پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آسیب های مهاجرت بر نوجوانان


آسیب های مهاجرت بر نوجوانان
با ازدواج غیابی از ایران به اروپا مهاجرت کرد. بیست سال پیش وقتی پسرش پنج ساله بود به دلیل بیماری عصبی شوهرش از او جدا شد و بعد از چند سال تعقیب و گریز و تهدیدهای جانی از طرف شوهرش ناگزیر به مهاجرت دوم شد.این بار مقصد کانادا بود. تنها، با پسر ۱۳ ساله اش.
▪ خاطرات دوران تازه مهاجرت را این طور شروع می کند:
"اولین جایی که رفتیم شلتر (خوابگاه) بود. سه ماه زندگی در سرپناه زنان و بعد هم زندگی پر فراز و نشیب گذشته، هم مرا عصبی کرده بود و هم پسرم را.
خیلی زود عصبی می شدم، گاهی هم کنترل از دستم می رفت و او را به باد کتک می گرفتم. بلکه درس بخواند و مدرسه برود."
افراد در مهاجرت والدین در فضای جدیدی قرار می گیرند. موقعیت اجتماعی فرد تنزل می کند، اوضاع اقتصادی خانواده در حد نازل تری قرار می گیرد. از سویی نا آشنایی با زبان و فرهنگ کشور میزبان و...گاه احساس حقارت و شهروند درجه دوم بودن، همگی می تواند تاثیر مخربی در رابطه والدین و کودکان داشته باشد و تربیت کودکان را تحت الشعاع قرار دهد و آن را به مساله فرعی تبدیل کند و همه اینها وقتی با خشونت والدین همراه می شود، در نهایت به متلاشی شدن روابط آنها با کودکان می انجامد.
▪ عباس آزادیان، روانپزشک مقیم تورنتو
صدای ضعیف و گرفته "مینا" از پشت خطوط تلفن چندین و چند بار، حین گفت و گو خاموش می شود. تا او بتواند آرامش قبلی را به دست بیاورد: بغض و گریه و درد.
ولی ادامه می دهد: "اوایل با تنبیه و تهدید و قهر و خلاصه هر وسیله ای بود، وادارش می کردم برود مدرسه ولی کم کم دیگر همه چیز بی اثر بود. تا اینکه رفته رفته مدرسه را کنار گذاشت. مشروب و سیگار و دیسکو شده همه چیز برای او. یک سال تمام ترک تحصیل کرد. یک بار هم که اعترض کردم سه هفته خانه نیامد."
او نه از جامعه ایرانیان، نه از مدرسه و نه از هیچ جای دیگر کمکی دریافت نکرد. سه سال و نیم است که مرتب به روانپزشک مراجعه می کند. از او می پرسم چرا تا به حال تنها ماندی و ازدواج نکردی؟ می گوید: "همان تفکر غلط ایرانی. نمی خواستم کسی به پسرم کمتر از گل بگوید."
پرخاشگریهای مهرداد ۱۷ ساله حالا دیگر ظاهرا تنها به کلام او محدود نمی شود، چنانچه مینا می گوید: "حالا دیگر دست روی من دراز می کند و مرا به باد کتک می گیرد. همین چند وقت پیش زد و دستم را شکست. هنوز هم سه تا از انگشتان دستم حس ندارند."
پرخاشگریهای مهرداد ۱۷ ساله حالا دیگر ظاهرا تنها به کلام او محدود نمی شود، چنانچه مینا (مادرش) می گوید: "حالا دیگر دست روی من دراز می کند و مرا به باد کتک می گیرد. همین چند وقت پیش زد و دستم را شکست. هنوز هم سه تا از انگشتان دستم حس ندارند."
ولی او با همان حس مادرانه بخشی از تقصیر را به گردن می گیرد و کم حوصلگی و از کوره در رفتن های خودش را عامل تشدید تنش های خانگی می داند. علاوه بر آنکه عوامل محیطی، جامعه دوستان، مدرسه و حمایت های زیاد حقوقی از بچه ها را از عناصری می داند که در تغییرات شخصیتی فرزندش تاثیر زیادی داشته است.
▪ روایت شهریار
شاید کم نباشند کودکان و جوانان مهاجر ایرانی که به نوعی از آسیب های روانی بعد از مهاجرت رنج می برند.
چنانچه دامنه این مشکلات گاه آنها را تا مرز افسردگی های شدید، پرخاشگری و اختلال در روابط اجتماعی پیش می برد.
همانطور که شهریار ۲۰ ساله را برای سالیان متوالی به سکوت فرو برد: ۹ سال پیش وقتی ۱۱ سال بیشتر نداشت قاچاقی با مادر و برادر کوچکترش به کانادا، پیش پدرش، آمدند.
دوری چند ساله پدر شهریار از خانواده و اختلافات خانوادگی زندگی مشترک پدر و مادر او را از هم می پاشاند.
