پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

محاصره مکّه توسط وهابیها


محاصره مکّه توسط وهابیها
برخی از مردم به فرمانده سپاه وهابیها "مضایفی" نامه نوشتند و بعضی هم شبانه مخفیانه پیش او رفتند، شریف كه از این جریان اطلاع یافت، عده‏ای را زندانی كرد و عده‏ای را اعدام نمود ولی بسیاری از اشراف از شدت ناراحتی به وهابیت گرویدند.
در سال ۱۲۱۹ وهابیها از هر طرف مكه را در محاصره گرفتند و از هر طرف راهها را بستند و از رسیدن آذوقه مانع شدند، در آن سال گرانی، گرسنگی، علت بسته شدن راهها شدت گرفت و این وضع از اواخر ماه ذیحجه سال ۱۲۱۹ شروع و تا ماه ذی القعده سال ۱۲۲۰ ادامه داشت. قیمت اجناس و مواذ غذائی به دهها برابر رسید. مردم مكه تمام دارائی خود را به نازلترین قیمت فروختند و آنگاه آذوقه در شهر تمام شد و مردم از هر راهی كه ممكن بود، سدّ جوع می‏كردند، حتی خون، پوست حیوانات، گوشت گربه و سگ و هر حیوان دیگر را می‏خوردند.
برخی از مردم به فرمانده سپاه وهابیها "مضایفی" نامه نوشتند و بعضی هم شبانه مخفیانه پیش او رفتند، شریف كه از این جریان اطلاع یافت، عده‏ای را زندانی كرد و عده‏ای را اعدام نمود ولی بسیاری از اشراف از شدت ناراحتی به وهابیت گرویدند.
و بیشتر عربهای اطراف مكه نیز با وهابیها بیعت كردند وهابیها از هر طرف راهها را بسته و مأمورانی گذاشته بودند كه نگذارند آذوقه و لوازم به مكه برده شود.
در این موقع عده‏ای از جنگجویان وهابی به فرماندهی "مضایفی" به سوی جده حركت كردند و شهر جده را نیز به محاصره انداختند، آنان به خود نردبان و كلنگ همراه داشتند و نگهبانان برج و باروی شهر، وهابیها را به توپ و گلوله بستند و بسیاری را كشتند و مابقی را وادار به عقب‏نشینی كردند، سپس مضایفی عقب‏نشینی كرد و راههای جده، یمن، صحرای نعمان و قلعه مدره را به شدت بستند و هركه را هم سر راه می‏دیدند، اعم از زائر خانه خدا و غیره، می‏كشتند یا اسیر می‏كردند زیرا آنان مردم مسلمان را كافر و مشرك می‏دانستند و سپس به چهل تن از قبیله هذیل مأموریت دادند كه راه میان مكه و عیینه را بگیرند و راهزنی كنند و راهها را ناامن سازند، آنها مانع از این شدند كه مردم از "تنعیم" مُحْرِم شوند و برخی را كه به عمره می‏آمدند، در راه كشتند.
در اثر ناامن بودن راهها قیمت مواد غذائی آنقدر بالا رفت كه مردم قادر نبودند برای خود آذوقه تهیه نمایند و بالأخره قحطی و گرانی آنقدر شدید شد كه بسیاری از مردم از گرسنگی می‏مردند، جنازه مرده‏ها كوچه‏ها را پر كرده بود و در مكه جز اندكی نماندند و حتی صف اول نماز جماعت در مسجدالحرام پر نمی‏شد و تمام مغازه‏ها و دكانها بسته شده بود.
در این شرائط یكی از علمای وهابی به نام عبدالرحمن بن نامی نزد شریف آمد و با او پیشنهاد صلح كرد به این شرط كه شریف به آنان اجازه زیارت خانه خدا را بدهد. آنها پس از زیارت به سرزمین خود برگردند و همه مردم مكه و اطراف آن تحت حكومت وهابیها باشند منتها حكومت شهر مكه به دست شریف باشد و تعهد كردند كه با مردم مكه به مهربانی رفتار كنند و بنا را بر این گذاشتند كه سعود را از جریان باخبر سازند و به انتظار پاسخ بنشینند.
