دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

اعتدال در بیم و امید


اعتدال در بیم و امید
یکی از دستورات اکید دین مبین اسلام به پیروان راستین خود، رعایت اعتدال در خوف از خدا و امیدواری به رحمت اوست. چرا که اگر تشویق و امید از حد بگذرد، باعث غفلت و جرات است و اگر بیم و انذار بیش از اندازه باشد، نتیجه‌اش یاس و ناامیدی است. امید بیش از حد مایه سهل‌انگاری می‌گردد، همان‌گونه که فرزندان بنی‌اسرائیل به خاطر امید فزون از حد، راه طغیان و تجاوز را در پیش گرفتند و خود را ملت برگزیده انگاشتند و از هر نوع فساد، به امید مغفرت خودداری نکردند و شعار آنان این بود که: “ما جز ایام اندکی به آتش دوزخ مبتلا نخواهیم بود”(بقره/۸۰.) همچنان که بیم تنها کارساز نیست و چه بسا مایه یاس و نومیدی گردد. اسلام خواهان آن‌است که انسانها از امدادهای الهی در ابتلائات و گرفتاریهای دنیا ناامید نبوده، خداوند را همواره یار و مددکار خویش در مصائب و مشکلات دنیوی بدانند.
انسان‌هایی که اولا معرفت و درک دقیقی از رحمت واسعه الهی ندارند و ثانیا ممارست لازم روحی و جسمی را بر خود روا نداشته و نفس خویش را در کوره مصائب و آزمون‌ها پرورش نداده‌اند، بلافاصله بعد از مواجه‌شدن با مشکلات به شدت از سرانجام کار خویش خوفناک شده و به کلی ناامید از گشایش در کار و موفقیت در آن می‌گردند. چنین افرادی پس از مواجهه با گرفتاری‌ها، همچون فردی که دست و پای او بسته، و چشم و گوش او مستور شده و توان انجام هیچ‌گونه عملی در راستای مرتفع نمودن مشکل خویش را ندارد، تنها و تنها متضرع خداوند گشته و خواهان رفع گرفتاری از سوی او می‌باشند. جالب آنکه این دسته افراد در عین تضرع به درگاه الهی و اعتقاد به اینکه خداوند یگانه مرجع حل مشکلات است، پس از برطرف شدن ناملایمات، حضرت حق را فراموش کرده، از یاد او غفلت می‌نمایند. خداوند در وصف این افراد می‌فرماید: “و اذا مس الناس ضر دعوا ربهم منیبین الیه ثم اذا اذاقهم منه رحمه اذا فریق منهم بربهم یشرکون؛ هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد خداوند را به وسیله دعا می‌خوانند و با تضرع به درگاه خداوند روی می‌آورند و هنگامی (که) خداوند به آنها رحمت خودش را بچشاند (به مجرد اینکه از سختی نجات پیدا کردند) گروهی از آنها به خدای خود مشرک می‌شوند و شروع به طغیان و سرکشی می‌کنند، تا آنجا که دیگر نه خدا را و نه هیچ کس دیگر را به جا نمی‌آورند” (روم/۳۳.)
خداوند حکیم یکی از علل ابتلاء بندگان به بیماری “غفلت” را، گرفتار‌آمدن در غفلت و کفران نسبت به نعمتی می‌داند که به آنها عطا شده است: “ و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما کشفنا عنه ضره مر کان لم یدعنا الی ضر مسه کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون؛ و هر زمان که آدمی به رنج و زیان می‌افتد، همان لحظه به هر حالتی که باشد، نشسته باشد یا خوابیده و یا ایستاده، فورا ما را به دعا می‌خواند، اما هنگامی که رنج و ناراحتی او را برطرف کردیم چنان (به حال غفلت و غرور) باز می‌گردد که گویی هرگز ما را برای دفع ضرر و رنج خود نخوانده است وهمین کفران و غفلت است که اعمال زشت تبهکاران را در نظرشان زیبا نموده است”(یونس/۱۲.)
از آنجا که معرفت این افراد از خداوند و ابعاد رحمت واسعه وی، معرفتی سطحی و در حد برطرف شدن نیازها و حوایج دنیوی و مادی است، لذا پس از مرتفع شدن مصائب و گرفتاریها، مبتلا به نسیان و غفلت از نعمات الهی می‌گردند. این غفلت از منشا و سرچشمه نعمات و مواهب، زمینه بسیار مساعدی را برای کفران نعمت و ناسپاسی از عطایا و بخشش‌های الهی فراهم می‌آورد. کفران و ناشکری همانا، غفلت از خداوند متعال و به تبع آن ارتکاب گناهان و تعدی به حدود الهی است. امیرالمومنین (ع) در تبیین کفران نعمت می‌فرمایند: “کسی که با نعمت خدا گناه می‌کند، کفران نعمت و ناسپاسی می‌کند”( مستدرک‌الوسائل، ج۱۱، ص۳۵۳.) آن حضرت در روایت دیگری، ضمن تاکید بر اهمیت شاکر بودن و تحسین آن و مذمت شدید ناسپاسی، به بیان شکر و ناشکری عملی پرداخته، می‌فرمایند: “محبوب‌ترین مردم نزد خداوند، بندگان شاکری هستند که با استفاده درست و خداپسندانه از نعمتهای خدا، شکر آن را به جا می‌آورند، و مبغوض‌ترین مردم نزد خدا، مردمی هستند که با استفاده نامشروع از نعمتهای خدا، کفران نعمت و ناسپاسی می‌کنند”(همان.)
یکی از ویژگی‌های بارز افراد فوق الذکر، همانا یاس از رحمت الهی در صورت ارتکاب گناهان است. این افراد خصوصا بعد از مبتلا شدن به معاصی از رحمت الهی مایوس شده، هیچ امیدی به بخشش از سوی خداوند ندارند. خدای سبحان در وصف این افراد می‌فرماید: “و اذا ادقنا الناس رحمه فرحوا بها و ان تصبهم سیئه بما قدمت ایدیهم اذا هم یقنطون؛ و هنگامی که رحمتی به مردم بچشانیم شاد می‌شوند و هرگاه رنج و بلایی، به سبب اعمالی که انجام داده‌اند، به آنان برسد در آن حالت ناامید می‌شوند”(روم/۳۶.) این درحالی است که اسلام صریحا دستور عدم یاس از مغفرت و رحمت الهی، صادر نموده و یاس را، گناه کبیره می‌داند؛ زیراکه سبب ناامیدی از پروردگار عالم و عدم اعتقاد به قدرت، کرم و رحمت بی‌پایان اوست. صفت یاس، در قرآن مجید از صفات کفار قرار داده شده است.
پس از شرک، هیچ گناهی بزرگتر از ناامیدی و یاس نمی‌باشد، چراکه هر گناهی که از شخص سر می‌زند تا وقتی که مایوس نباشد ممکن است در صدد توبه برآمده و با استغفار آمرزیده شود، ولی شخص مایوس آمرزیده شدنی نیست، زیرا امیدی به آمرزش و مغفرت خدا ندارد تا توبه نماید. خداوند در قرآن می‌فرماید: “به بندگانم که بر نفس خود اسراف کرده‌اند بگو: هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید، البته خدا همه بندگان گنهکار را (زمانی که توبه کنند) خواهد بخشید که او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است و به درگاه خدای خود به توبه و انابه باز گردید و تسلیم امر او شوید، پیش از آن که عذاب خدا فرا رسد و در آن زمان هیچ نصرت و نجاتی نیابید و از بهترین دستور، از کتابی که از جانب خدا بر شما نازل شده است پیروی کنید، پیش از آنکه عذاب قهر حق، به کیفر، ناگهان بر شما فرو آید و شما (از فرط جهل و غفلت) آگاه نباشید”(زمر/۵۹-۵۳.)
مهدی امینیان
منبع : روزنامه رسالت