پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چرا پولدار نمی‌شویم؟


چرا پولدار نمی‌شویم؟
یکی از دلایل خیلی مهم که باعث شکست اکثر افراد می‌شود این است که آنها هیچ‌وقت تعریف درستی از ثروت و پولدار شدن در ذهن ندارند همه آنها می‌دانند پول می‌خواهند ولی چه‌قدر، نمی‌دانند! بیشتر افراد می‌گویند پول بیشتر ولی هیچ‌کس از مقدار درست آن اطلاعی ندارد. وقتی می‌گوئیم می‌خواهم پولدار شوم ذهن ناخودآگاه ما می‌بیند که در جیب یا خانهٔ ما مثلاً هزار تومان یا بیشتر پول است پس می‌گوید شما پولدار هستید و به دنبال پول و یا نقشه‌ای برای پولدار شدنتان نمی‌رود. دو فاکتور برای ذهن ناخودآگاه خیلی مهم است اولی مقدار دقیق پول و دومی زمان به‌دست آوردن آن. برای مثال باید بگوئیم یک میلیون تومان پول می‌خواهم تا دو ماه دیگر، در این صورت است که ذهن ناخودآگاهمان می‌تواند برای پولدار شدن ما برنامه‌ریزی کند و آن را به مرحلهٔ اجرا در بیاورد. دومین دلیل مهم که باعث می‌شود به اهداف خود نرسیم این است که این اهداف تغییر می‌کنند. مثلاً یک روز می‌خواهیم یک میلیون پول به‌دست بیاوریم و روز دیگر این رقم زیاد و کم می‌شود یک روز می‌خواهیم به کشورهای دیگر سفر کنیم و روز بعد ترجیح می‌دهیم برویم شمال کشور، درست است که برای خودمان مقدار و زمان تعیین کرده‌ایم ولی در مقدار و یا همان هدف خود تغییر ایجاد کرده‌ایم و این امر باعث می‌شود نتوانیم به اهداف خود برسیم.
● تلنبار کردن پول منطق ندارد
آدمی همیشه براساس منطق برای پول خود تصمیم‌گیری نمی‌کند. علی‌رغم تلاش فراوان، تصمیمات اقتصادی می‌تواند متأثر از احساسات باشد. محققان برای این موضوع چنین توضیح می‌دهند: آن بخش از مغز که افکار منفی را کنترل می‌کند، می‌تواند بر تفکر منطقی تأثیرگذار ‌باشد. دکتر آلن سنفی و دکتر جیم ریلینگ برای بررسی درباره این موضوع نوعی بازی طراحی کردند که براساس آن دو غریبه بین هم ۱۰ دلار را تقسیم می‌کنند. پیشنهاد دهنده به گیرنده مبلغی را پیشنهاد می‌دهد و مابقی را برای خود نگاه می‌دارد. اگر فرد گیرنده پیشنهاد وی را بپذیرد هر دو سهم خویش را بر اساس پیشنهاد ارائه شده می‌گیرند، وگرنه به هیچ یک پولی نمی‌رسد.
به لحاظ منطقی فرد گیرنده باید هر مبلغی که به وی پیشنهاد می‌شد می‌پذیرفت (حتی اگر مبلغ پیشنهادی یک دلار از ده دلار بود) ولی در عمل این‌گونه نشد! واقعیت این است که در معاملهٔ ناعادلانه مردم اغلب از سود خود صرف نظر می‌کنند تا فرد سودجو نتواند به هدف خود برسد. سنفی و ریلینگ ۱۹ شرکت‌کننده را در ۱۰ بازی مختلف تحت نظر گرفتند. در این ۱۰ بازی پیشنهادات مختلفی به افراد مقابل داده می‌شد. هنگام رد پیشنهاد، در فعالیت بخشی از مغز که با احساسات منفی نظیر تنفر در ارتباط است، افزایش فعالیت مشاهده می‌گشت و آن بخش از مغز که با افکار حساب شده مرتبط بود فعالیتی آهسته‌تر داشت و این روند هنگام پذیرش پیشنهاد کاملاً معکوس می‌شد.
احساسات آدمی آن‌قدر قویست که از شادی به‌دست آوردن یک یا دو دلار پیشی می‌گیرد. مردم حاضرند برای تنبیه فردی که با آنان رفتاری غیرمنصفانه داشته است از این مبلغ چشم‌پوشی کنند.
منبع : ماهنامه اقتصاد خانواده