شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ماجرای جاسوسان هسته‌ای را برای ثبت در تاریخ ایران خواهم گفت


ماجرای جاسوسان هسته‌ای را برای ثبت در تاریخ ایران خواهم گفت
رأس ساعت ۹ صبح رئیس جمهور در حالی از جلسه شورای دانشگاه علم و صنعت با حضور اعضای هیئت علمی به سالن شهید ملک لو آمد که دربهای سالن از دقایقی قبل به دلیل ازدحام جمعیت بسته شده بود. اگرچه در ادامه برنامه مجریان برگزاری دربهای سالن را گشودند. بیش از ۱۷۰۰ نفر از دانشجویان از ساعت ۷ صبح به بعد به تدریج سالن را پر کردند.
احمدی نژاد در حالی به جمع دانشجویان علم و صنعت آمد که خود یک علم و صنعتی تمام عیار است و بیش از ۳۰ سال در این دانشگاه، تطور دانشجویی تا عضویت در هیئت علمی را پشت سر گذاشته است شاید همین نکته هم باعث شد که دانشجویان این دانشگاه به گرمی از او استقبال کنند و تعداد معدودی که برای هوچی گری به سبک دانشگاه امیرکبیر در این جلسه حضور یافته بودند، در این فضای صمیمانه کاملاً هضم شد.
در این جلسه که حدود ۳ ساعت به طول انجامید هفت نفر از دانشجویان، به نمایندگی از تشکلهای دانشجویی پیش از سخنرانی رئیس جمهور به بین دیدگاه های خود پرداختند. مسائل فرهنگی دانشگاه ها، انفعال وزارت خارجه در مقابل سیاست خارجی تهاجمی و فعال رئیس جمهور، سرانجام اقدام انقلابی درباره دانشگاه آزاد و برخی تحرکات مشکوک برای تطهیر و تبرئه پرونده یک جاسوس هسته ای، اهم مطالبی بود که از سوی دانشجویان ایراد شد. مشروح سخنان رئیس جمهور در ادامه آمده است:
بنده هم ولادت حضرت معصومه (س) را به همه شما و ملت ایران و جامعه بشری تبریک و تهنیت عرض می کنم و خدای بزرگ را سپاسگزارم که این دیدار را در چنین روزی قرار داد.
ابتدا دو مطلب را عرض می کنم و بعد به مطالبی که فرمودند اشاره خواهم داشت.
مطلب اول احساسم از حضور در دانشگاه علم و صنعت ایران است.
البته حضور در دانشگاه، بین دانشجویان عزیز و اساتید محترم برای امثال بنده فرصت بسیار مغتنمی است. یقیناً این حضور برای کسی که ریشه اصلیش در دانشگاه و بخش اصلی زندگی او در این محیط سپری شده و وجود و تار و پودش در دانشگاه در هم تینده مفهوم دیگری دارد.
الآن که با حجم زیادی از کارهای اجرایی مواجهیم، لحظات حضور در دانشگاه مثل بازگشت ماهی به دریاست. خاطراتم را مرور می کردم، بد نیست به چند مورد اشاره کنم که ۳۲ سال قبل در این دانشگاه چه خبر بود؟
وضعیت کنکور مثل الآن نبود. حدود ۵۶۰ هزار نفر شرکت کننده داشت و مجموع پذیرفته شدگان ۲۷ هزار نفر بود. اسم اینجا دانشکده علم و صنعت بود. دور دانشگاه به جای میله هایی که الآن هست (مثل اردوگاه) فنس بود. که شامل بخشهایی بود که الآن دانشکده های فیزیک، ریاضی قرا ردارند. کتابخانه مرکزی، دفتر ریاست، کارگاه و آزمایشگاه ها نیز در همین محل بودند. کل دانشگاه همین بود به اضافه ۲ زمین خاکی و یک سالن. قسمت غربی دانشگاه که پارکینگ است باغ گیلاس و هلو و زردآلو برای استراحت بچه ها بود. این قسمت دانشکده عمران و صنایع فعلی هم باغ سیب بود و از کل خوابگاه های موجود، فقط ۲ طبقه سفید رنگی بود که الآن در اختیار خانمهاست.
اما درباره فضای فعالیتهای سیاسی به چند نکته اشاره می کنم که ببینیم از کجا به کجا رسید؟
قبل از ورود به دانشگاه با کسانی که اهل مبارزه بودند ارتباط داشتند، روز ثبت نام یکی از آشنایان توصیه می کرد دانشگاه که می روی خیلی مراقب باش از این حرفهایی که در خانه می زنی آنجا نزنی چون حتی لای درختها هم میکروفون گذاشته اند! نه اینکه واقعاً اینطور بود، چنین فضا و ذهنیتی موجود بود.
در قسمتی که الآن بانک ملت دانشگاه قرار دارد، گارد دانشگاه مستقر بود که گروه ویژه ای بودند که آدمهای اختصاصی با هیکلهای قوی، بسیار خشن و نفهم استخدام می شدند و تنها چیزی که می فهمیدند باتوم بود. در همین محل سردر فعلی دانشگاه دو تا قاب لوله ای درست کرده بودند که در دانشگاه شده بود. صبحها گاهی که در را باز می کردند، رئیس گارد که سرهنگ هنری نام داشت می ایستاد کوچه ای از گاردیها با لباس و باتوم مخصوص هم درست می کرد و به هرکس مشکوک می شدند، بازرسی بدنی می کردند که ته این خط به ساختمان بانک فعلی می رسید و آنجا با تسمه پروانه شروع به زدن می کردند و اگر حرف قانع کننده ای برای اینها نداشت، تحویل ساواک می شد و حداقل ۴۰ روز انفرادی می رفت. خاطرات خنده داری دارم از برخورد گارد که برای اینکه فضای دانشگاه را متوجه شوید، اشاره می کنم.
من وقتی وارد دانشگاه شدم، جثه درشتی نداشتم و صورتم هم مو نداشت در بین بچه هایی که کار مبارزه را انجام می دادند، من مأمور حمل اعلامیه ها بودم که یک ساک ورزشی هم برای این کار داشتم؛ کمدی داشتیم که قفل رمزی داشت و فقط چند نفر رمز آن را می دانستند. اعلامیه ها را آنجا می گذاشتیم افرادی می آمدند، می بردند و پخش می کردند. در آن زمان، داشتن و یا پخش اعلامیه ۱۰ تا ۱۵ سال زندان داشت ۸، ۷ ماه آن هم در کمیته مشترک ساواک که الآن موزه شده و توصیه می کنم، حتماً از این موزه دیدن کنید، نگهداری می شد که بخشهایی از شکنجه های این کمیته در کتاب احمد احمد یا عزت شاهی آمده است.
