جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تروریسم از دیدگاه اسلام و غرب


تروریسم از دیدگاه اسلام و غرب
تلاش این تحقیق در جهت اثبات این مسئله است كه اسلام نه تنها دینی تروریستی نیست، بلكه برای مبارزه با تروریسم دارای راه‌كارهای اساسی است. در این نوشتار، همچنین تلاش بر این است كه با توجه به مشتركاتی كه در تعاریف «تروریسم» وجود دارد، نظر اسلام نسبت به آنها مطرح شود.
● مقدّمه
«تروریسم» یكی از مهم‌ترین مباحثی است كه اكنون در میان سیاست‌مداران و اندیشمندان سیاسی از آن زیاد سخن به میان آورده می‌شود و به دلیل اهمیت چنین موضوعی، آثار مكتوب و غیر مكتوبی در قالب‌های گوناگون، تدوین و ارائه گردیده است. اما نباید تردید داشت كه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، موج حملات علیه اسلام و آموزه‌های آن در غرب شكل گرفته و این تهاجم گسترده غرب علیه اسلام، به گونه‌ای است كه بر كمتر كسی پنهان مانده. به بهانه مبارزه با تروریسم، آموزه‌ها و احكام متعالی اسلام مورد هجمه شدید غربیان قرار گرفته و مسلمانان به عنوان چهره‌های تروریستی معرفی گردیده‌اند كه در صدد تثبیت حاكمیت خود به هر هزینه‌ای هستند، غافل از آنكه اسلام از همان زمان كه پا به عرصه وجود گذاشت، مبارزه با تروریسم را در برنامه‌های خود گنجاند و در آن زمان، كه خشونت حرف اول جهان را می‌زد، اسلام ارزشی والا برای جان، مال و آبروی انسان‌ها قایل بود.
از دیگر سو، هم اینك جامعه بین‌المللی با بحران تعریف «تروریسم» مواجه است و حتی مذاكرات متعدد سازمان ملل برای ارائه تعریف مشترك كشورها از تروریسم به جایی نرسیده۱ و همین امر زمینه را برای سوء استفاده كشورهای قدرت‌طلب فراهم ساخته است تا براساس تعریف خود از «تروریسم»، منافع ملّی كشور خود را دنبال كنند و به جنگ با دشمنان خود به اسم «تروریسم» مبادرت ورزند.
از این‌رو، جا دارد برای تبیین دیدگاه اسلام در مورد تروریسم، ابتدا به تعاریف موجود در زمینه این واژه اشاره شود و مشكلات موجود در این قسمت تحلیل گردد. روشن است به دلیل آنكه این واژه ریشه در ادبیات غرب دارد، باید به این مسئله از دیدگاه غرب نیز توجه كرد و تعاریف و مصادیق تروریسم را از نظر آنان تبیین نمود. آنگاه نظر اسلام در این زمینه مورد توجه قرار گیرد و با عنایت به نقاط مشترك تعاریف موجود از ترویسم، مصادیقی از جنبه‌های ضد تروریستی احكام اسلام منقّح گردد.
تلاش این تحقیق در جهت اثبات این مسئله است كه اسلام نه تنها دینی تروریستی نیست، بلكه برای مبارزه با تروریسم دارای راه‌كارهای اساسی است. در این نوشتار، همچنین تلاش بر این است كه با توجه به مشتركاتی كه در تعاریف «تروریسم» وجود دارد، نظر اسلام نسبت به آنها مطرح شود. اما محدوده این نوشتار اجازه نمی‌دهد تا با تعریف جدید اسلامی از تروریسم، مصادیق آن مورد مطالعه قرار گیرد. بدین‌روی، لازم است در نوشتاری دیگر این مطلب تبیین گردد كه بر اساس احكام متعالی اسلام و مصادیق متعدد، می‌توان به تعریف جامعی از تروریسم دست یافت كه با تعاریف موجود كاملا متمایز است و نسبت به آن برتری كامل دارد.
● تعریف «تروریسم»
الف) «تروریسم» در لغت
«تروریسم» از جمله واژگانی است كه ریشه در فرهنگ غرب دارد و از این‌رو، در كتب قدیم اهل لغت، به چنین واژه‌ای برخورد نمی‌كنیم. اما برخی از لغت‌دانان معاصر این لغت را در فرهنگ خود جای داده‌اند. از جمله دهخدا در لغت‌نامه خود، در تعریف «ترور» می‌نویسد: «ترور مأخوذ از Terreur و به معنای قتل سیاسی به وسیله اسلحه در فارسی متداول شده است و تازیان معاصر إهراق را به جای ترور به كار می‌برند و این كلمه در فرانسه به معنای وحشت و خوف آمده و حكومت ترور هم اصول حكومت انقلابی است كه پس از سقوط ژیروندن‌ها (از ۳۱ مه ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴م) در فرانسه مستقر گردید و اعدام‌های سیاسی فراوانی را متضمّن بود.»۲
در این لغت‌نامه، در تعریف تروریسم نیز آمده است: «اصل حكومت وحشت و فشار; اصول حكومتی كه در فرانسه از ۱۷۹۳ تا ۱۷۹۴ م مستقر بود. در زبان فارسی، این كلمه به اصلی اطلاق می‌شود كه در آن از قتل‌های سیاسی و ترور دفاع گردد.»۳
چنان‌كه ملاحظه می‌شود، حتی در كتب لغت نیز معنای اصطلاحی این كلمه مورد توجه بوده است و ما برای درك معنای بهتر این واژه، ناگزیر به بحث از مفهوم آن در اصطلاح هستیم. البته در كتب اهل لغت، واژه «ترور» وجود دارد، اما این واژه با تروریسم یكسان نیست و تفاوت‌هایی دارد كه به برخی از آنها در بخش‌های بعد اشاره خواهد شد.
ب) «تروریسم» در اصطلاح
اختلافات فراوان در ارائه تعریفی جامع از «تروریسم»، به گونه‌ای است كه گویا هر یك از مطرح‌كنندگان این تعاریف از پدیده متفاوت و مستقلی سخن می‌گویند. برخی از نویسندگان این عرصه، تعاریف گوناگونی از تروریسم ارائه داده‌اند، اما جمع‌بندی این تعاریف را مشكل دانسته، عمدتاً از خود تعریف دیگری ذكر كرده‌اند.۴
در اینجا لازم می‌نماید به برخی از تعاریف موجود، كه هر یك نكته خاصی را موردنظر داشته‌اند، اشاره شود تا بتوان بر اساس این تعاریف، به نقاط اشتراك و افتراق آنها پی برد:
الف ) برخی بر این اعتقادند كه تروریسم یك ایدئولوژی نیست، بلكه یك فعالیت و عمل است;۵ بدین معنا كه تروریسم عملی است كه مجموعه متنوّعی از گروه‌ها و سازمان‌ها ممكن است همواره و یا در بخشی از زمان، با آن درگیر شوند و مرتكب اعمال تروریستی گردند. گاهی این عمل موقّتی است، ولی گاهی استمرار می‌یابد، هرچند ممكن است اشكال متفاوتی به خود بگیرد. بنابراین، تروریسم یك رفتار خشونت‌آمیز سیاسی است.
ب ) تروریسم عبارت است از: فعالیت‌های بازیگران دولتی یا غیر دولتی كه تلاش می‌كنند با استفاده از فنون خشونت‌آمیز، به اهداف سیاسی خود دست یابند.۶
ج ) بر اساس تعریفی كه از تروریست در المعجم‌الوسیط ارائه شده، آنان كسانی هستند كه راه خشونت را برای تحقق اهداف سیاسی‌شان می‌پیمایند.۷
د) تروریسم عبارت است از: بهره‌برداری سیاسی از خشونت به عنوان ابزاری برای تحت فشار قرار دادن یك حكومت و یا جامعه به منظور پذیرش یك تغییر سیاسی یا اجتماعی اساسی.۸
هـ) دیكشنری علوم سیاسی دو تعریف از تروریسم ارائه داده است. براساس یك تعریف، «تروریسم» پدیده‌ای است كه در آن فعالیت‌های شدید خشونت‌آمیز همچون قتل عمدی، بمباران، و پرتاب كردن از ساختمان توسط فرد یا گروهی به اجرا در می‌آید كه ادعا می‌كنند چنین اعمالی را به منظور بهبود وضعیت سیاسی انجام می‌دهند. براساس تعریف دیگر، «تروریسم» عبارت است از: دنبال كردن هدف سیاسی از طریق ابزارهای خشونت‌آمیز و تهدید.۹
و) نوام چامسكی در تعریف «تروریسم» می‌نویسد: تروریسم كاربرد ابزار زورگویانه برای هدف قرار دادن مردم غیر نظامی در تلاش برای دست‌یابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا مانند آن است.۱۰
ز) برخی كه حوزه بحث آنان حقوق داخلی است، از تروریسم چنین تعریفی ارائه داده‌اند: «كارهای جنایی ضد كشور به منظور ایجاد هراس در اشخاص یا اصناف و طبقات معیّن و یا همه مردم كشور.»۱۱
ح ) از نظر برخی دیگر، تروریسم «به مفهوم آدم‌كشی و تهدید و ایجاد خوف و وحشت در میان مردم برای نیل به هدف‌های سیاسی و یا برانداختن حكومت و در دست گرفتن زمام امور دولت یا تفویض آن به گروه دیگری است كه موردنظر باشد.»۱۲
ط ) در تعریف دیگری از «تروریسم» آمده است: «تروریسم اعتقاد به مجاز بودن به‌كارگیری غیر مشروع ابزارهای خشونت‌آمیز به قصد ایجاد رعب و وحشت در جهت رسیدن به اهداف سیاسی یا دینی است.»۱۳
ی ) فرهنگ علوم سیاسی سه تعریف از تروریسم ارائه داده است:
۱) نظام حكومت ترور و اعتقاد به لزوم آدم‌كشی و ایجاد وحشت در میان مردم و یا نظام فكری كه هر نوع عملی را برای رسیدن به هدف سیاسی مجاز می‌شمارد.
