پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم آواز گنجشک ها به بهانه اکران مجددبازهم آدم های حاشیه اجتماع


نگاهی به فیلم آواز گنجشک ها به بهانه اکران مجددبازهم آدم های حاشیه اجتماع
اولین سوالی که با دیدن آواز گنجشک های مجید مجیدی به ذهن متبادر می شود این است که: آیا این فیلم تکمیل کننده سه گانه مجیدی پس از باران و رنگ خدا خواهد بود و از این پس می بایست تجربه کارگردانی مجیدی را با فیلم هایی از نوع دیگر شاهد باشیم یا اینکه فیلمساز جهانی سینمای ما همچنان به این سبک و نوع فیلمسازی و داستان خاص وفادار خواهد ماند و تجربیات خود را مجددا تکرار خواهد کرد؟
آواز گنجشک ها نیز به سان باران و رنگ خدا، قصه خود را بر روی آدم هایی متمرکز کرده که در حاشیه این اجتماع وجود دارند و شاید مورد توجه بسیار کمی از سوی افراد در اجتماع قرار می گیرند و از همین رو نیز حاشیه نشین اند و در تنهایی خود روزگار می گذرانند. این فیلم نیز تلاش می کند نگاهی دینی و معنوی به مقوله رابطه انسان با خدا از یکسو و تمایلات و هواهای نفسانی این موجود دوپا بر روی زمین داشته باشد. اما به نظر می رسد که مجیدی این رابطه و نگاه را تا آنجا پررنگ کرده که در بیشتر اوقات، این مساله از حد معمول و قابل فهم مخاطب و تماشاگر فراتر رفته و تبدیل به کلیشه شده است. توگویی کارگردان میخواهد به زور قاشقی را از این شهد آموزنده در دهان مخاطبش بریزد. برای اثبات این مدعا شما را ارجاع می دهم به صحنه ای که کریم در اولین روز مسافر کشی خود می خواهد در میدانی بایستد که مسافرکشان دیگر مانعش می شوند و سردسته موتورسواران با زور و قلدری، مسافر را از چنگ کریم در می آورد اما در همین حین که صحبت از رساندن روزی از سوی خداست و... می بینیم که وسیله موتورسوار قلدر دچار اشکال فنی شده و همان مسافر پولدار مجددا به سوی کریم باز می گردد. یا نگاه کنید به صحنه دیگری که مسافری به کریم یک هزارتومانی اضافه می دهد (که در واقع حق کریم نبوده و حلال نیست) و زمانی که قهرمان داستان با همین هزار تومانی غیرحلال، یک کیلو گوجه سبز اضافه برای خانواده اش می خرد، کیسه میوه پاره شده و احتمالا به اندازه همان هزارتومانی غیر حلال از کیسه خارج می شود که صد البته نشان از توجه خداوند به کریم و خانواده اش برای کسب رزق حلال از یکسو و عدم ورود لقمه حرام به سفره ایشان و از سوی دیگر، مجازات لطیفی است که خداوند برای اشتباه نسنجیده کریم انجام می دهد.
از این دست نشانه ها و اشاره ها در فیلم اخیر مجیدی به وفور به چشم می خورند و علیرغم اینکه جنبه های معنوی و اخلاقی در این فیلم به نسبت دو اثر قبلی این فیلمساز به وفور حضور دارند و جنبه های اجتماعی واضح تری را نیز در این فیلم شاهدیم و آدمها نیز قابل لمس تر هستند اما همانگونه که پیشتر نیز اشاره کردم، نشانه ها و کدهای اخلاق گرایانه مجیدی در این فیلم سبب شده تا این مسائل به شکلی تصنعی و حتی شعاری جلوه کنند و تصور می کنم این از نقاط ضعف آواز گنجشکهاست.
تکامل معنوی کریم نیز در طول فیلم به خوبی رخ می دهد و اوج آن هم از شکستن پای او و حادثه ای که بر اثر اندوختن مال بی ارزش دنیوی است رخ می دهد ولی فاصله گرفتن وی از خدا و ارزش های والای انسانی، به خوبی استحاله او رخ نداده است.
در صحنه ای کریم که از مزرعه اخراج شده و تخم شتر مرغی را از نگهبان مزرعه به عنوان هدیه دریافت کرده و با آن املت درست می کند و به اکثر همسایگانش که همچون او فقیر و بی چیز هستند می دهد تا حداقل در شادی یک شب او و خانواده اش شریک باشند شاهد پرداخت هنرمندان و ساختار بسیار مناسبی از تشریح و تبیین چهره مثبت کریم هستیم اما این ساختار، زمانی که می خواهد آن روی سکه کریم را که مال اندوزی و وابستگی به دنیا و فراموش کردن خداست، تصویر کند دچار لکنت می شود و در دست انداز می افتد و ایده هایی که می توانستند بسیار پخته شوند و خوب از کار در آیند در حد اشاراتی کوتاه باقی می مانند که ناکافی است باز هم ارجاع می دهم به صحنه ای که کریم دو لنگه درب چوبی را که همسرش به یکی از همسایگان اهدا کرده پس می گیرد و یا صحنه دیگری که از دادن پولی به دخترک فقیری که سر چهارراه برای مردم اسپند دود می کند خودداری می ورزد و...
البته در کنار ماجراهای کریم، داستان دیگری به ظرافت در حال شکل گیری است: تلاش پسر کریم و همسالانش برای احیای آب انبار قدیمی و مخروبه محل زندگی برای تبدیل به مکانی برای پرورش ماهی و از سوی دیگر، فعالیت همین پسر به عنوان نان آور خانه از زمانی که پدرش زمین گیر می شود. اما این داستان ظریف که موازی با داستان اصلی پیش می رود آنچنان که باید برجسته نمی شود و در حاشیه باقی می ماند در حالی که تصور می کنم این داستان می توانست همپای داستان اصلی و هم قدرت با آن به جلو رود و کارگردان لطف خود را در توجه بیشتر به این داستان شامل حال آن سازد که به هر شکل این اتفاق رخ نداده است و البته اوج آن نیز در شکسته شدن بشکه حاوی صدها ماهی است که در خاتمه نیز تنها منجر به نجات شاه ماهی اصلی می شود و بس.
بازگشت نگهبان مزرعه پرورش شتر مرغ از زیارت حرم امام رضا (ع) و سوغاتی مشهد مقدس که وی برای کریم زمین گیر شده آورده و پس از آن نیز خبر از بازگشت شتر مرغ فراری و به تبع آن بازگشت کریم به سر کار قبلی خود را می دهد نیز به شدت کلیشه ای و شعاری است و ای کاش مجیدی از ساخت و پرداخت این سکانس که قبلتر از آن هم گیرکردن یک گنجشک را در اتاق محل زندگی کریم دیده بودیم، منصرف می شد تا به ریتم زبانی سریع تر و ضرباهنگی مناسب تر دست یابد و عملا حذف این سکانس به طور کامل هم هیچ لطمه ای به کلیت داستان وارد نمی آورد. از دیگر سو می بایست به سکانس پایانی فیلم و آن رقص سماع گونه شتر مرغ ها در اطراف کریم اشاره کنم که تصور می کنم به نوعی بی سلیقگی در این سکانس وجود داشته و ای کاش مجیدی به سمت و سوی اینگونه تظاهرات به ظاهر عرفانی کشیده نمی شد.
موسیقی حسین علیزاده، همانگونه که از این هنرمند انتظار می رفت بسیار استادانه و تکان دهنده است و به خوبی بر روی فیلم نشسته و با آن چفت شده است. از دیگر سو باید به فیلمبرداری تورج منصوری در به تصویر کشیدن نماهای زیبای لانگ شات اشاره کنم که پیشتر از او نیز محمد داوودی در رنگ خدا چنین نماهای زیبایی را در آن فیلم مجیدی به تصویر کشیده بود. و از طرف دیگر به نماهای هلی شات فیلم نیز باید احسنت گفت که بسیار چشم نواز از کار درآمده اند و اشاره ای دارند به کوچکی و حقارت کریم در این دنیای بزرگ از یکسو و همچنین توجه خداوند به بندگانش منجمله کریم بر روی زمین به گونه ای که هر حرکت بندگان توسط خداوند رصد می شود و در نامه اعمالشان به ثبت می رسد و بندگان بخشی از جزای نیکی ها و بدی های خود را در این دنیا می بینند و بخش دیگر را در روز قیامت.
بازی رضا ناجی نیز از هدایت خوب این بازیگر توسط مجیدی خبر می دهد و انقدر حسی و واقعی است که سبب می شود تا وی در رقابت با بزرگان بازیگری در جشنواره ونیز جایزه برتر را ازآن خود سازد. در مجموع جدای از ضعف ها و کج سلیقگی هایی که بدانها اشاره شد باید اذعان داشت که آواز گنجشک ها نشان از پختگی مجید مجیدی در این کار به نسبت دو کار قبلی خبر می دهد و البته اینکه وی تا حد زیادی به زبان سینما به شکل هنرمندانه و انسانی آن دست یافته است و حال باید منتظر بمانیم تا اثر بعدی که چه پیش آید.
نویسنده : لاله محمودی
منبع : روزنامه مردم سالاری