یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

احمدی‌نژاد اینجا محبوب است


احمدی‌نژاد اینجا محبوب است
کوچه پر‌آشوب بود و هیچکس توان حتی یک نگاه چپ به <گردن‌کلفت محله> را نداشت، بچه‌ها لا‌م تا کام حرف نمی‌زدند تا آنکه یکی پیدا شد و سر نترس بالا‌ گرفت و هرچه در توان داشت به میدان آورد تا روی <‌گردن‌کلفت> محل را کم کند. بچه‌ها از گوشه و حاشیه برایش کف و سوت می‌زدند چنان‌که دلشان <خنک> می‌شد؛ از گردن‌فرازی‌های او که با دست و بازوی کوچک‌تر باز هم کم نمی‌آورد و کلا‌م به کلا‌م و دهان به دهان در برابر <گردن‌‌کلفت محله> می‌ایستاد.
شب که سیاهی خوفناکش را به روز می‌داد، دیگر کسی مایل نبود که خانه‌اش حتی در چند فرسخی او که تمام روز با <گردن‌کلفت محله> در می‌افتاد، باشد، دیگر کسی دلش مثل روز قرص نبود و رضا نمی‌داد که حتی لبخندی به او که تمام روز از نزاع کلا‌می‌اش دل خوش شده بود، نشان دهد تا مبادا او راه خانه کج کند و به سمت صاحب لبخند رود و در پی‌اش <گردن‌کلفت محله> نیز به همان سمت آید و آوار شود بر سر صاحب لبخندی که میلی به در افتادن ندارد.
□□□
این حکایت مکرر، مرز نمی‌شناسد و در گذشته و حال بسیاری از اهالی کره خاکی رخ داده یا در حال رخ‌دادن است، چه‌بسا گاهی محله بزرگ‌تر می‌شود و شاخ و شانه‌های گردن‌کلفت‌های محله نیز به عرصه‌های جهانی کشیده می‌شود و این حکایت همچنان باقی است.
این روزها وارد هر یک از کشورهای عربی که می‌شوی یا در دل اروپا هم اگر سراغ مناطق عرب‌نشین بروی و نام ایران بر زبانت جاری شود، کمتر زمانی است که به نشان شعف و شور، دستی به آسمان نبرند و رئیس‌جمهور ایران را سزای ستایش ندانند. دل ناخوش‌شان از رئیس‌جمهور آمریکا و اسرائیل و سال‌های سخت حقارت و پس‌گردنی‌هایی که یکی پس از دیگری تحمل کرده‌اند، دلیل مضاعفی می‌شود تا در گوشه و حاشیه، دلشان <‌خنک شود> از جدال کلا‌می او که با دست و بازوی کوچک‌تر هم کم نمی‌آورد و خوف به دل راه نمی‌دهد. در این میانه اما تنها یک پرسش ساده و یک پاسخ مشترک از سوی آنهاست که ممکن است ذهن را به سوی همان خاطرات دور روزهای کودکی و و کوچه‌های پرآشوبی ببرد که هیچکس حتی توان یک نگاه چپ به گردن‌کلفت محله را نداشت.
وقتی از تمام کسانی که با تمام صورت می‌خندند و مشت‌ها را به نشان تایید و تشویق جسارت و شجاعت رئیس‌جمهور ایران بالا‌ می‌برند در مورد تمایلشان به داشتن رئیس‌جمهوری با همین رویکرد می‌پرسی، درست یاد لحظه‌ای که شب، سیاهی خوفناکش را به روز می‌داد خواهی افتاد. آنگاه که همه این تشویق‌کنندگان دیگر رغبتی به پرسه زدن در چند فرسخی او که تمام روز برایش کف و سوت و هورا کشیده‌اند را ندارند.