دوستی داشتیم از بچه های دانشکده که هیکلش درشت تر از من بود که یکی از این صبحها که گارد ویژه در مقابل درب ورودی دانشگاه صف درست کرده بودند، کیف دست این بود، رئیس دانشگاه به ما گفت، بایستید. ما هم به سمت مسجد حرکت کردیم. دوباره گفت بایستید. حرکت کردیم انگار که به ما نمی گفت. برای بار سوم که این جمله را تکرار کرد آمد چنان با باتوم به دوست ما زد که کتابهایش روی زمین پخش شد. البته من از فرصت استفاده کردم و از آنجا دور شدم.
سال ۵۵ یکبار اعتصاب سراسری اتفاق افتاد و ۱۴، ۱۵ روزی طول کشید. طرح فریب برای گارد می گذاشتند بعد نقاط دیگر دانشگاه را به هم می زدند. ساعت ۵ بعدازظهر در دانشکده ریاضی قرار داشتیم. وقتی بچه ها شعار دادند و شیشه ها را شکستند، گارد رسید و ما را محاصره کرد. من دویدم و فرار کردم بین درختهای محوطه و از کنار ما رد شدند. ۵، ۶ دقیقه بعد، وقتی بیرون آمدم یکی از این نیروها مرا دید، کتابهایم را برای بازرسی گرفت، آن موقع ما سال دوم بودیم و مقاومت مصالح داشتیم. کتاب مقاومت مصالح را مقاومت مسلحانه خواند. هرچه می گفتیم، متوجه نمی شد، تا یک نفر دیگر را خدا رساند و اینها را برد و برایشان توضیح داد.
خاطرات فراوانی دارم که می ریختند و با همین باتومها می زدند. یکبار جلوی مسجد مراسم نماز جماعت و دعا داشتیم و بین نماز، فقط دعای وحدت خوانده شد. بلافاصله نیروهای گارد ویژه، دانشگاه را تخلیه و این جمع را محاصره کردند. نماز که تمام شد، کوچه ای باز کردند که از آن بیرون بیاییم. من قرار شد جزء آخرین نفرات بیرون بیایم که تعدادی از خواهران عبور کنند، بعد ما خارج شویم. در حال خروج از این کوچه بودیم که رئیس گارد فرمان حمله داد و آنچنان با باتوم زدند که باتوم با برخورد با پای یکی از این خانمها شکست. ما از آن فضا به لطف شهدا، انقلاب و امام به اینجا رسیدیم که البته نقطه آرمانی ما نیست.
نوع برخورد با اساتید، چنان تحقیرآمیز بود که اساتید نمی توانستند حتی نسبت به وضعیت دانشگاه و علم، کوچکترین مطلبی بیان کنند. اما به لطف الهی اکنون در این نقطه هستیم.
مطلب دوم در مورد آرمانخواهی است. اساساً انسان، بدون آرمان با سایر موجودات فرقی ندارد. اگر می خواهید کسی را اندازه بگیرید با آرمانهایش می توان او را اندازه گیری کرد. فضای دانشجویی ما همواره فضای آرمانی بوده حتی در مقاطعی که در بخشهایی از رأس دانشجویی، انحرافاتی رخ داده اما وقتی در متن آن می روی فضا کاملاً آرمانی است. اما خود آرمان قابل تعریف است. برای استفاده مناسب از روحیه آرمانخواهی، کسی که به وضع موجود خود و محیطش رضایت بدهد او مرده است. در دستورات اسلامی داریم که مراقبت کن، دو روزت هم مثل هم نباشد. ایستایی در اندیشه توحیدی و دینی مفهمومی ندارد. ایستایی معادل مرگ است. انسان همواره باید از وضع موجود ناراضی باشد و مراتب بالاتر را بخواهد. این کمال است. برای اینکه از این قدرت عظیم و ویژگی برجسته حداکثر استفاده شود به چند عامل باید توجه داشت:
اولین عامل انگیزه هاست. می خواهیم تلاش کنیم برای چه؟ چه چیزی ما را حرکت می دهد. استاد ریاحی (مجری جلسه) اشاره کردند در اندیشه مادی آنچه انسانها را حرکت می دهد، خواسته های نفسانی، انگیزه های مادی، خودخواهی و غرور و ارضای نفس، مبدأ حرکت است. اما انگیزه ما باید چه باشد؟ آنچه ما را حرکت می دهد، عبارتست از کسب رضایت الهی. کار برای رضای خدا، اخلاص در کارها و نیت خدایی است. این دو نوع نگاه، دو دنیای متفاوت برای بشر می سازد. آن صحنه ای که در دانشگاه کلمبیا یا از سوی رئیس جمهور آن کشور می بینیم، ناشی از نگاه اول است. اینها برای سایر ملت ها اساساً ارزشی قائل نیستند، باور کردند که دیگران باید حمالی کنند و آنها بخورند و این پایه حرکتشان است.
اگر فقط به بخشی از خاطرات خودم مراجعه کنم، بچه های زیادی بودند که با انگیزه های الهی و در صحنه های حساس حضور داشتند اما آخر با طاغوت و یا طاغوتیان همراه شدند. دوستی داشتم که نان و سرکه می خورد. قبلاً خوابگاه نبود بچه های شهرستان اطراف دانشگاه اتاق اجاره می کردند. خانه اش رفته بودم و زندگیش را دیده بودم. اما وقتی که جیب و دستش با پول آشنا شد هیچ چیز را غیر از پول نمی شناخت. آدمهایی را دیده ام که اینجا بخاطر فقر جامعه فریاد می زدند و با گاردیها دست به یقه می شدند. اما خود که به جایی رسیدند نه تنها فراموش کردند بلکه محرومین را قربانی کردند. اغلب نوکیسه هایی که ما امروز نگاه منفی نسبت به آنها داریم، روحیه انقلابی داشتند. من ماشین ژیان مدل ۵۶ داشتم. یادم هست یکی از همینها یقه ما را می گرفت که تو اندیشه ات لیبرالی و آمریکایی است. وی تابحال دوبار ورشکست و میلیاردر شده، به خود من مراجعه کرد گفتم من چیزی ندارم غیر از یک ماشین و یک خانه کوچک اگر می خواهی سند آنها را ببر. برای رسیدن به دنیا همه آرمانها را زیر پا گذاشت. اما عزیزان کار باید فقط خدایی باشد.
