یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


جهان یادگار است و ما رفتنی


جهان یادگار است و ما رفتنی
دكتر عظیمی در شمار معدود اقتصاددانانی بود كه نه تنها در میان دانشگاهیان و متخصصان و دانشجویان این رشته بلكه در محافل دولتی و نزد كارشناسان رشته های مختلف علوم اجتماعی محترم داشته می شد. او به عنوان انسانی فرهیخته و در میان دوستان و مردم آران و كاشان نیز طرفداران بسیار داشت. به راستی این مرد بزرگ دارای چه خصائل اخلاقی و علمی بود كه قلوب همگان را به سوی خود جلب می كرد. من در این زمینه مایلم به چند نكته از خصایل فردی او و دیدگاه های علمی او اشاره ای داشته باشم. یكی از مهمترین نكاتی كه در برخورد با دكتر عظیمی برجسته بود و همه دوست و دشمن به او اعتراف داشتند، فروتنی و تواضع آقای دكتر عظیمی بود. حسین فروتنی و تواضع را هرگز از دست نداد. اعتدال در رفتار و گفتار و متانت ذاتی یكی از عوامل مهم جذب دوست و دشمن به او بود. كسی را ندیدیم كه از دست و زبان او آزرده شود. او به رغم آنكه منتقد جدی نظم موجود جامعه در حال گذار ایران بود هرگز نقد خود را به تیرهای زهرآگین طنز و تحقیر آغشته نكرد. به همین دلیل همگان با احترام نظرات انتقادی او را می شنیدند و پند می گرفتند. دومین نكته ای كه در خصلت های شخصی حسین برجسته بود مردم دوستی و وطن پرستی او بود. حسین را می توان یكی از مردمی ترین _ بدون اغراق این را می گویم چون ما خیلی تمایل به اغراق داریم در بزرگداشت دوستانمان ولی آنچه كه من اینجا می گویم از صمیم قلب است _ اقتصاددانان كشور دانست چرا كه او طرفدار جدی فقرزدایی، توزیع عادلانه ثروت و درآمد و عدالت اجتماعی بود. او در منطقه محروم پرورش یافت و با رنج و محنت مردم حاشیه كویر از نزدیك آشنا شد. او هرگز این تجربه را فراموش نكرد و عدالت اجتماعی را بخش مهمی از توسعه اقتصادی می دانست. او به نقش سرمایه انسانی در توسعه و عامل فرهنگ و آموزش بها می داد. او طرفدار توسعه انسانی به معنای دقیق كلمه بود. پایان نامه حسین كه در زمینه توزیع درآمد در ایران بود خود گواه این مدعا است. نكته سومی كه به تفكر علمی حسین بازمی گردد تفكر تاریخی او بود. معدود هستند اقتصاددانانی كه معاصراند و به تاریخ علاقه مند هستند و یا از تاریخ چیز زیادی می دانند. او تحولات درازمدت اقتصادی را در سیر تاریخ مورد تجزیه و تحلیل قرار می داد. از این نظر می توان او را همردیف همایون كاتوزیان و دكتر پاكدامن كه سمت استادی برای حسین داشت و همچنین دكتر احمد اشرف دانست. او در كتاب مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران جامعه سنتی را در مقابل جامعه صنعتی یا مدرن قرار داد. ویژگی های این دو جامعه را برجسته كرد. در تحلیل وضعیت ایران او جامعه ایران را جامعه ای در حال گذار ارزیابی می كرد. او تقدم بازسازی فرهنگی و علمی را به توسعه اقتصادی از تجربه دوره رنسانس اروپا به عاریت گرفته بود. او نقش مهم عامل تكنولوژی را در توسعه اقتصادی به خوبی از تجربه صنعتی شدن اروپا دریافته بود، در عین حال او با كاستی های ذاتی اقتصاد بازار و جامعه سرمایه داری از دریچه اعتراضات و تحولات سیاسی و اجتماعی ۳ دهه ۹۰ میلادی آشنا شده بود. او جامعه رفاه بعد از جنگ جهانی دوم را محصول یك فرآیند طولانی در تحول یك نظام سرمایه داری می دید. یكی از ویژگی های دكتر حسین عظیمی مطرح كردن تحولات اندیشه های اقتصادی در بستر تاریخی بود. این مسئله نه تنها اهمیت پداكوژیكی و آموزشی داشت بلكه اهمیت روش شناسی نیز داشت به این معنی كه علم اقتصاد را علم بدون تاریخ و جهانشمول نمی دانست. از این طریق دانشجویان اقتصاد با نظریه آدام اسمیت در سده ۱۸ كه همزمان با پایه گذاری جامعه مدرن در اقتصاد بازار به معنای امروزی است آشنا می شدند. از منظر او با نظریه ماركس در سده ۱۹ كه همزمان با انقلابات سیاسی و تحولات عظیم اجتماعی بود آشنا می شدند. پیدایش اقتصاد كلان را كه همزمان با بحران ادواری جامعه سرمایه داری بود فرا می گرفتند و متوجه می شدند كه اصلاح گر بزرگ نظام سرمایه داری است. او به خوبی آگاه بود كه شرایطی كه جوامع در حال گذار سده ۲۰ برای صنعتی شدن و پیشرفت اقتصادی با آن مواجه بودند به كلی متفاوت از شرایط اقتصادهای پیشرفته است. نظریه اقتصادی متغیر را برای جهان در حال توسعه نظریه توسعه اقتصادی می دانست. او نیك می دانست كه در این جوامع تعامل های سنتی در هم ریخته و تعادل های جدید حاصل نیامده است. به عبارتی دیگر به گفته او این جوامع هنوز در تلاطم التهاب و رنج طبیعی هستند و باید دنیای خود را سراپا دگرگون سازند. او به اثر وجودی سلطه اقتصادی و انفجار انتظارات در جوامع در حال گذار وقوف كامل داشت. او با عامل زمان و محدودیت فرصت برای دستیابی به رشد و توسعه پایدار آگاه بود و بالاخره دستیابی به رقابت كامل را در عصر پیشرفت های فنی و سلطه انحصارات سرابی دست نیافتنی می دانست. او معجزه دست نامرئی بازار را كه كشف بزرگ آدام اسمیت در علم اقتصاد است در كشورهای در حال توسعه نمی پذیرفت. او اقتصاددانی ساختارگرا بود. چهارمین نكته ای كه در نظریه های دكتر عظیمی بارز است و به چشم می خورد و شاید بشود گفت كه زودتر از اقتصاددانان دیگر به این مسئله وقوف داشته و در آثار خودش مكتوب كرده این رگه های اقتصاد نهادگرا و ساختارگرا در تفكر عظیمی است. دكتر عظیمی نه تنها عامل سلطه اقتصادی انفجار و انتظارات و محدودیت زمان و كاستی های اقتصاد بازار را در تحلیل خود وارد می كرد، بلكه آگاهانه به نقش فرهنگ، سنت ها، آموزش و حكومت در توسعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی كشور تاكید می كرد. او می گفت اگر امتیاز پیشرفت اقتصادی به حكومت ها تعلق می گیرد باید حكومت ها سهم خودشان را در عقب ماندگی اقتصادی اذعان كنند. از نظر او اندیشه ها در جامعه در حال گذار اندیشه ها و شیوه های تفكر باورهای فرهنگی، روش های رفتاری، ذخایر علمی و فنی، ابزار و وسایل سرمایه ای و نظام های حكومتی باید تغییر یابد. به نظر او این همه در بطن تحول و دگرگونی جوامع قرار می گیرد. او به دشواری این راه پر پیچ و خم نیز وقوف داشت و می گفت طبیعی است كه چنین تغییر همه جانبه ای الزاماً در مقطع تحول تعادل های اساسی جامعه و نظم اجتماعی كهن را درهم می ریزد و دورانی از سختی ها را پیش می آورد. پنجمین نكته ای كه مایلم اشاره كنم راه حلی است كه عظیمی برای توسعه اقتصادی ایران دارد و این هم در قالب اقتصاد نهادگرایی جدید تا حدود زیادی می گنجد به این معنی كه به اعتقاد او این تغییر بنیادی در تلقی های فرهنگی جامعه است كه محیط اصلی مناسب توسعه اقتصادی را فراهم می كند و تحقق این امر در گرو بازسازی اساسی نظام آموزشی عمومی كشور است. او تحول فرهنگی را شرط لازم توسعه می دید و همچنین سرمایه گذاری در آموزش های فنی و تخصصی و تامین زیرساخت های تحقیقاتی ارتباطی و فیزیكی را برای توسعه اقتصادی كشور مهم می دانست. او اصلاح نظام اداری و اجرایی كشور را ضروری می دید. او اصلاح نظام قضایی را مورد تاكید قرار می داد. در یك كلام عظیمی اقتصاددان اصلاح گرا و دموكراتی بود كه از زاویه تحلیل ساختاری و نهادی به اقتصاد نگاه می كرد. ششمین ویژگی عظیمی این بود كه مخاطبان خودش را نخبگان جامعه فقط قرار نمی داد. حسین مخاطبان عام را مخاطب خود می دانست به همین دلیل زبانی بسیار ساده چه در گفتار و چه در نوشتار به كار می بست. او سخنران قابلی بود. گفتاری شیرین و جذاب داشت هرگز سخنان خود را مزین به مباحث پیچیده و غامض نظری و نقل قول از اینان نمی كرد. مخاطبان او چه در آثار مكتوب و چه در سخنرانی نه تنها كارشناسان فن و دانشگاهیان بلكه عموم مردم بودند. گواه این مدعا تعداد مقالاتی است كه او در روزنامه ها و مجله هایی كه مخاطب عام دارد نوشته در مقایسه با مقالات به اصطلاح علمی كه در دانشگاه ها به چاپ می رسید قطعاً این به این معنی نبود كه او قاصر بوده باشد از بیان علمی مطالب بلكه به دنبال تاثیر گذاری مباحث خودش در میان مخاطبان