پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ایران و چالش های منطقه


ایران و چالش های منطقه
از زمان فروپاشی عثمانی و استقلال شیخ‌نشین‌ها و امیرنشین‌های منطقه خلیج فارس که مدتها کارگزار حکومت ایران در منطقه به شمار می‌رفتند. اعراب بطور کلی و به ویژه حکام مناطق عرب نشین «ایران عجم» را همچون خاری در چشم می‌پنداشتند و بنابراین چه حکام سرسپرده عرب و چه باصطلاح رهبران ملی گرای عرب که پرچم «پان عربیسم» را بدوش می‌کشیدند با دولت وقت ایران دلخوش نداشته‌اند. سیاستهای شاه نیز که عمدتاً بر حفظ منافع غرب در منطقه بود این خصومت دیرینه را دامن می‌زد اما بهرحال یک واقعیت انکارناپذیر رقیب یا دشمن بالقوه‌ای بنام «اعراب بادیه‌نشین امیرنشین» در حول و حوش کشور قرار داشت. از طرف دیگر دولت عثمانی سابق و ترکیه بعدی یکی از علل فروپاشی خود را همداستانی ایرانی‌ها با جبهه غرب در دو جنگ اول و دوم
می‌دانستند و بهمین علت ترکها نیز دلخوشی از قدرتمندی ایران نداشته‌اند. کشور پاکستان که تاریخ آن حداکثر به یکصد سال اخیر باز می‌گردد و خود بخشی از خاک پهناور هندوستان محسوب می‌شده در راستای حفظ منافع ملی و مرزی خود از مدتها پیش چشم طمع به افغانستان و بخشهایی از شرق خاک ایران داشته که وجود یک دولت مقتدر و قدرتمند در ایران این چشم حریص را کور کرده بود. نگاهی واقع‌بینانه به تاریخ کشور به ویژه از اواخر دوران نکبت‌بار قاجار- (که متأسفانه اخیراً گروهی درصدد آرایش چهره کریه ذات اقدس همایونی
ناصرالدین‌شاه برآمده‌اند) تاخت و تاز به سرحدات مرزی کشور شدت یافت به طوری که بخشهای زرین شمالی آن به علت بی‌عرضگی، زنبارگی و برقراری نظام شبانی عشیری به زیر سلطه تزارها رفت و گوشه‌ای از بخش جنوبی (بحرین و ...) و تکه‌ای از بخش شمال شرقی (افغانستان) نیز به یغما رفت اما با همه این اوصاف آنچه که در سالهای ۱۹۷۰ به بعد در منطقه روی داد حکایت از حضور قدرتمند ایران در مراودات سیاسی خلیج فارس و حتی اقیانوس هند بوده است. نگاهی به برخی از کتابهای خاطرات صاحب‌منصبان رژیم گذشته حاکی از نکاتی است که داعیه برتری ایران در منطقه را به اثبات می‌رساند.