اینجا لندن است، خیابان <‌اجور رود> منطقه معروفی است با فاصله محدود از <‌آکسفورد استریت.> از همان ابتدای خیابان انگار از اروپا خارج شده‌ای و پای به یکی از کشورهای عربی گذاشته‌ای، مغازه‌ها، سوپر‌مارکت‌ها و رستوران‌ها و ساختمان‌های مسکونی و تجاری، همه در اختیار اهالی کشورهای مختلف عربی است.
محبوبیت رئیس‌جمهور ایران به دلیل موضعگیری‌هایش در برابر رئیس‌جمهور آمریکا و اسرائیل و نامه معروفش به بوش، اینجا به وضوح مشهود است و تنها در برابر همان یک پرسش ساده است که این محبوبیت تعریف جدیدتری می‌یابد. خاصه آنکه این روزها سفر احمدی‌نژاد به نیویورک هم بر سر زبان‌ها باشد و نقل محافل خبری جهان نیز درخواست رئیس دولت ایران برای بازدید از برج‌های دوقلوی نیویورک باشد. ‌
اینجاست که دیگر در تفسیر تمجید‌های غلو‌آمیز اطرافیان داخلی رئیس‌جمهور که از معجزه هزاره سوم تا مرحله سقراط زمانه بودن فراز و فرود داشته اند، باید گفت، این نوع تشویق‌های خارجی نیز بی‌تاثیر نیست. بدان معنی که وقتی در کوچه ولوله می‌شود یا در دهکده‌ای بزرگ‌تر به نام <‌جهان> کسی یا کسانی خود را آقای جهان می‌دانند و به نام دموکراسی یا حقوق بشر، سفره بسیاری از اهالی مناطق عرب‌نشین را پر از بوی خون باروت می‌کنند، طبیعی است که گردن فراز کردن و ایستادن یکی، البته خارج از گردونه این ولوله و کمی دورتر از این سفره‌های پرخون، در برابر <گردن‌کلفت>‌‌های جهان، دل خنک می‌کند و سزای ستایش می‌شود، اما قطعا با حفظ فاصله. یعنی آفتاب که غروب کرد و شب نزدیک شد، یا به عبارتی بوی تهدید جدی‌تری اگر به مشام رسد و شرایط منطقه بحرانی شد دیگر کسی حاضر نیست حتی در چند فرسخی او که تمام روز به نزاع کلا‌می‌اش دل خوش بوده‌اند، بایستد از هراس آنکه مبادا آوار خشمی که او را تعقیب می‌کند، دامن آنها را نیز بسوزاند. ‌
در قاموس تصمیم‌گیران حوزه سیاست خارجی ایران‌، اگرچه ممکن است گاهی دیپلماسی مبتنی بر تدبیر و مدارا، با مفهوم <‌ترس> یا مرعوب شدن تعریف شود، اما کشور‌هایی که به دلیل آنچه <‌شجاعت> در رفتار سکانداران عرصه سیاست خارجی ایران، می‌نامند به طرفداران پر و پا قرص آنها تبدیل شده‌اند نیز، مدارای سیاست‌ورزان کشور خود را هرگز با شجاعتی از این جنس تعویض نمی‌کنند. چنانکه در تمام طول خیابان <‌اجور رود> لندن اگر شم روزنامه‌نگاری‌ات گل کند و ساعت‌ها به طرح یک پرسش ساده بسنده کنی، هیچکس دلش رضا نمی‌دهد، هر آنچه که به نام شجاعت از آن یاد می‌کند را برای سیاست‌ورزان کشور خود هم تجویز کند اما دلشان <‌خنک> می‌شود از نزاع کلا‌می رئیس‌جمهور ایران با گردن‌کلفت‌ها در منطقه‌ای بزرگ‌تر و این مبداء همان محبوبیتی است که هواداران داخلی آقای رئیس دولت، به آن می‌بالند. محبوبیتی که وجود دارد. غافل از آنکه وقتی هوا تاریک شود...
مسیح علی‌نژاد
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید