دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


کوانتش نظریه اقتصادی


کوانتش نظریه اقتصادی
نظریه بازی کوانتومی چگونه موضوعیت پیدا می کند؟ مبنای اهمیت این نظریه جریان اطلاعات در ساختار نظام اقتصادی است. انتشار اطلاعات بین کارگزاران، جریان یافتن اطلاعات، رمزگذاری و رمزگشایی اطلاعات، همه اینها مشمول قوانین فیزیکی هستند زیرا در فرآیندهای فیزیکی ساخته و منتقل می شوند. موضوعیت کاربرد نظریه بازی کوانتومی در این ساختار با توجه به این نکته مطرح می شود که سرعت جریان اطلاعات و کیفیت انتشار اطلاعات به واسطه قوانین فیزیکی محدود می شود. در چارچوب نظریه بازی کوانتومی ابرموقعیت کوانتومی استراتژی های خالص و تداخل کوانتومی استراتژیک دو مفهوم اساسی هستند. از طریق این دو مفهوم می توان فضای تحلیل را از نظریه بازی کلاسیک به نظریه بازی کوانتومی انتقال داد. اولین حرکت در این راستا با معرفی استراتژی های کوانتومی خالص به مثابه ابرموقعیت استراتژی های کلاسیکی خالص انجام می شود. یعنی فضای کلاسیک استراتژی جای خود را به فضای استراتژیکی می دهد که متشکل از ترکیب خطی استراتژی های کلاسیک است. از این رو مجموعه انتخاب های استراتژیک ممکن برای هر بازیگر از یک مجموعه شمارش پذیر به یک مجموعه پیوسته گسترش پیدا می کند.
به بیان ریاضی اگر در بازی کلاسیک، مجموعه A محدوده رفتار استراتژیک را تعیین کند، در نظریه بازی کوانتومی می توان با احتساب مجموعه بردارهای تولید شده توسط A امکان درونزا کردن پرداخت استراتژی را فراهم کرد. در این صورت تداخل و خلق استراتژی موضوعیت می یابند. تداخل به این معنا است که استراتژی جمعی بازیگران را نمی توان به استراتژی های فردی مستقل بازی کلاسیک تجزیه کرد. استراتژی متداخل به صورت خالص گروهی است. بنابراین مفهوم تداخل کلید حل مساله تعامل ساختار و اراده فاعل است. تکیه بر مفهوم تداخل امکان می دهد تا علاوه بر اینکه بر خصوصیات تعامل اجتماعی تمرکز کنیم، فرد و ساختار را به صورت همزمان به حساب آوریم و در این صورت می توان تفاوت های جوامع را بر حسب تفاوت در تعادل های حاکم بر بازی ها، با وجود تشابه ساختار نیز توضیح داد.
در پارادایم کلاسیک، یعنی اقتصاد نئوکلاسیک و نیوتنی رقابت فرض مسلم است. اطلاعات بدون کمترین هزینه یی جریان پیدا می کند، یعنی همه به اطلاعات دسترسی دارند، شفافیت اطلاعاتی وجود دارد. ضمن اینکه همه با دریافت اطلاعات، به واسطه هدف حداکثرسازی سود پاسخ های یکسانی به اطلاعات می دهند. مهمترین اصلی که در فیزیک نیوتنی وجود داشت، فرض ثبات سرعت سیر نور بود. یعنی نور سرعتی ثابت دارد و مسیری مستقیم را بدون انحنا طی می کند. منظور از انحنا کشش ها و گرایش هایی است که به خاطر وجود ماده و جرم به وجود می آید، ماده به تناسب جرم خود نسبت به اجرام دیگر گرانش ایجاد می کند و آن نیروی گرانشی که تولید می شود دقیقاً با جرم این دو ارتباط دارد. در فیزیک کوانتومی و همانجا که فیزیک کوانتومی موضوعیت پیدا کرد سرعت سیر نور ثابت نیست. نکته اول نور در فضای منحنی دچار انحراف می شود و دوم وقتی دچار انحراف می شود سرعتش ثابت نیست.
نکتهٔ سومی که از دو مورد قبل نتیجه می شود این است که در فضاهایی که چگالی های متفاوت دارند، ساختار ذرات تشکیل دهنده نور هم متفاوت می شود که ساده ترین آنها منشور است و وقتی مقابل نور قرار می گیرد شکست نور اتفاق می افتد. طیف های مختلف نور از هم باز می شوند. اطلاعات هم چنین وضعیتی دارد. یعنی در بحث انتشار اطلاعات؛
۱) اطلاعات به مناسبت وجود همان گرانش ها در فضا اینجا اجرام به فاعلان تبدیل شده و گرانش بین فاعلان وجود دارد. در واقع، فاعل را از هندسه اقلیدسی اقتصاد نئوکلاسیک برداشته و در جامعه رفتارش را بررسی می کنیم، در جایی که بعدی فزون بر مختصات فاعل دارد و به این ترتیب فضای کنش خمینه می شود، اطلاعات دچار محدودیت های فیزیکی که بین اشخاص وجود دارد هم می شود. یعنی در چگالی های مختلف اطلاعات ما تغییرات مختلفی می کند. چگالی را چه می توانیم تعریف کنیم؟ یک بحث شرایط نهادی است، شما در یک جامعه چقدر اطلاعات را گسترش می دهید؟ دست شما برای گسترش اطلاعات چقدر باز است؟ چه نوع اطلاعاتی اجازه دارند باز شوند؟ اینجا در واقع مدخل ورودی بحث بازی کوانتومی است که در بستر اقتصادی موضوعیت پیدا می کند.
پس مدخل ورودی اطلاعات و انحراف آن است و نوع سازماندهی که به خاطر شکل خاص انتشار اطلاعات شکل می گیرد. آنچه که از آن به نام برخورد تصادفی ذرات نام برده می شود بررسی یکی از حالات است که یکی از نتایج آن گسترش فضایی کیهانی است. بحث اصلی فیزیک کوانتوم به امکان پذیری تبدیل لورنتسی باز می گردد. در فیزیک کلاسیک می توان هر پویایی را به وسیله معادلات دیفرانسیل نشان داد. منتها این معادلات یک فرض خیلی اساسی دارد که در فیزیک کوانتوم زیر سوال می رود. فرض اساسی این است که اگر شما از نقطه A به B بروید، دستگاه مختصات را با یک دستگاه دیگر مقایسه می کنید، چون ما در فیزیک کوانتوم پیوستگی بین ابعاد مکانی و بعد زمانی داریم. یعنی فضایی چهاربعدی داریم. این انتقال از این مختصات به آن یکی، در صورتی معتبر است که سرعت سیر نور ثابت باشد. در آن صورت شما تمام پویایی ها را می توانید با معادلات دیفرانسیل نشان دهید. از آنجا که دستگاه های مختصات نسبت به هم شتاب های متفاوتی دارند، نمی توان تبدیل لورنتسی را به شکل پیش گفته شده نشان داد.
پس نیاز به متریک جدیدی داریم که
۱) این تغییرات را نشان دهد
۲) گرایش های فاعلان، یا قطبیدگی آنان را نشان دهد.
مهمترین شرطی که درباره بازی کوانتومی وجود دارد، بحث اندازه گیری اطلاعاتی است. اطلاعات در هر مرحله چه خاصیتی دارند؟ چگونه جذب می شوند؟ چگونه پردازش می شوند؟ و نتیجه یی که از این جذب، انتشار و پردازش حاصل می شود منجر به چیست؟
به رغم موفقیت های فیزیک کوانتوم و تکنولوژی کوانتومی حاصل از آن، علوم اجتماعی تحت سیطره پارادایم کلاسیک (نیوتنی)، یعنی آنچه که مانع یگانه سازی علوم در دامنه کوانتومی است، باقی مانده اند. در میان نظریات علمی، نظریه کوانتوم تنها نظریه یی است که نیاز به مشاهده گر دارد تا تاثیر روش مشاهده بر نتایج مشاهده را که معمولاً مورد غفلت واقع می شود، به حساب آورد. کسب اطلاعات کامل و مطلقاً عینی در مورد پدیده مورد بررسی امکان پذیر نیست و عدم وجود چنین امکانی ناشی از یک اصل بنیادین طبیعت بوده و نتیجه نقصان تکنولوژی یا دانش ما نیست. امروزه این وضعیت به روش شگرفی تغییر یافته است.
منبع : روزنامه اعتماد