دومین عامل "قله" است. باید به وضع موجود معترض باشیم. خدا شاهد است من صحبتهای بچه ها را که می شنیدم، بسیار لذت بردم که چه نگاه های عمیقی وجود دارد که اصلاً نسبت به وضع موجود راضی نیستند. این افتخار بزرگی است. یعنی پتانسیل حرکت بالاست و می توان بسیار امیدوار بود. اما قله آرمانی ما کجاست؟ کشورهای اروپایی؟ مالزی؟ ترکیه؟ آلمان؟ آیا می ارزد کسی عمر و تاریخ ملت خود را بگذارد و به آنجا برسد. قله باید تعریف شود. بخصوص برای ما که پرچمداریم. آن قله بسیار بلند و نورانی است که ۲ ویژگی دارد: یکی ویژگی فردی که انسان تا کنار خدا اوج می گیرد و خدایی می شود. همه استعدادهایش شکوفا می شود. بشر هنوز از این چند هزار سال زندگی دنیا چیزی عایدش نشده، استعدادی شکوفا نشده است، البته تکهایی بوده اند، اما آیا ظرفیت انسان این است. خدای متعال فرمود: سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض. آیا عالم الآن در تسخیر انسان است. ما از دنیا چه می دانیم؟ در تاریخ بشر که ورق بزنیم آنها که به قله کمال رسیدند، در مقابل حجم عظیمی که به دره سقوط کردند، بسیار کم اند.
مرحله بعد برپایی جامعه سعادتمند در دنیا که پایه اش عشق و نور و علم و کمال و خدایی زیستن است. اگر این مورد را هدف قرار ندهیم، هر چیز دیگری را که هدف بگیریم ضرر کردیم. الآن در دنیا هدف چیست؟ یک ماشین مدل فلان ظرفیت انسانها را پر می کند. یک ویلا، یک جایزه، یک مقام. اینها از زندگی چه می فهمند؟ نمی گویم بد است. اما هیچکدام قله نیست. ایستگاه هم نیست ابزار است. ما چند روز پیش، بحثی در جمع علما داشتیم که در همین رابطه بود. استعدادهای انسان تابحال کجا شکوفا شده است؟ آیا این استعداد وجود دارد که در یک چشم به هم زدن، به فاصله یک میلیارد سال نوری در جای دیگری باشد، بر همه آفرینش احاطه پیدا کند؟ این شدنی است. مثالش را از ریاضی بزنم که اکثراً خوانده اید. نقطه ریاضی بعد ندارد. اما در پاره خطی به طول یک هزارم میلی متر چند نقطه هست؟ ناشماره، بی نهایت. باز یک خط رسم کنید، چند پاره خط در این خط هست؟ یک بعد که اضافه می شود چقدر ابعاد وجودی در آن جای می گیرد؟ بعد دوم، سوم، چهارم ... انسان تا بعد دوازدهم می تواند برود. ما در کدام بعد هستیم؟ اول؟ دوم؟ حداکثر خیلی زرنگ باشیم. سه بعد اطراف خود را تا حدودی می شناسیم.
عامل بعد امید است. یکی از شیوه های شیطان گرفتن امید از انسانهاست. بترساند، مأیوس کند. امام فرمودند: «یأس از جنود شیطان است» الآن در شورای دانشگاه خدمت اساتید بودیم گفتم چه کسی گفته دانشگاه های ما نمی تواند دانشگاه اول دنیا باشد. چه کسی گفته ۲۰۰ سال باید برویم تا برسیم به علم روز دنیا. دشمن دائماً تزریق یأس می کند که شما نمی توانید، عقب افتاده اید.
عامل آخر نیازمندی انسان به راهنما و الگوست. راهنمایی که بتواند دست ما را بگیرد. خدای متعال بهترین و بالاترین مخلوقات خود، انسان کامل را برای ما قرار داده است. مثال جامعه بشری مثال کاروانی است که در کویر حرکت می کنند. کاروان، کاروانسالار دارد تا به یک نقطه ای در وسط کویر می رسند که اهل کاروان همزمان، هم زنگوله های شترانشان را گم می کنند، هم کاروانسالار را. اما بجای گشتن دنبال کاروانسالار دنبال زنگوله ها می گردند. مگر می توان از کویر بدون کاروانسالار حرکت کرد. خدا او را برای ما قرار داده است. در دنیا دنبال زنگوله ها می گردیم اما دنبال کاروانسالار نمی گردیم. او ما را گم نگرده است، ما او را گم کرده ایم.
گاهی حرف از امام که می زنیم انسانهای جاهل شروع به تمسخر می کنند، مگر می شود بدون راهنما و بلد حرکت کرد. ما قبل از انقلاب یک گروه کوه داشتیم، که مسئول فنی گروه، قبل از هر برنامه می رفت و کلیه شرایط را بررسی می کرد. آیا در جهانی به این عظمت خدا برای ما راهنمایی قرار نداده است؟ دنیای مادی ما زنگوله شترهاست و بیش از آن در کمال انسان اثر و نقشی ندارد. دنبال این هستند اما راهنما را کنار گذاشته اند. من البته بسیار امیدوارم بشر باید به سمت آن قله برگردد. بدون آن انسان ارزشی ندارد.
دکتر حائری اشاره به ماجرای دانشگاه کلمبیا کردند، قسمتی در باره این قضیه بگویم و بعداً پاسخ به سئوالات.
ماجرای دانشگاه کلمبیا واقعاً طراحی شده بود. سال گذشته رئیس دانشکده علوم اجتماعیشان که خانمی بود برای سخنرانی ما را دعوت کرد اما نپذیرفتم. چون باید زمان سفر را ۱۵، ۱۶ ساعت اضافه می کردیم. اما وی شخصاً به محل اقامت ما آمد و گفت: این پیام از طرف من نیست از طرف دانشگاهیان است که می خواهند پیام ملت ایران را بشنوند. پذیرفتم ولی به دوستان گفتم این اتفاق نمی افتد. در دانشگاه اعلام کردند، پوسترهایی نصب شد. اما ساعت ۱۱ شب قبل از برگزاری این جلسه پیغام دادند که دولت آمریکا گفته جلسه باید لغو شود. چون نمی توانیم امنیت آن را برقرار کنیم. بلافاصله دوربینها برای مصاحبه آمدند، گفتند: اینها نمی خواهند حرف ملت ایران را بشنوند. بعد هم دولتی که نمی تواند در یک دانشگاه امنیت برقرار کند چگونه آمده به عراق، امنیت ایجاد کند. البته به نظرم رئیس دانشکده از کل سناریو آگاه نبود. تصور نمی کنم کسی بعد از اینکه ۲۰، ۳۰ سال در محیط دانشگاه باشد و این رفتار را داشته باشند.