۲) كاربرد نظام‌مند ترور، به ویژه به عنوان وسیله اجبار، یا روا شمردن اقدامات دارای ماهیت وحشت‌آفرین در اذهان عامّه و گروه‌های انسانی، مثل تروریسم انقلابی برای ساقط كردن حكومت، تروریسم ظالمانه برای حفظ حكومت یا دفاع از آن، تروریسم شبه‌انقلابی كه از ترور برای نیل به هدف‌هایی مثل وادار كردن حكومت به تغییر سیاست یا در واكنش به سیاست حكومت استفاده می‌كند.
۳)«تروریسم» به معنای مبارزه تروریستی روشن‌فكران انقلابی جدا از توده‌ها، عبارت است از: یك جریان خرده بورژوایی كه در مرحله‌ای از جنبش انقلابی در اروپا ظاهر شد.۱۴
ك ) «تروریسم به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق می‌شود كه از راه ایجاد ترس و وحشت و به كار بستن زور، می‌خواهد به هدف‌های سیاسی خود برسد. همچنین كارهای خشونت‌آمیز و غیرقانونی حكومت‌ها برای سركوبی مخالفان خود و ترساندن آنان نیز در ردیف تروریسم قرار دارد كه از آن به "تروریسم دولتی" یاد می‌شود.»۱۵
ل) تروریسم عبارت است از: «فعالیت‌های عاملان دولتی یا غیر دولتی كه در كوشش‌هایشان برای دست‌یابی به اهداف سیاسی، از روش‌ها و وسایل خشونت‌آمیز استفاده می‌كنند. شیوه‌های به كار برده شده از طرف تروریست‌ها عبارتند از: هواپیماربایی، گروگان‌گیری، خراب‌كاری، بمب‌گذاری، بانك‌زنی، آدم‌ربایی سیاسی و آدم‌كشی.»۱۶
م) «تروریسم اقدامی سازمان یافته و متضمّن خشونت بسیار است كه با حمله‌های غیرقابل پیش‌بینی علیه افراد، گروه‌ها و ملت‌ها عملی می‌شود.»۱۷
ن) «سازمان كنفرانس اسلامی» در تیر ماه ۱۳۷۸ تعریفی را از «تروریسم» ارائه داده كه بر اساس آن، تروریسم شامل هرگونه عمل خشونت‌آمیز یا تهدیدكننده است كه صرف‌نظر از مقاصد یا انگیزه مرتكبان آن، به منظور اجرای یك طرح جنایت‌كارانه فردی یا گروهی و با هدف ایجاد رعب بین مردم یا تهدید آنان به وارد آوردن صدمه به آنان و به خطر انداختن زندگی، حیثیت، آزادی، امنیت یا حقوق آنان یا تهدید به صدمه زدن به محیط زیست یا هرگونه تسهیلات یا اموال عمومی یا خصوصی به منظور به مخاطره انداختن یا اشغال یا تصرف آنها و به خطر انداختن یكی از منابع ملّی یا تأسیسات بین‌المللی یا تهدید كردن ثبات، تمامیت ارضی، وحدت سیاسی یا حاكمیت كشورهای مستقل انجام گیرد.۱۸
حاصل آنكه «تروریسم» اصطلاحی است كه اندیشمندان سیاسی و حكومت‌ها بر سر آن توافق ندارند، ولی تمام این تعاریف شیوه‌های گوناگونی است كه با تعبیری منفی به كار رفته‌اند تا اعمال تهدیدآمیز به كار گرفته شده از سوی گروه‌های فرادولتی خودجوش سیاسی را توصیف نمایند.۱۹
برخی در صدد برآمده‌اند تا بر اساس تعاریف موجود، عناصر اصلی مفهوم «تروریسم» را در امور ذیل خلاصه كنند:

الف ) كاربرد یا تهدید به كارگیری ابزارهای خشونت‌آمیز از راه‌های غیرقانونی; روشن است كه مبارزات ملل تحت ستم به منظور آزادسازی سرزمین‌های اشغال شده خود، تروریسم محسوب نمی‌گردد; زیرا بر اساس حقوق بین‌الملل، این مبارزات قانونی و مشروع است.
ب ) قصد ارعاب همه مردم یا یك گروه خاص;
ج) رسیدن به اهداف سیاسی یا ایدئولوژیك.۲۰
برخی دیگر عناصر مشترك میان تعاریف گوناگون را در امور ذیل خلاصه كرده‌اند:
۱) سازمان یافته بودن اقدامات تروریستی;
۲) در برداشتن خشونت بسیار;
۳) غیرقابل پیش‌بینی بودن حملات.۲۱برخی نیز دو عنصر را از مفاهیم مشترك تعاریف موجود دانسته‌اند:
الف ) استفاده از خشونت به عنوان تاكتیكی برای ارعاب;
ب ) استفاده از عامل غافل‌گیری كه به تروریست‌ها فرصت می‌دهد تا زمان و مكان حمله را انتخاب كنند.۲۲
اختلافی كه در تعاریف «تروریسم» وجود دارد، ناشی از امور گوناگونی است كه در ذیل، به برخی از آنها اشاره می‌شود:
۱) "One۲۳۰ person&#۰۳۹;s terrorist is another person&#۰۳۹;s freedomfighter."
این عبارت به صورت یك ضرب‌المثل معروف برای نشان دادن ماهیت تروریسم در آمده است. بر اساس این سخن، یك شخص ممكن است از دید برخی تروریست به شمار آید، ولی از دیدگاه برخی دیگر، یك جنگجوی آزادی‌بخش. همین امر موجب شده است تا همچنان مشكل تعریف تروریسم باقی بماند و سازمان ملل متحد در صدد ارائه همایشی برآید كه در آن، كشورهای جهان به تعریف مشتركی از تروریسم دست یابند.
علاوه بر این، كسانی كه در یك زمان، تروریست محسوب می‌شدند، در زمانی دیگر، در زمره دولت‌مردان و سیاست‌مداران درآمده‌اند. مثلا، مناخیم بگین، كه از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۳م نخستوزیر اسرائیل بود، پیش از آن، به عنوان یك تروریست مطرح بود كه در اواخر دهه ۱۹۴۰م در پی بیرون راندن بریتانیا از فلسطین بود.۲۴
۲) جامعه‌شناسان سیاسی معتقدند: به دلیل تعارض وسیع میان ایدئولوژی‌ها یا اهداف سیاسی۲۵ نمی‌توان به تعریف واحدی از «تروریسم» دست یافت.
