چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

برج‌های تاریخ‌ساز، قربانیان سناریوی ‌١١ سپتامبر


برج‌های تاریخ‌ساز، قربانیان سناریوی ‌١١ سپتامبر
"یک دانشجوی ۲۱ ساله از ایالت تگزاس در مورد ۱۱ سپتامبر، روزی که مردم آمریکا وحشتناک‌ترین کابوس زندگی خود را پس از حملات نیروهای ژاپنی به پرل هاربر دیدند، می‌گوید: به یاد می‌آورم که در روز یازدهم سپتامبر۲۰۰۱ خود را آماده می‌کردم که در سر کلاس درس حاضر شوم.
به محض ورود به دانشگاه یکی از همکلاسی‌هایم سراسیمه وارد کلاس شد و تلویزیون را روی شبکه‌ی سی.ان.ان تنظیم کرد، تصویر چند ساختمان و زبانه‌های ‌آتش برخاسته از درون و اطراف ساختمان‌ها بر روی صفحه‌ی تلویزیون و ذهن من حک شد. در نگاه اول تصور کردم که شاید حملات دیگری توسط نیروهای ارتش جمهوری‌خواه ایرلند (IRA) و یا حمله انتحاری در یکی از ساختمان‌های شهر تل‌آویو صورت گرفته است اما هم چنان که برج‌های دو قلوی مرکز تجارت جهانی (WTC) در میان آتش و خاکستر بپا شده بیشتر و بیشتر نمایان می‌شد وهنگامی که خبرنگاران با وحشت و هراس کاملا متفاوتی نسبت به حملات گذشته در سایر نقاط جهان به ارایه‌ی گزارش لحظه به لحظه از این واقعه می‌پرداختند دیگر جای تردیدی باقی نماند که نیویورک مورد حمله قرار گرفته است. حس شگفتی و بهت‌زدگی بر من مستولی شد.
تصاویرهر گونه اقدام و یا حمله علیه آمریکا در دهه‌های گذشته را در ذهن خود مرور می‌کردم اما هر چه در ذهنم تداعی می‌شد در برابر حملات ۱۱ سپتامبر ناچیز جلوه می‌کرد. ناگهان ذهنم به اکنون بازگشت و به خاط آوردم که باید سرکلاس حاضر شوم اما چگونه می‌توانستم؟ این اتفاق بزرگ زندگی من و جهان مرا دستخوش دگرگونی خواهد کرد. به خود می‌گفتم چگونه امکان دارد که اوضاع پس از این نیز به مانند گذشته باشد. استاد در سر کلاس با لهجه‌ی بروکلینی در حالی که در جای خود میخکوب شده بود به ما "نسل ۱۱ سپتامبری‌ها" هشدار داد چنانچه از وقوع چنین حملاتی جلوگیری نشده و عاملان آن نیز به مجازات اعمال خود نرسند، روزی فرا خواهد رسید که ایالات متحده مانند امپراطوری روم باستان رو به زوال خواهد رفت تا آنجایی که دیگر اثری از آن باقی نخواهد ماند."
جنگ در افغانستان برای یافتن اسامه بن لادن، تهاجم نظامی آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ و متعاقب آن کشته شدن هزاران انسان و سوق دادن این کشور به مرز نابودی و حتی محدود شدن آزادی‌های مدنی مردم آمریکا را شاید بتوان بهای سنگینی دانست که گویی باید به خاطر ترس از اضمحلال به بهانه‌ی ایجاد جهان تک قطبی پرداخته شود.
اکنون با گذشت ۶ سال از وقوع حملات ۱۱ سپتامبرهنوز در خصوص علت نابودی برجهای آسمان‌خراش تجارت جهانی در قلب نیویورک آن هم بدون هیچ گونه مقاومتی، پرسش‌های بیشماری بدون پاسخ باقی مانده است، از جمله این پرسش‌ها می‌توان به این مورد اشاره کرد که چرا آژانس‌های اطلاعاتی جهان از انجام تحقیقات درخصوص ابهامات و تناقضات فراوان در رابطه با حملات ۱۱ سپتامبر طفره می‌روند. این مسائل باعث شده که بسیاری ازافکارعمومی در جهان و حتی خود آمریکایی‌ها به سناریوی ۱۱ سپتامبر به دیده‌ی شک و تردید بنگرند و به طبع خواستار تحقیقات مجدد در این باره شده‌اند. جورج بوش، رییس‌جمهور ‌آمریکا در مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۰۴ با تکیه بر اقدام جهت جلوگیری از وقوع حملات مشابه و امن‌تر کردن آمریکا زمام امور را مجددا در دست گرفت اما جدیدترین نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که مردم آمریکا معتقدند که کشورشان به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر و جنگ در عراق امن‌تر نشده است .
● بی اعتمادی به واشنگتن
"فرید زکریا" نویسنده‌ی برجسته‌ی هفته‌نامه‌ی نیوزویک در بخشی از کتاب خود به نام "آینده‌ی آزادی" نوشته است: شاید به نظر یک خارجی عجیب بیاید که بگوییم قدرتمندترین دموکراسی دنیا دچار بحران اعتماد به خود است اما واقعا چنین است. اگر این گفته به نظر افراطی می‌رسد به ساده‌ترین و متقاعدکننده‌ترین ‌آمار رجوع کنید؛ یعنی کاهش اعتماد به پایتخت کشور که مظهر نظام سیاسی آن است. در اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰ اکثر آمریکایی‌ها -بیش از ۷۰ درصد- این گزاره را می‌پذیرفتند که "شما می‌توانید مطمئن باشید که دولت در واشنگتن هر چه می‌کند همواره یا در بیشتر اوقات درست است." پس از سی و اندی سال سیر نزولی، این رقم اکنون به ۳۰ درصد رسیده است. نظرسنجی‌ها درست پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ حاکی از افزایش اعتماد به واشنگتن بود: نظرسنجی موسسه‌ی گالوپ در اکتبر ۲۰۰۱ نشان می‌داد که ۶۰ در صد مردم آمریکا همواره یا بیشتر اوقات به واشنگتن اعتماد دارند، اما این رقم در ژوئن ۲۰۰۲ به میزان قبل از یازدهم سپتامبر بازگشت. علی‌رغم احساس اضطراری که جنگ علیه تروریسم احیاء کرده است، احتمال کمی وجود دارد که نرخ اعتماد به همان سطح دهه‌های ۱۹۴۰، ۱۹۵۰ یا ۱۹۶۰ برگردد. در این زمینه فقط همین یک ‌آمار را نداریم. پاسخ به جمله‌ی " مسئولان دولتی به آنچه افرادی مثل من فکر می‌کنند اهمیتی نمی‌دهند" نیز همین روند را از دهه‌ی ۱۹۶۰ طی کرده است. شاخص "قهر و انفعال سیاسی" مربوط به موسسه‌ی نظرسنجی هریس از متوسط ۳۴ درصد در دهه‌ی ۱۹۶۰ به ۶۳ درصد در دهه‌ی ۱۹۹۰ افزایش یافته و سایر شاخص‌ها نیز چنین روندی را طی کرده است. فرید زکریا می گوید: همه ارزیابی ها از میزان اعتماد مردمی این گونه غم‌انگیزند.
نخستین نظرسنجی که به طور مشترک توسط روزنامه‌ی نیویورک تایمز و شبکه‌ی خبری CBS در ماه مه ۲۰۰۲ صورت گرفت حکایت از آن داشت که ۶۵ درصد آمریکایی‌ها معتقدند که مقامات دولت جورج بوش حقیقت را در مورد حملات ۱۱ سپتامبر کتمان کرده‌اند.۲۱ درصد آمریکایی‌ها نیز معتقد بودند که مقامات دولت کشورشان حقیقت را می‌گویند. ۸ درصد نیز مقامات واشنگتن را به دروغگویی متهم کردند. در نظرسنجی دیگری که در اکتبر ۲۰۰۶ به عمل آمد ۵۳ در صد آمریکایی‌ها اعلام کردند که مقامات کشورشان چیزی را از مردم مخفی کرده‌اند، همچنین تعداد کسانی که معتقد بودند مقامات دولت بوش دروغ می‌گویند به ۲۸ در صد افزایش یافت.