امسال آمدند طراحی کردند و از قبل دعوتنامه فرستادند. گفتم می آیم ولی ۳ دیواره آتش درست کردند که کسی رد نشود. سه، چهارتا از رسانه های اینها مانند فاکس نیوز، فضاسازی تبلیغاتی و جنگ روانی سنگینی را شروع کردند که این فردی که می خواهد بیاید دنبال بمب اتم است و می خواهد آمریکا را نابود کند. بعد مسئول دولتشان گفت باید احمدی نژاد را دستگیر کنیم. هدفشان این بود که نرویم. دوستان گفتند روزنامه و تلویزیونهایشان را ببین. فقط وسط برنامه های ضد ایرانیشان، آگهی تبلغیاتی پخش می کردند! از طرف دیگر در دانشگاه هم همه چیز را پیش بینی کرده بودند. اصلاً به بچه های طرفدار ایران اجازه حضور در سالن را نداده بودند و گفتند سالن پر شده است. پشت تلفن دانشگاه که برای اظهارنظر درباره این رویداد اعلام شده بود، نواری گذاشته بودند که وقتی کسی تماس می گرفت، به مدت چند دقیقه علیه جمهوری اسلامی ناسزا می گفت. فضایی درست کردند که منصرف شویم و اگر منصرف شدیم کیفرخواست بلندی علیه ملت ایران از موضع دانشگاه تهیه کنند و برایم یقین شد که از این ماجرا می خواهند صحنه تکمیلی برای تعرض در منطقه درست کنند.
دومین دیواره آتش این بود که پس از رفتن، با آن حجم از توهینها به نشانه اعتراض جلسه را ترک کنیم و صحبت نکنیم و سومین مورد هم این بود که دست و پای خود را گم کنیم و نتوانیم از مواضع ملت ایران دفاع کنیم. هر سه مورد را با استادی تمام اجرا کردند. من تعجب کردم که در داخل کشور، این برنامه به صورت مستقیم پخش نشد، ۲۷ شبکه جهانی این برنامه را زنده منعکس کردند و رئیس آن دانشگاه ۲۷ دقیقه علیه ملت ایران فحش داد. انگار فرهنگ لغت را برداشته بود و هرچه ناسزا بود، در قالب یک بیانیه ریخته بود. اما خدای متعال با ملت ایران بود. برخی به من گفتند که چرا هنگام قرائت این بیانیه می خندیدی؟ من واقعاً می خندیدم مصنوعی نبود، سه مطلب در ذهنم دور می زد. گفتم خدایا چه بلایی سر اینها می خواهی بیاوری و چه سیلی ای به اینها خواهی زد که چنین صحنه ای درست کردند؟ چون هیچ احمقی این کار را نمی کند. البته می دانم آدمهای کوته فکر این باورها را در ذهن خود که می برند، هضم نمی کنند اما من یقین داشتم که مولایمان خواهد آمد و صحنه را اداره می کند. گفتم مولاجان می خواهم هنرمندی ات را ببینم اینها به خیال خود همه راهها را بسته اند. خنده سوم من از این بود که با آن بیانیه هر لحظه بیشتر در تیررس قرار می گرفت. دقت کنید اینجا احمدی نژاد مطرح نیست؛ انقلاب، اسلام، ایران و ملت بزرگ آن مطرح است. عده ای گفتند باید بیرون می آمدی، گفتم کسی حق ندارد، میدان را خالی کند. اول فکر می کردند که پیروز شده اند، بوش مصاحبه کرد و گفت: اگر من جای رئیس دانشگاه کلمبیا بودم اجازه سخنرانی نمی دادم. اما بالاخره احمدی نژاد فهمید آمریکا خیلی مهم است! دوستان قدری نگران شدند. گفتم: تأمل کنید؛ دو، سه ساعت بعد، سایت نمایندگی ایران و شبکه های تلویزیونی پر شد از پیامهای ملت آمریکا علیه سیاستمدارانشان.
باورم این است که بشر هنوز به جایی نرسیده و باورم این است که حرکت آخرین آغاز شده و خداوند متعال اراده کرده بینی اینها را به خاک بمالاند. خود را برای مأموریتهای بزرگ در مقیاس ملی و جهانی آماده کنید. امروز کشورهای بسیاری علاقمند به توسعه همکاری، سرمایه گذاری، نظریه پردازی و کمک فکری مشترک با ایران هستند. می توانیم مسائل را حل کنیم. دشمن می خواهد بگوید نمی توانیم، مانع درست می کند. فردی سئوال کرد که ۲ سال قبل می گفتی که ما می توانیم الآن هم چنین نظری داری؟ گفتم امروز عزم، باور امید و ایمان من به اینکه با همین جوانان می توانیم این کشور را اداره کنیم صد برابر است.
دو مانع را هم می گویم البته معنایش این نیست که نمی شود. خط حرکت باید با چشم بیدار و باز باشد. اصلاح وضعیت اینگونه نیست که بنشینیم و بگوییم بشود و خود بخود انجام شود. اگر اینطور بود، با اولین پیامبر الهی انسان به قله کمال می رسید و تمام می شد. اتفاقاً شیرینی و سازندگی اش هم در همین سختیهاست.۲ مثال بزنم؛ در بحث هسته ای، دشمنان ما بسیار مصمم اند. آنها اساساً وجود خارجی ما را نمی خواهند، چه رسد به اینکه قله ها را فتح کنیم. کینه آنقدر عمیق است که در قسمت مرگ و حیات ما تعریف می شود. طبیعی است که با همه توان علیه ما بیایند. اما در قضیه هسته ای آنجا که با آن گرفتاری در حال عبور از موانع بودیم، بخش عمده ای از موانع، همین موانع داخلی بودند.حالا ان شاءالله این ماهها بگذرد و در یک جمع دانشجویی، این مقطع تاریخی را که حساسترین مقطع تاریخی ماست، بیان کنیم. حوادثی گذشت که برای آینده عبرت است. از مسیرهای گوناگون طراحی کردند که ما را به سازش بکشانند. دستشان در دست بیگانه بود. در بخش اقتصاد هم همینطور طراحی کردند. اگر در یک کلمه بخواهم بگویم، سنگر به سنگر در حال مبارزه سنگین هستیم. فشارهای سیاسی و روانی، زیر پوست و بدون اعلام بسیار اعمال می شود. از دهها کانال، فشار روانی می آورند و تمام سطوح کشور را تحت فشار قرار می دهند، بعد می گوییم چه کنیم؟ می گویند کوتاه بیایید. تا جایی جلو رفتند که اطلاعات درون سیستم را به طور منظم به بیگانه در ملاقاتهای هفتگی می دادند. اینکه چه خبر است و تعابیری با این مضمون که چرا کوتاه می آیید و غلظت قطعنامه هایتان کم است. پیاز داغش را زیاد کنید تا عقب نشینی کنند. برای همین فرد پرونده درست می شود، قاضی پرونده را تحت فشار سنگین قرار داده اند که تبرئه کند. البته ملت ایران اجازه نخواهند داد که با نفوذ سیاسی واقتصادی که دارند آنها را به عقب نشینی وادار کنند.