۳) تنها یك نوع تروریسم نداریم، بلكه گونه‌های مختلفی از آن وجود دارد كه اغلب، ویژگی‌های مشترك چندانی با هم ندارند. آنچه درباره یك گونه درست است، می‌تواند درباره گونه دیگر نادرست باشد. امروزه تروریسم تنوّعی به مراتب بیش از ۳۰ سال پیش یافته است و بسیاری از گونه‌های آن، چنان متفاوت با گونه‌های گذشته و با یكدیگرند كه واژه «تروریسم» دیگر با برخی از آنها جور در نمی‌آید.۲۶
اما در مورد ارتباط میان دو واژه «ترور» و «تروریسم» نیز اختلافاتی وجود دارد كه بعضاً این اختلاف ناشی از ابهام در تعریف «تروریسم» است. برخی معتقدند: تفاوتی میان این دو اصطلاح وجود ندارد و در تعریف آنها نوشته‌اند: «در سیاست، به عمل حكومت یا گروه‌هایی اطلاق می‌شود كه برای حفظ قدرت و یا مبارزه با دولت با اعمال خاص، ایجاد وحشت می‌كنند.»۲۷ ولی باید اذعان داشت كه این دو واژه یكسان نیست و معانی متفاوتی دارند. برخی از نویسندگان به این نكته پی برده و درصدد برآمده‌اند تا نقطه افتراق این دو واژه را بیان نمایند; برخی ترور را در یك زمینه تاریخی همانند روسیه در زمان استالین جستوجو می‌كنند. برخی نیز تروریسم را شكل سازمان یافته‌تر ترور تلقّی می‌كنند. بعضی نیز معتقدند: ترور یك وضعیت ذهنی است، و حال آنكه تروریسم به یك فعالیت اجتماعی سازمان یافته اشاره دارد. بیشتر دیدگاه‌ها بر این نظر متفقند كه ترور می‌تواند بدون تحقق تروریسم محقق شود و نیز ترور كلیدی برای تروریسم است. پسوند «ایسم»، نیز كه به واژه ترور افزوده شده است، ممكن است معانی گوناگونی دربر داشته باشد: «ایسم» گاهی حاكی از ویژگی نظام‌مند یك چیز است و گاهی به سطح نظری بودن اشاره دارد و گاهی مشعر به فلسفه سیاسی است. گاهی هم سطح عملی را نشان می‌دهد كه در آن به عادت به یك عمل یا رویكرد اشاره دارد. اختلافات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد كه برخی از كتب به تفصیل از آن سخن گفته‌اند.۲۸ این اختلاف از اواخر قرن هجدهم وجود داشته و مباحثی در این زمینه مطرح و از آن زمان در حوزه‌های مختلفی این اصطلاح مطرح بوده است.۲۹
از آنچه گذشت، می‌توان تعریف «تروریسم» در روابط بین‌الملل را چنین ترسیم كرد: «ایجاد خوف و وحشت به شیوه‌های غیرقانونی و غیر قابل پیش‌بینی به منظور تأثیرگذاری بر قدرت سیاسی.» البته علی‌رغم ارائه چنین تعریفی، اعتقاد بر این است كه این تعریف نمی‌تواند مصادیق را به طور مشخص، از همدیگر متمایز سازد و این امر همچنان بر بحث تروریسم مشكل می‌نماید. بنابر این تعریف، مؤلّفه‌های مهم تروریسم عبارتند از:
الف) ایجاد خوف و وحشت;
ب) قابل پیش‌بینی نبودن;
ج) قانونی نبودن;
د) دارا بودن هدف سیاسی.
تروریسم از دیدگاه اسلام
پس از آنكه تعریفی از «تروریسم» ارائه گردید و نیز تعریف غربیان از آن منقّح گردید، نوبت به این بحث می‌رسد كه آیا در اسلام، چنین تعریفی از تروریسم وجود دارد یا خیر؟ و آیا اسلام هم تدبیری برای مبارزه با تروریسم اندیشیده است؟
بدون تردید، اصطلاح «تروریسم» از اصطلاحات جدیدی است كه در زمان صدر اسلام، سخنی از آن در میان نبوده است، اما تعبیراتی را در آیات، روایات و عبارات فقها می‌توان یافت حاكی از آنكه اسلام برای این بخش از زندگی انسان‌ها نیز تدابیری اندیشیده است و عباراتی در متون دینی اسلامی وجود دارد كه مفهومی برابر و یا نزدیك به مفهوم «تروریسم» دارد. در این قسمت، این مفاهیم مورد اشاره قرار می‌گیرد تا روزنه‌ای به سمت مباحث مفصّل‌تر برای محققان بگشاید.
الف) تروریسم در قرآن
یكی از مفاهیم بسیار مهم در قرآن كریم، كه برخی تلاش نموده‌اند تا بر اساس آن، حكم به تروریسم بودن اسلام دهند، واژه «إرهاب» است. به نظر می رسد كه هرچند كلمه «إرهاب» و یا «إرهابیون» بدین شكل در قرآن وارد نشده است، اما مشتقّات آن به صیغه‌های گوناگون آمده است. ولی باید توجه داشت كه هیچ‌یك از آنها به مفهوم «إرهاب» یا «إرهابیون»، كه در حال حاضر در جهان سیاست مصطلح است، اشاره‌ای ندارد و معنایی كاملا متفاوت با این دو واژه دارد.۳۰ از این‌رو، هم استناد كسانی كه با استفاده از این آیات، اعمال تروریستی خود را توجیه می‌كنند نارواست و هم سخن كسانی كه به بهانه وجود چنین آیاتی در قرآن كریم، دین مبین اسلام را متهم به تروریست‌پروری می‌كنند. برای اثبات این مطلب، به برخی از این آیات اشاره می‌شود:
۱) (یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ)(بقره: ۴۰); ای فرزندان اسرائیل! نعمت‌هایم را كه بر شما ارزانی داشتم به یاد آورید و به پیمانم وفا كنید تا به پیمانتان وفا كنم و تنها از من بترسید. در این آیه شریفه، «فَارْهَبُونِ» به معنای خوف و ترس از خداوند است.
۲) (قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْر عَظِیم) (اعراف: ۱۱۶); گفت: شما بیفكنید، و چون افكندند دیدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحری بزرگ در میان آوردند. در اینجا نیز «اسْتَرْهَبُوهُمْ» بدین معناست كه ساحران مردم را به ترس و هراس انداختند.
۳) (وَ لَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَی الْغَضَبُ أَخَذَ الأَلْوَاحَ وَفِی نُسْخَتِهَا هُدًی وَرَحْمَهٌٔ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ)(اعراف: ۱۵۴); و چون خشم موسی فرونشست، الواح را برگرفت و در رونویس آن برای كسانی كه از پروردگارشان بیمناك بودند هدایت و رحمتی بود. در این آیه نیز «یَرْهَبُونَ» بدین معناست كه چنین كسانی از پروردگار خود می‌هراسند و از این‌رو، او را معصیت نمی‌كنند و به آنچه در آن الواح نوشته شده است، عمل می‌كنند.
۴) (وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٔ وَمِن رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّاللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیءْ فِی سَبِیلِ‌اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ) (انفال: ۶۰); و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌های آماده بسیج كنید تا با این ]تداركات [دشمن خدا و دشمن خودتان و ]دشمنان[ دیگری را جز ـ ایشان ـ كه نمی‌شناسیدشان و خدا آنان را می‌شناسد، بترسانید، و هر چیزی در راه خدا خرج كنید پاداشش به خود شما بازگردانده می‌شود و بر شما ستم نخواهد شد. در اینجا نیز مراد از «ترهبون» این است كه دشمنان خدا را از طریق آماده ساختن خود و تجهیز امكانات و نیروها بترسانید تا جرئت حمله به شما را پیدا نكنند.
۵) (وَ قَالَ اللّهُ لاَ تَتَّخِذُواْ إِلـهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ فَإیَّایَ فَارْهَبُونِ) (نحل: ۵۱); و خدا فرمود دو معبود برای خود مگیرید. جز این نیست كه او خدایی یگانه است. پس تنها از من بترسید. در اینجا نیز «فَارْهَبُون» بدین معناست كه از عقاب خدا بترسید و واهمه‌ای از دیگران نداشته باشید.
۶) (فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَی وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ) (انبیاء: ۹۰); پس ]دعای[ او را اجابت نمودیم و یحیی را بدو بخشیدیم و همسرش را برای او شایسته ]و آماده حمل[ كردیم; زیرا آنان در كارهای نیك شتاب می‌نمودند و ما را از روی رغبت و بیم می‌خواندند و در برابر ما فروتن بودند. مراد از «رغبت» در این آیه، رغبت به سوی ثواب است و «رهبه» نیز به معنای ترس از عقاب است.
۷) (اُسْلُكْ یَدَكَ فِی جَیْبِكَ تَخْرُجْ بَیْضَاء مِنْ غَیْرِ سُوء وَاضْمُمْ إِلَیْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَبِّكَ إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ) (قصص: ۳۲); دست خود را به گریبانت ببر تا سپید بی‌گزند بیرون بیاید، و ]برای رهایی[ از این هراس، بازویت را به خویشتن بچسبان. این دو ]نشانه [دو برهان از جانب پروردگار توست ]كه باید[ به سوی فرعون و سران ]كشور[ او ]ببری[; زیرا آنان همواره قومی نافرمانند. در اینجا نیز «رَهْب» به معنای خوف و ترس آمده است.
۸) (ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَی آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَی بْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهًٔ وَرَحْمَهًٔ وَرَهْبَانِیَّهًٔ ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ‌اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ) (حدید: ۲۷); آنگاه به دنبال آنان پیامبران خود را پی‌درپی آوردیم و عیسی پسر مریم را در پی ]آنان[ آوردیم و به او انجیل عطا كردیم و در دل‌های كسانی كه از او پی‌روی كردند رأفت و رحمت نهادیم، و ]اما [ترك دنیایی كه از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرّر نكردیم، مگر برای آنكه خشنودی خدا را كسب كنند. با این حال، آن را چنان‌كه حق رعایت آن بود، منظور نداشتند. پس پاداش كسانی از ایشان را كه ایمان آورده بودند بدان‌ها دادیم، ]ولی [بسیاری از آنان دست‌خوش انحرافند. اصل «رَهْبَانِیَّهًٔ» از «رهبهٔ» است كه به معنای خوف و هراس از خداوند است، جز اینكه این عمل، عبادتی مخصوص نصاراست.
