جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


هجوم حاشیه بر متن


هجوم حاشیه بر متن
پست مدرنیسم چیست؟ پست مدرنیسم با ارائه تئوری هایی در زمینه ادبیات و نقد ادبی كار خود را آغاز كرد و بر خصوصیات یك متن ادبی، معنا و خوانش های متفاوت یك متن تأكید فراون داشت و همه نیروی خود را بر نقش زبان متمركز كرد.این جهان بینی قصد دارد انسان و انسانیت را به كمك زبان، تشریح و توصیف كند و این جمله را كه «زبان نقطه ثقل ماست» شعار خود قرار دهد.آنها منظور خود را از زبان «زبان گفتار» اعلام كردند و آن را تنها در مالكیت انسان می دانند.از دیدگاه پست مدرنیست ها زبان عاملی است كه به طور قطع انسان را از حیوان متمایز می كند و خود آگاهی، تفكر و رفتار انسانی، همه و همه بر پایه زبان قابل تعریف است و هیچ منشأ دیگری غیر از زبان ندارد.
پست مدرنیسم بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا ظهور كرد.در سال ،۱۹۸۰ به عنوان الگوی غالب در مطالعات دانشگاهی در رشته های علوم انسانی و علوم اجتماعی استفاده شد و به شدت علوم طبیعی را به سخره گرفت.از جنگ جهانی دوم به بعد پست مدرنیسم ابزار فلسفی اومانیست های سكولار غربی شد و متفكرانی دست به خلق فلسفه پست مدرنیسم زدند كه با تئوری و سنت های فلسفی و روشنفكری گذشتگان خود آشنایی داشتند و این فلسفه را مخالف مسیحیت، علوم طبیعی و همه فلسفه هایی كه منابع تئوری های آنها علوم طبیعی است اعلام كردند (ماركسیسم و پوزیتیویسم).مسیحیت بر این عقیده استوار است كه ابتدا طبیعت انسان و شرایط زندگی او خلق شده و بعد نعمت زبان به او اعطا گردیده است.به عنوان مثال «كی یر كگارد» بشدت معتقد است كه «شرایط و طبیعت انسان، زبان او را تعیین و تعریف می كند.» در حالی كه پست مدرنیسم بر این ادعاست كه بر پایه زبان است كه طبیعت و شرایط انسان تعیین و تعریف می شود.علوم طبیعی بر این اعتقادند كه هستی انسان یك هستی بیولوژیكی است و حاصل تكاملی است كه داروین آن را نتیجه انتخاب طبیعی معرفی كرده است.زبان یك تكامل بیولوژیكی است كه مدت زیادی از عمر آن نمی گذرد.این كه چرا تئوری های پست مدرنیستی اشتباه است، دلایلی كاملاً واضح و روشن دارد.نخستین دلیل این است كه منطق همیشه پیش از زبان عمل می كند و از آن پیشی می گیرد.ارتباطات منطقی بر پایه ادراك حسی مان استوار است.این درك حسی قبل از این كه زبان شروع به فعالیت كند كار خود را آغاز و به رشد فردیت یك انسان كمك می كند.انسان ابتدا به وسیله دریافت حسی به شناخت رابطه منطقی كه در محیط اطراف خود وجود دارد، می رسد. انسان ارتباط منطقی بین اشیا را ابتدا با حواس خود درك می كند و بعد زبان به عنوان سیستمی كه شامل نشانه ها و سمبل ها است به آن یك نشانه را نسبت می دهد.اگر دو كاغذ در اندازه های گوناگون در برابر دیدگان شما باشد، شما با نگاه خود قبل از این كه از وسیله ای به نام زبان استفاده كنید به این درك می رسید كه یكی از دیگری بزرگ تر است.عامل دومی كه از اهمیتی كه پست مدرنیست ها برای زبان قائل اند می كاهد این است كه ذهن حسابگر (arithmetic mind) انسان همیشه بر زبان پیشی می گیرد و قبل از آن وارد عمل می شود.محاسباتی كه در ذهنمان به صورت طبیعی رخ می دهد بر اساس یك سری فعل و انفعالات بیولوژیكی است كه زبان در آن هیچ نقشی ندارد.به عنوان مثال : زمانی كه در خیابان در حال راه رفتن هستیم گودالی را جلو تر از خودمان می بینیم.در این عمل از قوه بینایی خود استفاده می كنیم و به صورت نا خودآگاه ریتم راه رفتن خود را تغییر می دهیم و قدم هایمان را طوری تنظیم می كنیم كه به داخل گودال نیفتیم.ما همه این اعمال را بدون استفاده از زبان انجام می دهیم.