با مردم و خدا عهدی بستیم و نمی نشینیم نگاه کنیم اگر دست از فشارها بر ندارند و کسی هوس کند که کوتاه بیاید به ملت ایران معرفی خواهد شد. در قضیه هسته ای ما بخاطر حساسیتهای آن مراقبت کردیم و فعلاً چیزی نگفته ایم. در اقتصاد هم همینطور است. یکی از برادران گفت آیا مافیاها تمام شده و یا شما دست از مبارزه برداشته اید؟ هیچکدام؛ روز به روز درگیر هستیم. جیغهای بنفش اینها ناشی از همین مسئله است. بیشترین هجمه به این دولت و شخص بنده است چون می بینند احمدی نژاد به فضل الهی روحیه دانشجویی اش را حفظ کرده است.
اما معنای وجود موانع این نیست که انسان نمی تواند عبور کند. باورم این است که ملت ایران بخصوص نسل جوان امروز ویژگی هایی دارد که در دوره خودمان و قبل از آن ندیده ام. با وجود این نسل جوان، بلندترین قله ها در دسترس ایران است. موانع با حیات انسان گره خورده اند. چقدر هستی داری؟ آنقدر که با موانع برای رسیدن به قله درگیر شوی. زندگی همین است. و الا اگر بنا بود هیچ مشکلی نداشته باشد در خانه می نشستی کلیدی را می زدی و بالای قله بودی. سختیها، زندگی را معنا می بخشند و قهرمانی نمود پیدا می کند. البته روش من این نبوده که دائم موانع را به ملت یادآور کنم و مسئولیت خود را تحت الشعاع قرار دهم. از قبل می دانستیم که این موانع هست. البته از برخیها این انتظار را نداشتم. اما بالاخره هست. بگذارید دو سه مورد دیگر را هم توضیح دهم:
درباره دانشگاه ها مطالب فراوانی گفتند، پولی، غیرپولی و ارتباط با صنعت و ... که مطالب بسیار خوبی بود و دغدغه های ما هم همینهاست. اما باید با مجموعه مسائل کشور جلو برویم. ارمنستان که رفته بودیم جلسه ای را دانشجویان ایرانی داشتیم. دو، سه هزار دانشجوی ایرانی در آنجا داریم. گفتند اینجا واقعاً تحقیر می شویم. تبعیض هم هست. البته دولت آنجا با ما دوست است اما طبیعت کار همین است. از لحاظ فرهنگی هم اگر در حد فاجعه نباشد، خیلی فاصله ندارد. می گفتند کانونی آگهی داده که پذیرش دانشجوی ایرانی می گیرد با خوابگاه و غذای ایرانی اما ما را در ساختمانی مستقر کردند که طبقه پایین آن کاباره است. بعد هم قرار بوده اتاق دونفره بدهند اتاق شش نفره دادند و مشکلات غذایی هم وجود دارد. ما حساب کرده بودیم با ماهی ۳۰۰ دلار می توانیم اینجا زندگی کنیم اما الآن هزینه ۶۰۰ دلار شده است، چه مشکلاتی در اثر این تغییر برآورد پیش می آید؟ ساده ترین اثر منفی آن، اخلاقی است و مسائل امنیتی و اطلاعاتی هم فراوان است. آیا می توانیم برای اینها تصمیم نگیریم؟ البته به زودی ظرفیت دانشگاه های ما بیش از تقاضای داخلی خواهد شد.
درباره صنعت و پژوهش، خدمت اساتید و شورای دانشگاه عرض کردم اینجا هم می گویم. رؤسای دانشگاه ها و وزیر علوم هر پروژه ای که دانشگاه در راستای نیازها تعریف کرد، دولت بودجه ای را بدان اختصاص می دهد. الآن ۲۶۰۰ نفر دانشجویی تحصیلات تکمیلی در این دانشگاه داریم، یعنی سالی حدود ۹۰۰ رساله دفاع می شود. در همه دانشگاه های کشور رساله هایی را که در ارتباط با نیازها تعریف شود، هزینه هایش را جداگانه می پردازیم.
مطالب فراوانی مطرح شد که نمی توان فرصت و توفیق را از دست بدهم. گفتند که در سیاست خارجی تنها هستی و حرکت سازمان پشت سرت نیست. این حرف درست است قدری طبیعی است و قدری باید اصلاح کرد. اگر بخواهید سازمانی را حرکت دهید باید خیلی جلوتر حرکت کنید تا این فاصله باعث انگیزه شود. البته وزارت خارجه نسبت به قبل خیلی تغییر کرده اما با نقطه آرمانی فاصله زیادی دارد. دیپلماتی که ۲۵ سال به او گفته اند باید بروی و یکسری مطالب عادی را بگویی و برگردی، تغییرش زمان می برد.
عده ای از دوستان در قضیه هسته ای می گفتند خطر وجود دارد و باید کوتاه بیایی گفتم اولین سئوال من این است که ملت ایران را در این قضیه محق می دانی یا نه؟ اگر بدانی که حق با توست جور دیگری رفتار می کنیم تا وقتی که فکر می کنی، گناهکار هستی.
البته همه تغییرات دست رئیس جمهور نیست اگرچه به لطف خدا این قدر فشار می آورم که کل کابینه افراد "یک" شوند. برخی سنتها را باید شکست مثلاً اینکه کسی وزیر شده و حتماً باید ۴ سال در رأس بماند و به ملت تحمیل شود. آدم خوبی است دستش را هم می بوسیم اما وقتی که نمی کشد چرا باید ادامه دهد؟ این نشانه قوت است نه ضعف.
دو، سه تا از دوستان سئوال مهمی را پرسیدند که مذاکره با آمریکا یعنی چه؟ موضع ما با آمریکا معلوم است و آمریکا پرچمدار کینه ورزی با ملت ایران است.
اما مذاکره ابزار کار است، نه هدف کار. سربسته می گویم از وظایف دستگاه دیپلماسی به هم ریختن جبهه سیاسی مقابل است در حالتیکه عده ای صف کشیده اند، باید تدبیر کرد و بسترش هم صیانت از منافع ملی و آرمانی باشد. در عراق مذاکره کردیم، اعلام هم کردیم. ما نمی توانیم ببینیم گروهی ملت عراق را بکشند و دولت عراق بگوید اگر شما بیایید به نفع ملت ماست و ما پاسخی ندهیم. سال گذشته من در سازمان ملل اعلام کردم حاضرم در صحن سازمان در مقابل دوربینها با آقای بوش مناظره کنم. این یک موضع پایین و انفعالی بود یا به نفع ملت ایران؟ دنیا باید منطق شما را بداند. استدلالتان را برای تجاوز به ملتها بگویید.
تیم تصمیم گیری اصلی به لطف خدا کاملاً هماهنگ عمل می کنند. خیلی ناراحتند. برنامه ریزیهای وسیعی برای تفرقه کردند. طی یکسال چندین پروژه اجرا کردند که بگویند بین رهبری و رئیس جمهور فاصله است. وقتی ما می نشستیم این برنامه ها را مرور می کردیم به حماقتشان می خندیدیم.
فرمودند فرهنگ مظلوم است، این البته منحصر در این دولت نیست و ریشه تاریخی دارد. بر اثر هجومی که شد در دانشگاه های ما اینقدر به ساختن یک منطقه و پژوهشها اهمیت می دهند، بحثهای فرهنگی در دستور کار نیست والا اساتید نوعاً فرهنگی و دارای ظرفیت بالا هستند اما این مباحث در دستور کار نیامده است.
دولت چند کار در این زمینه انجام داده و در یک جاهایی نقطه ضعف دارد. در فضای عمومی کشور اتفاق مبارک بازگشت روحیه امید، خودباوری و شجاعت رخ داده است. این حاصل چیست؟ البته پایه اش خود شما بوده اید اما کار فرهنگی است که براثر آن، این اتفاق روی می دهد. بعد از ظهر امروز آئین نامه ارتقاء سطح اساتید در دستور کار است. امید دارم که ارزیابی ها طوری شود که این مصوبات مهم به اجرا برسد. مصوبات بسیار مهمی در شورای عالی انقلاب فرهنگی در جهت خودباوری، سالم سازی فضای کار، تقویت شجاعت و آرمانخواهی داشته ایم. منتهی قدری زمان می برد اما ضعفهایی هم بوده که در بخشهای جزئی فرهنگی، مجموعه دستاوردها مطلوب دولت نیست. خیلی کارها باید بشود. سینما، تأتر، نویسندگی و هنرهای نمایشی و... کارهای زیادی در زمینه ترویج عملیاتی ارزشهای انقلاب است. الآن در دانشگاه ها فقط به بخش معارف منحصر شده که علیرغم زحمات طاقت فرسای دفتر نمایندگی، حریف نیازها نمی شود. نیازها خیلی بالاتر است. مبدأ، موتور و سوخت تحول، همه و همه به فضای دانشجویی و دانشجویان انقلاب باز می گردد. کار فرهنگی ای که وسط میدان آن شما باشید دهها برابر حالات دیگر اثر دارد.
مدیران دانشگاه ها هم وظیفه دارند، حمایت کنند من نمی پذیریم بودجه فرهنگی چند برابر شود اما برود جایی که فایده ای ندارد. آقای وزیر هم اینجا بودند و مطالب را شنیدند. باید با خود دانشجویان جلسه ای داشته باشید که بیایند و نظرات را بدهند. ارتباط با مجامع علمی اندیشه های والا، و خود اساتید که مجموعه این کارها باید در دستور کار قرار گیرد.
بحث دانشگاه ها و سرمایه محوری را وقت دیگری عرض خواهم کرد.
در زمینه مفاسد اقتصادی همانطور که گفتم سنگر به سنگر در حال مبارزه هستیم بسیاری از جاها باید منافذ را بست. اما دولت در بین آنها که قدرت در دستشان است، تقریباً تنهاست. البته معنایش این نیست که نایستیم، ایستاده ایم و عصبانیت آنها هم از همین است. در انتخابات گذشته رئیس یکی از ستادها که نفتی است دو مورد هفت میلیارد تومانی سندسازی کرده و یک ۵/۳ میلیارد تومان هم برای یک شرکت گازی سندسازی کرده است. وزارت اطلاعات رفته پرونده را درآورده و امیدواریم توانشان برسد و برخورد کنند. کاری که به عهده دولت بوده انجام دادیم و الآن هم انجام می دهیم. این دستور کار روزانه مدیران دولت است. البته کسی فکر نکند صفر شده کاهش دادیم.
بحث بانکها را مطرح کردیم به جای اینکه به محتوا بپردازند به سمت کارکنان بانک که دلسوز و زحمتکش هستند، سوق دادند. سیستم طوری است که منابع اصلی دست عده ای خاص می رود. گروه گذاشته ایم، تصمیم گرفتیم. دیشب رئیس کل بانک مرکزی توضیح می داد درباره عده ای که در بدنه باقی ماندند از برخی طرق یکدفعه نقدینگی را بالا بردند. توجه کنید بودجه ۸۶ کاهنده نقدینگی بود اما یکدفعه دیدیم منابع از یک طریقی دارد وارد بخش بازرگانی و خرید پول غیرقانونی می شود. جلویش را بستیم، سه، چهار ماه طول می کشد اثراتش از بین برود. برخی آدمها هم باید جابجا شوند. درباره بانک مرکزی هم همینطور بود تا دیدگاه های دولت جلو برود. البته نه اینکه آدمهای بدی باشند بخصوص رئیس کل بانک مرکزی که آدم بسیار خوبی بود اما ما نمی توانیم ببینیم عده ای به راحتی ۵۰ میلیارد تومان وام می گیرند اما کسی که یک کارگاه می خواهد درست کند با سختیهای فراوان روبروست.
بحث دانشگاه آزاد را مطرح کردند. من در یک جمع دانشجویی توضیح داده بودم اینجا هم می گویم تا ملت هم بدانند. بحث دانشگاه آزاد بحث کارمندان دانشجویان و اساتید محترم نیست. بلکه بحث سیاستهای حاکم بر آنجاست. سال گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیم گرفت این دانشگاه را روی ضابطه بیاورد چون اساسنامه اش مشکل داشت و هیأت امنا طبق قانون انتخاب نشده بود البته ترمیم کردند. نحوه مدیریت این دانشگاه با هیچیک از قوانین سازگار نیست. اصلاحات به میانه راه که رسید به ما گفتند شرایط کشور حساس است فعلاً دست نگه دارید. اینها بحران درست می کنند. دلشان برای کشور نمی سوزد، البته به زودی وقت اصلاحات اساسی فرا خواهد رسید. معنایش هم اساتید و کارمندان نیست که یک نفر رفت سخنرانی کرد و گفت آنها که ضد دانشگاه آزادند کافرند!! چه کسی با دانشگاه و اساتید و دانشجو مخالف است. آنچه نمی توانم تحمل کنم آن است که روزانه حداقل خود من از دانشجویان یا از پدر و مادر دانشجویان این دانشگاه حداقل ۱۰۰ نامه دریافت می کنم که قدرت پرداخت شهریه ندارند بعد این پول می رود در دست گروه هایی که هیچ ربطی به آن دانشگاه ندارند. قرار دادی با یک مرکز تحقیقاتی بسته اند که اسمش تحقیقاتی است، سیاسی است. شرح وظایفش، پشتیبانی یک گروه تصمیم گیر است که آن گروه هم سیاستگذاری هایی دارد که ربطی به اجرا ندارد. سه، چهار میلیارد پول بچه ها را برده اند قرار داده بسته اند که تحولات اساسی خاورمیانه را تحلیل کنند. معلوم است که خواسته اند پولی به شکم اینها بریزند.
درباره بحث نفت دیدم برخی که قبلاً خودشان مدیر بودند و قوانین را نوشته اند و سازو کار اجرایی را می دانند، وارد عرصه بی تقوایی که می شوند همینطور حرف می زنند مثلاً یکی می گفت که در دوسال ۱۲۰ میلیارد دلار این دولت هزینه کرده است. اولاً دولت خارج از مصوبات مجلس، یک دلار نفتی را نمی تواند هزینه کند اما جوری تلقین می کنند که انگار مستقیم به جیب دولت می رود. مجموعه ارزی که دولت امسال می تواند بردارد ۲۷ میلیارد دلار عمرانی و اقتصادی است، ۳ میلیارد دلار هم برای واردات بنزین. مابقی در خزانه می رود و ذخیره ملی می شود. البته برای نحوه هزینه کردن هم طرح دادیم. یکی همین موردی بود که ظرف ده سال برای حمل و نقل ۱۰ هزار میلیارد تومان تخصیص داده شد. البته پیشنهاد دولت کمتر بود. ما ۶ هزار میلیارد تومان پیشنهاد دادیم اما مجلس محترم این نظر را داشت. همچنین بعضی فکر می کنند قیمت نفت که بالا برود صد در صدش درآمد است اما به همین نسبت قیمت جهانی بالا می رود. سال گذشته حدود ۴۰ میلیارد دلار واردات و ۱۶میلیارد دلار صادرات داشتیم. قیمت نفت که بالا برود ۱۶ میلیارد دلار بالا می رود ۴۰ میلیارد دلار هم بالا می رود. آقایانی که برنامه چهارم را نوشتند در بحث مبادلات آزاد مقرر کردند که نمی توانید جلوی صادرات و واردات را بگیرید فقط می توانید عوارض تخصیص بدهید. تولیدکننده با بالارفتن قیمت جهانی می خواهد صادر کند. دولت نمی تواند او را منع کند. فقط می تواند عوارض را زیاد کند که باز قیمت داخل بالا می رود. خودشان قانون نوشتند بعد می گویند چرا اجرا می کنید؟
تورم برای کشور ما ریشه دار است و بحث امروز و دیروز نیست. کسانی که با اقتصاد آشنا هستند می دانند تورم ۲ منشأ دارد. یک بخش ناشی از عملکرد درون اقتصاد و یک بخش تورم روانی است. درگیری ما با عده ای که دارند در مجموعه تصمیم گیری کشور بیرون می روند در هر دو بخش است. مثل قضیه بانکها که دولت نقدینگی را کنترل کرد، هزینه های مصرفی را کاهش داد اما راهی باز کردند با وجود آنکه کل اسکناس در کشور ۴۰ هزار میلیارد تومان است رسوب چک پولهای بدون امضا ۱۲ هزار میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان شد که چرخش پول ۲۱۳ هزار میلیاردی ایجاد شد. در صورتیکه کل چرخش پول حدود ۵۰۰ هزار میلیارد تومان است. واقعاً موضوع روانی هم هست. برخی می گفتند چرا سال گذشته بحث گوجه فرنگی را آنگونه پاسخ دادی؟ چون این مسأله کاملاً روانی بود. آبانماه مصرف بالا بود و جالیزها هم زیر برف رفت. بعد هم خبرها این بود که بدوید که دارد گران می شود. اما زمستان خواهد گذشت و روسیاهی به ذغال خواهد ماند. من مطمئنم ملت ما بر این فضاها غلبه خواهند کرد.
دولت تصمیم گرفت برای شما، مسئولین دانشگاه و وزارت علوم هر مقدار برای تجیهز کارگاه ها، آزمایشگاه ها و تأمین هزینه رساله های دانشجویان نیاز است فهرستش را بدهند یک جا می خریم و تجهیز می کنیم.
یکی از آقایان می گفتند مصوبات مرتبط با دانشگاهها به اطلاع دانشجویان نمی رسد، موظفند هر موضوعی که مربوط به دانشجو است روی تابلو به اطلاع برسانند. این حقوق دانشجویان است.
مطالبی که درباره سقف نمره و میانگین نمره ها هم مطرح شد، به نظر منطقی نیست. اصل و نقطه آرمانی برای دانشجو و استاد این است که همه دانشجویان با نمره عالی ۲۰ بیرون بروند. بچه هایی که از یک سد عظیم کنکور عبور کرده اند. بچه هایی که بهترین دوران عمر خود را به این تلاش اختصاص داده اند. کسی فکر نکند اگر همه بچه های کلاس نمره عالی گرفتند، افت شخصیت است. البته اساتید ما بی جهت نمره نمی دهند. اما اینکه میانگین باید ۱۵ باشد اما حالا شده ۱۶ من متوجه نمی شوم چه منطقی پشت آن است. البته هر منطقی بیاورند من قانه نمی شوم.
درباره مشاورین جوان که قبلاً در شهرداری و حالا در دولت است هرجای که نقص دارد، باید اصلاح کنیم. هدف این بود که راه را باز کنیم جوانان ما که ۱۰، ۱۵ سال از عرصه های مدیریتی دور بودند، بیایند تصمیم گیری کنند. نه اینکه کارمند شوند و مقامی بگیرند، راست برو، چپ برو. بلکه بیایند ببینند چه می گذرد. همچنین پل ارتباطی با جوانان و ما شوند. ما در هیئت دولت یک ذهنیت نسبت به کشور داریم شما که پشتوانه ما هستید، فضای ذهنی دیگری دارید. مجموعه مشاورین جوان باید پلی بین سیستم دانشگاهی و اجرایی ایجاد کنند. از طرف دیگر باید پلی برای ورود به سیستم اجرایی ایجاد کنند. در هر مقطعی که دولت و ملت به جوانها اعتماد کردند، مقطع درخشش و جهش در همه زمینه ها بود. مگر همین شهید ملک لو چند ساله بود که شهید شد؟ اما چه ها که کرد؟ شهید ابراهیمی، اسماعیل زاده، صابری، مختاری و...، فرمانده لشکر ۲۱ ساله داشتیم که با کمترین تجهیزات در سخت ترین عملیات، مقابل مجهزترین دشمن پیروز شد. تجربه بزرگترها، بسیار احترام وارزش دارد اما باید فضا را بازکنیم. هرجا باز کردیم، نشاط، آرمانخواهی، پاکی، شجاعت و سرعت آمده است. این سرمایه عظیمی است. هدف اصلی این بوده اما آنچه مدنظر بود حتی یک سوم آن هم محقق نشده است. آقای دکتر شیخ الاسلامی که در این دانشگاه از دانشجویان فعال بودند و از اساتید هم هستند و هنوز روحیه دانشجویی خود را حفظ کرده اند غیر از جلساتی که با حضور مشاورین جوان نهاد ریاست جمهوری دارند جلساتی را با دانشجویان ترتیب دهند و با دانشجویان صحبت کنند.
بسیاری از مطالبی که گفته شد در دستور کار دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی است. مطالب شما را انتقال خواهم داد. معاون فناوری ریاست جمهوری هم مسئول پیگیری میان رشته ای یعنی کارهایی که به زمین مانده شده اند.
چند دقیقه هم درباره مسئله هسته ای فضای فعلی را بگویم که در چه مرحله ای قرار داریم. برخی می گویند که چرا اینقدر درباره مسئله هسته ای صحبت می کنی؟ چون این عرصه کلیدی است. اگر غافل شویم پیروزی عظیم ملت تبدیل به شکست خواهد شد. در خاطره ما ملی شدن نفت است که ملت فداکاری کرد اما حاصل فداکاریش این شد که از دست انگلیس درآمد، بدست آمریکا رفت. از دست یک مشت دزد درآمد، بدست دزدانی گردن کلفت تر رفت. مسأله هسته ای از نظر مقایسه صدها برابر ملی شدن صنعت نفت است. شما در جریان ماوقع هستید. می خواهم آن نقطه ای را که امروز در آن ایستاده ایم را بگویم.
قدم به قدم هدفگذاری کردند و جلو آمدند. ما هم قدم به قدم هدفگذاری کردیم و جلو رفتیم. روز اول گفتند ایران مطلقاً هیچ نوع فناوری هسته ای نباید داشته باشد حتی تحقیقات هسته ای را هم تعطیل کنید. مخالفت کردیم و یک چرخه را راه انداختیم. هدفشان تغییر کرد گفتند این چرخه را تعطیل کنید. ما دو چرخه اضافه کردیم. گفتند روی همین دو سه چرخه توقف کنید. مخالفت کردیم و وارد عرصه صنعتی شدیم. تهدید و تحریم کردند بعد پیغام فرستادند که توقف کنید تا مذاکره کنیم، یعنی اصل اینکه این فناوری را داشته باشیم را پذیرفتند و گفتند توقف کنید. گفتیم توقفی در کار نیست. مرحله بعد این بود که گفتند روی همین ۳ هزار تا بایستید و جلوتر نروید با ما مذاکره کنید. در سه ماه اخیر گفتند بسیار خب، ما مخالف بودیم و نمی خواستیم شما این فناوری را داشته باشید اما از این به بعد کارها با توافق ما باشد. الآن بجای رسیده ایم که آنها پذیرفته اند در موضوع هسته ای نمی توانند حریف ملت ما شوند. از آن طرف در این همآورد، ضررهای زیادی کرده اند. یکی از بین رفتن حیثیت و کارکرد آژانس بود. آنها می خواهند در آینده همه ملت ها را کنترل کنند. با چه ابزاری؟ سازمان آژانس که دیگر اعتباری برایش نماند. با شورای امنیت می خواهند کنترل کنند؟ آنها هم که دیگر اعتباری ندارد. بر اثر ایستادگی رهبر عزیز و ملت ایران به این نتیجه رسیده اند که باید برگردند. اولاً آژانس باید احیا شود که ما هم موافقیم. مستقل باشد و کار خود را انجام بدهد. در این چند ماهه با فشار روانی می خواهند یک امتیاز موچک بگیرند. اخیراً گفتند همه چیز قبول اما، شیب نصب دستگاه ها را با ما هماهنگ کنید. گفتیم خارج از آژانس به هیچ احدی تعهد نمی دهیم. آژانس هم در چارچوب قانون. آژانس هم که می گوید پاک است و ایران هم به همه سئوالها پاسخ داده است. این مشکل آنها است که اعتبار قطعنامه های قبلی آنها هم از بین رفته است. ابعاد سیاسی مسئله تمام شده است، به اروپاییها نصیحت می کنیم که دوست ملت ایران شوید، به نفع شماست. هرجا آمریکاییها وارد شوند سودش برای آنها و ضررش برای اروپا است. به آمریکاییها هم می گوییم هرجا علیه ملت ایران وارد شوید شکست خورده واقعی خواهید بود.
منبع : رجا نیوز