وهابیها پس از این قرارداد وارد مكه شدند و در مراسم حج شركت كردند، آنها به هنگام طواف پایكوبی می‏كردند و به طرف حجرالأسود با چوب و عصا اشاره می‏كردند.
مردم شهر كه اغلب فرار كرده بودند، به شهر باز گشتند و اوضاع آرام شد و قیمت‏ها پائین آمد و در همین سال زائران شامی به سرپرستی عبدالله پاشا با نیروئی فوق‏العاده حدود ۱۵۰۰ سوار رسیدند و خود سعود نیز در مراسم حج شركت كرد.
سعود به عبدالله پاشا و نیز به امیر حاجّ مصر به خاطر محمل‏هائی كه با خود آورده بودند، اعتراض كرد. آنها در پاسخ گفتند: اینها علامت و نشانه‏هائی هستند كه حجاج قافله‏های خود را پیدا كنند، سعود آنها را تهدید كرد كه اگر باز آنها را بیاورند، خواهد شكست و شرط كرد كه به هنگام انجام مراسم حج نباید طبل و نی و شیپور بزنند.
وهابیها تا یازدهم محرم ۱۲۲۱ در مكه ماندند و بعد آنجا را ترك گفتند آنها در مدت اقامت خود در مكه به بیماری آبله مبتلا شدند و بسیاری از آنها مردند و آنقدر مرده زیاد شد كه چندین جسد را در یك قبر دفن می‏كردند و عده‏ای هم كه از آن‏ها سالم مانده بودند، به كارهای پست مشغول شده بودند.
در آغاز همان سال بود كه شریف غالب مأموران خود را به اطراف فرستاد و خود به جده وارد شد و به كارهای خود سرو سامان داد و مشغول مرمّت خرابیهای ناشی از جنگ شد، آنگاه تعداد بیست نفر از وهابیها از درعیه وارد جده شدند، آنها حامل نامه‏ای از سعود بودند و این نامه در رابطه با صلح بود، مردم را به مسجد عكاش فرا خواندند و رساله محمد بن عبدالوهاب را كه طی آن همه مسلمانان را كافر خوانده بود، برای مردم جده خوانده شد.
شریف غالب از جنگ با وهابیها خسته شده بود و از طرفی نیروی مقاومت در خود نمی‏دید و از طرف دیگر سخت علاقه داشت كه بقیه نفوذ خود را حفظ كند، از این روی چاره‏ای نداشت جز این كه به مسلك وهابی تظاهر نماید و طبق تمایلات وهابیها رفتار نماید و با پذیرفتن دین خدا و رسول با سعود دست بیعت بدهد۱.و قول داد كه همه كارهای ممنوع از طرف وهابیها را ممنوع سازد. برای این كه خلوص نیت خود را بهتر به ثبوت رساند، دستور داد بقعه‏هائی را كه وهابیها خراب نكرده بودند، ویران سازند و دستور داد مردم با شنیدن اذان نماز، جملگی برای شركت در نماز جماعت حاضر شوند و رساله‏های محمد بن عبدالوهاب تدریس شود و نماز جماعت در مسجدالحرام به‏طور مكرر برگزار نشود و... با همه اینها اعمالی از او سر می‏زد كه سعود را نسبت به خلوص وی بدگمان می‏ساخت.
از كارهای جالب توجهی كه از شریف سر می‏زد، این بود كه از بازرگانان اموالی به عنوان "عشور" دریافت می‏داشت و چون مورد اعتراض قرار می‏گرفت، می‏گفت: این بازرگانان مشركند(مقصودش این بود كه چون وهابی نیستند، پس مشرك هستند) و بنابراین من این مال را از مشركین دریافت می‏كنم نه از مسلمانان موحّد۲.
مورخان نوشته‏اند: سرپرست حجاج شامی آن سال باز عبدالله پاشا بود وقتی كه قافله وی به نزدیكی مكه رسید، یكی از مأموران وهابی به او اخطار كرد كه جز به شرط سال گذشته نباید وارد مكه شود او هم نپذیرفت و قافله وی بدون انجام مراسم حج از همانجا به شام برگشتند و محمل مصریها به دستور سعود به آتش كشیده شد و پس از پایان مراسم حج كسی از طرف سعود اعلام كرد كه سال دیگر كسی كه ریش خود را بتراشد، حق شركت در حج نداد و ضمنا آیه شریفه را خواند:
"یا اَیُّهاَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّماَ المُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا المَسْجِدَ الحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا..."۳.
