پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

معمای کاسموس


معمای کاسموس
فلسفه فیثاغوری سرآغاز فلسفه هایی است كه فهم زبان آنها، مستلزم راز آشنایی و رمز گشایی است. در واقع، فیثاغورس بنیان گذار نحله ای بود كه در جهان نگری آن، آموزه ها و تعالیم فلسفی، دینی، عرفانی، سیاسی، و حتی ریاضی به نحو رازآلودی به هم آمیخته بود.
البته، در این میان، نگرش راز ورزانه و زبان رمزی در باب «اعداد» جایگاهی كانونی داشت. بنیان تمامی آموزه ها و تعالیم فیثاغوری، نوعی جهان شناسی است كه به واسطه آن تمامی شناخت های دیگر، از جمله انسان شناسی فیثاغوری، حاصل می آید. ظاهرا فیثاغورس نخستین كسی است كه واژه «كاسموس» cosmos را برای جهان به كار برده است. معنای این واژه «نظم و هماهنگی» است كه معمولا در برابر «خائوس» chaos به معنای «آشوبناكی» آورده می شود.
گفتنی است كه در سراسر جهان شناسی های یونانی، اندیشه «خلق از عدم» در باب پیدایش جهان مطرح نبوده، و از این رو، خائوس وصف آشوبناكی جهان پیش از نظم و هماهنگی یا كاسموس است. از نظر فیثاغوریان این نظم و هماهنگی كیهانی همان نظم عددی است كه با ریاضیات شناخته می شود. گفته اند این نظم را او از كشف فواصل موسیقیایی الهام گرفته است و بدینسان، كشف كاسموس و نظم و هماهنگی در طبیعت كیهانی، مقدمه ضروری انتقال آنها به طبیعت انسانی و یافتن نظم و هماهنگی در آن شده است.مدعای جهان شناختی فیثاغوریان عبارت از این باور غریب بود كه «جهان از اعداد ساخته شده است» یا « بنیاد اشیای عدد است».
در یادداشت پیشین، با استفاده از تفسیر گاتری كمی از غرابت این مدعا كاستیم. براساس تفسیر گاتری جهان شناسی فیثاغوری رویكردی «صورت گرایانه» به جهان دارد و برخلاف رویكرد «ماده گرایانه» تالس و پیروانش كه در پی كشف «ماده بنیادین» ماده المواد جهان بودند، درصدد رصد «صورت بنیادین» ساختار عالم است. البته گاتری اذعان می كند كه فیثاغورس و پیروانش بدان چه انجام می دادند كاملا خودآگاه نبودند، چرا كه در آن زمان، هنوز برای آنها، تمایز میان «ماده» و «صورت»، صورت بندی روشنی نداشت. در واقع، ما برای نزدیك شدن به شیوه نگرشی آنها، زبانشان را، در پرتو دانش متاخر، رمزگشایی می كنیم. به رغم تفسیر راهگشای گاتری، كماكان، فرض صورت یا ساختار عددی برای جهان مشكل است. به نظر می رسد ریشه این مشكل به ارسطو بازمی گردد.
از یك سو، ارسطو در تفسیری كه از آموزه فیثاغوریان داشته به خطا رفته و از سوی دیگر، انگاره فلسفه ارسطویی از «عدد»، به عنوان عنصری «كمی»، موجب پیچیده شدن این مشكل شده است. از این رو، برای درك درست جهان شناسی فیثاغوریان، ابتدا باید دریافت درستی از انگاره آنها در باب اعداد داشته باشیم. ورنر یگر، یونانی شناس آلمانی، در این باره اطلاعات درخوری را در اختیار می نهد. بنا بر عقیده یگر، «ارسطو آنجا كه می گوید به عقیده فیثاغوریان عدد ماده ای است كه اشیا از آن پدید آمده اند، از روی اشتباه نظریه برابری عدد با موجودات را به معنی برابری عدد با ماده می فهمد».
یگر می گوید كه «مفهوم عدد برای فیثاغورس معنایی بیشتر از آن داشت كه برای ما دارد. زیرا او از عدد برای برگرداندن همه پدیدارهای طبیعی به نسبت های كمی قابل اندازه گیری استفاده نمی كرد، بلكه اعداد مختلف را ماهیت كیفی اشیای گوناگون از قبیل آسمان و عدالت و زناشویی و فرصت مناسب و غیره می دانست». اساسا «مفهوم عدد برای یونانیان دارای عنصر كیفی بوده است و فرآیندی كه اعداد از طریق آن به كمیات محض برگردانده شده اند به تدریج و آهسته آهسته روی داده است.»

مسعود زنجانی
منبع : روزنامه شرق