عظیم تر و وسیع تر بود. شاید بعضی ها بگویند كه حسین اقتصاددانی عوام گرا بود اما اگر حتی این اتهام را بپذیریم نمی شود گفت كه به هیچ وجه حسین اقتصاددانی عوام فریب بود. هرگز او در این نقش ظاهر نشد و صداقت كارشناسی و دانشگاهی خود را از دست نداد چون مخاطبان او زبان او را به خوبی می فهمیدند و سخنانش از دل برمی آمد در جان می نشست. اینها رمز ماندگاری و بزرگواری دكتر عظیمی است و راز محبت بی دریغ صاحبان اندیشه ها و موقعیت های مختلف او است. اگر نبود مردم دوستی حسین، اگر نبود مردم داری حسین و گرمی مصاحبت او و مهر و محبت او هرگز او در اواخر عمر خودش موفق نمی شد كه بیش از ۳۰ موسسه تخصصی را و بیشتر نخبگان فكری این مملكت را به هم اندیشی فرابخواند و همگان با خوشرویی جواب مثبت بدهند و آن سمینار بی همتای چالش های اقتصاد ایران را برگزار كند و بالاخره در پایان باید از جفایی كه به حسین رفت هم سخن بگویم. كار او در سازمان برنامه و بی مهری هایی كه در زمان آقای زنجانی دید، كارشكنی هایی كه برخی از دوستان در دانشگاه تهران برای عضویت علمی حسین در دانشگاه ایجاد كردند، كج خلقی ها و كج مداری هایی كه بعد پذیرش پست معاونت آقای دكتر ستاری فر در موسسه آموزش و برنامه ریزی از اندیشمندانی كه خود را در مرتبه فیلسوف اقتصادی می دانند دید و خم به ابرو نیاورد و حسن خلق خود را از دست نداد. سمیناری كه به قیمت جانش تمام شد و توصیه های او در برنامه چهارم به كار بسته نشد همه اینها جفاهایی است كه بر حسین رفت. به یك معنی حسین عظیمی را می توان هم محصول جامعه در حال گذار ایران دانست و هم قربانی تنگ نظری ها و سیاست بازی های یك جامعه سنتی و عقب مانده. رفتاری كه در مقاطع مختلف با او شد خاطره ای تلخ و آموزنده به جای گذاشت. در پایان عذر می خواهم كه به طول انجامید صحبت من. عرض من این است كه اگر می خواهیم یاد و خاطره حسین گرامی باشد پیشنهاد من این است كه از سال آینده همایشی را به نام دكتر حسین عظیمی هر سال در زمینه مباحث اساسی توسعه اقتصادی در ایران بر پا كنیم. در چنین همایشی می شود به نگاه حسین نسبت به مسائل مختلف توسعه به طور علمی و دقیق پرداخت در عین حال به اندیشمندان حوزه اقتصاد و علوم اجتماعی فرصت داد كه مباحث اساسی توسعه اقتصادی ایران را مطرح كنند. روحش گرامی و یادش گرامی باشد. تشكر می كنم.
زمانی كه او با صدایی نسبتاً تكیده پشت سخن گاه این گونه آغاز می كند: «جهان یادگار است و ما رفتنی/ به گیتی نماند به جز گفتنی.» شاید عده خیلی كمی از حاضران در می یابند چرا عظیمی در شروع سخنان از رفتن صحبت می كند ولی شاید هیچ كس نمی داند كه او اندكی دیگر خواهد رفت و گفته هایش بر جای خواهد ماند. امروز من می خواهم در ابعاد شخصیت اجتماعی عظیمی صحبت كنم. به نظر من هر اندیشمندی دو شخصیت علمی و اجتماعی دارد كه اگرچه این دو به هم مرتبط اند اما الزاماً هم سو نیستند شاید به طور كلی برای اهل علم نظرات علمی یك اندیشمند كفایت كند ولی برای كسانی كه علم را انسانی می نگرند و به ویژه برای مردم عادی شخصیت اجتماعی او نیز بسیار مهم است. در واقع اینان انتظار دارند كه اندیشمندانی كه منادی بهره وری انسان ها هستند در زندگی اجتماعی خود نخستین مجری عقایدشان یا پیرو آرمان های والای انسانی باشند. در وجود عظیمی دو زندگی علمی و اجتماعی درهم تنیده شده است. در نظریه توسعه عظیمی انسان در كانون توجه است. او پس از اینكه توسعه اقتصادی را فرآیندی تاریخی می داند كه طی آن مبانی علمی و فنی جامعه از سنتی به مدرن متحول می شود یك درخت توسعه ای تصویر می كند كه ریشه آن تغییر باورهای علمی، خوراكش آموزش های تخصصی، سرمایه لازم برای فعالیت های توسعه ای، تنه و شاخ و برگش را نظام مناسب اقتصادی و حفظ ثبات نظام و بالاخره در شرایط وجود تمام این عوامل میوه این درخت رفع فقر و محرومیت، استقلال، خوداتكایی و تامین اجتماعی و اقتصادی است.
دكتر بهروز هادی زنوز
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید