پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
چاقو در آب
فیلم با نمایش اتومبیل در حال حرکتی که زوج جوان و موقری در آن هستند، آغاز میشود. آندری(لئون نیمچک) و کریستینا(یولانتا اومکا)، از پشت شیشهی اتومبیل که انعکاس شاخ و برگ درختان بر آن سایه انداخته، دیده میشوند. کمی جلوتر، جوان کم سن و سالی در میان جاده ایستاده و به امید اینکه بتواند سوار اتومبیل شود و خود را تا مسیری برساند، درست در مسیر حرکت اتومبیل ایستاده و تکان نمیخورد."چه برای سینماگران و چه برای دوستداران و تماشاگران جدی سینما، خواندن فیلمنامههای آثار کلاسیک سینمای جهان، دو خاصیت لذت و آموزش را توامان دارد. به خصوص در سینمای ما که مدام صحبت از (مشکل فیلمنامه) است."
● از پشت جلد کتاب
چاقو در آب، دهمین کتاب از مجموعه صد سال سینما، صد فیلمنامه است و فیلمنامه یکی از مشهورترین ساختههای رومن پولانسکی، فیلمساز نامدار لهستانی را شامل میشود.
رومن پولانسکی، زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است؛ او که متولد ۱۹۳۳ در پاریس است، در سه سالگی به همراه پدر و مادرش به سرزمین اجدادیاش، لهستان باز میگردد و در شهر کراکو ساکن میشود.
هفت سال بیشتر ندارد که محلهی یهودینشین آنها توسط آلمانها اشغال میشود و نازیها پدر و مادرش را دستگیر و روانهی بازداشتگاههای مرگ میکنند. پدر قبل از دستگیری، او را در شکاف یک دیوار پنهان میکند و بدینگونه است که پولانسکی از دید ماموران نازی مخفی میماند و فرصت دوبارهای برای زیستن مییابد. مادرش در اردوگاههای مرگ، میمیرد و پدرش بعد از اتمام جنگ و خلاصی از بازداشت، همسر دیگری اختیار میکند.
پولانسکی، زندگی و فیلمسازی در شهرها و کشورهای مختلفی را تجربه میکند.
در تابستان ۱۹۶۹، همسرش شارون تیت که هشتماهه حامله است، در خانهاش به طرز فجیعی توسط گروه مانسن کشته میشود و این اتفاق ناگوار مدتی در روند فیلمسازی پولانسکی خلل ایجاد میکند.
این فیلم ساز لهستانی کار خود را از سیزدهسالگی و به عنوان بازیگر تئاتر آغاز کرده و بعد از ساخت چند فیلمکوتاه و بسیار موفق از جمله دو مرد و یک گنجه، به ساخت فیلم بلند روی آورده که اولین آنها همین چاقو در آب است.
چاقو در آب بیشتر از آنکه آکسیون محور باشد، با دیدی روانکاوانه و پرسشگر به روابط فرو پاشیدهی انسانها و به خصوص زوجها میپردازد.
فیلم با نمایش اتومبیل در حال حرکتی که زوج جوان و موقری در آن هستند، آغاز میشود. آندری(لئون نیمچک) و کریستینا(یولانتا اومکا)، از پشت شیشهی اتومبیل که انعکاس شاخ و برگ درختان بر آن سایه انداخته، دیده میشوند. کمی جلوتر، جوان کم سن و سالی در میان جاده ایستاده و به امید اینکه بتواند سوار اتومبیل شود و خود را تا مسیری برساند، درست در مسیر حرکت اتومبیل ایستاده و تکان نمیخورد.
آندری، قصد سوار کردن جوان را ندارد؛ به همینخاطر با سرعت به او نزدیک میشود، اما جوان از جایش تکان نمیخورد. آندری به هر زحمتی که هست اتومبیل را متوقف میکند و خشمگین پیاده میشود، اما با دیدن ظاهر و لباسهای نهچندان مناسب جوان، گویی تغییر عقیده میدهد و او را سوار بر اتومبیل میکند.
آندری و کریستینا، به سمت اسکله در حرکتند تا در این روز گرم تابستانی با قایق شخصیشان به قایقسواری در دریاچه بپردازند.
اتمسفر فیلم، از ابتدا سرد و بیروح است و گویی تاکیدی است بر بیاعتنایی کریستینا به آندری و روابط نهچندان گرم زوج جوان.
آندری، گویی برای اینکه حس برتری و برگزیدگی خود را به رخ کریستینا بکشد و جایگاهی در نزد او بیابد، جوان مفلس را به قایق دعوت میکند؛ البته همانطور که گفتم، در واقع نه برای قایقسواری که برای ارضای حسسلطهجویی و برگزیدگیاش.
جوان میپذیرد و از اینپس داستان در مدت یک شبانهروز، در این قایق اتفاق میافتد و به پایان میرسد.
سر تا سر فیلم، به شکلی موشکافانه به تقابل حس سلطهجویی و در مقابل واکنشهای جوان در مقابل تحقیرهایی که آندری بر او روا میدارد، میپردازد.
در بحرانیترین تقابل بین آندری و جوان(زیگمونت مالانوویچ) [که در سر تا سر فیلم نامی ندارد]،آندری چاقوی جوان را در آب میاندازد و باعث درگیری فیزیکی بین خود و جوان میشود.در یک کشمکش،جوان به آب میافتد و در حالی که قبلن گفته که شنا بلد نیست،به زعم زوج جوان غرق میشود؛اما در واقع جوان خود را به یک راهنمای شناور ششگوشه رسانده، و در گوشهای از آن مخفی شده است. آندری و کریستینا تمام دریاچه را میگردند اما اثری از جوان نمییابند.
سر آخر نا امید به قایق برمیگردند و بین آنها درگیری لفظی رخ میدهد و آندری که گمان میکند جوان را به کشتن داده به آب میپرد و تا ساحل شنا میکند. جوان که از دور شاهد اینماجرا است به قایق برمیگردد و در عرشه با کریستینا همسخن میشود و در مییابد که کریستینا او را به خوبی میشناسد و حس ترحم نسبت به او دارد. کریستینا در حالتی از سرخوردگی خود را در اختیار جوان قرار میدهد (شاید برای اینکه غرور از دسترفتهی جوان را بیش از این جریحهدار نکرده باشد)، و سپس هر دو به ساحل باز میگردند و جوان قبل از اینکه سر وکلهی آندری پیدا شود، از قایق خارج میشود و خود را از زندگی زوج جوان بیرون میکشد.
کریستینا همه ماجرا را برای آندری تعریف میکند و در حالی که او خیانت کریستینا را باور نمیکند و آنرا شوخی میپندارد، رابطهی سرد زوج بیآنکه فرو پاشیده شود، چون سابق از سر گرفته میشود و فیلم (و فیلمنامه) با صحنهی دیگری از اتومبیل در جاده به پایان میرسد.
تنفر(۱۹۶۵)، بنبست(۱۹۶۶)، رقصخونآشامها(۱۹۶۷) و مرگ و دوشیزه(۱۹۹۳) از دیگر فیلمهای رومن پولانسکی در مقام کارگردان است.
مجید مصطفوی
منبع : دو هفته نامه الکترونیک شرقیان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران رژیم صهیونیستی آمریکا روز معلم رهبر انقلاب معلمان بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس خلیج فارس دولت دولت سیزدهم
تهران زلزله آتش سوزی شهرداری تهران پلیس آموزش و پرورش قوه قضاییه سیل بارش باران فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت خودرو بازار خودرو خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم قیمت
فیلم سینمایی مسعود اسکویی تلویزیون رضا عطاران سریال سینمای ایران سینما رسانه ملی دفاع مقدس فیلم
دانشگاه علوم پزشکی انتخاب رشته مکزیک
فلسطین غزه جنگ غزه اسرائیل حماس روسیه چین نوار غزه ترکیه عربستان یمن اوکراین
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی همراه اول دبی اینستاگرام اپل گوگل تبلیغات وزیر ارتباطات ناسا
خواب فشار خون کاهش وزن دیابت بیماری قلبی ویتامین کبد چرب قهوه