"ای كسانی كه ایمان آورده‏اید بدانید كه مشركان پلیدند، پس از امسال دیگر به مسجدالحرام نزدیك نشوند".
از همین سال كاروان حج شامیها و مصریها قطع شد۴. و به‏طور كلی غیر از وهابیان همه مسلمانان از شركت در مراسم حج و زیارت خانه خدا منع شدند زیرا آنان جز وهابیها را مشرك می‏دانستند.
● تصرف مدینه
جبرتی در ضمن حوادث سال ۱۲۲۰ می‏نویسد كه:
وهابیها مدت نزدیك به یك سال و نیم مدینه را در محاصره داشتند و از ورود آذوقه به شهر ممانعت می‏كردند، سرانجام مردم مدینه ناگزیر از تسلیم شدند و وهابیها شهر را به تصرف درآوردند، استعمال تنباكو و توتون را منع كردند و گنبدهای روی قبور را به جز گنبد روی قبر پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همه را ویران ساختند۵ و تمام اشیای گرانبهایی را كه در حرم پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وجود داشت، به تصرف آوردند و قاضی مكه و مدینه را كه از طرف عثمانیها بودند، از شره بیرون كردند. آنگاه پست قضاوت مكه را به شیخ عبدالحفیظ و پست قضاوت مدینه را به برخی از علمای این شهر دادند، آنان مردم را از زیارت قبر پیامبر منع و جلوگیری كردند۶.
بنابر نوشته صلاح الدین مختار، چون سران و بزركان مدینه دریافتند كه شریف غالب قصد بیعت با سعود را دارد، به سعودیها پیشنهاد كردند بیعت اهل مدینه را مبنی بر پذیرفتن دین خدا و رسول و فرمانبری از سعود، قبول كند. پس از این پیشنهاد اهل مدینه به ویران ساختن قبّه‏ها و بناهای روی قبور اقدام كردند۷.
به این ترتیب، وهابیها حكومت حجاز را نیز به دست آوردند و عمّال عثمانی را بیرون كردند و نام پادشاه عثمانی را از خطبه‏ها انداختند و به این هم قانع نشدند به فكر تصرف عراق و سوریه افتادند.
امیر حیدر شهابی در تاریخ خود می‏نویسد:
وهابیها در این سال (۱۲۲۵) به سرزمین حوران یورش بردند و تمام اموال مردم را تاراج كردند و غلاّت را آتش زدند و مردم بی‏گناه را قتل عام نمودند و خانه‏هایشان را ویران ساختند و فساد و آشوب بپا كردند و گفته‏اند: معادل سه میلیون درهم به این منطقه خسارت وارد آوردند۸.
● هجوم وهابیها به كربلا و نجف:
از اوایل تشكیل حكومت آل سعود گاهی وهابیها به شهر و نواحی مختلف عراق حمله می‏كردند بنابه نوشته مورخّان حملات وهابیها به كربلا و نجف از سال ۱۲۱۶، زمان حكومت عبدالعزیز آغاز شد و تا بعد از سال ۱۲۲۵ دوران حكومت سعود بن عبدالعزیز ادامه داشت و در طول مدت دوازده سال چندین بار كربلا و نجف و مناطق مرزی عراق مورد تاخت و تاز وهابیها قرار گرفت.
ظاهرا نخستین بار در سال ۱۲۱۶ بود كه سعود بن عبدالعزیز با لشگر عظیمی به كربلا حمله كرد آنچه در زیر می‏خوانید، عصاره‏ای است كه از نوشته‏هائی كه سه گروه از مورخان (مورخان وهابی، مورخان شیعه، و علمای بزرگی كه خود شاهد و ناظر بوده‏اند و مورخان غیر اسلامی) در باره این حملات نوشته‏اند.
صلاح الدین مختار، از نویسندگان وهابی در این باره چنین می‏نویسد:
"در سال ۱۲۱۶، امیر سعود(پسر عبدالعزیز) در رأس سپاهی از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حركت نمود و در ماه ذیقعده به شهر كربلا رسید و آن را محاصره كرد، سپاه مذكور باروی شهر را خراب كردند و به زور وارد شهر شدند، بیشتر مردم را در كوچه و بازار و منازل به قتل رسانیدند و نزدیك ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند و در آبی به نام ابیض گرد آمدند، خمس اموال را خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یك سهم و به هر سواره دو سهم قسمت كرد"۹.