۹) (لَأَنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهًٔ فِی صُدُورِهِم مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَ یَفْقَهُونَ)(حشر: ۱۳); شما قطعاً در دل‌های آنان بیش از خدا مایه هراسید; چرا كه آنان مردمانی‌اند كه نمی‌فهمند. در اینجا نیز مراد از «رَهْبَهًٔ» خوف است و مراد این است كه خوف منافقان از شما شدیدتر از خوف آنان از خداست.
از آنچه گذشت، می‌توان دریافت كه این آیات واژه لغوی «إرهاب» را در نظر داشته‌اند و به هیچ وجه، اصطلاح كنونی «إرهاب» مدّنظر نبوده است. همچنین با توجه به آیات ذكر شده، می‌توان به این نتیجه دست یافت كه مشتقات «رهب» در قرآن كریم، به هیچ وجه بار منفی ندارد، اما واژه إرهاب، كه اكنون مصطلح شده، دارای بار منفی است.
اما باید توجه خود را در بحث تروریسم به آیاتی معطوف داشت كه برای جان و مال و نیز آبروی انسان‌ها حرمت قایل است. این امر حكایت از آن دارد كه نمی‌توان با حركات تروریستی، جان، مال و آبروی انسان‌ها را به خطر انداخت، مگر آنكه در مورد خاصی اسلام اجازه ریختن خون كسی را داده باشد. برای نمونه، بر اساس آیه شریفه (وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ‌اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ)(اعراف: ۱۵۱); (و نفسی را كه خدا حرام گردانیده، جز به حق مكشید)، تمام نفوس انسان‌ها، اعم از شیعه و سنّی و نیز مسلمان و غیر مسلمان، احترام دارد و تنها جایی كه شارع مقدس استثنا كرده باشد، می‌توان در آن موارد محدود به قتل افراد اقدام ورزید.همچنین نباید غافل شد كه در قرآن كریم، احكام سنگینی برای مفسد فی‌الارض و محارب، كه جان و مال دیگران را در معرض خطر قرار می‌دهند، بار شده است كه همین امر نشان از آن دارد كه اسلام همواره درصدد پرهیز از خشونت و تروریسم بوده است و عمل به احكام متعالی اسلام بستر مناسبی فراهم می‌سازد تا یك جامعه از فشار تروریسم رهایی یابد. خشونت فراتر از آنچه در قرآن و روایات آمده، روا نیست و به سادگی نمی‌توان جان و مال افراد را در معرض نابودی قرار داد. در آیه شریفه (مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَسَاد فِی الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً)(مائده: ۳۲) (هر كه كسی را جز به قصاص قتل یا ]به كیفر[ فسادی در زمین بكشد چنان است كه گویی همه مردم را كشته باشد و هر كه كسی را زنده بدارد چنان است كه گویی تمام مردم را زنده داشته است)، تنها قتل دو دسته از انسان‌ها جایز شمرده شده است: قتل نفس در مقابل نفس و قتل مفسد فی‌الارض. روشن است كه قتل كسی كه مرتكب این دو عمل نشده، قتلی نارواست و در حكم قتل جمیع افراد جامعه است. این آیه می‌تواند به خوبی نشان دهد كه برخی عملیات‌های تروریستی، كه به نام اسلام و قرآن صورت می‌پذیرد، مشروعیت ندارد و ناشی از برداشت انحرافی از آیات قرآن كریم است.
ب) تروریسم در روایات
هرچند در آیات قرآن، نمی‌توان واژه‌ای را نشان داد كه معادل دقیق تروریسم باشد و یا مفهومی نزدیك به آن داشته باشد، اما در روایات شیعه و سنّی، عباراتی وجود دارد كه هرچند ممكن است، با تعریف دقیق تروریسم همخوانی نداشته باشد، اما بدون تردید، می‌توان بر اساس این روایات، نظر اسلام را نیز راجع به تروریسم جویا شد; چرا كه اگرچه برخی اصطلاحات موجود در روایات ـ كه در ذیل خواهد آمد ـ نسبت به واژه تروریسم عمومیت دارد، اما به راحتی حكم ترور را می‌توان از آنها استفاده كرد و حتی بر اساس این روایات و با توجه به مصادیق گوناگون، می‌توان تعریف جدیدی از «تروریسم» بر اساس دیدگاه اسلامی ارائه داد. برخی از عناوین موجود در روایات، كه می‌توان آنها را با بحث تروریسم مرتبط دانست، عبارت است از:
۱) فَتك: برای توضیح این واژه، كه مفهومی نزدیك به تروریسم دارد، ابتدا كلامی از اهل لغت در معنای آن ذكر می‌شود و سپس به برخی از روایات مربوط به آن، اشاره خواهد شد:
جوهری در كتاب لغت خود، درباره این واژه می‌نویسد: «والفتك: أن یأتی الرجل صاحبه وهو غار غافل حتی یشد علیه فیقتله»;۳۱ فتك آن است كه كسی بر همراه خود وارد شود و در حالی كه او غافل است، به طور ناگهانی اورا به چنگ اندازد و به قتلش برساند.
لغویان دیگر نیز عمدتاً چنین تعریفی از «فتك» ارائه داده‌اند، اما برخی از نویسندگان معنایی جدید به این واژه بخشیده‌اند و در تعریف آن، آورده‌اند: «فتك این است كه بر كسی غفلتاً یورش ببرند و او را بكشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسی باشد یا نباشد.»۳۲
اما روایاتی كه در آنها، این واژه به كار رفته است:
بر اساس روایتی كه مورد استناد فقها نیز واقع شده است،۳۳ ابو صباح كنانی خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض كرد: همسایه‌ای به نام جعدبن عبداللّه دارد كه به امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدگویی می‌كند و از امام خواست كه به او اجازه دهد تا در كمین او بنشیند و هنگامی كه او را به دام انداخت، به قتل رساند. حضرت، ابوصباح را از این كار بازداشتند و فرمودند: «یا أبا الصباح! هذا الفتك وقد نهی رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)عن الفتك. یا أبا الصباح! إن الاسلام قیّد الفتك ولكن دعه فستكفی بغیرك»;۳۴ ای ابوصباح! این عمل فتك است و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از فتك نهی فرمود. ای ابوصباح! اسلام فتك را زنجیر نموده است. او را به حال خود واگذار; چرا كه غیر تو برای او كافی است.
در روایت دیگری آمده است: هنگامی كه حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)وارد كوفه گردید، توانست كوفه را برای ورود امام حسین(علیه السلام) آماده كند، اما با ورود ابن زیاد به كوفه و در دست گرفتن كنترل آن شهر، حكومت ارعاب و زور بر آنجا حاكم گردید. در آن هنگامه، ابن زیاد تصمیم گرفت به دیدار شریك بن اعور، كه از سران قوم بود، برود و از او عیادت نماید. اما شریك، كه از مریدان و شیعیان حضرت علی(علیه السلام) بود، مسلم(علیه السلام) را در خانه خود مخفی كرد تا به محض ورود ابن زیاد، غافلگیرانه او را به قتل برساند. ولی مسلم(علیه السلام) از این كار سر باز زد و با شنیدن اعتراض شریك به این اقدام، دو دلیل آورد كه بر اساس یكی از ادلّه او پیامبر(صلی الله علیه وآله)چنین فرمود: «إنّ الایمانَ قیّد الفتك، فلا یفتك مؤمنٌ بمؤمن»;۳۵ همانا ایمان فتك را در زنجیر می‌كند، از این‌رو، نباید مؤمنی در برابر مؤمنی فتك نماید.
عباراتی نظیر عبارت مزبور، كه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل گردید، به طرق دیگر و در كتب دیگر روایی نقل شده است.۳۶
در روایت دیگری نیز پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «لیس فی الاسلام إیماء ولا فتك، إنّ الایمان قیّد الفتك»;۳۷ در اسلام ایماء و فتك جایی ندارد. همانا ایمان فتك را در زنجیر كرده است.
در برخی روایات، حكم ترویست‌ها نیز مشخص گردیده است و این امر حكایت از اهمیت جان و مال انسان‌ها در پیشگاه عدل الهی دارد. بر اساس برخی روایات، اگر كسی غافلگیرانه بر مؤمنی وارد شود تا او را به قتل رساند و یا اموال او را به غارت ببرد، در این حالت خون آن مهاجم بر مؤمن حلال است و می‌تواند او را به قتل رساند: «و مَن فتك بمؤمن یرید ماله و نفسه فدمه مباحٌ للمؤمنِ فی تلكَ الحال»;۳۸ كسی كه غافلگیرانه بر مؤمنی وارد شود به گونه‌ای كه اراده جان یا مال او را نماید، خون او در آن حال، بر مؤمن مباح است.
