سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شان نزول سوره علق


شان نزول سوره علق
۱) اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ.
۲) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ.
۳) اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ.
۴) الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ.
۵) عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ.
۶) كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی.
۷) أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی.
۸) إِنَّ إِلی رَبِّكَ الرُّجْعی.
۹) أَ رَأَیْتَ الَّذِی یَنْهی.
۱۰) عَبْداً إِذا صَلَّی.
۱۱) أَ رَأَیْتَ إِنْ كانَ عَلَی الْهُدی.
۱۲) أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوی.
۱۳) أَ رَأَیْتَ إِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّی.
۱۴) أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری.
۱۵) كَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَهِٔ.
۱۶) ناصِیَهٍٔ كاذِبَهٍٔ خاطِئَهٍٔ.
۱۷) فَلْیَدْعُ نادِیَهُ.
۱۸) سَنَدْعُ الزَّبانِیَهَٔ.
۱۹) كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ.
□□□
۱) بخوان به نام پروردگارت كه آفرید.
۲) انسان را از عَلَق آفرید.
۳) بخوان‏، و پروردگار تو كریمترین [كریمان‏] است‏.
۴) همان كس كه به وسیله قلم آموخت‏.
۵) آنچه را كه انسان نمی‏دانست [بتدریج به او] آموخت‏.
۶) حقاً كه انسان سركشی می‏كند،
۷) همین كه خود را بی‏نیاز پندارد.
۸) در حقیقت‏، بازگشت به سوی پروردگار توست‏.
۹) آیا دیدی آن كس را كه باز می‏داشت‏،
۱۰) بنده‏ای را آنگاه كه نماز می‏گزارد؟
۱۱) چه پنداری اگر او بر هدایت باشد،
۱۲) یا به پرهیزگاری وادارد [برای او بهتر نیست‏]؟
۱۳) [و باز] آیا چه پنداری [كه‏] اگر او به تكذیب پردازد و روی برگرداند [چه كیفری در پیش دارد]؟
۱۴) مگر ندانسته كه خدا می‏بیند؟
۱۵) زنهار، اگر باز نایستد، موی پیشانی [او] را سخت بگیریم‏؛
۱۶) [همان‏] موی پیشانی دروغزن گناه‏پیشه را.
۱۷) [بگو] تا گروه خود را بخواند.
۱۸) بزودی آتشبانان را فرا خوانیم‏.
۱۹) زنهار! فرمانش مَبَر، و سجده كن‏، و خود را [به خدا] نزدیك گردان‏.
□□□
این سوره اولین سوره‌ای است كه بر پیامبر نازل شد. حضرت برای راز و نیاز با خداوند به كوه حرا رفته بود كه جبرئیل فرود آمد و عرضه داشت: ای محمد بخوان. حضرت فرمود: من قرائت كننده نیستم. جبرئیل او را در بغل گرفت و فشرد و بازگفت بخوان و حضرت همان جواب را تكرار فرمود و جبرئیل برای دومین بار این كار را تكرار كرد و گفت: بخوان به نام پروردگارت كه خلق فرمود و تا آیهٔ پنجم این سوره را خواند و از دیدهٔ پیامبر غایب شد. پس پیامبر به خانه برگشت در حالی كه خسته بود و فرمود: مرا بپوشانید تا استراحت كنم. و گفته‌اند پیامبر به حضرت خدیجه فرمود: زمانی كه تنها هستم ندایی می‌شنوم. خدیجه به او گفت: خداوند جز خیر برای تو نمی‌خواهد زیرا تو ادای امانت می‌كنی و صلهٔ رحم انجام می‌دهی و در گفتارت صادق هستی. سپس با هم به سراغ ورقه‌بن نوفل كه از دانشمندان عرب و از نزدیكان خدیجه (س) بود رفتند و پیامبر آنچه را دیده بود برای او نقل كرد. ورقه به او گفت: این بار كه آن منادی به سراغ تو آمد با دقت گوش كن ببین چه می‌گوید. پیامبر بار دیگر در خلوتگاه خود شنید كه آن صدا می‌گوید: ای محمد بگو: به نام خداوند بخشندهٔ مهربان و آیات سورهٔ حمد را به گوش او زمزمه كرد و گفت: بگو خدایی جز خداوند یگانه نیست. پیامبر دوباره به سراغ ورقه رفت و مطلب را برای او بیان كرد ورقه گفت: بشارت بر تو باد، من گواهی می‌دهم كه تو همان هستی كه عیسی‌بن مریم مژدهٔ آمدنش را داده و تو پیامبر مرسل هستی همچون موسی و پیامبران دیگر.
و گفته‌اند بعضی از آیات این سوره درباره ولیدبن مغیره است كه مردم را از نماز و اطاعت خدا و پیغمبر نهی می‌نمود و دربارهٔ ابوجهل گفت: آیا محمد محمد صورت خود را بر روی خاك می‌گذارد؟ مردم گفتند: بلی، گفت: به خدا قسم اگر ببینم این كار را می‌كند پای برگردن او می‌گذارم. گفتند: الان مشغول است و او رفت كه گردن پیامبر را لگد كند ولی ناگهان مضطرب شد و برگشت گفتند: چرا برگشتی؟ گفت: ما بین خودم و او خندقی از آتش دیدم و هیكل‌های هولناك بال داری را دیدم و پیامبر سوگند یاد فرمود كه اگر نزدیك به من می‌شد ملائكه یك یك اعضاء او را ربوده بودند.
منبع : به‌سوی نور


همچنین مشاهده کنید