‌● فیسک: من هم مشکوکم
"رابرت فیسک" روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی مشهور روزنامه‌ی ایندیپندنت در تازه‌ترین مقاله‌ی خود نوشته است: هر بار که در یک کشور خارجی در خصوص مسائل خاورمیانه به ایراد سخنرانی می‌پردازم همواره فردی -فقط یک نفر- در میان حضار وجود دارد که من او را فردی "بیکار و خوش گذران" می‌نامم. با عرض پوزش خدمت تمامی زنان و مردانی که با سوال‌های به موقع و هوشمندانه‌ی خود در سخنرانی‌های من شرکت می‌کنند به نظر می‌رسد که آنان تراژدی خاورمیانه را بهتر از ژورنالیست‌هایی که به انعکاس اخبار و تحولات این منطقه می‌پردازند درک می‌کنند. اما فرد خوش گذران واقعا وجود دارد، با چنین فردی در شهرهای استکلهم، آکسفورد، سائوپائولو و همچنین در لس‌آنجلس و بارسلون روبرو می‌شویم. چنین فردی همواره این سوال را می‌پرسد اگر شما معتقدید که یک روزنامه‌نگار آزاد هستید پس چرا دانسته‌های خود را در مورد حملات ۱۱ سپتامبر گزارش نمی‌کنید؟ چرا حقیقت را نمی‌گویید که دولت جورج بوش ( یا سازمان سیا یا موساد و یا هر سازمان جاسوسی دیگری) برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی را تبدیل به خاکستر کرد چرا حقایق پشت پرده درخصوص حملات ۱۱ سپتامبر را برملا نمی‌کنید؟
تصوری که در کنه هر مورد از این سوال‌ها نهفته می‌باشد این است که فیسک همه چیز را می‌داند و روی میز کاری‌اش انبوهی از مدارک و شواهد قابل اعتماد و عینی از آنچه همه از آن با خبرند قرار دارد.
فیسک می گوید: معمولا به عنوان یک ژورنالیست سعی کرده‌ام که حقایق را بازگو کنم؛ این که اگر چه همچنان پرسش‌های بی‌پاسخی در مورد حملات یازدهم سپتامبر باقی است اما من فقط خبرنگار ایندیپندنت در حوزه‌ی خاورمیانه هستم نه گزارشگر توطئه‌ها و دسیسه‌های سیاسی اما باید بگویم که تناقضات موجود در گزارش رسمی دولت آمریکا در خصوص ۱۱ سپتامبر مرا به شدت آزار می‌دهد. من چنین پرسش‌های بدیهی را مطرح نمی‌کنم که به طور مثال قطعات هواپیمای اصابت کرده به ساختمان پنتاگون ( وزارت دفاع ‌آمریکا) کجاست؟ چرا مقاماتی که به هر نحوی در پرواز شماره‌ی ۹۳ خط هوایی یوناتید - که در پنسلوانیا سقوط کرد- نقش داشتند از بیان و اقعیت منع شده‌اند؟ و یا این که چرا خرابی‌های ناشی از اصابت این هواپیما تا شعاع چند مایلی محل سقوط گسترش یافت حال آن که گفته می‌شود این هواپیما در یک منطقه‌ی باز در یک نقطه‌ متلاشی شد. مجددا می‌گویم که قصد ندارم درباره‌ی تحقیقات دیوید ایک که مانند جستجوی آلیس در سرزمین عجایب است سخن بگویم، مقصود من آن است که دراین باره به مقولات علمی توجه کنم یعنی به طور مثال اگر سوختن نفت (سفید) در شرایط ایده‌آل دمایی معادل ۸۲۰ درجه‌ی سانتی‌گراد تولید می‌کند چه طور ممکن است که تیرهای فولادی برج‌های دوقلو که نقطه اشتعالشان براساس محاسبات در حدود هزار و ۴۸۰ درجه سانتی‌گراد است در یک لحظه متلاشی شده و از بین بروند؟ ( تیرهای فولادی ظرف ۱/۸ تا ۱۰ ثانیه فرو ریختند.)
علاوه براین در مورد برج سوم مرکز تجارت جهانی موسوم به ساختمان هفتم که در ساعت پنج و بیست دقیقه‌ی بعد از ظهر روز ۱۱ سپتامبر ظرف ۷/۶ ثانیه فروپاشید نیز یکسری ابهامات وجود دارد. چرا این برج بدون آن که مورد اصابت هواپیمایی قرار گیرد این چنین استادانه و ماهرانه فرو ریخت؟
فیسک در ادامه افزوده است: پس از این واقعه موسسه‌ی ملی استانداردها و فن‌آوری آمریکا مامور بررسی و تحقیق درخصوص علل فروریزش ۳ برج مرکز تجارت جهانی شد. مقامات موسسه‌ی مذکور تاکنون گزارش خود را در مورد علت فرو ریختن برج سوم (موسوم به ساختمان هفتم) ارایه نکرده‌اند. دو تن از استادان برجسته مهندسی مکانیک در آمریکا موارد ارجاعی در گزارش پایانی دولت این کشور درخصوص حملات یازدهم سپتامبر را بر این مبنا که ممکن است "گمراه کننده و دروغین" باشند قانونا به چالش کشیده‌اند.
● اهمیت واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر
به ندرک اتفاق می‌افتد که تاریخ به نحوی بسیار شگفت‌انگیز و با چنین تاثیر چشمگیری بر پخش زنده‌ی تلویزیونی دستخوش تحولی ماندگار شود.
گستردگی و وسعت حملات ۱۱ سپتامبر به خاک ‌آمریکا بسیار تکان دهنده و برای میلیون‌ها انسانی که از اقصی نقاط جهان تصاویر مربوط به این حملات را مشاهده می‌کردند کاملا آشکار بود. توصیف ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به عنوان روزی که چهره‌ی جهان را تغییر داد دیگر تبدیل به یک کلیشه شده است اما هستند مورخانی که همچنان در مورد تاثیر این حملات به عنوان نقطه‌ی عطفی سرنوشت ساز و یا اپیزودی استثنایی در تاریخ جهان به بحث و قضاوت می‌پردازند.
"فرانسیس فوکویاما" استاد برجسته‌ی دانشگاه جان هاپکینز در ایالات متحده معتقد است: "همگان می‌گویند که این رویداد -حملات ۱۱ سپتامبر- آمریکا را برای همیشه متحول ساخت اما به نظر من چنین دیدگاهی بی‌معنی و بی اساس است. معلوم نیست کسی که چنین دیدگاهی دارد جز این که واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر را برای مدت طولانی از یاد نخواهد برد منظور دیگری هم دارد یا خیر."
"لرد رابرت بلیک" استاد دانشگاه و مورخ بریتانیایی می‌گوید: نمی‌دانم که این رویداد چگونه در قالب دیگر تحولات تاریخی گنجانده می‌شود اما حملات ۱۱ سپتامبر یک اقدام استثنایی و منفرد بود؛ اقدامی که توسط یک جامعه‌ی سری و مخفی صورت گرفت.
● بحران‌های بین‌المللی
بدون شک بیانیه‌های صادره از سوی شخصیت‌های اصلی ماجرای ۱۱ سپتامبر ‌آکنده از حس وظیفه‌ی تاریخی بود که به گفته‌ آنان بر گرده‌شان نهاده شده بود. به طور مثال جورج بوش رییس‌جمهور ‌آمریکا کشورش را مدافع تمدن بشری و منادی آزادی در جهان نامید. دونالد رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا نیز در آن مقطع زمانی تلاش بوش برای محاکمه کردن صدام دیکتاتور سابق عراق را به نبرد سازش ناپذیر وینستون چرچیل علیه آدولف هیتلر تشبیه کرد. مورخان از این قیاس‌ها به ستوه ‌آمده‌اند اما برخی همچنان میان رویدادهای این چنینی و بحران‌های بین‌المللی اعصار گذشته شباهت‌هایی می‌بینند.
"اریک هوبسبائوم" از اساتید تاریخ در بریتانیا اثرات مصیبت‌بار حملات ۱۱ سپتامبر را با ترور فرانتس فردیناند، ولیعهد اتریش در سال ۱۹۱۴ که در حقیقت سرآغاز جنگ جهانی اول بود مقایسه کرده است.
هوبسبائم معتقد است همان طور که قدرت‌های بزرگ جهان "سارایوو" را به عنوان جولانگاه نخست جنگ جهانی اول انتخاب کردند- ولیعهد اتریش در این شهر بدست یک جوان صرب کشته شد- ایالات متحده نیز در سپتامبر ۲۰۰۱ فرصت مغتنمی را پیدا کرد تا جایگاه خود را به عنوان قدرت نظامی که از قابلیت لشکرکشی به تمام نقاط جهان برخوردار است، تثبیت کند.