البته برخی بر این اعتقادند كه احادیث حرمت مطلق فتك از روایات مجعول هستند و تنها داستان حضرت مسلم(علیه السلام)صحیح است، اما این داستان نیز نمی‌تواند حرمت مطلق فتك را ثابت كند.۳۹ ولی به نظر می‌رسد اثبات مجعول بودن روایات مذكور، به ویژه آنكه به شیوه‌های گوناگون و با شكل‌های متفاوت به كار رفته‌اند، مشكل می‌نماید و این عده نیز دلیلی بر مجعول بودن این روایات ذكر نكرده‌اند.
اما ذكر این نكته نیز لازم است كه ظاهراً در این احادیث، فتك حرام تنها فتكی است كه در برابر شخص مؤمن باشد و هیچ‌یك از این روایات دلالت ندارند بر اینكه فتك در برابر غیر مؤمن و كفّار نیز جایز نیست، هرچند برخی روایات مذكور در این زمینه مطلق است و می‌توان آن حكم را به كفّار نیز سرایت داد.
قابل ذكر است كه بر اساس شواهد تاریخی، دشمنان اسلام، به ویژه یهود، تصمیم داشتند تا از طریق دعوت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، او را به میان خود بكشانند و با غافلگیری، آن حضرت را به قتل برسانند. اما خداوند متعال آن حضرت را از این نقشه آگاه ساخت و آن حضرت در آن جلسه حاضر نشد.۴۰ این امر حاكی از آن است كه پیامبر اكرمو ائمّه اطهار(علیهم السلام) نیز درگیر حركات تروریستی بوده‌اند و حتی برخی از امامان شیعه(علیهم السلام) نیز بر اثر حركات تروریستی به شهادت رسیده‌اند.
۲) غیله: در زمینه معنای لغوی این واژه، لسان‌العرب و صحاح آورده: «والغیلهٔ، بالكسر: و هو أن یخدعه فیذهب به إلی موضع، فإذا صار إلیه قتله»;۴۱ غیله به كسرِ غَین، عبارت از این است كه كسی دیگری را فریب دهد و او را به موضعی رهنمون سازد و هنگامی كه به آن مكان رسید، او را به قتل برساند. در برخی از معاجم نیز آمده است: «الغیلهُٔ الخدعهٔ: الاغتیال، و هو القتل علی غفلهٔ من القتیل»;۴۲ غیله یعنی خدعه و آن قتل كسی است در حالی كه آن شخص غافل است. بنابراین، «قتل غیله آن است كه كسی دیگری را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند.»۴۳
از آنچه گذشت، می‌توان به تفاوت میان «فتك» و «غیله» پی برد. برخی به تفاوت‌های میان این دو واژه تصریح كرده‌اند. صاحب كتاب غریب‌الحدیث در بیان تفاوت میان «فتك» و «غیله» می‌نویسد: «غیلهٔ، هو أن یغتال الانسان فیخدع بالشیء حتی یصیر إلی موضع یستخفی له فإذا صار إلیه قتله ... و أما الفتكُ فی القتلِ فأن یأتی الرجلُ الرجل وهو غار مطمئن لا یعلم بمكان الذی یرید قتله حتی یفتك به فیقتله. وكذلك لو كمن له فی موضع لیلا أو نهاراً فإذا وجد غرّهٔ قتله»;۴۴ غیله آن است كه شخصی خدعه‌ای به كار گیرد تا انسانی را به موضعی بكشاند كه برای او پنهان است و هنگامی كه بدان جا رسید، او را به قتل رساند... و اما فتك در قتل آن است كه شخصی نزد شخص دیگر آید، و حال آنكه غافل مطمئن است و نمی‌داند كه آن شخص اراده قتل او را كرده است. لذا، بدان‌جا رود و به قتل برسد. و همین‌طور اگر كسی، چه در شب و چه در روز، در جایی در كمین كسی دیگر بنشیند و زمانی كه او را دید، ناگهانی به قتل رساند.
ابن اثیر نیز در بیان تفاوت این دو واژه می‌نویسد: «الفتك: أن یأتی الرجل صاحبه و هو غار غافل فیشدّ علیه فیقتله. والغیلهٔ: أن یخدعه ثُمَّ یقتله فی موضع خفی»;۴۵ فتك آن است كه شخصی بر كسی وارد شود، در حالی كه او ]نسبت به توطئه نسبت به او[ غافل است، دیگری او را به دام اندازد و به قتلش برساند و غیله آن است كه كسی بر علیه شخصی خدعه نماید و آن شخص را در مكان پنهانی به قتل رساند.
پس از ذكر عباراتی در توضیح این واژه، اكنون باید روایاتی كه در آنها این واژه و یا كلمات هم‌خانواده آن به كار رفته‌اند بررسی گردند:
در روایتی از امام جواد(علیه السلام) نقل شده است: «و إیّاكَ والفتك! فإنّ الاسلام قد قیّد الفتك، و أشفق إن قتلته ظاهرا أن تسأل لم قتلته ولا تجد السبیل إلی تثبیت حجهٔ، ولا یمكنك إدلاء الحجهٔ، فتدفع ذلك عن نفسك، فیسفك دم مؤمن من أولیائنا بدم كافر، علیكم بالاغتیال.»۴۶ از فتك بر حذر باش! چرا كه اسلام فتك را در زنجیر كرده است. من می‌ترسم كه اگر در ظاهر مرتكب قتلی گردی، مورد سؤال قرار گیری و نتوانی راهی برای اقامه حجت و آوردن دلیل قانع‌كننده بیابی تا این سؤال را از خود برگردانی. در نتیجه، خون مؤمنی از اولیای ما در مقابل خون كافر ریخته شود. از اغتیال بر حذر باشید!
در روایتی آمده است كه شخصی از امام صادق(علیه السلام)سؤال كرد: الناصب یحلُّ لی اغتیاله؟ آیا در حق ناصبی اغتیال رواست؟ امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: «أدِّ الامانهَٔ إلی من ائتمنك و أرادَ مِنكَ النصیحهَٔ ولو إلی قاتلِ الحسینِ(علیه السلام)»;۴۷ امانت را به همان كسی برگردان كه تو را امین خود قرار داده و از تو طلب نصیحت كرده است، اگرچه قاتل حسین(علیه السلام)باشد. از روایت استفاده می‌شود كه اگرچه شخص مقابل، ناصبی باشد، اغتیال در حق او روا نیست.
در روایات شیعه، همچنین به عباراتی برخورد می‌كنیم كه نشان می‌دهد دشمنان اسلام همواره در صدد بودند تا از این طریق (اغتیال)، ائمّه اطهار(علیهم السلام)را مورد تعرّض قرار دهند. همچنان كه امام رضا(علیه السلام) نیز فرمود: «و إنّی واللّه، لمقتولٌ بالسمِّ باغتیال مِن یغتالنی، اعرف ذلك بعهد معهود إلی من رسول‌الله(صلی الله علیه وآله)أخبره به جبرئیل عن رب العالمین ـ عزّ وجلّ»;۴۸ به خداوند سوگند! من به وسیله سم و از طریق اغتیال كشته خواهم شد. این امر، عهد معهودی است كه پیامبر آن را از زبان جبرئیل و او از پروردگار جهانیان اطلاع داده است.
البته در روایات به عباراتی نیز برمی‌خوریم كه شیوه برخورد با اغتیال را نشان داده است. برای نمونه، در روایتی از امام صادق(علیه السلام)آمده است: «إنّما جعلت القسامهٔ احتیاطاً للناس لكیما إذا أراد الفاسق أن یقتل رجلا أو یغتال رجلا حیث لا یراه أحدٌ خاف ذلك فامتنع من القتل»;۴۹ قسامه در اسلام جعل گردید تا از جان انسان‌ها محافظت نماید; چون اگر فاسقی اراده كرد تا كسی را بكشد و یا در حق كسی كه او را نمی‌بیند اغتیال روا دارد، ترس بر او چیره شود و از قتل امتناع ورزد.حاصل آنكه غیله و یا اغتیال نیز یكی از واژگانی است كه مفهومی نزدیك به تروریسم دارد و در روایات، نه تنها از آن نهی شده، بلكه تدابیری اندیشیده شده است تا این عمل از جامعه اسلامی رخت بربندد.
ج) تروریسم در كلمات فقها
برخی از اندیشمندان و فقهای اسلامی برآنند كه واژه «محاربه» و «فساد فی‌الارض» واژگانی هستند كه با واژه «تروریسم» یكسانند و اینها كاملا بر هم منطبقند.۵۰ از این‌رو، بجاست تعریفی از فقها در این زمینه نقل نماییم تا صحّت و یا عدم صحّت این ادعا مشخص شود. تعریف فقها از «محارب» تعریفی است كه كمتر اختلاف اساسی در آن به چشم می‌خورد. از این‌رو، در اینجا تنها به تعریف صاحب جواهر اكتفا می‌شود: وی در تعریف «محارب» می‌نویسد: «المحاربُ كل مَن جرّد السلاحِ لاخافهٔ الناس فی برّ او بحر لیلا او نهاراً فی مصر و غیره»;۵۱ محارب كسی است كه به روی دیگران اسلحه بكشد تا او را بهراساند، چه این عمل در خشكی باشد و چه در دریا، چه در روز باشد و چه در شب، چه در شهر باشد و چه در جای دیگر.