در این میان دولت فخیمه انگلستان که همه سرزمین‌های امیرنشین عربی استقلال خود را مدیون کرامت او می‌دانستند با همداستانی آنان درصدد بوده و هستند که شان و منزلت ایران را به یک جایگاه منطقه‌ای بین‌المللی افزایش نیابد که بی‌شک همسایگی روسها نیز در این میان مزید بر علت بوده است. بررسی وقایع نیم قرن اخیر نشان می‌دهد که اختلافات درونی کشورها و امیرنشین‌های عربی منطقه بی‌شمار بوده به طوری که امرای کشورهای خلیج فارس شاه را به عنوان «عموی بزرگ» یاد می‌کرده‌اند و جهت رفع اختلافات به وی مراجعه می‌کرده‌اند. (نگاه کنید به کتاب خاطرات امیر اسدا... اعلم). شاه نیز بر اساس منافع ویژه منطقه‌ای خود کوشش داشته تا از این بازی استفاده کامل نماید. حمله عراق به ایران که در واقع «سناریوی همگانی اعراب خلیج همیشه فارس» بر علیه
ایرانی‌ها بود پس از هشت سال مقاومت درهم شکست و اسطورۀ قهرمانان عربی هم‌اکنون در سردابهای جنگی امریکا در اسارت بدنبال سرنوشت رقت‌بار خود می‌باشد. حضور روسیه در مجاورت آبهای خلیج فارس و دسترسی آنها به اقیانوس هند از طریق ایران، امریکا را در یک پلاتفرم نانوشته با ایران دارای منافع مشترک کرده به طوری که سرانجام پس از دو دهه کشمکش دولت امریکا برای درهم کوبیدن حکومت یاغی طالبان و حکومت فاشیست صدام عملاً حمایت لفظی و عملی ایران را در قالب بی‌طرفی محض بدست آورد و توانست دو دشمن دیرینه منافع ملی کشور ایران را از صحنه روزگار محو نماید. امری که بی‌شک ایرانی‌ها از آن بخوبی استقبال کردند. اما اینک در آستانه سال ۲۰۰۵ موضوع انرژی هسته‌ای در ایران که بشدت از طرف ایادی مخالف روابط ایران و امریکا به ویژه اعراب منطقه دامن زده می‌شود به یک معضل ناپایدار در روابط ایران و امریکا تبدیل شده که هرگونه بی‌توجهی بدان ما را در دامان گرگ رها خواهد ساخت.
در اینکه ایران کشوری است که با امیرنشین‌ها و حکام عرب خلیج فارس تفاوتهای ماهوی و بنیادین دارد جای هیچگونه شکی وجود ندارد زیرا ایران نوزدهمین کشور جهان از نظر تولید ناخالص داخلی (۴۷۷ میلیارد دلار به قیمت جایگزینی، در پایان سال ۲۰۰۴) با رشد اقتصادی حدود ۶ درصد و ۲۰ میلیون نیروی کار فعال شاغل که چهارمین صادرکننده نفت جهان (۲.۲۰۰.۰۰۰ بشکه در روز) و پنجمین تولیدکننده نفت جهان (۳.۸۰۴.۰۰۰ بشکه در روز)، دارای پنجمین ذخایر نفت جهان (۳/۹۴ میلیارد بشکه) و دارای سومین ذخایر گاز طبیعی جهان (۸/۲۴ میلیارد متر مکعب) و هفدهمین کشور جهان از نظر جمعیت (۶۹ میلیون نفر) می‌باشیم که این خصوصیت در بین هیچیک از کشورهای منطقه به ویژه شیخ‌نشین‌های عربی منطقه وجود ندارد. مضافا بر آنکه امریکا و اروپا و روسیه بدرستی میدانند که ایران دست بالا را در خاورمیانه و خلیج همیشه فارس دارد واتفاقا همه ناراحتی شیخ نشین های منطقه و پادوهای ضد ایرانی عرب در همین رابطه میباشد زیرا با همه کوشش و خوش خدمتی باز هم معضلات منطقه بدون ایران قابل حل نیست.
جالب آنکه بر اساس آمار CIA از پایگاههای اطلاعاتی معتبرجهانی تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۰۴ که معادل ۴۷۷ میلیارد دلار به قیمت جایگزینی بوده از مجموع تولید ناخالص داخلی کشورهای (امارات – کویت – عراق – عمان- لیبی – اردن – قطر – یمن) حدود ۹۰ میلیارد دلار بیشتر بوده که این خود حکایت از توانائی¬های بالقوه ایران در قیاس با همسایگان جنوبی می‌باشد جدول ذیل گویای وضعیت کشورهای خاورمیانه در این ارتباط می‌باشد.
باشد.