"از آن به بعد هر کار کردم مدرسه نرفت. من هم که ناچار بودم برای تامین مخارج زندگی از صبح تا شب بیرون از خانه کار کنم. وقتی از کار برمی گشتم می دیدم رفته ساعتها تو کمد اتاق ایستاده. روزی می شد که ۱۰ ساعت توی کمد می ماند. من هم خسته بودم و بی حوصله، کتکش می زدم. وقتی هم که نتیجه نمی گرفتم پلیس را خبر می کردم، می آمدند میبردنش."
اینها را مادرش برای ما بازگو می کند و می گوید: "هر بار که می بردمش بیمارستان روانی، ولش می کردند. می گفتند مشکل خاصی ندارد. خواستم ببرمش پیش روانپزشک یک بار آمد، دیگر نیامد."
برابرآمار ارایه شده از سوی آژانس بهداشت عمومی کانادا خودکشی جوانان به دلیل افسردگی و احساس تنهایی دومین عامل مرگ و میر این گروه بعد از حوادث موتور سواری به شمار می رود.
شهریار رفته رفته از خانه فراری شد. نه کار و نه درس. گاهی فقط می رود کافی نت، بازی کامپیوتری را خیلی دوست دارد. گاهی هم وقتی هوا نامساعد به خانه پناه می آورد. یا یک جا می نشیند و به یک نقطه خیره می شود، یا یک دفعه شروع می کند به کوبیدن در و پنجره بی آنکه حرفی بزند.
به هر حال شاید بتوان نمونه های این چنینی را زیاد در جامعه مهاجران دید، اما آنچه بدیهی است آن که، همچنانکه مهاجرت می تواند شرایط رشد و تعالی را در دسترس افراد قرار دهد، از طرفی هم مسایل و مشکلات عدیده ای را به خانواده تحمیل می کند.
● خشونت ممنوع!
تفاوت فرهنگی، مشکل زبان، مشکلات و درگیری های خانوادگی، محیط مدرسه و جامعه دوستان همگی می تواند منشا بروز استرس و مشکلات روانی و رفتاری در کودکان و نوجوانان بعد از مهاجرت باشد و به گفته دکتر عباس آزادیان روانپزشک ایرانی مقیم تورنتو، عواقب وخیمی را برای آنها در پی داشته باشد.
برابرآمار ارایه شده از سوی آژانس بهداشت عمومی کانادا خودکشی جوانان به دلیل افسردگی و احساس تنهایی دومین عامل مرگ و میر این گروه بعد از حوادث موتور سواری به شمار می رود.
در میان تمامی عوامل یاد شده، صاحبنظران بر نقش خانواده در کاهش آثار منفی مهاجرت در کودکان و جوانان تاکید می کنند.
استفاده از روشهای ناهنجار تربیتی و بویژه اعمال خشونت در روابط با فرزندان می تواند برای همیشه روابط والدین با فرزندان را در مهاجرت متلاشی کند.
دکتر آزادیان معتقد است: "افراد در مهاجرت والدین در فضای جدیدی قرار می گیرند. موقعیت اجتماعی فرد تنزل می کند، اوضاع اقتصادی خانواده در حد نازل تری قرار می گیرد. از سویی نا آشنایی با زبان و فرهنگ کشور میزبان و...گاه احساس حقارت و شهروند درجه دوم بودن، همگی می تواند تاثیر مخربی در رابطه والدین و کودکان داشته باشد و تربیت کودکان را تحت الشعاع قرار دهد و آن را به مساله فرعی تبدیل کند و همه اینها وقتی با خشونت والدین همراه می شود، در نهایت به متلاشی شدن روابط آنها با کودکان می انجامد."
نتیجه، در چنین شرایطی، از دست رفتن امکان داشتن تاثیر مثبت در سرنوشت وتصمیمات آتی کودکان است. احساس سردرگمی، پوچی و بی هدفی در زندگی وقتی به سراغ کودک می آید و عدم تمایل به ادامه تحصیل در مدرسه، اعتیاد به مواد مخدر، الکلیسم وانواع کارهای خلاف را برای او به ارمغان می آورد.
دکترآزادیان در مقاله ای می نویسد: "تنبیه بدنی و فیزیکی و حتی تهدید و توهین لفظی، انواع خشونت در خانواده به شمار می آیند که در دوران مهاجرت عواقب ناهنجاری را برای کودکان در پی دارند و از طرف دیگر سیکل ودایره خشونت را دایمی می کنند چنانکه چنین کودکانی برای تربیت فرزندان خود در آینده راهی جز اعمال خشونت نخواهند داشت."
● کودکان تنها
در کنار مشکلاتی چون فقر در خانواده های مهاجر، پذیرش فرهنگ جدید، زبان و رویارویی با برخی از انواع تبعیض ها در جامعه و مدرسه، آنچه کودکان مهاجر را بیشتر از همه تهدید می کند، حس تنهایی و گاه ترس در آنان است.
نتایج یک پژوهش ۵ ساله در مرکز عالی آموزشی هاروارد، ۸۵ درصد کودکان مهاجر طی سالهای اخیر (در منطقه بوستون و بی) در دوران مهاجرت از یکی از والدین خود جدا شدند.