همه این اعمال بدون دخالت و انجام فعل و انفعالات زبان شناختی صورت می گیرد.عامل سوم كه نقص فلسفه پست مدرنیسم را نشان می دهد تأكید آنها بر این مسأله است كه خود آگاهی و كسب تجربه دو پدیده به هم پیوسته و همسانند.بسیاری از تجربیاتی كه ما در زندگی كسب می كنیم در نتیجه یك سری از فعالیت های ذهنی مان است.گاهی این فعالیت ها بدون این كه ما از آن ها آگاه باشیم رخ می دهد در حالی كه دسته دیگر بدون دخالت خود آگاهی امكان رخ دادن نمی یابد.لازم به یادآوری است كه زبان در بسیاری از این فعالیت ها فرصت خود نمایی نمی یابد.بر خلاف پست مدرنیست ها، تجربه یك عمل متصل و به هم پیوسته نیست، بلكه تجربه گه گاه اتفاق می افتد و در برخی موارد به صورت یك رفتار در می آید.زبان منشأ همه تجربه ها نیست بلكه زبان خود یك نوع تجربه است.در بیشتر موارد ما از كاری كه در حال انجام دادنش هستیم آگاه نیستیم.به عنوان مثال هنگام رانندگی، صد ها فعل و انفعال ذهنی در مغز مان رخ می دهد كه ما از آن آگاه نیستیم: تنظیم فاصله باماشین دیگر، پیش بینی حركت ماشین های دیگر، به خاطر آوردن این كه چراغ زرد به چه معناست و بر طبق آن عمل كردن.
اگر به جای این فعل و انفعالات كه بدون دخالت زبان در ذهن مان رخ می دهد، ما سعی كنیم در باره هر یك از این انفعالات صحبت كنیم و یا سعی كنیم از زبان به صورت ذهنی استفاده كنیم مانند زمانی كه مشغول صحبت كردن با خودمان هستیم، قادر به رانندگی نخواهیم بود.در این صورت عملیات ذهنی مان شامل استفاده از زبان، ربط دادن زبان به تصمیمی كه قصد اتخاذ آن را داریم و عملی كردن آن تصمیم می شود.با این تفاسیر سرعت عمل مان بسیار پائین می آید و بدون شك در تصادفی كه پیش می آید كشته خواهیم شد .
پست مدرنیسم همیشه بر این مدعاست كه استدلال و منطق بر پایه زبان است، در حالی كه دانشمندان امروزه اثبات كرده اند حیوانات نیز مانند انسان ها از ذهن استدلال گر و محاسبه گر برخوردارند در حالی كه از نعمت زبان محرومند.در نتیجه منطق، بسیار بنیادی تر از زبان است.درست است كه حیوانات از نعمت زبان محرومند، ولی از منطق استنتاجی و قیاسی بر خوردارند به عنوان مثال اسب بدون این كه بتواند از زبان استفاده كند با ذهن محاسبه گر خود، فاصله خود را تا مانع اندازه گیری و بعد اقدام به پرش می كند.
امروزه مردم شناسان و زیست شناسان با اثبات این نظریه كه سیستم عصبی حیوانات دارای گیرنده هایی است كه ایماها و اشاره های دیگر حیوانات را دریافت و به وسیله آن با یكدیگر ارتباط بر قرار می كنند به رد نظریه پست مدرنیست ها مبنی بر این كه زبان تنها در انحصار انسان است، كمر همت بسته اند.استدلال هایی كه پست مدرنیست ها ارائه می دهند، همیشه مغلطه آمیز بوده و نظریات آنها تكرار واضحات است.آن ها وجود حقیقت را به هر شكل آن منكر می شوند در حالی كه هیچ دلیلی برای ادعای خود ندارند.پست مدرنیسم با نظریات خود، آموزش عالی را به تباهی كشانده و در تمام مباحث روشنفكری در رشته های روزنامه نگاری، حقوق، علوم سیاسی و ادبیات رخنه كرده است.تصور كنید چه تأثیرات زیانباری بر قشر تحصیلكرده خواهد داشت این كه بگوییم: هیچ حقیقت عینی وجود ندارد، همه دانش ها و علوم وابسته به سیستم زبان است، هیچ ارزش جهانی كه میان همه انسان ها مشترك باشد وجود ندارد و این كه انسان ها طبیعت از پیش تعیین شده ای ندارند.چرا فلاسفه باید از چنین فلسفه ای كه مخالف علم است و تأثیرات مخرب و مهلكی بر روی روشنفكران دارد حمایت كنند؟
مارك دی هاسر
ترجمه: پریسا صادقیه
* این مقاله با عنوان Postmodernism and «language در ۲۷ جولای ۲۰۰۷ در مجله American philosophy منتشر شده است.
منبع : روزنامه ایران