پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

اجتناب از تفسیر به رأی


اجتناب از تفسیر به رأی
یکی از آفات بی ‏دقّتی و بی‏ احتیاطی در تفسیر ، گرفتار شدن به «تفسیر به رأی» است که بسیار خطرناک است.
در هر کاری و هر علمی که انسان وارد می ‏شود ، چراغ به دست بودن شرط احتیاط است چرا که هرقدر احتیاط کند ، کمتر اشتباه می‏کند. مخصوصا در کارهای مهم ؛ بالاخص در تفسیر کلام خدا.
عظمت و اهمیت کلام خالق یکتا می‏ طلبد که در تفسیر آن کمال دقّت و بررسی اعمال شود. چرا که اگر کلام ، کلام فردی از افراد بشر بود ، کار مفسّر خیلی آسان بود. اما وقتی سخن از کلام خدا به میان می ‏آید ، باید احتیاط بیشتری به خرج داد تا از عهده این کار خطیر برآمد. لذا در این مورد علما دو گروهند :
گروهی می ‏گویند نباید کلام خدا را تفسیر کرد چون تفسیر کردن ؛ روایت کردن از خداست.
گروهی هم معتقدند که تمام قرآن باید معنا و تفسیر شود.
● کسانی که ترس از تفسیر داشتند :
از جمله سعید بن جُبیر که وقتی از او درباره تفسیر سؤال می ‏شود ، می ‏گوید : «انّا لا نقول فی القرآن شیئا» ، «ما در مورد قرآن نمی ‏توانیم چیزی بگوییم»
و همچنین شعبی می‏ گوید : «واللّه ما من آیةٍ الاّ قد سألت عنها و لکنّها الرّوایة عن اللّه» ، «به خدا قسم آیه ‏ای نیست مگر این که از آن سؤال خواهد شد. و لکن تفسیر ؛ همان روایت کردن از خداست.»
و همچنین جندب بن عبداللّه و نافع و عروة و عبیدة السلمانی و اصمعی که به خاطر تقوا و ورع از تفسیر دوری می‏ جسته ‏اند. (۱)
ولی بسیاری از علمای گذشته معتقدند که اخبار و احادیثی که در ترس از تفسیر وارد شده ، حمل بر «تفسیر به رأی» است. گرچه در رأی خود مُصیب باشد ؛ چون از روی علم مصیب نشده است. چنانکه در حدیث آمده :
«من فسَّرَ القرآنَ برأیه إن أصاب، لم یوجر و إن أخطأ، فهو أبعدُ من السّماء..»
«کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند ، اگر (تصادفا) مطابق واقع شود ، اجر نخواهد داشت و اگر خطا کند ، آن چنان سقوط می ‏کند که او بدور از آسمان است ... .» (۲)
اما گروه زیادی قائل به لزوم تفسیر بوده و معتقدند که کلّ قرآن باید آموخته و معنی آن فهمیده شود و الاّ مفید فایده نخواهد بود و نزول آن معنی پیدا نخواهد کرد و معنی «الرّاسخون» را عطف بر آیه «لا یعلم تأویله الاّ اللّه» کرده ‏اند و «یقولون آمنّا به» را در به جای حال استفاده کرده ‏اند. پس معنی آیه به این صورت می‏ شود : «انّه لا یعلم تأویل القرآن الاّ اللّه و الاّ الراسخون فی العلم» ، «تأویل قرآن را نمی ‏داند مگر خدا و کسانی که راسخ در علم هستند.»
اما این که آیا مقصود از «راسخان در علم» پیشوایان معصوم است یا معنی وسیع‏تری دارد ؟
این مسأله فعلاً چندان برای ما مطرح نیست. (۳)
بسیاری از مفسّرین گفته ‏اند صحیح است که در قرآن آیاتی وجود دارد که چندان قابل تأویل و تفسیر نمی ‏باشد.
ابن عباس می ‏گوید :
«قرآن بر چهار وجه نازل شده : وجه حلال و حرام که همه باید یاد بگیرند ؛ و وجهی که عرب ‏زبان ها می‏ فهمند ؛ و وجهی که تأویل آن را علما می ‏فهمند ؛ و وجهی که غیر از خدا کسی نمی ‏فهمد و هرکس به سلیقه خود تفسیر کند ، دروغ گفته.»
● تفسیر به رأی :
چنان که از موارد استعمال آن استفاده می‏ شود ، به معنی درک عقلانی نیست ، بلکه تفسیر به عقیده و سلیقه شخصی است و یا تفسیر به گمان و پندار و تخمین است.