نام کشور/تولید ناخالص داخلی/نرخ رشد/نیروی کار//ذخایر نفت/جمعیت
ایران ۴۷۷/ /۶/ ۲۰/ ۷/۹۴/ ۶۹/
ترکیه/ ۴۵۵/ ۵/ ۸/۲۳/ ۲/۰/ ۶۹/
مصر/ ۲۹۴/ ۸/۲/ ۱/۲۰/ ۳/۳/ ۷۶/
عربستان صعودی/ ۲۸۶/ ۷/۴/ ۷/ ۲۶۲/ ۲۶
امارات/ ۵۸ ۲/۵/ ۱/۲/ ۸۰/ ۵/۲/
کویت/ ۵/۳۹ ۴/۴/ ۳/۱/ ۹۷/ ۲/۲/
عمان/ ۵/۳۷ ۳/۳/ ۹/۰/ ۷/۵/ ---/
لیبی/ ۳۵/ ۲/۳/ ۶/۱/ ---/ ۶/۵
اردن/ ۲۳/ ۲/۳/ ---/ ---/ ۶/۵/
قطر/ ۵/۱۷/ ۵/۸/ ۳/۰/ ۵/۱۴/ ۸/۰/
یمن/ ۱۵/ ۱/۳/ ۷/۳/ ۲/۳/ ۲۰/
▪ تذکر: تولید ناخالص داخلی به قیمتهای جایگزینی مستخرجه از وب‌گاه CIP.
نکته حائز اهمیت آنکه بر اساس گزارش جدید صندوق بین‌المللی پول تولید ناخالص داخلی به قیمتهای جاری در سال ۲۰۰۵ معادل ۲۰۳ میلیارد دلار بوده که به جز عربستان سعودی که معادل ۴/۳۴۹ میلیارد دلار بوده از کلیه کشورهای منطقه و عربی بیشتر است مضافاً بر آنکه تولدی ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۰۶ معادل ۲۴۳ میلیارد دلار برآورد شده در حالی که سایر کشورهای عربی و همجوار ایران به شرح جدول ذیل خواهند بود.
الجزایر/ بحرین/ کویت/ لیبی/ عمان/ قطر/ سوریه
۱۱۹/ ۶/۱۴/ ۲/۷۷/ ۷/۴۱/ ۴/۳۴/ ۲/۴۵/ ۶/۲۷
امارات/ یمن/ مصر/ اردن/ لبنان/ مراکش/ تونس
۹/۱۵۰/ ۹/۱۶/ ۲/۱۰۲/ ۹/۱۳/ ۳/۲۳/ ۴/۵۴/ ۱/۳۳
بخشهایی از این قابلیت صرفاً در هندوستان وجود دارد که به لحاظ نظری هندوستان (و نه پاکستان) متحد استراتژیک ایران در منطقه خواهند بود. لذا امریکائیها به خوبی آگاهند که کشوری با چنین خصوصیات ویژه بالقوه که می‌تواند به فعل درآید با توجه به راستای منافع مشترک ایران و امریکا چه در قبال حوزۀ امنیتی خلیج فارس، و چه در مقابل کشورهای آسیای میانه و حضور یک کشور یکپارچه قدرتمند می‌تواند راهگشای حل معضلات منطقه‌ای در قالب طرحهای خاص باشد. از طرف دیگر نقش و نگاه ویژه ایران در عراق فعلی، لبنان و افغانستان همه و همه نشان می‌دهد که دولتمردان ایران باید با سیاست «نگاهی به امریکا» و «زیرچشم به اروپا» در مذاکرات آتی شرکت نمایند زیرا اگر قرار باشد خود اروپا نیز امریکائی شود (به نتایج انتخابات و پیروزی راست‌ها در آلمان، لهستان، دانمارک، هلند و ... بنگرید) ایران چه الزامی به برقراری روابط با امریکا از طریق واسطه اروپائی دارد که خود در حل مسئله اروپای واحد ناتوان مانده‌اند؟!
هر دو کشوری در جهان می‌تواند تحت تاثیر مناسبات عدید‌های قرار گیرد که در چارچوب منافع ملی هر یک از طرفین و با قاعده بازی Win- Win قابل پیشبرد است.
غلامحسین دوانی