، مدیریتی، اجرایی و اطلاعاتی از فعالیتهای پژوهشی دانشجویان مراکز آموزش عالی فراگیر،تأکید فوق العاده بر آموزش پیش دانشگاهی و نیز آموزش دانش آموزان دبیرستانی در صورت ورود به این مراکز، فرایند آموزشی موجود را با جهشی مناسب در جهت افزایش میزان سطح علمی جامعه هموار کرد.
● یک نگاه جدی!
باید بپذیریم که جامعه در سایه پیشرفت علمی و فناوری مدرن اطلاعاتی، می باید به زندگی توأم با کرامت انسانی توجه ویژه داشته باشد ودر این میان توسعه پایدار به عنوان یک جهت گیری تئوریک و عملی، بازتاب نابرابریهای قابل ملاحظه اندیشه ها را به گونه ای سایه سارانه نمایان کرده است. می دانیم که جهان با مسائل رعب آوری روبروست. جنگ، افول اقتصادی، بیماریهایی نظیر ایدز و هپاتیت، فقر، بی سوادی کلاسیک و کارکردی، بیکاری، افزایش جمعیت، خطر به اتمام رسیدن منابع طبیعی و آلودگی محیط زیست از مواردی هستند که هرچند نسل بشر را بر این کره خاکی تهدید می کنند؛ خود محصول ناآگاهی، بیخبری و خودمحوری انسانهایند.
تمدن امکانات بالقوه فراوانی برای پیشرفت و قدرت یابی انسان دارد، اما آیا انسان آموزش لازم را برای دستیابی صحیح به دانش موجود و تقسیم صحیح منابع و سهیم نمودن تمام افراد در تعالی بشریت دریافت کرده است؟ آیا نظام آموزشی موجود به گونه ای پیش می رود که به جذب دانش سودمند، قابلیت تعقل، مهارتها و ارزشها منجر گردد؟ در چنین فضا وشرایطی، لازم است به کشور خود نگاهی جدی بیندازیم وببینیم نظام آموزشی فراگیر موجود تا چه حد بر توسعه علمی دور از مدرک گرایی وبا رویکرد تولید علم وپژوهش کشور تاثیرگذار است؟ آیا همین قدر کافی است؟ این نظام آموزشی در چه صورتی موفق خواهد بود؟
آیا دانش آموختگان آن متمایل به چرخش تحولی کشور هستند؟ در دنیایی که به سوی روابط علمی چندسویه و وابستگیهای متقابل پیش می رود به خاطر برتری طلبی علمی کوششهای بیش از حدی صورت می پذیرد و دراین میان آموزشی موفق خواهد بود که مولدان علمی بیشتری را تربیت کند تا دانشجویانی مطلع، باثبات و با اخلاق تحویل جامعه دهد. دانشجویانی که می پذیرند هر مرکز علمی باید معرف کشورشان باشد و حفظ منابع برای نسلهای آینده را تضمین نماید و جهان را به جایگاهی برای جهشهای علمی تبدیل کند تا توسعه پایدار شکلی حقیقی یابد.
از آنجا که آموزش برای همه افراد بشر با تمام تفاوتهای آنان در قلب توسعه قرار دارد ویکی از حقوق اساسی بشر و عامل مهمی برای بهبود و پیشرفت شخصی و اجتماعی افراد می باشد، براساس اهداف تدوین شده برای نظام آموزش فراگیر، رسیدن به عدالت احتماعی در عرصه آموزش عالی تأکید شده است که امیدواریم با تمام اهمیتی که آموزش در جامعه ما دارد، مسیر واقعی توسعه را بپیماید و موجبات واپسگرایی علمی و هرز اندیشه های پویا را به نمایش نگذارد.
منبع : روزنامه قدس