جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مدلول تصوری و تصدیقی در تفسیر قرآن


تفاسیر قبلی چه تفاوتی با تفسیرهای متاخران دارد؟ به نظر می رسد سیر تاریخی تفسیر از مرحله «معنای لفظ» شروع شده و به سمت «مراد گوینده» رفته است. متاخران چندان به الفاظ قرآن كاری ندارند و به دنبال مراد خدا هستند. می خواهند ببینند خدا با این الفاظ چه حقیقتی را خواسته بگوید. این ناشی از تفاوتی است كه بین «مدلول تصوری» و «مدلول تصدیقی» وجود دارد و در علم اصول فقه سخن از آن مفصل رفته است. مفسران پیشین سعی داشته اند مدالیل سخن خدا را دریابند، ولی متاخران در صددند به فهم مراد خدا از سخنش برسند. احتمالا تفسیر به معنای قدیمی اش كه به شرح مدالیل كلام الله می پرداخت، امروزه جزو مبادی تفسیر به معنای متاخرش محسوب می شود. به این دلیل تفسیر كشاف زمخشری مثلا می تواند یكی از مبادی تفسیر در معنای متاخر به حساب آید. یعنی می توان آن را به عنوان یكی از مبادی تفسیری همچون المیزان به شمار آورد.
ولی باید دید كدامیك از این دو معنا با تعریف دقیق «تفسیر» همخوان است. مفسران تعاریف مشابهی از تفسیر ارائه كرده اند:
فخر رازی تفسیر را این گونه تعریف كرده است: «هو ما یبحث فیه عن مراد الله تعالی من قرآنه المجید». (= در تفسیر از مراد خدا از قرآن مجیدش بحث می شود)
تفتازانی گفته است: «هو العلم الباحث عن احوال الفاظ كلام الله من حیث الدلاله علی مراد الله تعالی». (تفسیر علمی است كه از احوال الفاظ قرآن از حیث دلالت این الفاظ بر مراد خدا بحث می كند)
طبرسی نیز تفسیر را با این عبارت معنا كرده است: «التفسیر كشف المراد عن اللفظ المشكل».
چنان كه از این نقل قول ها پیداست در تعریف «تفسیر» تاكید بر مفهوم «كشف مراد گوینده» است. بنابراین حقیقت چیزی به نام تفسیر، كشف مراد گوینده است و در مقام تحلیل دقیق، مفهومش با مدلول الفاظی كه گوینده به كار می برد، متفاوت است. این تفاوت چنان كه گذشت در علم اصول با عنوان تفاوت بین «مدلول تصوری» و «مدلول تصدیقی» مورد بحث قرار می گیرد.
مدلول تصوری یك لفظ همان چیزی است كه در هنگام شنیدن آن لفظ به ذهن خطور می كند و هیچ ارتباطی با اراده گوینده اش ندارد. چه گوینده آن معنا را اراده بكند و چه نكند، شنونده با شنیدن یك لفظ به معنای موضوع له آن لفظ منتقل می شود. به چنین دلالتی كه فقط وابسته به شنیدن لفظ و انس ذهنی شنونده به ارتباط بین آن و معنای موضوع له اش است، دلالت تصوری می گویند. دلالت تصوری در واقع تابع وضع لفظ است. آخوند خراسانی به این نكته اشاره كرده است: «الفاظ به ازای معنای شان من حیث هی وضع شده اند، نه از این حیث كه مراد گوینده شان باشند؛ چرا كه اراده معنا از مقومات استعمال لفظ است نه از قیود مستعمل فیه {معنا}».۱ مطابق نظر آخوند این كه معنای یك لفظ مراد گوینده اش باشد، چیزی نیست كه به خود معنای لفظ ربط داشته باشد. بلكه از مقومات استعمال حقیقی هر لفظی است و استعمال حقیقی یك لفظ اگرچه منوط به اراده گوینده (مستعمل) است چیزی خارج از معنای آن لفظ است.
اما دلالت تصدیقی به معنی دلالت بر این است كه استعمال لفظ از جانب گوینده از روی جد و آگاهی بوده و معنای لفظ، مراد گوینده واقع شده است. بدیهی است كه این نوع از دلالت تابع اراده گوینده است و برای تحقیق آن، احراز اراده گوینده شرط است. گویا منظور شیخ الرئیس و خواجه نصیر هم از این كه به نحو مطلق گفته اند: «الدلاله تتبع الاراده»۲ {= دلالت تابع اراده است} ـ چنان كه اخوند گفته ایشان را تفسیر كرده است ـ همین نوع از دلالت است نه نوع تصوری اش.
حال كه مراد از تفسیر روشن شد، بهتر است بپرسیم چرا در خصوص كتاب مبینی مانند قرآن ضرورت تفسیر اصولا مطرح می شود. مگر الفاظ قرآن با مراد گوینده اش مطابقت ندارد؟ درست است كه در مقام تحلیل، مدلول تصوری چیزی جدا از مدلول تصدیقی است، ولی آیا در مقام واقع و در همین قرآنی كه پیش روی ماست، این دو مدلول را می توان از هم جدا دانست؟ به عبارت دیگر مگر ظاهر قرآن با مراد خدا مطابق در نیامده است؟ این سوال بسیار مهمی است. طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان در بیان علت نیاز به تفسیر گفته است:
«اگر ظاهر قرآن مطابق معنایش باشد، هر كسی كه از زبان عربی و اعراب سر دربیاورد، فحوایش را در می یابد و مراد خدا را به یقین می فهمد. این در آن حالت است كه لفظ مجمل نباشد تا نیازی به بیان داشته باشد و در مورد آن احتمال دو یا چند معنا نرود.»۳طبرسی از مدلول تصوری تعبیر به «ظاهر القرآن» و از مدلول تصدیقی به «مراد الله» تعبیر كرده است. طبیعی است كه چون مدلول تصوری به خود لفظ مربوط است. در كلام طبرسی به خود «قرآن» اضافه شده ولی مدلول تصدیقی چون تابع اراده گوینده است، به «الله» مضاف گردیده است. پس معلوم می شود در همه جای قرآن نمی توان مدلول تصوری را مطابق با مدلول تصدیقی دانست. لذا چنان كه خود طبرسی هم گفته است، این چنین نیست كه هر كسی زبان عربی و اعراب را بداند بتواند به مراد خدا از قرآن آگاه شود. این یعنی ضرورت تفسیر كتاب الله برای كشف مراد الله. بنابراین ما در مورد قرآن با دو سطح معنایی روبه رو هستیم:
۱. مدلول تصوری آیات قرآن كه تابع چیزی جز وضع مواد و هیات الفاظ نیست. برای دریافت این مدلول باید مخاطب قرآن با علوم قرائات و صرف و نحو و اعراب و لغت آشنایی داشته باشد. چون ابتدا باید مشخص شود كه یك آیه را چگونه قرائت كرده اند و قرائت مشهورش چه بوده است. سپس معنای موضوع له لغات موجود در آن آیه مشخص شود و در انتها با توجه به اعراب كلمات (یعنی هیات) آن آیه، معنای كل آیه مشخص گردد. در اكثر تفاسیر قدیمی و امروزی این عملیات به نحو تفصیلی به كار گرفته شده است.
۲. مدلول تصدیقی آیات قرآن كه تابع اراده خداست. در این مرحله ـ كه گفتیم معنای واقعی تفسیر كتاب الله كشف همین مدلول است ـ ما با این مساله مهم درگیریم كه «خدا چه می خواهد بگوید؟» و منظورش از فروفرستادن این كتاب چه بوده است. اینجاست كه مفسر ناچار است سطح مطالعه اش را از تك تك جملات فراتر بگیرد و به «واحد(های) كلام» بپردازد. خدا نظیر سایر متكلمان، سخنش را در واحدهای كلامش گفته است و معنای مرادش را در این واحدها گنجانده است. بی تردید واحد كلام همیشه و لزوما «جمله» نیست. چرا؟ چون معیار وحدت یك كلام (كلامی كه مدلول تصدیقی داشته باشد)، لزوما معیاری نحوی نیست. آنچه وحدتش معیار نحوی دارد، مدلول تصوری كلام است. طبق تعریف، چیزی می تواند واحد كلام باشد كه دست كم، یك مدلول تصدیقی داشته باشد؛ ولی دلالت تصدیقی تابع اراده متكلم است. پس: واحد كلام تابع اراده متكلم است. یعنی معیار وحدت پاره ایی كلام، اراده متكلم است.
بنابراین می توان پذیرفت كه مدلول تصدیقی قرآن همیشه با مدلول تصوری آن مطابق نیست. برای كشف مراد خدا، باید مجموعه ای، از مدالیل تصوری قرآن را گردهم آورد و با هم مقایسه كرد. تا چه بشود؟ تا آن اراده پنهان خدا از این مجموعه آیات روی بنماید. در مورد قرآن یك معیار دم دست كه خودش كاشفیت از وحدت اراده خدا دارد، «وحدت نزول» دسته ای از آیات است. گاه این دسته از آیات، یك «سوره» را تشكیل می داده و گاه كمتر از یك سوره بوده است. ولی به هر حال نزول آیات به معنای سخن گفتن جدی خدا بودن و هر دسته از آیات كه نازل می شده، لابد و لااقل یك مدلول تصدیقی داشته است و از همین رو یافتن یك مدلول تصدیقی واحد و جامع در سوره هایی نظیر سوره بقره كه بتدریج نازل شده اند، دشوار و گاه ناممكن است. صاحب تفسیر المیزان درباره سوره بقره گفته است:
«از آنجایی كه این سوره بتدریج و به طور متفرق نازل شده است، نمی توان در آن، غرض واحدی كه مورد نظر همه آیاتش باشد، یافت.»۴خدا كلمه سوره را چند جا در سخنش آورده است.گفته است فاتوا بسوره مثله (یونس: ۳۸) و فاتوا بعشر سور مثله مفتریات (هود: ۱۳) و اذا انزلت سوره (توبه: ۸۶) و سوره انزلناها و فرضناها (نور: ۱). از این آیات می فهمیم هر یك از این سوره ها پاره ای از سخن خدایند كه برای خود جداگانه وحدتی دارند؛ نوعی از وحدت كه نه در میان اجزای یك سوره هست و نه میان سوره ها. همچنین هر سوره غرضی خاص و معنای مخصوصی (یعنی یك مدلول تصدیقی خاص) را ایفا می كند؛ غرضی را كه تا سوره تمام نشود، آن غرض نیز تمام نمی شود. علامه طباطبایی معتقد است كه «جمله بسم الله در هر یك از سوره ها راجع به آن معنای واحدی است كه در آن سوره دنبال می شود.»۵
رابطه واقعی بین مدلول تصوری و تصدیقی چیست؟ مفسر برای فهم و كشف مراد خدا غیر از چیزهایی كه برای تمامیت مدلول تصوری نیاز است، به مواردی دیگر نیز نیازمند است. مدلول تصدیقی اگر چه پایه ای در مدلول تصوری دارد، ولی بیشتر از آن كه تابع مدلول تصوری باشد، تابع اراده گوینده است. این نكته بسی قابل دقت است. در واقع مدلول تصوری هسته یا پایه مدلول تصدیقی است. اما همه آن نیست. چه بسا اراده گوینده گسترده تر از مدلول تصوری لفظ باشد؛ در این مواقع گوینده برای دلالت بر این مدلول تصدیقی، قرائنی مقالیه فراهم می بیند یا خودش اصطلاحا محفوف به قرائنی حالیه است و شنونده به معنای مراد پی می برد. بنابراین محدود نماندن در دایره الفاظ آیات و توجه به قرینه های حالیه یا مقالیه،حداقلی ترین نكته روش شناسانه رویكرد جدید در كشف مراد خداست. حال اگر دقت كنیم، می بینیم تفاسیر متاخر كه به دنبال مدلول (های) تصدیقی قرآنند، روش عمده شان بررسی قرینه های حالیه یا مقالیه واحدهای كلام خداست.
تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن نوشته علامه محمد حسین طباطبایی به عنوان تفسیری كه مدعی است از روش تفسیر قرآن به قرآن بهره برده است، آغازنده و نماینده بارز توجه مفسر به «قرائن مقالیه» است و تفسیر بیان المعانی علی حسب ترتیب النزول نوشته سید عبد القادر ملاحویش آل غازی عانی آغازنده و نماینده توجه مفسر به «قرائن حالیه» است. تفسیر اخیر مدعی است اولین تفسیری است كه قرآن را بر حسب ترتیب نزول آیات (ترتیب مصحف علی علیه السلام) و با روش تاریخ گذاری آیات قرآن تفسیر كرده است.۶
گفتیم كه مطابق عقیده طبرسی ضرورت تفسیر كتاب قرآن در این امر نهفته است كه ظاهر (= مدلول تصوری) قرآن همواره و همه جا با مراد (= مدلول تصدیقی) خدا مطابقت ندارد. لذا برای نیل به مراد خدا باید عملیاتی تفسیر گرانه انجام داد كه كشف از مراد خدا بكند. این را هم گفتیم كه تعریف دقیق تفسیر هم همین است.
اما سوال این است كه چرا مدلول تصوری قرآن همواره مطابق با مدلول تصدیقی نیست؟ در نقل قولی كه از طبرسی آوردیم، علت این عدم مطابقت دو عامل لفظی دانسته شده است: ۱) اجمال مدلول تصوری لفظ و ۲) تعدد مدلول تصوری (دلالت همزمان لفظ بر چند معنا).
در مواردی كه با اجمال لفظ روبه رو هستیم، باید به دنبال تفسیر برویم؛ چرا كه می دانیم مراد خدا یك معنای تفصیلی است. مثلا برای كشف مراد خدا از اقیموا الصلاه باید به بیان تفسیرگر پیامبر (ص) مراجعه كنیم تا بفهمیم مراد از «صلاه» چیست. همچنین در مواردی كه با تعدد مدلول تصوری مواجهیم، باید به طریقی،كشف كنیم كدامیك از این مدالیل، مراد تصدیقی خداست.
عواملی از این دست باعث شده كه ما برای كشف مراد خدا نیازمند به تفسیر شویم.
پانوشت ها:
۱. آخوند خراسانی، كفایه الاصول، قم، موسسه النشر الاسلامی، ص ۳۱.
۲. نگاه كنید به: الشفاء، قسم المنطق المقاله الاولی من الفن الاول، الفصل الثامن، ص ۴۲؛ شرح الانتشارات للمحقق الطوسی، ج ۱، ص ۳۲ ۳. الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج ۱، ص ۴۰.
۴. ترجمه التفسیر المیزان، ج ۱، ص ۶۹.
۵. همان، ص ۲۷.
۶. دكتر جعفر نكونام، درآمدی بر تاریخ گذاری قرآن، تهران، هستی نما، ۱۳۸۰، ص ۲۵.


مرتضی كربلایی لو
منبع : بنياد انديشه اسلامي