شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آینده انسان ها و سلامت


آینده انسان ها و سلامت
در همه ادوار تاریخ، معنویت بخشی از زندگی انسان بوده است و هنوز هم بسیاری از افراد آن را بخش مهمی از زندگی خود قلمداد می کنند. امروزه مردم جهان، بیش از پیش به معنویت و مسائل معنوی گرایش دارند و روانشناسان و روانپزشکان نیز به طور روزافزون درمی یابند که انتقاد از روش های سنتی و ساده، برای درمان اختلالات روانی کافی نیست. انسان به دنیا می آید، مراحل مختلف رشد را طی می کند و سپس از این جهان می رود اما در ذهن این سوال پیش می آید که آیا روند و سیر تکاملی انسان همین است؟
و اصلاً منظور از رشد و تکامل انسان چیست؟ سوالاتی از این قبیل، روزگاری اساس علم روانشناسی را تشکیل می داد ولی متاسفانه به نظر می رسد با پیشرفت روزافزون علم در دنیای فرامدرن امروز، علم روانشناسی به جای کنکاش درباره ماهیت انسان به «علمی» بودن پدیده های مربوط به انسان پرداخته است، در حالی که تجربه نشان داده علم به تنهایی قادر به پاسخگویی به همه سوال های انسان نیست و اصولاً پدیده هایی در جهان وجود دارد که اثبات یا حتی پرداختن به آنها در چارچوب علم نمی گنجد.
رشد معنوی آدمی از زمانی آغاز می شود که کودک به دنبال دلیل می گردد و در مورد پدیده های موجود در اطراف خود سوال می کند؛ «چرا آسمان آبی است؟»، «چرا خورشید نورانی است؟»، «چرا انسان به دنیا می آید؟»، «چرا ما می میریم؟»، «معنای مرگ و زندگی چیست؟». اما انسان در بسیاری از موارد در رسیدن به پاسخ این سوال ها ارضا نشده باقی می ماند. واژه روان درمانگر از کلمات یونانی psyche به معنای روح یا جان زندگی بخش و therapeia به معنای خادم یا ملازم روح گرفته شده است. روان درمانی را رابطه انسانی و حرفه یی بین درمانگر و درمان جو با هدف پیشگیری از پیشرفت بیماری ها و ارتقای سطح سلامت روانی افراد تعریف کرده اند. معنویت بخش مهمی از مشاوره و روان درمانی به شمار می آید زیرا در حقیقت، مشاوره و روان درمانی ریشه های معنوی دارند. می توان گفت روان درمانی معاصر ظرفیت فراوانی برای بررسی و حل مساله معنویت بشر داشته و دارد.
● معنویت چیست
واژه معنویت کلمه یی است که برای بسیاری از مردم اهمیت بسزایی دارد و بسیاری معتقدند معنویت فراتر از کلمات است. در حقیقت، چنین به نظر می رسد که کلمات به تنهایی قادر به تشریح معنویت نیستند و کلام از سخن گفتن درباره معنویت قاصر است. اما نکته مسلم این است که در نظر بسیاری از افراد جامعه معنویت اهمیتی حیاتی دارد و درمانگران نیاز دارند این واقعیت را درک کنند و اهمیت آن را در کار خود بشناسند. گاهی درمانگران احساس می کنند تجربه های معنوی را می توانند با استفاده از کلمات غیرمعنوی درک کنند، اما این امر به منزله محروم کردن افراد از آزادی بیان و استفاده از کلام است، چرا که مذهب و معنویت مجموعه یی از کلمات و چارچوب هایی را ارائه می دهند که از طریق آنها انسان می تواند معنا و مفهوم زندگی خود را درک کند که برخی از درمانگران به بررسی این پدیده نمی پردازند. این قبیل درمانگران با بررسی نکردن این مساله در کار و توانایی خود محدودیت ایجاد می کنند و باید به این محدودیت توجه داشته باشند.
امروزه تحقیقات نشان داده است افراد دارای زندگی معنوی فعال، بدون تردید از نظر روانشناختی افراد سالمی هستند. اما بدیهی است این امر همیشه و در مورد همه انسان ها صادق نیست. برای انسانی که با ذهنیت مذهبی کمک درمانی می طلبد، مسائل بهداشت روانی به ویژه در ارزیابی و تشخیص به طرز روشنی مدنظر قرار می گیرد. اما سوال این است که در پیش گرفتن زندگی مذهبی فعال تا چه اندازه می تواند اقدام و تدبیری سالم محسوب شود؟ تلاش های زیادی برای تفکیک مذهبی بودن و معنویت سالم و ناسالم صورت گرفته است که یکی از موثرترین آنها تلاش «آلپورت» در این زمینه است. آلپورت معتقد بود ما می توانیم موضع مذهبی افراد را براساس دو نوع نگرش طبقه بندی کنیم؛ افرادی که مذهب آنها ناپخته و بیرونی است و افرادی که مذهبی پخته و درونی دارند. افرادی که دارای مذهب بیرونی هستند، از مذهب به نفع خود بهره می برند. گرایش کم عمق فرد به یک مذهب یا فرقه خاص، توسط خود او و برای ارضای نیازهای بدوی وی است اما در مقابل افرادی که دارای مذهب درونی هستند، انگیزه اصلی خود را در مذهب جست وجو می کنند و با پیوستن به مذهب یا فرقه یی خاص، در تلاش برای درونی سازی مذهب و پیروی کامل از آن هستند. در این راستا، «فرانسیس وون» درباره خطری هشدار می دهد که آن را «اعتیاد معنوی» می نامد. وی معتقد است هر معنویتی که بر خیالبافی و کنار گذاشتن و نفی مسوولیت شخصی مبتنی باشد، به طور بالقوه اعتیادآور است. وون به طور تلویحی، به معنویت سالم نیز اشاراتی دارد و معتقد است از نظر روانشناختی، معنویت سالم حامی آزادی فرد، استقلال، عزت نفس و همین طور مسوولیت اجتماعی اوست. معنویت سالم، انسانیت ما را انکار نمی کند و به منع یا انکار احساسات نمی پردازد.
● ایمان درمانگران
هالمس (۱۹۶۵) اصرار دارد مشاوره یک فعالیت ایمانی مبتنی بر عشق است نه یک روش علمی و خشک. در امریکا، پژوهش های متعدد، باورهای مذهبی درمانگران را مورد بررسی قرار داده اند. درمانگران تحت پژوهش در مقایسه با مراجعان خود، تعلق خاطر کمتری به مذهب و شرکت در فعالیت های مذهبی نشان می دادند.
امروزه گرایش غیرمذهبی در روان درمانی و مشاوره، به گونه یی شتابان در حال رشد است. در بریتانیا به کار گرفتن مشاوران در هر بحران یا فاجعه یی، واکنش تقریباً خودکاوی محسوب می شود. در حقیقت به نظر می رسد با استفاده از واژه هایی که در زمینه های درمان به عاریت گرفته شده، روی بسیاری از سردرگمی های مردم درباره ایمان و باورهای مذهبی سرپوش گذاشته می شود که «هاردینگ» و برخی مولفان دیگر، مخاطرات این درهم ریختگی را یادآور شده اند. بسیاری از درمانگران به شدت غیرمذهبی، یا به نادیده گرفتن معنویت تمایل دارند یا آن را به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی از قبیل بازگشت، یا چیزی که مراجعه کننده آن را به طور طبیعی کنار خواهد گذاشت در نظر می گیرند. این دیدگاه غالباً مربوط به درمانگرانی است که از فروید تبعیت می کنند. درمانگرانی که وجود معنویت را انکار می کنند، هر گاه تحت فشار قرار بگیرند، معمولاً پاسخ می دهند که مراجعان هرگز احوال معنوی خود را با آنان در میان نمی گذارند و این در حالی است که همه متخصصان در این مورد متفق القول هستند که اغلب مراجعان از بیان موضوعاتی که درمانگران نسبت به آنها مقاوم یا بی تفاوت هستند، اجتناب می کنند و این کار را ناخودآگاه و بدون اینکه به آنها گفته شود، انجام می دهند. پس منطقی است که در مرحله ارزیابی، از مراجعه کننده بپرسیم که آیا از نوعی نظام معنوی تبعیت می کند و آیا در خانواده مذهبی بزرگ شده است یا خیر. با طرح این سوالات درباره معنویت و مذهب، مراجعه کننده بیشتر می تواند درباره آن صحبت کند. در زمینه آموزش معنوی درمانگران استدلال های گوناگونی مطرح شده است که یکی از آنها موضوع «برابری» است، به این معنا که هر درمانگری باید تجربه درمان جو بودن را داشته باشد تا در نتیجه تکلیفی را به مراجعه کننده محول نکند که قبلاً خود با آنها مواجه نشده است. قابل توجه است که تعدادی از درمانگران مشهور که اغلب آنها مذکر بوده اند، علاقه عمیقی نسبت به معنویت و نقشی که در کار آنها ایفا کرده، نشان داده اند و این علاقه هنگامی آغاز شده است که به دوره سالمندی رسیده بوده اند. در پایان می توان گفت حتی در این دوره فرامدرن، معنویت و تجربه های معنوی، همچنان بخشی از زندگی ما را تشکیل می دهند و معنویت همچنان برای بسیاری از مردم اهمیت دارد و به شیوه های مختلف در جامعه ابراز می شود. مشاوره و روان درمانی با معنویت و مذهب یکسان نیستند. روانشناختی کردن مذهب کار نادرستی است و نیز اصرار بر اینکه مذهب پاسخ همه مشکلات مطرح در روان درمانی را در خود دارد. در حقیقت می توان گفت برخی از مشکلات رشد انسانی در مواردی با درمانگری حل و فصل می شود و در موارد دیگر از طریق راهنمایی معنوی.
هر دو طریقت (معنوی و درمانی) می توانند لحظه هایی مملو از برخوردهای انسانی واقعی و صمیمیت راستین را دربرداشته باشند. رویکرد درمانی جامع که پذیرای معنویت مراجعه کننده نیز باشد.به هر طریقی که اعمال شود، مطمئناً فضایی برای شادمانی و لذت است. به هر حال، این سوال همچنان باقی است؛ آیا مشاوران و روان درمانگران حاضرند به ابعاد معنوی زندگی مردم توجه کنند؟ اگر پاسخ مثبت باشد، درمان نقش مهمی در آینده انسان ها و جهانی که در آن زندگی می کنیم، ایفا خواهد کرد اما اگر پاسخ به این سوال منفی باشد، درمان نخواهد توانست نقش بالقوه خود را ایفا کند و شفای ضروری به صورت محدود و ناقص ارائه خواهد شد.
گیتی اسدی


همچنین مشاهده کنید