مورخ نجدی، شرح واقعه مزبور را این‏طور نوشته است كه:
"در سال ۱۲۱۶ در ماه ذیقعده سعود، با سپاهی مركب از جمیع شهرنشینان و بادیه‏نشینان نجد و جنوب و حجاز و تهامه و نقاط دیگر به قصد حمله به سرزمین كربلای حسینی علیه‏السلام حركت كرد و در بیرون شهر فرود آمد. سپاه مزبور دیوار شهر را خراب كردند و به زور وارد شهر شدند، بیشتر مردم را در بازارها و خانه‏ها به قتل رسانیدند و گنبد روی قبر را ویران ساختند و صندوق روی قبر را كه زمرّد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده شده بود، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآنهای نفیس و غیر آنها هرچه یافتند، غارت كردند، نزدیك ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی كه قریب به دو هزار تن از اهل كربلا را كشته بودند۱۰.
صلاح الدین مختار، پس از نقل سخن ابن بشر، می‏گوید كه:
"امیر سعود به شهری حمله برد و قتل و غارت كرد كه در نظر شیعه، شهری است كه رعایت احترام آن لازم است"۱۱.
و یكی از مستشرقین درباره جنایات هولناك وهابیها در كربلا، می‏نویسد:
"۱۲ هزار وهابی غافلگیرانه به ضریح امام حسین علیه‏السلام هجوم آوردند، بعد از آن كه به غنائم عظیمی دست یافتند، هرچه می‏توانستند با خود حمل كردند و هرچه باقی ماند، طعمه حریق ساختند، پیر مردها و زنها و كودكان به شمشیر عربهای وحشی قتل عام شدند، قساوتشان هرگز اشباع نمی‏شد و آنقدر كشتند كه خون مثل نهر آب جاری شد و در نتیجه در این حمله سبعانه بیش از چهار هزار نفر به قتل رسیدند و آنچه غارت كردند و با خود بردند بیش از چهار هزار بار شتر بود و بعد از غارت و كشت و كشتار ضریح امام و هرچه در اطراف آن بود، كوبیدند و به صورت تل خاكی درآوردند و همه چیز را ویران ساختند و به خصوص مناره‏ها و قبّه‏ها را به اعتقاد این كه از طلا ساخته شده‏اند"۱۲.
مرحوم علامه سید محمد جواد عاملی مؤلف "مفتاح الكرامهٔ" كه حمله سبعانه وهابیان به كربلا و نجف در حال حیات او اتفاق افتاده و خود شاهد حمله آنها به نجف بوده در خاتمه جلد پنجم "مفتاح‏الكرامهٔ" می‏نویسد:
"سعود وهابی كه در سرزمین نجد سر به شورش برداشته و در منطقه آشوب به پا كرده بود، بدعتهای زیادی در دین گذاشت و خونهای زیادی از مسلمانان بریخت و قبور ائمه شیعه را با خاك یكسان كرد و در سال ۱۲۱۶ به مشهد حسین علیه‏السلام هجوم بردند، مردان و كودكان را كشتند، اموال مردم را گرفتند و در بی‏احترامی نسبت به آستان مقدس زیاده‏روی كردند و آن را ویران ساختند و از ریشه درآوردند و آنچنان در حرم شریف فساد و ویرانی بار آوردند كه خدا می‏داند"۱۳.باز می‏گوید:
"در نهم ماه صفر سال ۱۲۲۱ قبل از طلوع صبح، سعود وهابی به نجف حمله آورد و ما را غافلگیر كرد حتی برخی از هواداران او از دیوار سور نجف بالا آمدند و نزدیك بود شهر نجف را به تصرف خود درآورند كه از امیرمؤمنان علی علیه‏السلام كرامات آشكار و معجزات روشن ظاهر گشت، از سپاهیان او عده زیادی كشته شدند و او ناكام برگشت"۱۴.
باز در جلد ششم "مفتاح‏الكرامهٔ" می‏نویسد:
"در ماه جمادی الآخر سال ۱۲۲۳ آشوبگری به نام "سعود" از نجد با بیست هزار پیكارگر -بلكه بیشتر- به عراق هجوم آوردند به ما اطلاع رسید كه او می‏خواهد غافلگیرانه به نجف اشرف حمله كند، ما خود را آماده ساختیم و همه مردم در داخل سور قرار گرفتیم، آنها شبانه به سوی نجف رو آوردند دیدند ما آماده پیكار هستیم و همگی در داخل سور رفته‏ایم و توپ‏ها و گلوله‏ها فراهم ساخته‏ایم، آنها كاری از پیش نبردند، نجف را به سوی حلّه ترك گفتند، اهل آن‏جا را هم مجهز یافتند آنگاه به سوی كربلا رو نهادند و این شهر روز روشن محاصره كردند اهالی شهر پشت دروازه شهر مقاومت كردند، كشته‏ها دادند و از دشمن نیز بكشتند و سرانجام در آن حمله، سعود ناامید بازگشت او در عراق فساد و تباهی راه انداخت و بر مكه و مدینه چیره شد و برنامه حج را سه سال به صورت تعطیل درآورد"۱۵.
باز مرحوم علامه عاملی در جلد هفتم مفتاح‏الكرامهٔ می‏نویسد:
"این جزء از كتاب، بعد از نیمه شب نهم رمضان المبارك ۱۲۲۵ به دست مصنف آن خاتمه یافت، درحالی كه دل د رنگرانی و تشویش بود، زیرا اعراب "عنیزه" كه وهابی هستند، اطراف نجف اشرف و مشهد حسین علیه‏السلام محاصره كرده‏اند، راهها را بسته و زوار حسین علیه‏السلام را كه از زیارت نیمه شعبان به وطن‏های خود باز می‏گشتند، غارت نموده‏اند و جمع كثیری از آنان(بیشتر از زوار ایرانی را) به قتل رسانیده‏اند، گفته می‏شود عدد مقتولین(دراین بار) یكصد و پنجاه تن بوده است، البته كمتر از این هم گفته‏اند۱۶.
نویسندگان شیعه، عموما قتل عام كربلا را در روز هجدهم ذیحجه(عید غدیر) سال ۱۲۱۶ نوشته‏اند از جمله مؤلف "روضات‏الجنات" در شرح حال مولی عبدالصمد همدانی حائری نوشته است كه در روز چهارشنبه هجدهم ذیحجه كه عید غدیر بود، پس از آن كه وهابیان، عالم مزبور را با حیله و مكر از خانه بیرون و به دست ایشان به شهادت رسید۱۷.
دكتر عبدالجواد كلیددار كه خود از اهل كربلاست، در تاریخ كربلا و حائر حسین علیه‏السلام از تاریخ كربلای معلّی نقل كرده است، واقعه را این چنین شرح می‏دهد:
"در سال ۱۲۱۶ امیر سعود وهابی سپاهی مركب از بیست هزار مرد جنگی تجهیز كرد و به شهر كربلا حمله‏ور شد، كربلا در این ایام، در نهایت شهرت و عظمت بود زوار ایرانی و ترك و عرب بدان روی می‏آوردند، سعود پس از محاصره شهر، سرانجام وارد آن گردید، و كشتار سختی از مدافعین و ساكنان آن نمود، حصار شهر، از چوب و شاخه‏های درخت خرما كه آن‏ها را پشت دیوارهای گلی، تعبیه كرده بودند، به وجود آمده بود.
سپاه وهابی در این یورش وحشیانه، چنان رسوایی در شهر به بار آوردند كه به وصف نمی‏گنجد حتی گفته می‏شود كه در یك شب بیست هزار تن را به قتل رسانیدند"۱۸.
همین نویسنده ادامه می‏دهد:
"پس از آن كه امیر سعود، از كارهای جنگی فراغت یافت، به طرف خزینه‏های حرم، متوجه شد، این خزائن از اموال فراوان و اشیای نفیس، انباشته بود وی هر چه در آن‏جا یافت، برداشت. می‏گویند كه در مخزنی را باز كرد كه سكه‏های بسیار در آن گردآوری شده بود، از جمله چیزهایی كه به چنگ آورد، گوهر درخشان بسیار بزرگی بود با بیست قبضه شمشیر كه همه با طلا زینت یافته و با سنگهای قیمتی مرصّع شده بود، ظرفهای زرّین و سیمین و فیروزه و الماس از ذخائر گران‏قیمت، همه را برداشت، دیگر چهار هزار شال كشمیری، دو هزار شمشیر طلا، تعداد زیادی تفنگ و اسلحه دیگر، همه به غارت رفت.
كربلا، پس از این حادثه به وضعی درآمد كه شعرا برای آن مرثیه می‏گفتند از جمله:
فشدلایثنی هواه الثانی و مزّق الكتاب و المثانی
و هدم الشباك و الرواقا و استلب الحلی و الاعلافا
و قتل النساء و الأطفالا اذ لم یجد فی كربلا رجالا
لانّهم زاروا الغدیر قصدا فارخوه (بغدیر) عدا۱۹ كسانی كه جان سالم بدر برده بودند، به تدریج به شهر باز گشتند و به اصلاح پاره‏ای از خرابیها برخاستند.
بنابر آنچه "لونكریك" در تاریخ خود نوشته(چهار قرن از تاریخ عراق) تمام پایتخت‏های كشورهای اسلامی از این واقعه به شدت لرزید"۲۰.
همین نویسنده در جای دیگر از كتاب خود، به نقل از "لونكریك" این چنین آورده است:
"خبر نزدیك شدن وهابیها، به شهر كربلا غروب روز دوم نیسان ۱۸۰۱ میلادی، درحالی كه بیشتر ساكنان آن شهر به قصد زیارت به نجف رفته بودند، با عجله دروازه‏ها را بستند وهابیها كه تعداد آنها به ششصد پیاده و چهارصد سوار تخمین زده می‏شد، به كنار شهر فرود آمدند و چادرهای خویش را برافراشتند و آذوقه‏های خود را به سه قسمت كردند، آنگاه از طرف محله باب‏المخیم سوراخی در باروی شهر به وجود آوردند و از آن سوراخ وارد خانه‏ای شدند و از آنجا به نزدیكترین دروازه‏ها حمله بردند و به زور آن را گشودند و داخل شهر شدند. مردم وحشت‏زده و سراسیمه پا به فرار نهادند وهابیان به طرف ضریحهای مقدس سرازیر گشته، شروع به خرابی آنها نمودند، اشیاء نفیس و نذورات قیمتی و هدایایی كه فرمانروایان و پادشاهان ایران تقدیم كرده بودند، همه را غارت كردند، همچنین زینت آلات دیوارها و طلاهای سقف را كندند، شمعدانها و قالیهای گران‏قیمت و قندیلهای پرارزش را بردند، درهای مرصّع و آنچه از اینگونه یافته می‏شد، همه را كندند. و قریب پنجاه نفر زائر را نزدیك و پانصد نفر را بیرون ضریح و در صحن به قتل رسانیدند و به هركس رسیدند بدون رحم با قساوت تمام كشتند، بر پیران و خردسالان هم ترحم نكردند بعضی تعداد كشتگان را هزار تن و بعضی دیگر پنج برابر تخمین زده‏اند۲۱.
مؤلف كتاب "العراق قدیما و حدیثا" درباره هجوم وهابیها به كربلا می‏نویسد:
"در سال ۱۲۱۶ گروهی از وهابیها، مركب از حدود ۶۰۰ شتر سوار و چهارصد اسب‏سوار به كربلا هجوم آوردند و این در هنگامی بود كه بیشتر اهالی به نجف رفته بودند. مهاجمین صحن‏های امام حسین علیه‏السلام و برادرش عباس علیه‏السلام را به سختی ویران ساختند و آنچه در آن دو حرم شریف بود، غارت كردند، اشیای نفیس و دانه‏های قیمتی و قطعه سنگهای معدنی و چوبهای ساج و آینه‏های بزرگ و هدایای گرانقیمتی كه وزرا و امرا و پادشاهان ایران هدیه كرده بودند، همه را بردند و هرچه به دیوارها نصب شده بود و طلای‏سقفها را كندند و قالیهای پر ارزش و شمعدانها و اشیای نفیسی كه از سقف آویزان بود، و درهای مرصّع و هرچه از این قبیل بود، به یغما بردند۲۲
"اوژن فلاندن" در سفرنامه خود به ایران، می‏نویسد:
"كاردانان می‏گویند كه این اشیاء و جواهرات آتش طمّاعی اعراب را فراهم كرده كه با دست منحوس خود به ربودن این نفایس قیام كنند ولی آنچه كه بیشتر حرص اینان را تحریك می‏كند، همانا وجود دو ضریح علی و حسین علیهما‏السلام است. اهالی محل با شگفت و بهت نقل می‏كنند كه چهل سال پیش (۱۲۵۶ - ۱۲۵۸هـ) وهابی‏ها كه طایفه‏ای از اعرابند، به تعداد پانزده هزار نفر به شهر كوچك كربلا هجوم آوردند، تمام مردمش را كشتند، خانه‏هایش را ریشه‏كن كرده كلیه نفایس و غنائمش را ربودند"۲۳.