بر اساس این تعریف، برخی نویسندگان تصریح كرده‌اند: «تروریسم عبارت از هر گروه، اعم از شخص واحد، حكومت، حزب، جمعیت و سازمان می‌باشد كه قیام مسلّحانه و ایجاد رعب و هراس كنند و امنیت را در جامعه سلب كنند، در نظام اسلامی محارب خوانده می‌شود و ما به آن تروریسم می‌گوییم.»۵۲
ولی به نظر می‌رسد كه اصطلاح «محاربه» در مقایسه با اصطلاح «تروریسم»، مفهومی بسیار كلی است و نمی‌توان به هر شخص محاربی عنوان تروریست داد. البته سخن از آن مفهومی خاص از تروریسم است كه در مباحث پیشین به آن اشاره شد. ولی اگر در صدد برآییم تا بدون توجه به تعاریف موجود تروریسم، تعریف جدیدی از تروریسم ارائه دهیم كه تمام زوایای احكام اسلامی را در بر گیرد، آنگاه خواهیم توانست با توجه به مفاهیمی همچون «محاربه»، «فساد فی‌الارض»، «فتك» و «غیله»، به تعریفی دست یابیم كه هرچند با تعریف غربیان از تروریسم فاصله دارد، اما مشتركات زیادی با تعریف آنان دارد.
«فتك» و «غیله» نیز از واژگانی است كه در استعمال فقها مكرّر مشاهده می‌شود و در مباحث گوناگون این دو واژه مورد استفاده قرار گرفته‌اند. برای نمونه، در بحث «امان به كفّار»، برخی از فقها تصریح نموده‌اند كه هرگاه به هر دلیلی عقد امان یا عقد ذمّه منتفی شود، نمی‌توان متعرض كافر كتابی و یا حتی حربی گردید، بلكه باید او را به مأمن خود رساند. پیش از رساندن او به مأمن خود، كسی حق ندارد از طریق اغتیال، جان او را به خطر اندازد.۵۳
همچنین عبارات فقها در بحث معاهدات نیز می‌تواند در تبیین بحث تروریسم مفید باشد; چرا كه بر اساس ادلّه محكم از قرآن، سنّت و عقل، نقض پیمان از سوی كشور اسلامی روا نیست و اگر دولت اسلامی به عقد قرارداد ضد تروریستی اقدام ورزید، بر اساس حقوق اسلامی، متعهد به محترم شمردن آن قرارداد است. این امر به قدری روشن است كه حتی نویسندگان غیر مسلمان نیز به این مسئله توجه داشته‌اند.۵۴ بحث از معاهدات بحثی كاملا گسترده و فراگیر است كه در این مقوله، جای پرداختن به آن نیست، اما تردیدی وجود ندارد كه با عقد قرادادهای بین‌المللی و انعقاد معاهدات، بر دولت اسلامیِ امضا كننده آنها واجب است كه به تعهد خود پایبند باشد و در جهت كاهش اقدامات ضد تروریستی ثابت قدم بماند.
●● ارزیابی و نتیجه‌گیری
حوادث ۱۱ سپتامبر، زمینه‌ای فراهم ساخت تا بار دیگر، بحث «ترور» و «تروریسم» در صدر مباحث جهانی قرار گیرد و دین مبین اسلام به عنوان نوك حمله رسانه‌های غربی مورد توجه واقع شود. اتهامات تروریستی از آن زمان، عمدتاً متوجه جهان اسلام گردید و تشكیكاتی در آموزه‌های متعالی اسلام صورت گرفت. از این‌رو، پرداختن به این مسئله در جهان اسلام نیز از اهمیت خاصی برخوردار گردید و از آن زمان تاكنون، نوشته‌های گوناگونی در این عرصه به چاپ رسیده است.
بی‌تردید، برای تمركز یافتن بر بحث «تروریسم»، ناچار باید تعریفی از آن ارائه داد تا ماهیت آن به خوبی مشخص گردد، اما به دلایل متعدد، تاكنون نه تنها كشورها و اندیشمندان گوناگون نتوانسته‌اند به تعریف مشتركی دست یابند، بلكه حتی سازمان ملل متحد نیز با این مشكل مواجه گردیده و بارها تلاش كرده است تا برای ارائه تعریف مشتركی از «تروریسم»، كه مورد قبول تمام كشورها باشد، به نتیجه مطلوبی دست یابد. اما این تلاش‌ها راه به جایی نبرده است; چرا كه منافع قدرت‌های بزرگ اقتضا می‌كند تا مفاهیمی همچون «جنبش‌های آزادی‌بخش» تحت عنوان تروریسم قرار گیرند، اما سایر كشورها از این جنبش‌ها حمایت نموده و خواهان تقویت آنها هستند.
علی‌رغم چنین حقیقتی، اندیشمندان و سیاست‌مداران كشورهای گوناگون تلاش كرده‌اند تا برای نزدیكی اذهان جهت مقابله با این پدیده، تعاریفی از خود ارائه دهند. این تعاریف نیز غالباً در حیطه ذهنی نویسندگان آنها مطرح گردیده است و از این‌رو، نزد برخی معتبر و در نزد برخی دیگر تعریف بی‌ارزش محسوب می‌گردد و شخصی ممكن است بر اساس یك تعریف، تروریست محسوب گردد و بر اساس تعریفی دیگر، آزادمردی به شمار رود كه برای نجات مردم خود، جان خویش را به خطر می‌اندازد.
اما باید توجه داشت كه علی‌رغم چنین مشكلاتی در ارائه تعاریف مختلف و متنوّع، می‌توان نقاط مشتركی در میان این تعاریف یافت كه در شناخت ماهیت تروریسم ما را یاری می‌رساند. پدیده‌ای تروریسم به شمار می‌آید كه دست‌كم حاوی این ویژگی‌ها باشد: «به قصد ایجاد خوف و وحشت صورت پذیرد، قابل پیش‌بینی نباشد، حركتی غیر قانونی قلمداد شود و نیز هدفی سیاسی دنبال نماید.»
در این نوشتار، پس از ارائه تعریف «تروریسم»، این پدیده از دیدگاه اسلام مورد توجه قرار گرفت و به كمك آیات قرآن كریم، روایات و عباراتی از فقها، این نتیجه به دست آمد كه هرچند در متون اسلامی، كلمه «تروریسم» به چشم نمی‌خورد، اما در همان زمان صدر اسلام، احكام متعالی این دین، مسلمانان را از هرگونه عمل تروریستی بر حذر داشته و حتی تدابیری برای كاهش حملات تروریستی اتخاذ نموده است.
در قرآن كریم، واژه‌ای كه برخی تصور نموده‌اند با مفهوم «تروریسم» مرتبط است، واژه «إرهاب» است. اما با ذكر آیاتی كه واژه‌های هم‌خانواده آن در آنها به كار رفته است، به اثبات رسید كه این واژه در قرآن كریم، كاملا متمایز از اصطلاح «تروریسم» است و تنها باید در تفسیر این آیات، به معانی لغوی آنها توجه داشت. از این‌رو، نه به بهانه آیات قرآن كریم می‌توان به حركات تروریستی دست یازید و نه می‌توان دین مبین اسلام را به بهانه وجود چنین آیاتی در قرآن كریم، متهم به تروریست‌پروری كرد.
حتی تأمّل در برخی از آیات قرآن كریم نشان از آن دارد كه خون، مال و آبروی انسان‌ها از ارزش والایی برخوردار است و هرگز نمی‌توان به بهانه‌های واهی، اگرچه به بهانه دفاع از دین باشد، به این حركات دست زد. تنها در همان محدوده‌ای می‌توان جان، مال و آبروی دیگران را مورد تعرّض قرار داد كه شارع مقدس اجازه داده است، البته در همین صورت نیز باید تمام جوانب مسئله را مورد توجه قرار داد و برخی از حقوق دشمنان اسلام را، كه اسلام به رسمیت شناخته است، محترم شمرد. برخورد با محارب و مفسد فی الارض، كه در قرآن كریم، در آیات فراوانی به آنها اشاره شده، حاكی از آن است كه این كتاب آسمانی اهمیت فراوانی برای حفظ امنیت و نیز حفظ جان انسان‌ها قایل است و با كسانی كه جان و مال دیگران را مورد تعرّض قرار می‌دهند، برخورد شدیدی صورت می‌گیرد. روشن است كه این آیات می‌تواند در كاهش حملات تروریستی مؤثر واقع شود.