همانطور که یکی از مدیران مدارس تورنتو می گوید، کودکانی که تنها با یک نفر از والدین زندگی می کنند درصد بالایی را به خود اختصاص می دهند.
برای مهار حس تنهایی در کودکان صاحبنظران بر نقش خانواده ها تاکید دارند. برقرای روابطی سالم و دوستانه و در عین حال گذراندن وقت با کودک و نوجوان به شکل های گوناگون راهی است که شاید برخی مواقع به دست فراموشی سپرده شود.
در این زمینه دکتر آزادیان می گوید: "جمله ای که متاسفانه از بسیاری از پدر ومادرها می شنویم این است که: ما که دوست بچه ها نیستیم. متاسفانه والدین ازاین عبارت برداشت غلطی در ذهن دارند. ما از دوست به بچه ها نزدیک تریم ومی توانیم بیشتر از هر دوستی به آنها عشق و علاقه نشان دهیم، با آنها همراهی کنیم و همدل آنها باشیم ولی باید روش های درست تربیتی را بیاموزیم."
● ایجاد احساس گناه = سرکوبی اراده در کودکان
تغییر شرایط زندگی فرهنگی، اجتماعی واقتصادی و احیانا آزادی های بیشتر فردی و حمایت های حقوقی از کودکان در کشور مقصد، گاه خانواده ها را به انتخاب شیوه تربیتی ناهنجار دیگری هدایت می کند که آن ایجاد احساس گناه در کودکان است.
"پیام این عده از والدین به فرزندانشان این است که اگر مطابق دستور آنها رفتار نکنند، کودکانی گستاخ و بی ارزش هستند. از طرفی ممکن است در آنها ترس ایجاد کنیم که در صورت عدم توجه به تعالیم و دستورات ما، عشق و علاقه ما را از دست خواهند داد." اینها نکاتی است که دکتر آزادیان یادآور می شود.
حاصل نهایی این برخوردها خرد کردن اراده کودکان است و به بار آوردن کودکانی مطیع، آنچنان که این روانپزشک ایرانی اعتقاد دارد. و پیامد استفاده از این شیوه ناهنجار تعلیم و تربیت، تحویل انسانهایی بی اراده، ضعیف و بدون اعتماد به نفس به جامعه است که همواره دچار وابستگی دایم به والدین خود هستند.
● تازه واردین در معرض خطر
آمار ارایه شده از سوی شورای توسعه اجتماعی کانادا نشان می دهد که در سال ۱۹۹۸ حدود دو میلیون جوان ۱۵ تا ۱۹ ساله در این کشور زندگی می کنند و این در حالی است که مهاجران تازه وارد به این سرزمین مهاجرخیز در بیش از سایرین در معرض بی کاری، ترک تحصیل، و ابتلا به مشکلات روحی و اخلاقی مختلف هستند.
مینا خلمی، مسئول امور جوانان انجمن زنان افغان در انتاریو می گوید: "مشکل بزرگی که جوانان مهاجر را تهدید می کند، عدم وجود ارتباطی مناسب بین والدین و آنها است. این ارتباط در جامعه مهاجران افغان خیلی ضعیف است. خانواده ها بعد از مهاجرت از تاثیر شرایط فرهنگی محیط جدید بر فرزندان خود ترس دارند و بر همین اساس اقدام به اعمال فشار می کنند. حتی بسیاری از دختران افغان به دلیل تابو بودن خیلی از مسایل از جمله دوستی با جنس مخالف اجازه شرکت در گارگاههای آموزش سلامت را که ما در انجمن برگزار می کنیم ندارند و به همین دلیل از سطح معلومات پایینی برخوردارند. بسیاری از آنها حق بیرون رفتن از خانه را ندارند. فقط مدرسه، خانه و نگهداری از خواهران و برادران خود در خانه. در حالی که پدر و مادر هر دو بیرون از خانه مشغول کار هستند و اینها همگی آسیب های غیرقابل جبرانی را به جوان مهاجر می زند."
او شیوع درصد بالای اعتیاد به مواد مخدر در جوانان مهاجر افغان، ترک تحصیل از مدرسه، رفتن به کلوپ های شبانه و استفاده از الکل و مشکلات افسردگی و گاه خودکشی در این گروه را از مشکلات مبتلا به این گروه می داند و تاکید می کند:"بسیاری از خانواده ها نیاز به آموزش های جدی دارند."
تردیدی نیست که جمع زیادی از مهاجران خانه و کاشانه خود را به صرف ساختن آینده ای درخشان برای فرزندان و داشتن فرزندانی برومند ترک می گویند، اما گاه با غفلت از نقش و رسالت مهم خود، ناخواسته از آمال خود فاصله می گیرند.
بدون نادیده گرفتن نقش برنامه ریزان اجتماعی در حمایت از کودکان و جوانان مهاجر از یک طرف و ضرورت ایجاد تشکل های قومی منسجم و فعال در کشورهای مهاجر پذیر، باید گفت که پدران و مادران در این میان نقشی دیگر ایفا می کنند.
فریبا صحرایی
روزنامه نگار ایرانی در تورنتو
منبع : پایگاه اطلاع رسانی پزشکی ایران سلامت