وی می‌افزاید: واقعه‌ی ۱۱ سپتامبر یک حرکت ناگهانی و بدون فکر نبود بلکه تجلی دکترینی بود که در دوره‌ی تصدی جورج بوش پدر شکل گرفت و درون مایه‌ی آن مقابله‌ با شبه نظامیان، تروریسم و قاچاق مواد مخدر بود. پروفسور هوبسبائوم در ادامه می‌گوید: ‌آنچه از واقعه‌ی یازدهم سپتامبر یک نقطه‌ی عطف می‌سازد یکتایی و بی‌نظیر بودن این رویداد است.
● پرل هاربر
یکی دیگر از مقایسه‌های که در مورد حملات ۱۱ سپتامبر صورت می‌گیرد تشبیه این واقعه با حمله‌ی نیروهای ژاپنی به "پرل‌ هاربر" می‌باشد. در تاریخ از حمله به این بندر ‌آمریکایی به عنوان ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم یاد می‌شود. مورخان علاوه بر شباهت های تاریخی میان این دو رویداد به تفاوت‌های موجود نیز اشاره می‌کنند. پروفسور "لرد کنت مورگان" کارشناس مسائل تاریخی قرون ۱۹ و ۲۰ در بریتانیا و ایالات متحده معتقد است:۱۱ سپتامبر با آنچه در بندر "پرل هاربر" رخ داد بسیار متفاوت می‌باشد. پرل هاربر مولد این ایده بود که ایالات متحده براستی در ورطه‌ی یک بحران جهانی گرفتار شده‌است به همین دلیل آمریکا بی‌درنگ پس از تهدید مشابهی که اتفاقا در۱۱ سپتامبر هم مشاهده شد علیه ژاپن و آلمان نازی اعلام جنگ کرد. مورگان می‌افزاید بر خلاف تلاش‌های جمعی متحدین علیه هیتلر بحران کنونی می‌تواند ذهنیت "آمریکا: یک دژ نظامی" را ترویج کند. ایالات متحده که اکنون دشمنان به مراتب شکست‌ناپذیرتری را فرا روی خود می‌بیند چه بسا در ابن برهه به منابع و داشته‌های خود رجوع کرده و مواضعی مستقل تر و انزواطلبانه‌تر اتخاذ کند. فرانسیس فوکویاما، هوبسبائوم و بلیک در مصاحبه‌های تلفنی خود متفق‌القول بر این باورند که هیچ گونه علایم و قراینی دال بر این که ایالات متحده به واسطه‌ی حملات ۱۱ سپتامبر تضعیف شده و یا استیلای جهانی خود را از دست داده باشد، وجود ندارد.
برعکس آنان معتقدند که این رویداد تاریخی ایالات متحده را قوی‌تر، هدفمند‌تر و به لحاظ تصمیماتی که در حوزه‌ی سیاست خارجی گرفته می‌شود، جسورتر کرده است.
● محال بودن پیروزی در جنگ علیه تروریسم
از دیدگاه مورگان بلیک با در نظر گرفتن شواهد تاریخی جنگ آمریکا علیه تروریسم هرگز طعم پیروزی را نخواهد چشید. پروفسور بلیک معتقد است: تصور نمی‌کنم که آمریکا بتواند به طورکامل در این جنگ پیروز شود ما در قرن نوزدهم شاهد تهدیداتی از سوی آنارشیست‌هایی بودیم که می‌کوشیدند روسای حکومت‌های پادشاهی را سرنگون کرده و از بین ببرند که البته در برخی موارد به موفقیت هایی نیز دست یافتند به طور مثال تزار روس آلکساندر دوم توسط همین آنارشیست ها ساقط شد.
بلیک تصریح می‌کند: فکر نمی‌کنم بتوان فعالیتهای تروریستی را به طور کلی از میان برد، بی‌تردید این امکان وجود دارد که صرفا اقداماتی احتیاطی و پیشگیرانه علیه تروریسم صورت گیرد و این حداکثر کاری است که می‌توان انجام داد.
● فرضیه پایان تاریخ
فرانسیس فوکویاما معتقد است که افراطی‌گری - به عنوان جنبشی متشکل از نیروهای شبه نظامی افراطی و در راس آنان اسامه بن لادن رهبر شبکه‌ی القاعده که عامل اصلی حملات ۱۱ سپتامبر خوانده می‌شود، در نهایت با شکست مواجه خواهد شد چرا که این جنبش فاقد حمایت‌های گسترده‌ی مردمی است. به گفته‌ی فوکویاما این جنبش نه نوید‌گر زندگی رضایت‌بخش برای حامیان خود می‌باشد و نه ضامن بقای تمدن مدرن صنعت محور کنونی است.
این مورخ آمریکایی که به سبب طرح تئوری معروف " پایان تاریخ" به شهرت رسیده معتقد است که تجدد و مدرنیته به طور مقاومت‌ناپذیری به ایجاد یک الگوی واحد و فراگیر جهانی از لیبرال دموکراسی و کاپیتالیسم خواهد انجامید. وی در عین حال عنوان داشته که غلبه احتمالی لیبرالیسم بر اسلام‌گرایی زمانبر و وسیع بودن این فرآیند را اثبات خواهد کرد.
● برخورد تمدنها یا پایان تاریخ
"آمیتاو آچاریا" استاد برجسته‌ی دانشکده‌ی فن‌آوری دانشگاه نانیانگ سنگاپور که کتاب "روابط جامعه و دولت: باز آ‌رایی آسیا و نظم جهانی پس از ۱۱ سپتامبر" را به رشته‌ی تحریر درآورده است از زاویه‌ی دیگری به این واقعه می‌نگرد. وی در مقاله‌ای با عنوان "بازاندیشی نطام جهانی پس از ۱۱ سپتامبر" می‌نویسد: حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ پایان عصر "پس از جنگ سرد" را در روابط بین‌المللی رقم زد.
اکنون عصر جدید پس از ۱۱ سپتامبر شباهت‌های تاریخی را با عصر گذشته خواهد داشت اما کفه‌ی ترازو به نفع تفاوت‌ها سنگینی می‌کند. در عصر کنونی لازم است که در خصوص معنا و مفهوم امنیت، نظم و تغییر و تحول به تعملی دوباره بپردازیم .
▪ اگر چه در مورد تبعات استراتژیک پایان جنگ سرد مباحثات گسترده‌یی مطرح شده اما سه بحث عمده در شکل‌گیری تفکرات و نگرش‌ها نسبت به مبانی اساسی نظم و تغییر در روابط بین‌الملل حائز اهمیت خاصی است که عبارتند از:
۱) آیا پایان این عصر به "تقابل تمدن‌ها" خواهد انجامید؟ در این باره نظریه ساموئل هانتینگتون -اندیشمند سیاسی آمریکا-مبنی بر برخورد تمدن‌ها الگوها و انگاره‌های فکری جدیدی را در خصوص منشاء درگیری و تقابل در نظام بین‌المللی ترسیم کرده است.
۲) آیا پایان عصر جهان دو قطبی به بروز جنگ و بی‌ثباتی بیشتردر نظام بین‌المللی خواهد انجامید؟
استدلال جان میرشایمر در خصوص بازگشت اروپا به دوران بی‌نظمی مربوط به پیش ازعصر جنگ سرد نظر کسانی را که در کل به مفهوم امنیت بین‌المللی می‌پردازند جلب کرده و هستند بسیاری که به تاثیر "تقلیل فشار" یا آنارشی قریب‌الوقوع در جهان سوم اعتقاد دارند. اما چنین بحثی در پی پیروزی آمریکا بر عراق در سال ۱۹۹۱ رنگ باخت و اکنون نگاه‌ها به عصر جهان تک قطبی معطوف شده است.
۳) آیا تاریخ حقیقتا به پایان رسیده است؟ براساس فرضیه‌ی " پایان تاریخ" که توسط فرانسیس فوکویاما مطرح شده است پایان جنگ سرد به پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی و بازارهای آزاد تجاری آن هم بدون مجادله بر سر دیدگاه‌ها ونگرش‌ها نسبت به نظم جهانی منتهی خواهد شد.
پروفسور آمیتاو آچاریا ضمن بررسی فرضیه‌ی نخست می‌گوید که فرضیه‌ی ساموئل هانتینگتون مبنی بر بر خورد تمدن‌ها در دهه‌ی ۱۹۹۰ بر مطالعات در خصوص امنیت جهانی تاثیرات بسیاری گذاشت .