اما در روایات، واژگانی مترادف و یا قریب المعنا با واژه «تروریسم» وجود دارد. «فتك»، «غیله»، «محاربه» و واژگانی از این قبیل، كه در روایات به شدت از آنها منع شده، از واژگانی هستند كه مفهوم «تروریسم» را در ذهن تداعی می‌كنند. «فتك» آن است كه بر كسی از روی غفلت یورش ببرند و او را بكشند. اما «غیله» آن است كه كسی دیگری را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند.
علاوه بر آیات و روایات، در كلمات فقها نیز می‌توان به كلماتی برخورد كه معنای نزدیكی با «تروریسم» دارند. برای نمونه، واژه «محاربه» و «إفساد فی الارض» را برخی همان تروریسم دانسته‌اند، هرچند بین این واژگان، رابطه عموم و خصوص وجود دارد. «فتك» و «غیله» از واژگانی هستند كه به وفور در عبارات فقها یافت می‌شوند و جا دارد تا برای شناخت هر چه بهتر نظر اسلام راجع به تروریسم، هر یك از این مفاهیم، در عبارات فقها مورد تأمّل قرار گیرد تا نظر فقها نیز در این زمینه منقّح گردد.
حاصل آنكه دین مبین اسلام دارای آموزه‌هایی است كه نه تنها حركات تروریستی را غیر مشروع می‌داند، بلكه توجه به احكام متعالی این دین می‌تواند منشأ ایجاد قوانینی در نظام روابط بین‌الملل باشد كه ریشه تروریسم را در جهان می‌خشكاند. از این‌رو، كشورهای اسلامی باید كنفرانس سران اسلامی را محلی برای تنقیح این مباحث قرار دهند و پس از جمع‌بندی، قوانین كشورهای خود را بر این اساس هماهنگ نمایند. مطمئناً مجامع بین‌المللی نیز خواهند توانست تا از این قوانین الگو بگیرند و احكام متعالی اسلام ابعاد جهانی به خود بگیرد.
● پیشنهادها
اعتقاد بر این است كه مبارزه با تروریسم تنها در صورتی به بار خواهد نشست كه حقوق الهی و انسانی مورد توجه قرار گیرد و هرگونه تعریفی از «تروریسم» بدون لحاظ این دو عامل، ناقص خواهد بود. در این نوشتار، تلاش بر این بود تا نشان داده شود كه اسلام نیز همین تعریف غربیان از تروریسم را حداقل چیزی می‌داند كه باید در جامعه بر روی آن تأكید كرد. اما این حقوق حداقلی نمی‌تواند تضمین‌كننده امنیت جهانی باشد.
از این‌رو، بر محققان اسلامی است كه با توجه به حقوق خداوند بر انسان و نیز حقوق انسان‌ها بر انسان‌های دیگر، به سمت تعریف جدیدی از «تروریسم» حركت كنند كه این دو را مورد عنایت قرار داده باشد. در این مسیر، باید ذهن را از تعریف غربیان از «تروریسم» تهی ساخت و نظرگاه نهایی اسلام را در خصوص ماهیت تروریسم مشخص ساخت. در غیر این صورت، نه تعریفی اسلامی می‌توان از تروریسم ارائه داد و نه برای مبارزه با این پدیده، به راه‌كار اساسی دست یافت.
نمایندگان كشورهای اسلامی در «سازمان كنفرانس اسلامی» هم، كه پیش از این نیز پدیده «تروریسم» را در كانون توجهات خود قرار داده‌اند، باید با طرح نظریه سیاسی اسلام در این زمینه، راهی برای جهانیان بگشایند تا آنان را از درگیر شدن با این پدیده برهانند. بدین‌گونه خواهند توانست نظرات دیگر كشورها را به سمت نظریه خود جلب نمایند و در واقع، مبارزه با تروریسم را جهت دهند. در غیر این صورت، جهان اسلام همواره در نوك حمله تهاجمات قرار خواهد داشت و متهم به تروریسم خواهد گردید.
سازمان ملل متحد نیز تنها در صورتی خواهد توانست به تعریفی جامع و مورد قبول كشورهای مختلف دست یابد كه به آموزه‌های دینی نیز توجه خود را معطوف دارد و حقوق الهی را نیز در كنار حقوق انسان مطمح نظر قرار دهد. در غیر این صورت، تلاش‌های این سازمان برای مبارزه با تروریسم راه به جایی نخواهد برد.
نویسنده: قاسم شبان‌نیا
پی نوشت ها
۱ـ جیمز دردریان و دیگران، تروریسم، گردآوری و ویرایش علیرضا طیب، ترجمه وحید بزرگی و دیگران، تهران، نشر نی، ۱۳۸۲، ص ۳۲۸ / الهام امین‌زاده، «تفاوت تروریسم و تلاش برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت»، فصلنامه راهبرد، تهران، مركز تحقیقات استراتژیك، ش ۲۱ (پاییز ۱۳۸۰)، ص ۸۵ / یعقوبعلی برجی، «تروریسم از نگاه فقه»، فصلنامه طلوع، قم، مدرسه امام خمینی(قدس سره)، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۸۱)، ص ۴.
۲ـ علی‌اكبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، ۱۳۴۳، ج ۱۵، ص ۶۳۶.
۳ـ همان، ص ۶۳۶.
۴ـ حسن واعظی، تروریسم; ریشه‌یابی تروریسم و اهداف آمریكا از لشكركشی به جهان اسلام، تهران، سروش، ۱۳۸۰، ص ۲۷ / جیمز دردریان و دیگران، پیشین، ص ۲۰ / احمد حسین یعقوب، حكم‌النبی و اهل‌البیته(علیهم السلام) علی الارهاب و الارهابیین، لبنان، الدار الاسلامیه، ۱۴۲۳ ق، ص ۵۷ / كمال حمّاد، الارهاب و المقاومهٔ فی ضوء القانون الدولی العام، بیروت، مجد، ۱۴۲۳، ص ۲۳ / سالم البهنساوی، التطرف و الارهاب فی منظور الاسلامی و الدولی، دارالوفاء، ۱۴۲۳ ق، ص ۴۶ / حسین عبدالحمید احمد رشوان، التطرّف و الارهاب من منظور علم الاجتماع، دارالمعرفهٔ الجامعیهٔ، ۱۹۹۷م، ص ۴۱ / أمل یازجی و محمّد عزیز شكری، الارهاب الدولی و النظام العالمی الراهن، دمشق، دارالفكر / بیروت، دارالفكر المعاصر، ۱۴۲۳ ق، ص ۶۱.
۵. Lenard Weinberg and Ami pedahzur, Political Parties and Terrorist Groups (New York and London: Routledge, ۲۰۰۳), p ۳.
۶. Jack C. Plano & Roy Olton, The International Relations Dictionary (USA: Longman, ۱۹۸۸), p ۲۰۱.
۷ـ ابراهیم انیس و دیگران، المعجم‌الوسیط، چ دوم، بیروت، دارالامواج، ۱۴۱۰ ق، ج ۱، ص ۳۷۶.
۸. David Robertson, A Dictionary of Modern Politics(London: British Library Cataloguing in Publication Data, ۱۹۹۳), p ۴۵۸.
۹. Kush Satyendra, Dictionary of Political Science, (New Delhi: K.S. PAPERBACKS), P ۶۷۴.
۱۰ـ غلامحسین هادویان، «مفهوم تروریسم و موضع حقوق اسلامی نسب به آن»، فصلنامه مصباح، تهران، دانشكده و پژوهشكده علوم انسانی دانشگاه امام حسین(علیه السلام)، ش ۴۵ (بهار ۱۳۸۲)، ص ۳۳.
۱۱ـ محمّدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، چ دهم، تهران، كتابخانه گنج دانش، ۱۳۷۸، فراز ۱۲۰۹، ص ۱۵۰.
۱۲ـ غلامرضا علی بابایی، فرهنگ روابط بین‌الملل، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۵، ص ۵۵.
۱۳ـ غلامحسین هادویان، پیشین، ص ۳۸.
۱۴ـ علی آقابخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، ۱۳۷۹، فراز ۲۹۴۹، ص ۵۸۳.
۱۵ـ حسن علیزاده، فرهنگ خاص علوم سیاسی، چ دوم، تهران، روزنه، ۱۳۸۱، ص ۲۷۱.
۱۶ـ جك سی. پلینو و روی آلتون، فرهنگ روابط بین‌الملل، ترجمه و تحقیق: حسن پستا، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۵، فراز ۲۳۱، ص ۲۴۳.
۱۷ـ الهام امین‌زاده، پیشین، ص ۸۴.
۱۸ـ تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین‌الملل، مركز مطالعات توسعه قضائی و دانشكده علوم قضائی و خدامات اداری، محمّدجواد شریعت باقری، «نگاهی اجمالی به كنوانسیون‌های بین‌المللی منطقه‌ای مقابله با تروریسم»، تهران، مؤلّف، ۱۳۸۱، ص ۴۴ / كامرن هاشمی، «حقوق اسلامی در تقابل با تروریسم بین‌المللی»، فصلنامه راهبرد، تهران، مركز تحقیقات استراتژیك، ش ۲۱، ص ۱۳۸.