«راغب» اصفهانی در «المفردات» می‏ گوید : «رأی به معنی عقیده ‏ای است که ظنّ و گمان در آن غلبه دارد.»
هرگاه انسان برای خودش عقیده ‏ای پیدا کند ، می ‏کوشد تا مؤیّدی از قرآن و احادیث پیامبر و اهل‏بیت علیهم‏السلام برای آن بتراشد و آیاتی از قرآن و روایاتی را انتخاب کرده و بدون هیچ قرینه ‏ای برخلاف مفهوم ظاهر آن ، تفسیر می ‏کند. چنین کاری را «تفسیر به رأی» می ‏گویند.
و به نوشته آیة‏اللّه سبحانی :
«به جای شاگردی بر قرآن ، بر آن استادی کند !» (۴)
پس کسانی که در صدد «تفسیر به رأی» هستند ، افراد نادان و جاهل و بی ‏خبر از کتاب خدا و احادیث پیامبر و اهل بیت آن حضرت علیهم‏السلام می ‏باشند. و اغراض و اهداف نادرستی دارند ، چنانکه امیر مؤمنان علی علیه‏السلام در این باره می ‏فرماید :
«گروهی از گمراهان (که خداوند آنان را دشمن می ‏دارد) خود را عالم و دانشمند می ‏خوانند در صورتی که نادان هستند ؛ آنها نادانی را از افراد جاهل فرا گرفته و بر سر راه مردم ، دام هایی فرا نهاده و گفتار باطلی را سرداده و قرآن را بر آراء خویش تطبیق می‏ دهند و حق را مطابق میل خود تفسیر می ‏کنند.» (۵)
یکی از معانی «تفسیر به رأی» این است که مفهوم جمله‏ ای را آنچنان که قواعد ادبی و لغت اقتضاء می ‏کند ، بپذیریم ولی در تطبیق آن بر مصادیق ، مرتکب تحریف شویم. و چیزی که مصداق آن نیست ، بر طبق سلیقه شخصی خود مصداق آن قرار دهیم مانند جریان شهادت «عمّار یاسر» که وقتی در صفّین به دست لشگریان معاویه شهید شد ، به او گفتند : از پیامبر نقل شده که فرموده بود :
«یا عمّار تقتلکَ الفِئَةُ الباغیة» ، «ای عمّار تو را لشگر ستمگر خواهند کشت.»
معاویه که نمی ‏توانست اصل حدیث را انکار کند ، برای تبرئه خویش به سراغ «تفسیر به رأی» رفت و گفت : این سخن حق است که عمّار را جمعیت ستمگر خواهند کشت ولی ما قاتل عمّار نیستیم ، بلکه قاتلش (العیاذ باللّه) علی است که او را به میدان جنگ فرستاده و با این منطق واهی می‏ خواست خود را در برابر چنین دلیل کوبنده تبرئه نماید.
● تفصیل میان چند نظریه :
ممکن است بین دو نوع از اقوال قائل به تفصیل شویم و بگوئیم :
کسانی که می ‏گویند برای هیچ‏کس امکان تفسیر نیست ، منظورشان این است که انسان نمی‏ تواند به حقیقت مراد خدا پی ببرد و این مانع از این نیست انسان به اندازه استعداد خود قرآن را بفهمد.
یا منظورشان این است که انسان به علوم خاصّ مثل قیامت و علم غیب که مخصوص خداست ، نمی ‏تواند دست یابد مثل آیه :
«یَسْأَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْسیها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی..»
اما غیر از این‏ گونه امور مخصوصه مانند معاملات و اجتماع و اخلاق و ... باید مردم آن را بفهمند و همچنین تفسیرش را درک نمایند ؛ حالا از طریق پیامبر و اهل بیت علیهم‏السلام و یا از راه تدبّر و استنباط. پیامبر نیز برای امت خود آنچه را احتیاج به آن دارند ، بیان کرده ، اعم از اصول دین و قواعد آن و تشریعات.
۱) قصّة‏التفسیر : ص ۲۴
۲) کتاب «تفسیر به رأی» ، زیر نظر آیة‏الله مکارم ، ص ۱۷ به نقل از تفسیر عیّاشی
۳) برای اطلاع بیشتر در این مورد به کتاب «منشور جاوید» جلد سوم نوشته استاد آیة‏اللّه سبحانی مراجعه فرمایند.
۴) آیة‏اللّه سبحانی ، منشور جاوید : ج۳، ص ۳۶۳، چ ۱۳۶۸
۵) نهج البلاغه فیض : ج۱، ص ۲۱۴، خطبه ۸۶ ، پاراگراف ۱۰
منبع : سایت مناجات