چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


ناکارآمدی اتحادیه ها


ناکارآمدی اتحادیه ها
اتحادیه های منطقه ای و حتی بین المللی در میان كشورهای رشدیابنده، عموماً بی خاصیت و ناكارآمدند و تنها به عنوان محل و فرصتی برای رایزنی های دو یا چندجانبه می توانند مورد استفاده قرار گیرند. در مقایسه با اتحادیه های غربی مانند پیمان NAFTA مركب از ایالات متحده آمریكا، مكزیك و كانادا، یا اتحادیه اروپا و حتی اوپك به عنوان یگانه اتحادیه نسبتاً كارآمد جهان سومی اتحادیه هایی مانند اكو، سارك (جنوب شرقی آسیا) و از جمله اجلاس جدیداً تاسیس شده موسوم به «شانگهای» اثربخشی چندانی ندارند. اگر به فهرست این اتحادیه های ناكارآمد گروه D۸ را نیز بیفزاییم، آنگاه _ چنانكه گفته شد _ در كشورهای رشدیابنده سازمانی به جز اوپك كه سودی به كشوری برساند، نخواهیم یافت. از جمله مهمترین دلایل این ناكارآمدی آن است كه سیاستمداران كشورهای در حال توسعه، معمولاً تحت تاثیر علایق صرفاً سیاسی و تبلیغاتی، از همان ابتدا در راه تشكیل اتحادیه های منطقه ای یا بین المللی، هم اندازه و هم ژرفای آن را چنان بزرگ در نظر می گیرند كه عملاً این اتحادیه ها چیزی جز «جامعه ملل» را بازتاب نمی دهند. اینگونه اتحادیه ها، به جای آنكه در ابتدا یا موضوعی بسیار محدود و متمركز _ مانند نفت در اوپك، كمونیسم ستیزی در فائو، زغال و فولاد در اتحادیه اروپایی سال ۱۹۵۶ _ را هدف مشترك قرار دهند یا حوزه جغرافیایی بسیار محدود _ مانند «پیمان نفتا» - و یا هر دو، در عمل هم حوزه جغرافیایی را بسیار گسترده می گیرند و هم موضوع همكاری را.
در نتیجه، سازمانی مانند اكو از گروه كشورهایی تشكیل شده كه نه انسجام سیاسی دارند، نه اقتصادی و نه اساساً علاقه ای به همكاری های مشترك. این كشورها، حتی در اتحادیه های نسبتاً همگن تری مانند «شورای همكاری خلیج فارس» همگی از دام اختلافات ارضی و دعاوی مربوط به آن نیز نتوانسته اند رهایی یابند؛ اما از همان ابتدا بر آنند تا در همه حوزه های پولی، گمركی، بازرگانی، سیاسی و... به تفاهم برسند و طبیعی است كه حتی با گذشت نیم قرن در مورد اتحادیه هایی مانند اكو كه پیشتر به نام RCD بین ایران و تركیه و پاكستان خوانده می شد، هنوز به جایی نرسیده اند. علاوه بر حوزه های بسیار محدود با اعضای بسیار محدود، شكل گیری سودمند و كارآمد هرگونه اتحادیه منطقه ای یا بین المللی در بین كشورهای در حال رشد منوط به برقراری حداقلی از همگنی و همگونی در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و از همه مهمتر فرهنگی در كشورهای عضو آن است.
نهادی همچون اتحادیه اروپا نسبتاً موفق است زیرا اولاً بر ویرانه های سه قرن و حتی بیشتر كشمكش های خونین بین اعضای آن ساخته شده، ثانیاً در ابتدا تنها بین شش كشور با حداكثر همسانی در زیرساخت ها شكل گرفته و ثالثاً فقط دو كالای زغال سنگ و فولاد را هدف قرار داده است. با وجود گذشت ۵۰ سال از شكل گیری اتحادیه اروپا، این اتحادیه از افزایش نسبتاً سریع شمار اعضای خود ظرف ۲۰ سال گذشته در زحمت افتاده است و از این رو برای پذیرش كشوری مانند تركیه به عضویت خود كه در ۱۰ سال گذشته تقریباً همه ساختارهای حقوقی و اداری و اقتصادی خود را برای رسیدن به حداقل های لازمه اتحادیه اروپا تغییر داده، همچنان در تردید است و پیش شرط های كمابیش نشدنی تعیین می كند.
برای جمهوری اسلامی ایران، صرف عضویت یا دعوت به نهادهایی كه صرفاً معرف عدد و كمیت مانند دربر گرفتن نیمی از جمعیت یا مساحت جهان هستند، سودی ندارد. به ویژه سرگذشت پرونده هسته ای ایران از ابتدا تاكنون نشان می دهد كه ما بیش و پیش از عضویت در این اتحادیه یا آن سازمان بازتاب دهنده كمیت صرف، نیازمند یافتن شریك یا شركای استراتژیكی هستیم كه بتوانیم در روزهای بحرانی بر روی همراهی و همكاری استراتژیك و باثبات آنها حساب كنیم. در همین اتحادیه موسوم به «شانگهای»، سرازیر شدن سالانه میلیاردها دلار منابع ارزی ایران به قدرت های اصلی عضو این اتحادیه مانع نشده است كه این كشورها در آژانس بین المللی انرژی هسته ای به سود ایران رای بدهند، از گزارش پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد جلوگیری كنند و در آن شورا نیز از امضای بیانیه ها و هشدارهای تهدیدآمیز به تهران خودداری ورزند. ما به شریك قدرتمند و استراتژیك ولو آنكه یك كشور و تنها در یك موضوع باشد، بسی بیشتر نیاز داریم تا عضویت در نهادهای رنگارنگی كه در بهترین حالت باشگاه هایی برای گفت وگو - كه البته این نیز لازمه است- هستند.
سعید لیلاز
منبع : روزنامه شرق