۱۹. IAIN McLEAN, Concise Dictionary of Politics (New York, Oxford University Press, ۱۹۹۶), p ۴۹۲.
۲۰ـ غلامحسین هادویان، پیشین، ص ۲۸.
۲۱ـ الهام امین‌زاده، پیشین، ص ۸۴.
۲۲ـ رضا سیمبر، «تروریسم در روابط بین‌الملل; چالش‌ها و امیدها»، فصلنامه راهبرد، تهران، مركز تحقیقات استراتژیك، ش ۲۱، ص ۶۹.
۲۳. IAIN McLEAN, op.Cit, p ۴۹۲.
۲۴. Kush Satyendra, Dictionary of Political Science (New Delhi: K.S. PAPERBACKS), P ۶۷۴.
۲۵ـ الهام امین‌زاده، پیشین، ص ۸۵.
۲۶ـ جیمز دردریان و دیگران، پیشین، ص ۲۲.
۲۷ـ داریوش آشوری، فرهنگ سیاسی، چ دوم، مروارید، ۱۳۵۸، ص ۶۴.
۲۸. John Richard Thackrah, Dictionary of Terrorism (New York and London: Routledge, second ed, ۲۰۰۴), p ۲۶۴.
۲۹. Joel Krieger, The Oxford Companion to Politics of The World (New York: Oxford University Press, ۱۹۹۳), p ۹۰۲.
۳۰ـ احمدحسین یعقوب، حكم‌النبی و اهل‌البیته(علیهم السلام) علی الارهاب و الارهابیین، لبنان، الدار الاسلامیه، ۱۴۲۳ ق، ص ۱۵.
۳۱ـ اسماعیل بن حمّادالجوهری، الصحاح تاج‌اللغهٔ و صحاح العربیهٔ، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطّار، ط. الرابعه، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق، ج ۴، ص ۱۶۰۲.
۳۲ـ تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین‌الملل، مركز مطالعات توسعه قضائی و دانشكده علوم قضائی و خدامات اداری، سید محمّدحسن مرعشی، «مبانی فقهی محكومیت تروریسم در اسلام»، تهران، مؤلّف، ۱۳۸۱، ص ۲۸.
۳۳ـ محقق اردبیلی، مجمع‌الفائدهٔ و البرهان، تحقیق اشتهاردی، عراقی و یزدی، قم، جامعهٔ‌المدرسین، ج ۱۳، ص ۱۷۲.
۳۴ـ محمّدین یعقوب كلینی، الكافی، تحقیق علی‌اكبر غفاری، چ سوم، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۷، ج ۷، ص ۳۵۷، باب النوادر، حدیث ۱۶ / شیخ طوسی، تهذیب‌الاحكام، تحقیق السید حسن الخرسان، چ چهارم، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۵، ص ۲۱۴، حدیث ۵۰ / شیخ حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، تحقیق عبدالرحیم الربّانی الشیرازی، بیروت، دارإحیاء التراث‌العربی، ج ۱۹، ص ۱۶۹ باب «دیهٔ‌الناصب إذا قتل بغیر اذن الامام»، حدیث ۱.
۳۵ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، مؤسسهٔ الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۴۴، ص ۳۴۴.
۳۶ـ سلیمان‌بن الاشعث السجستانی، سنن أبی داود، تحقیق سعید محمّد اللحام، بیروت، دارالفكر، ۱۴۱۰ ق، ج ۱، ص ۶۳۱، حدیث ۲۷۶۹.
۳۷ـ محمّد محمّدی ری‌شهری، میزان‌الحكمه، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۵، ج ۳، ص ۲۲۴۹.
۳۸ـ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اكبر غفّاری، چ دوم، قم، مؤسسهٔ نشر الاسلامی، ۱۴۰۴ ق، ج ۴، ص ۱۰۴، حدیث ۵۱۹۲ / شیخ حرّ عاملی، پیشین، ص ۵۴۴، أبواب «حد المرتد»، حدیث ۱ / محدّث نوری، مستدرك‌الوسائل و مستنبط المسایل، چ دوم، بیروت، مؤسسهٔ آل‌البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۹ ق، ص ۱۶۱، باب «جواز دفاع المحارب و قتاله وقتله، إذا لم یندفع بدونه»، حدیث ۲، ج ۱۸.
۳۹ـ محمّد محمدی ری‌شهری، پیشین، حدیث ۱، ص ۲۳۵۹.
۴۰ـ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، تحقیق احمد حبیب قصیرالعاملی، مكتب الاعلام‌الاسلامی، ۱۴۰۹ ق، ج ۳، ص ۴۶۴ / فضل‌بن حسن طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ ق، ج ۳، ص ۲۹۳.
۴۱ـ ابن منظور، لسان‌العرب، قم، ادب‌الحوزه، ۱۴۰۵ ق، ج ۱۱، ص ۵۱۲ / اسماعیل بن حمّادالجوهری، پیشین، ج ۵، ص ۱۷۸۷.
۴۲ـ أحمد فتح‌الله، معجم ألفاظ الفقه الجعفری، ۱۴۱۵ ق، ص ۲ / محمّد قلعه‌جی و حامد صادق قنیبی، معجم لغهٔ‌الفقهاء، چ دوم، بیروت، دارالنفائس، ۱۴۰۸ ق، ص ۷۸.
۴۳ـ سید محمّدحسن مرعشی، پیشین، ص ۲۸.
۴۴ـ القاسم بن سلام الهروی ابوعبید، غریب‌الحدیث، تحقیق محمّد عبدالمعید خان، بیروت، دارالكتاب العربی، ۱۳۹۶ ق، ج ۳، ص ۳۰۱.
۴۵ـ مجدالدین ابن‌الاثیر الجزوی، النهایهٔ فی غریب‌الحدیث، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمود الطناحی، ط. الرابعهٔ، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۴، ص ۴۰۹.
۴۶ـ اللجنهٔ العلمیهٔ فی مؤسسهٔ ولی‌العصر (عج) للدراسات الاسلامیهٔ بإشراف سماحهٔ الشیخ أبی القاسم الخزعلی، موسوعهٔ الامام الجواد(علیه السلام)، قم، مؤسسهٔ ولی‌عصر (عج) للدراسات الاسلامیهٔ، ۱۴۱۹ ق، ج ۱، ص ۴۸۱ و ج ۲، ص ۱۲۴ و ۳۵۰ / شیخ طوسی، اختیار معرفهٔ‌الرجال، تحقیق میرداماد الاسترآبادی، محمدباقر الحسینی و السید مهدی‌الرجائی، قم، مؤسسهٔ آل‌البیت، ۱۴۰۴ ق، ص ۸۱۱ / السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، معجم رجال‌الحدیث، ط. الخامسهٔ، ۱۴۱۳ ق، ج ۲۲، ص ۱۹۵.
۴۷ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۱۳، ص ۲۲۲، باب «وجوب أداء الامانهٔ إلی البرّ والفاجر»، حدیث ۴ / محمّدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۸، ص ۲۹۳، ح ۴۴۸.
۴۸ـ شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا(علیه السلام)، تحقیق الشیخ حسین الاعلمی، بیروت، مؤسسهٔ الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ ق، ص ۲۱۹، ج ۱، حدیث ۵ / محمّدباقر مجلسی، پیشین، ص ۲۸۵.
۴۹ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۱۹، ص ۱۱۴، باب «ثبوت القسامهٔ فی القتل مع التهمهٔ واللوث إذا لم یكن للمدعی بیّنهٔ فیقیم خمسین قسامهٔ أنّ المدّعی علیه قتله، فتثبت القصاص فی العمد والدیهٔ فی الخطأ الا أن یقیم المدعی علیه خمسین قسامهٔ فیسقط وتؤدی الدیهٔ من بیت‌المال»، ح ۱.
۵۰ـ احمدحسین یعقوب، پیشین، ص ۴۷.
۵۱ـ محمّدحسن نجفی، جواهرالكلام، تحقیق عباس القوچانی، ط. الثالثه، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۲، ج ۴، ص ۵۶۴.
۵۲ـ تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین‌الملل، مركز مطالعات توسعه قضائی و دانشكده علوم قضائی و خدامات اداری، سیدمحمّد موسوی بجنوردی، «مسئله ترور و تروریسم از منظر اسلام»، تهران، مؤلّف، ۱۳۸۱، ص ۱۸۳.
۵۳ـ علّامه حلّی، قواعد الاحكام، قم، مؤسسهٔ النشرالاسلامی، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۵۰۴ و ۵۰۹ / همو، تذكرهٔ‌الفقهاء، قم، مؤسسهٔ آل‌البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۷ق، ج ۹، ص ۳۸۱.
۵۴ـ جیمز دردریان و دیگران، پیشین، ص ۳۷۷.
منبع: ماهنامه معرفت ،‌شماره ۱۰۵
منبع : خبرگزاری فارس