هانتینگتون در مقاله‌ای در هفته‌نامه‌ی نیوزویک به تاریخ فوریه‌ی ۲۰۰۲ نوشت که واکنش‌ها نسبت به حملات ۱۱ سپتامبر و نوع پاسخ آمریکا به این رویداد دقیقا سازگار و همسو با خطوط کلی تمدن‌ها بود. اما پروفسور آچاریا معتقد است مشاهدات ما از آسیا عکس این مطلب را اثبات می‌کند. اگر چه هانتینگتون بر این باور است که دولت‌ها و مردم کشورهای غربی به طور همه جانبه حامی آمریکا بودند و وعده دادند که به جنگ آمریکا علیه تروریسم ملحق می شوند اما این دولت‌های هند و پاکستان بودند که در صف اول کشورهایی قرار گرفتند که امکانات نظامی خود را در اختیار و اشنگتن گذاشتند.برخی دولت‌های اسلامی از جمله پاکستان و هند نه تنها حملات ۱۱ سپتامبر را محکوم کردند بلکه بسیاری حتی حق ایالات متحده برای انتقام جویی از طالبان را کاملا به سمیت شناختند.
کشورهای اسلامی آسیای میانه کمک‌های لجستیکی بسیاری را در اختیار آمریکا گذاشتند و بسیاری از این کشورها خود را از جریان فکری و نوع خداشناسی اسامه بن لادن دور کردند. این کشورها براستی چرا چنین رویدادی را برگزیدند؟ به نظرمی‌رسد منافع ملی، امنیت رژیم‌ها ودولت‌ها و اصول مدرن رفتار بین‌المللی بر احساسات و هویت مذهبی و دینی ملت‌ها ارجحیت دارد. در نهایت فرضیه‌ی برخورد تمدن‌ها در پی حملات ۱۱ سپتامبر از نگاه کسانی که می‌گویند واکنش جامعه‌ی بین‌المللی به این حملات نشانگر تضادی در بطن خود تمدن ها ( اسلام ) بود به چالش کشیده شده است.
در خصوص فرضیه‌ی دوم مبنی بر این که آیا پایان عصر جهان دو قطبی به بروز آشوب و بی‌ثباتی بیشتر می‌انجامد در نگاه اول به نظر می‌رسد که حملات ۱۱ سپتامبر موجب تقویت عقاید آن دسته از کسانی شد که معتقد بودند جهان تک قطبی صلح و ثبات بین‌المللی را به ارمغان خواهد آورد. به طور مثال درگیری استراتژیک مجدد آمریکا درجنوب شرقی آسیا به منظور مقابله با تروریسم اگر نه از دیدگاه مردم این منطقه اما به زعم بسیاری از دولت‌های منطقه‌یی اقدامی مثبت جهت برقراری ثبات در منطقه قلمداد می‌شود. از طرف دیگر آمریکا با تقویت نفوذ خود در پاکستان و هند از توانایی بی‌سابقه‌یی جهت کنترل حس رقابت‌جویی این کشورها برخوردار شده است.
● ساختار قدرت در جهان: یک بازی شطرنج سه بعدی پیچیده
"جوزف نای" طی مقاله‌ای در هفته‌نامه‌ی اکونومیست ( ۲۳ مارس ۲۰۰۳) " تحت عنوان روم جدید به استقبال بربرهای جدید می رود" توصیف کنونی ساختار قدرت در جهان به صورت چند قطبی و تک قطبی را رد کرده است به اعتقاد وی چند قطبیت قدرت در جهان اصطلاح غلطی است چرا که باعث ایجاد این تصور می‌شود که بین قدرت‌های متعدد شباهت‌های نخراشیده‌یی وجود د ارد. تک قطبی بودن جهان نیز به اتقاد وی واژه‌ی نادرستی است چرا که باعث بزرگنمایی قدرت و توانمندی آمریکا جهت برآورده شدن امیال وخواسته‌های سیاسی این کشور در جهان می‌شود. پروفسور جوزف نای در عوض ساختار قدرت در جهان را به صورت "یک بازی شطرنج سه بعدی پیچیده" تشبیه می‌کند. در این مدل قدرت نظامی در راس این هرم سه بعدی قرار می‌گیرد. بعد دیگر این هرم را اقتصاد یک کشور تشکیل می‌دهد که کشورهای آمریکا، ژاپن و اروپا و در ‌آینده‌ای نزدیک چین از بازیگران کلیدی آن می‌باشند. بعد سوم این هرم از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ این بعد در برگیرنده‌ی روابط بین کشورها یا معادلات جهان بدون مرزی است که غالبا از کنترل دولت ها خارج است در این معادلات پیچیده عناصر و نیروهای قدرتمند و گاه اهریمنی در مناسبات بین‌المللی به ایفای نقش می‌پردازند. سرمایه‌داران بزرگ درعرصه‌ی بین‌المللی که می‌توانند در یک چشم به هم زدن میلیاردها دلار بودجه را جابجا کنند و تروریست‌هایی که مرکز تجارت جهانی را به خاکستر نشاندند بر بعد سوم این هرم تاثیر می‌گذارند.