آری وهابیها در این یورش سبعانه به سالمندان و خردسالان و زنان، كوچكترین ترحمی ننمودند و به جنایاتی دست زدند كه قلب هر انسان را به درد می‏آورد، تعجب‏اور است كه به قول "مسترلونكریك" وهابیها این جنایات هولناك را به نام دین انجام می‏دادند. و نام آن را جهاد فی سبیل‏الله گذاشته بودند!!
همان‏طوری كه ملاحظه می‏شود مورخان تعداد لشگریان سعود و همچنین تعداد مقتولین را با اختلاف زیاد نقل كرده‏اند، بعضی تعداد سپاه سعود را بیست هزار و بعضی یك هزار، یا میان این دو گفته‏اند. با توجه به نوشته‏های نویسندگان وهابی كه قسمتی از آنها قبلاً نقل گردید، و قرائن دیگر، گویا تعداد لشگریان سعود در حمله سال ۱۲۱۶ بیست هزار و تعداد كشته شدگان پنج هزار درست‏تر باشد.
انگیزه حمله وهابیها به دو شهر مقدس كربلا و نجف دو چیز بود:
نخست عداوت شدید آنها نسبت به شیعیان به خاطر احترام فوق‏العاده‏ای كه آنها برای قبور ائمه اهل بیت علیهم‏السلام قائلند.
دوم دوختن چشم طمع به ذخایر فراوانی كه در خزائن و حرمهای این بزرگواران وجود داشت، و در یك كلمه"غارتگری" آنها، در وهله اول در حمله خویش به كربلا پیروز شدند ولی در حملات دیگر به نجف و كربلا بر اثر هشیاری مردم مسلمان ناكام باز گشتند.
▪ صاحب‏نظران علل غلبه وهابیها به شهر كربلا را در مرتبه اول خلاصه كرده‏اند:
۱ ) از همه مهمتر خیانت عمرآقا حاكم شهر كربلا بود او از طرف سلیمان پاشا، والی بغداد از طرف سلطان عثمانی برای حفاظت شهر، كاری انجام نداد و هیچ اقدامی نكرد، بلكه به سبب تعصب تسنن با وهابیها همزبان و هم‏قول بود و به همین جهت مورد مؤاخذه سلیمان پاشا قرار گرفت و سرانجام اعدام گردید۲۴.
۲ ) برج و باروی شهر كربلا، استحكام كافی نداشت، به علاوه برای دفاع از آن عده كافی و لازم وجود نداشتند۲۵.
۳ ) وقوع وبا در مدت كوتاهی قبل از آن به‏طوری كه گروه عظیمی از مردم تلف و عده‏ای از شهر فرار كرده بودند و به این ترتیب شهر آمادگی كافی برای دفاع نداشت.
۴ ) هنگام هجوم وهابیها به شهر كربلا طبق نوشته مؤلف "مفتاح‏الكرامهٔ" قبائل شیعی مذهب اطراف از قبیل قبیله خزاعل و آل بعیج و آل جشعم، با یكدیگر، اختلاف داشتند و سرگرم زد و خورد بودند۲۶. و مجال جلوگیری از وهابیان را نداشت.
۵ ) از همه مهمتر این كه مردان و جوانان، عموما به مناسبت عید غدیر رهسپار نجف اشرف شده بودند و كسی نبود كه از شهر دفاع كند و در برابر مهاجمان بایستد، در شهر فقط زنان و سالخوردگان و كودكان باقی مانده بودند كه از ایشان كاری ساخته نبود۲۷.
ولی این حادثه اثر عمیقی در شیعیان عراق گذارد، حاكم شهر را بركنار كردند و او را به عنوان قصاص كشتند و یكی از عراقیان به صورت مرد قلندری به نجد رفت و با وهابیان خو گرفت و در یك فرصت مناسب، عبدالعزیز را به قتل رساند. برج و باروی كربلا و نجف را محكم كردند و آذوقه و اسلحه به قدر كافی فراهم نمودند و در حملات دیگر در مقابل وهابیان با رشادت تمام مقاومت نمودند.
از علمای بزرگی كه برای دفاع از شهر نجف و مقابله با وهابیان كوشش و تلاش فراوان كردند، مرحوم شیخ جعفر كاشف الغطاء بود كه طلاب نجف و مردم آن شهر را برای مقابله با وهابیان بسیج كرد و این بسیج همگانی اثر قابل ملاحظه‏ای در دفع آن‏ها داشت.
عبداللّه فیلبی گوید كه عمل سعود در حمله به كربلا، گذشته از شیعه، همه جهان را به هیجان آورد و نقطه استواری بود برای قیامهایی كه در برابر وهابیت انجام یافت و عواقب وخیمی برای دولت سعودی به بار آورد۲۸.
پاورقیها:
۱۲) فاسیلیف، تاریخ العربیهٔ‏السعودیهٔ، ص ۴۸.
۱۵) مفتاح الكرامهٔ، ج۶، ص ۴۳۴.
۱) تاریخ المملكهٔ‏العربیهٔ السعودیهٔ، ج۱، ص ۹۱.
۱۸) تاریخ كربلا و حایر حسین علیه‏السلام ص ۱۷۴.
۱۶) مفتاح الكرامه، ج۷، ص ۶۵۳.
۱۴) همان.
۱۳) مفتاح الكرامهٔ، ج۵، ص ۵۱۲.
۱۷) روضات الجنات، ج۴، ص ۱۹۸.
۱۰) عنوان المجد، فی تاریخ نجد، ج۱، ص ۲ - ۱۲۱.
۱۱) تاریخ المملكهٔ‏العربیهٔ‏السعودیهٔ، ج۱، ص ۷۷ و ۷۸.
۱۹) موسوعهٔ العتبات المقدسهٔ، قسم كربلا، ج۸، ص ۳۷۵.
۲۱) تاریخ كربلا و حائر حسین، ص ۱۷۲ - موسوعهٔ‏العتبات‏المقدسهٔ، ج۸، قسم كربلا، ص ۲۷۱.
۲۲) به نقل موسوعهٔ‏العتبات المقدسهٔ، قسم كربلا، ص ۲۷۱.
۲۶) مفتاح الكرامهٔ، ج۷، ص ۶۵۳.
۲۰) تاریخ كربلا و حائر حسین، ص ۱۷۴.
۲۷) وهابیان، علی اصغر فقیهی، ص ۲۶۲.
۲۵) مسیر طالبی، ص ۴۰۸.
۲۸) تاریخ نجد، ص ۹۹.
۲۴) مسیر طالبی، ص ۴۰۸ -تاریخ العربیهٔ‏السعودیهٔ، ص ۴۹.
۲۳) سفرنامه "اوژن فلاندن" به ایران، چاپ سوم، انتشارات اشراقی، ص ۴۶۲ ترجمه نور صادقی.
۲) المختار من تاریخ الجبرتی، ص ۶۶۷.
۳) توبه: ۲۸
۴) خلاصهٔ‏الكلام، به نقل كشف الإرتیاب، ص ۳۶.
۵) تاریخ جبرتی، ج۳، ص ۹۱.
۶) تاریخ المملكهٔ العربیهٔ‏السعودیهٔ، ج۱، ص ۹۱، ۹۲.
۷) تاریخ المملكهٔ‏العربیهٔ‏السعودیهٔ، ج۱، ص ۹۱، ۹۲.
۸) به نقل كشف الإرتیاب، ص ۳۷.
۹) تاریخ المملكهٔ‏العربیهٔ‏السعودیهٔ، ج۱، ص ۷۳.
منبع:نشریه درسهایی از مكتب اسلام ، شماره ۴۶۴
منبع : خبرگزاری فارس