پروفسور آچاریا ضمن در نظر گرفتن دیدگاه‌های جوزف نای چنین استدلالی را مطرح می‌کند که ایالات متحده بدون چند جانبه‌گرایی نفوذ و قدرت خود را از دست خواهد داد و در مسیر نیل به اهداف و متجلی ساختن منافع خود ناکام خواهد ماند چرا که قدرت یک جانبه گرا یعنی قدرتی عاری از مشروعیت و قدرتی که فاقد مشروعیت باشد نه تنها به منافع کشورهای هژمون ضربه می‌زند بلکه منافع جمعی جهان را متضرر خواهد ساخت. به هر تقدیر حملات ۱۱ سپتامبر در طول ۶ سال گذشته بارها از سوی اندیشمندان و تحلیل‌گران سیاسی از زوایای مختلف مورد تجریه وتحلیل قرار گرفته و نظریه‌های بسیاری درخصوص واقعیات و پیامدهای این رویداد مطرح شده، در این اثنا تلاش برای یافتن اسامه بن لادن نیز همچنان ادامه دارد فارغ از آن که کسی بداند چه حقیقتی در ورای آنچه همچون فیلم سینمایی از نظر میلیاردها انسان گذشت نهفته است. این رویداد بی‌تردید جهان را آبستن تغییرات و تحولات شگرفی کرد تغییراتی که در زندگی رومزه و معاش مردم برخی کشورها به خصوص عراق، افغانستان تاثیر گذاشت.
در حالی که بسیاری از کشورهای اروپایی و ایالات متحده به سرعت به پیشرفت خود ادامه می‌دهند، هستند کشورهایی که به واسطه‌ی پیامدهای زیانبار حملات یازدهم سپتامبر به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ورطه‌ی بی‌ثباتی کشیده شده‌اند و سالیان دراز طول خواهد کشید که خسارات ناخواسته را جبران کرده و همچون دیگر قدرت‌های طراز اول جهان به پیشرفت دست یابند. در عصر تعصب و جنگ جمله‌ی معروف هیتلر در کتاب «نبرد من» را به یاد می‌آورم که گفت: برای آخرین بار می‌گویم حق با زور است.
حسین آقایی
منابع و ماخذ:
۱)http://app۱.chinadaily.com.cn/star/۰۹۱۲/۲۰۰۲/cn۸-۱.html
۲) Amitav Acharyav,Rethinking International Order after Sep.۱۱
۳)news.independent.co.uk/fisk/article۲۸۹۳۸۶۰.ece, August ۲۰۰۷
۴) Samuel Huntington, "The clash of civilisations and the Remaking of .world order", New York
۵) Samuel P.Huntiugton, "The age of Muslim wars", Newsweek, special Davos Edition, December ۲۰۰۱ – Frbruary ۲۰۰۲, P۱۳
۶)Amitav Achatya, "Clash of Civilisations? No, of National Interests and Principles", International Herald Tribune, ۱۰ January ۲۰۰۲ ,p.۶
۷) Joseph S.Nye, "The New Rome meets the Barbarians", the Economist March ۲۰۰۲, PP ۲۳-۲۳
۸) Francis Fukuyama," The west has won", The Guadian, October ۱۱.۲۰۰۱
۹) www.wherewereyou .com
۱۰) www.wikipedia.org
۱۱)Fareed Zakaria, The Future of Freedom": Illiberal Democracy at Home and Abroad
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید