جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


فرش زندیه


هشت پادشاه زندیه یكی پس از دیگری به تخت نشستند و در این میان تنها بنیان گذارش توانسته تا اندازه ای به ایران ثبات دهد ، همزمانی این دوره با زمانی كه عثمانیها خود را در اوج قدرت می پنداشتند و اروپاییها در سده ای دگر خود را برای انقلاب صنعتی حاضر می كردند نیز بر انزوای سیاسی و اقتصادی ایران تأثیر گذار بوده است اما بالاخره باید از جایی شروع كرد و از آغازی به آغاز دیگر رسید كه افسانه فرش ایران قصه ای به پایان است هر چند كه در این داستان در پس هر افت ، خیزی مشهود است .تاریخ قالی ایران دارای مسایل حل نشده فراوانی است ۰ این مسایل در تاریخ هنرها و فنون ایرانی دیگر هم وجود دارد اما نه به اندازه مسایل قالی ایران ، فرش محصولی كم دوام است و اگر واقعا به كار برده شود زیر پای یكی دو نسل (ظرف پنجاه سال ) از بین می رود . نمومه هایی هم كه باقی مانده یا صرفا بر حسب تصادف بوده مثل فرش پازیریك كه به وسیله یخهای قطبی محافظت شده و برخی تكه پاره هایی كه در فضای مناسبی در زیر زمین باقی مانده است ، یا اینكه به علت وقف و نفاست ، گرانبهای و كیمیابی طرح و رنگبندی بسیار زیبا تعلق به بقعه یا كاخ مخصوصا هنگامی كه در خطر نابودی قرار گرفته از زیر پا جمع شده و آرایه دیوار و امثال آن شده است . در صورتی كه مثلا یك شمعدان فلزی چنین نیست بلكه حتی به علت نوع سوخت ( انواع روغن) ، كه نوعی ضد زنگ است از آسیب دور می ماند . در این پژوهش خرد بر آنم كه از فرش زندیه بگویم دوره ای كه همیشه برای تاریخ نگاران و پژوهشگران در هاله ای از ابهام بوده است .
حكومتی كه به صورت ملوك الطوایفی اداره می شده و انسجام حاكمیت به معنی واقعی آن وجود نداشته است . هشت پادشاه زندیه یكی پس از دیگری به تخت نشستند و در این میان تنها بنیان گذارش توانسته تا اندازه ای به ایران ثبات دهد ، همزمانی این دوره با زمانی كه عثمانیها خود را در اوج قدرت می پنداشتند و اروپاییها در سده ای دگر خود را برای انقلاب صنعتی حاضر می كردند نیز بر انزوای سیاسی و اقتصادی ایران تأثیر گذار بوده است اما بالاخره باید از جایی شروع كرد و از آغازی به آغاز دیگر رسید كه افسانه فرش ایران قصه ای به پایان است هر چند كه در این داستان در پس هر افت ، خیزی مشهود است . محورهای كلی تحقیق در مقوله فرش دستباف ایران با توجه به شرایطی خاص هر یك از مناطق فرش بافی و دوره های تاریخی عبارتند از :
۱ـ شناخت دقیق از اوضاع و شرایط جغرافیایی هر منطقه
۲ـ شناخت دقیق از آداب و رسوم و سنن/ دین و مذهب و در یك كلام فرهنگهای قومی و قبیله ای در هر منطقه
۳ـ شناخت تبادلات فرهنگی و هنری هر منطقه با اقوام دیگر
۴ـ تأثیر پذیری فرهنگی و هنری دراثر جنگ ، تجاوز و یا تهاجم فرهنگی
۵ـ تاریخ پیدایش فرشبافی در هر منطقه
۶ـ روند شكل گیری و تكامل فرش بافی
۷ـ علل رویكرد مردم به فرش دستباف در دوره های مختلف تاریخی
۸ـ شناخت اصالت های فرهنگی و هنری هرمنطقه در دوره های مختلف تاریخی
۹ـ بررسی علل رشد و شكوفایی فرش از جنبه های مختلف هنری ، فرهنگی و اقتصادی
۱۰ـ دلایل ركود فرش در دوره های مختلف تاریخی
۱۱ـ بررسی شیوه ها و روشهای به كار رفته در تهیه مواد اولیه ، طراحی ، رنگرزی ، بافت ، مرمت و تكمیل
۱۲ـ بررسی تاریخ بعد و قبل از دوره مورد مطالعه .
اما در این كار پژوهشی بر آنهم كه با نگاهی گذرا به تاریخ و اوضاع و احوال ایران و در دروه زندیه و هنرهای رایج دراین دوره و با اشاراتی به قالیهای بعد و قبل از سلسله مذكور یك برداشت كلی از قالیهای این دوره داشته باشم .

اشاره ای به تاریخ زندیه
زندیه سلسله ای از پادشاهان ایران كه از سال ۱۱۶۴-۱۲۰۹ هجری قمری بر بیشتر ممالك ایران سلطنت نمودند و اولین آن كریم خان و واپسین آنها لطفعلی خان بود. سلسله مزبور پس از قتل نادر شاه از سال ۱۱۶۲ تا ۱۲۰۹ هجری قمری در فارس و افغان سلطنت كرد و بدست آقا محمد خان قاجار منقرض شد. افراد این سلسله از این قرارند :
۱- كریم خان ، جلوس به سال ۱۱۶۳ هجری قمری برابر با ۱۷۵۰ میلادی
۲- ابوالفتح خان ، جلوس به سال ۱۱۹۳ هجری قمری برابر با ۱۷۸۰ میلادی
۳- علیمراد خان ، جلوس به سال ۱۱۹۳ هجری قمری
۴- محمد علی خان، جلوس به سال ۱۱۹۳ هجری قمری
۵- صادق خان ، جلوس به سال ۱۱۹۳ هجری قمری
۶- علیمراد خان ، جلوس به سال ۱۱۹۶ هجری قمری
۷- جعفرخان، جلوس به سال ۱۱۹۹ هجری قمری
۸- لطفعلی خان ، جلوس به سال ۱۲۰۳ هجری قمری
اما به تخت نشستن لطفعلی خان بیش از شش سال نپایید و به سال ۱۲۰۹ هـ . ق بدست آقا محمد خان قاجار به قتل رسید.
هنگامی كه به تواریخ فوق می نگریم حتی بدون هیچ شناختی از دورة زندیه به این نتیجه می رسیم كه وضعیت و شرایط ایران دارای تشنجات و نا آرامیهای زیادی بوده است زیرا در شرایط عادی نادر جماعتی است كه به هر فصل پادشاهی آورد و به هر روز امیری بگمارد ابوالفتحخان ، علیمراد خان ، محمد علی خان و صادق خان هر سه به سال ۱۱۹۳ هجری قمری بر تخت نشستند . خود شاهدی بر عدم وجود امنیت سیاسی و اجتماعی روزگار است كه اوراق كهنه تاریخ شهادت بر آن می دهد كه عدم امنیت سیاسی و اجتماعی ، همیشه و همه حال هنر و فرهنگ را نیز تحت الشعاع قرارخواهد داد كه خود جای بحث و مجادله ای دگر دارد و نمی توان در این اوراق بدان پرداخت.[
همیشه تاریخ برای پژوهشگران علوم سیاسی و دانشهای هنری و فرهنگی در پرده ای از ابهامات قرار داشته است اما آنچه از نوشته ها و نگاشته ها بر می آید حكومت زندیه و پادشاهانش همیشه در حال جنگهای داخلی بوده اند و تنها در حدود ۲۰ سال از حكومت كریم خان كشور یك آرامش نسبی را به خود دید.[ و وقایع این دوران به تفصیل در كتابهای تاریخ گیتی گشا نوشته محمد صادق موسوی نامی ، مجمل التواریخ بعد نادریه نوشته ابوالحسن بن امین گلستانه روزنامه میرزا محمد كلانتر فارس ، گلشن راز نوشته ابوالحسن فخاری كاشانی و غیره می توان یافت. پادشاهی زندیه با بر تخت نشستن كریم خان آغاز می شود كریم خان زند از طوایف لك و پسر ایناق بود. پس از فوت پدر با برادرش صادق خان بزرگ طایفه زند شدندو به سال ۱۱۶۲ هجری قمری به سپاه ابراهیم خان برادرزاده نادرشاه پیوست، چون ابراهیم بدست نوه نادر كشته شد كریمخان قدرتی یافت و سرانجام بر علیمراد خان بختیاری و محمد حسن خان قاجار و آزاد خان افغان و فتحعلیخان افشار پیروز شد و به استثناء آزاد خان دیگر رقیبان او كشته شدند.
علیمراد خان پس از شكست از كریمخان زند از شیراز به كرمانشاه رفت و شاه اسماعیل سوم كه قبلاً به پادشاهی نشسته بود به كریمخان پیوست (۱۱۶۵ هجری قمری ) و كار كریمخان بالا گرفت و چون خویشتن را وكیل وی كرده بود به وكیل معروف شد علیمراد خان در كرمانشاه سپاهی فراهم ساخت و به مقابله با كریمخان پرداخت اما در ناحیه بیل آور شكست خورد و بدست محمد خان زند كشته شد محمد خان از بزرگان زندیه بود كه از كریمخان روی گردان شده و به علیمراد خان پیوسته بود اما پس از كشتن علیمراد خان مورد عفو كریمخان قرار گرفت پس از آن واقعه ، كریمخان برای دفع محمد حسن خان به گرگان لشكر كشید اما كاری از پیش نبرد. در این میان شاه اسماعیل سوم به برادری محمد حسن خان پیوست و او را نایب السلطنه كرد، بدان جهت شكست در سپاه كریمخان افتاد و به اصفهان عقب نشست. در نبرد دیگری كه در سال ۱۱۷۱ هجری قمری در گرفت كریمخان از اصفهان به شیراز رفت و متحصن شد. اما سپاه محمد حسن خان نتوانست محاصره شیراز را ادامه دهد و ناچار به استر آباد باز گشت و در جنگی به دست فتحعلیخان زند كشته شد. از دیگر رقبای كریمخان آزاد خان افغان سردار سپاه نادر بود كه ادعای سلطنت داشت. به سال ۱۱۶۷ هجری قمری در نبردی كه میان او و كریمخان در ناحیه بروجرد در گرفت كریمخان شكست خورد اما سرانجام بر او غلبه كرد و او در سال ۱۱۷۵ هجری قمری خود را تسلیم كریمخان كرد و تا آخر عمر مورد محبت خان زند بود.در سالهای ۱۱۷۴ و ۱۱۷۵ هجری قمری كریمخان به دفع فتحعلیخان افشار آراشلو پرداخت البته در ناحیه قره چمن از وی شكست خورد اما سرانجام بر وی غلبه كرد فتحعلیخان به ارومیه گریخت كریمخان ۹ ماه ارومیه را محاصره كرد ودر سال ۱۱۶۷ هجری قمری فتحعیخان تسلیم شد و مورد محبت او قرار گرفت اما چون سوء نیت وی بر كریمخان مسلم شد امر به كشتن او داد در سال ۱۱۷۷ هجری قمری والی بغداد به تحریك ولی مطلب مشعشعی به خوزستان تاخت كریمخان به خوزستان رفت و طایفه آل كثیر و سعد را سركوب كرد و لنكری به سر كردگی صادق خان برادر خویش به بصره فرستاد و آنجا را تصرف كرد پس از این به تنظیم امور پرداخت ودر آباد كردن شیراز كوشش بسیار نمود. در دوره كریمخان بیشتر شهرهایی درقلمرو حكومت او بود.آباد گردید مخصوصاً شیراز پایتخت ولی بسیار با شكوه بود و بنا های زیبایی از قبیل ارگ كریمخان ، بازار وكیل و مسجد وكیل در آنجا ساخته شد از شاعران این دوره لطفعلی بیگ آذر ، سید احمد هاتف ، سلیمان بیگدلی، و صباحی نام برد. سلسله زندیه منسوب به زند كه نام طایفه ای از الوار فیلی است در حدود قلعه پری از توابع ملایر سكونت داشتند و مقارن فتنه افغان این طایفه در محل سكونت خود قدرتی یافتند. در اوایل دوره قدرت نادرشاه بابا خان چاپشلو با تدبیر بر رؤسای این طایفه دست یافت و جمعی از آنها را كشت و بقیه را به خراسان كوچ داد بعد از قتل نادر طایفه زند تحت سرپرستی كریمخان از هرج و مرج ایام بعد از قتل نادر استفاده كرد و به دعوی سلطنت برخاست . در احوال كریمخان آورده اند كه ایشان تنومند قوی هیكل ، نیرومند ، شجاع و رئوف بود و با پیروان مذاهب مختلف به عدل رفتار می كرد. در لباس تكلف نمی كرد و گاهی لباسش مندرس می نمود خود را به جواهر نمی آراست شبها مجلس عیش می آراست و شراب می خورد اندك می خوابید و روزی دو بار سلام عام می داد مسكوكات وی نقشی چنین داشت.
تا زر و سیم در جهان باشد سكه صاحب الزمان باشد.
كه در آبادی آن كلمه یا كریم نقش كرده بودند. سجع مهر وی این بود (یا من هو به رجاء كریم )
از بناهای بنام دوره زندیه می توان به حمام وكیل شیراز ، بازار وكیل شیراز ، مسجد وكیل شیراز ، بقعه شاه میر علی بن حمزه شیراز (دروازه قرآن ) ؟ مدرسه سپه سالار قدیم تهران ، مدرسه مرروی تهران مدرسه شیخ عبدالحسین تهران ، مسجد علی قلی آقا اصفهان ، عمارت خورشیدی كلات نادری در خراسان باغ و عمارت هفت تن شیراز باغ كوشك كریم خان شیراز( مقبره خان زند) حمام علیقلی آقا اصفهان عمارت كلاه فرنگی (موزه پارس )شیراز .كریمخان به بنا و بناسازی علاقه فراوان داشت و ابنیه های فوق الذكر گواه این امر است ایشان حتی نام محلات شهر شیراز را خود انتخاب می كرد، محله سیم شیراز محله بالاكفت به كسر كلاف و و سكون ، بعضی دوش و سر دوش را گویند و این محله را بالا كت و بال كت و بال كه نیز گویند و از زمانی كه پادشاه عصر زند حصار شیراز را كوچك نمود محله باغ نو و این محله را یك محله فرمود و همه را بالا كفت گفتند .
كریم خان به سال ۱۱۹۳ هجری قمری در شیراز در گذشت و مدت سلطنتی ۳۰ سال بیشتر نبود و هفت پادشاه كه یكی بعد از دیگری بیامند نه توانستند حامی مردم باشند و نه كشور را در آرامی نگه دارند و روزی نبود كه خانه ای نسوزد و جدالی در نگیرد. وآخر كلام ایران در آن دوران تنها در ۲۰ ساله آخر حكومت كریم خان در حالتی نسبتاً آرام زی كرد و بعد از كریم خان هم ۲۰ سال بیشتر دوام نیافت و خود قضاوت كنید كدام فرهنگ و هنری توان رشد و ترقی در این عهد را دارد.


نگاهی به تاریخ زندیه از دید كتاب تاریخ تمدن ویلدورانت
(عصر والتر)
مدت ۲۹ سال جنوب ایران از نظم و آرامشی معتدل برخوردار ساخت. پس ازوی نزاع بر سر قدرت بار دیگر شكل جنگ داخلی به خود گرفت و هرج و مرج بار دیگر بر قرار شد. با سقوط سلسله صفوی بدست افغانها ایران آخرین دوران از ادوار بزرگ هنری خود را به پایان رسانید و تنها آثار كوچكی زینت بخش این قرن شدند « مدرسه شاه حسین» ۱۷۱۴ میلادی در اصفهان مدرسه ای كه برای تربیت ادبا و فقها (حقوقدانان )بود ، به وسیله لرد،كرزن به عنوان یكی از باشكوه ترین ویرانه های ایران توصیف شده است ، سرپرسی سایكس از زیبایی كاشیكاریها و قلمكاریهای آن به حیرت امد. كاشیكاران ایران هنوز تواناترین كاشیكاران جهان بودند ولی فقر طبقات بالا بر اثر جنگهای طولانی بازار آثار هنری عالی را از میان برد و سفالگران را ناچار ساخت سطح هنری خود را پایین آورند.جلدهای عالی كتابها لعاب دار ساخته می شدند. نساجان پارچه های زربفت و با گلدوزیهای ظریف بینظیری می بافتند. قالیهای ایران با آنكه در زمان شاه عباس اول شاهد آخرین مرحله برتری خود بودند هنوز برای ثروتمندان بسیاری از كشورها بافته می شدند. خصوصاً در جوشقان ، هرات، كرمان، و شیراز قالیبافان قالیهایی می بافتند كه فقط در مقام مقایسه با اسلاف دیرینه خود مقام آنها در مرتبه دوم قرار می گرفت.تسخیر ایران به دست افغانها قلب شعر پارسی را شكست و دوران انقیادی كه به دنبال آن برقرار شد صدای شعر پارسی را تقریباً خاموش كرد. حدود سال ۱۷۵۰ میلادی برابر با ۱۱۶۴ هجری قمری آذر بیگدلی تذكرهایی از شعرای ایران تدوین كرد و آن را با شصت شاعر معاصر به پایان رسانید ؛ با وجود وفور ظاهری این شعرای معاصر ، او از آنچه به نظرش كمیابی نویسندگان خوب در آن دوران می رسید اظهار تأسف می كرد و آنرا به هرج و مرج و بدبختی كه در كشور حكمفرما بود نسبت میداد می گفت هرج و مرج و بدبختی به چنان درجه هایی رسیده است كه هیچ كس حال و هوش شعر خواندن ندارد، چه رسد به شعر گفتن نمونه بارز این وضع شیخ محمد حزین بود كه دیوان شعری مشمول بر چهار جلد داشت ، ولی در محاصره اصفهان به دست افغانها اسیر شد ؛ با همه اهل به ویرانه های شهری كه زمانی زیبا بود گریخت، و آخرین سی و سه سال زندگی خود را در هند گذرانید او در تاریخ حزین خود (۱۷۴۲ میلادی برابر با ۱۱۵۵ هجری قمری) از یكصد شاعر ایرانی همزمان خود یاد كرد بزرگترین این شاعران احمد هاتف اصفهانی قلمداد شده است كه شاید برترین شاعر دورة زندیه باشد.هند در این زمان از آرامش نسبی برخوردار بود و مكانی امن برای تجارت مغرب زمین انگلستان از این وضعیت بیشترین بهره را برده بود بازرگانان بزرگ اكنون در ثروت و قدرت با اشرافیت زمیندار در رقابت بودند؛ ایرانیان روابط خارجی را تعیین و برای تسلط بر بازارها و منابع ثروت و راههای تجاری جنگ بر پا می كردند.بازرگانان شكر و تنباكو و برده زندگی مردم بریستول را به دست داشتند صاحبان كشتیها بر لیورپول و بازرگانان ذغال سنگ برینوكاسل فرمان می دادند. ثروت سر جوسایا چایلد بازرگان كه ۰۰۰/۰۰۰/۵۰ پوند از سهام هند شرقی را داشت با دارایی بسیاری از لردهای انگلستان برابری می كرد باغهای او در وانستند از معروفترین جاهای دیدنی انگلستان بود.
كمپانی هند شرقی كالاهای مشرق زمین بویژه هند را در انگلستان به قیمت بالا می فروخت در بیشتر نقاط هند نمایندگی داشت این در حالی است كه تنها نمایندگی آن در سالهای آخر حكومت كریمخان در بوشهر واقع در جنوب ایران وجود داشت كه به علت نابسامانی اوضاع ایران آن هم برچیده شد. (البته لازم به ذكر است كه این كمپانی انگلیسی بیشتر برآن بود كه كالاهای خود را در مشرق زمین به فروش برساند. اما هر وارداتی صادراتی را نیز در بر خواهد داشت) در این هنگام در فرانسه هر كس بر آن بود كه تولیدی برتر داشته باشد . چینی سازان ، فلزكاران ، مبلسازان و فرشینه بافان امكانات خود را روی هم می گذارند تا اتاقهای خاندان سلطنت ، نجبا و صاحبان سرمایه را مزین كنند.انواع ساعت مانند ساعتهای بواز و طرحریزی كرد و گوتیر با برنز ریخت و فلزكاری و بالخصوص مبلهای زیبای آن دوران یاد می كنند و از مرصع كاریهای آنان و تذهیبهای خیال انگیزشان تمجید می كنند.
عثمانی كه تركیه امروزی است ویژگی خاص خود را داشت ، در این هنگام هنر در تركیه مانند بسیاری ازسرزمینهای مسیحی رو به انحطاط می رفت. تركها از نظر سفالگری ، نساجی ، قالیبافی و تزئینات وحتی معماری خود را برتر می دانستند. آنها هنر منطق و مفهوم و اهمیت بخشیدن به نقاشیهای انتزاعی را ] از ایرانیان [ به ارث برده بودند و به شگوه ظروف بدل چینی مانند آبنمای احمد سوم در قسطنطنیه ، برق زوالناپذیر كاشیهایشان، دوام و ظرافت بافته هایشان و زیبایی بر دوام قالیهایشان افتخار می كردند. آناتولی و قفقاز در این دوران به خاطر طرحهای دقیق هندسی و زمینه درخشان فرشهایشان خصوصاً قالیهایی كه به عنوان سجاده از آن استفاده می شد شهرت داشتند . نقش ستونها و طاقهای نوك تیز این قالیچه ها نمازگذاران در حال ركوع را رو به محراب كه در هر مسجد در جهت مكه واقع شده بود قرار می داد. تركها مساجد گنبد دار كاشیكاری شده و مناره دار خود را به هرمهای نوك تیز و طاقها و عظمت غمزای كلیساهای سبك گونیك ترجیح می دادند. حتی در این دوران انحطاط ، آنها مسجد باشكوه ، نوری ، عثمانیه » احمد سوم سبك الحمرا در كاخی كه در سال ۱۷۶۵ ساخت به كار برد.
قسطنطنیه با وجود خیابانهای پر پیچ خم و محلات فقیر نشین و پر سر و صدایش شاید جالبترین و در عین حال بزرگترین پایتخت اروپا بود جمعیت دو میلیون نفری آن دو برابر جمعیت لندن ، سه برابر پاریس ، و هشت برابر رم بود. وقتی لیدی مری ازكاخ سفیر كبیر انگلستان به شهر و بندر نگریست این عقیده را پیدا كرد كه اینها روی هم رفته شاید زیباترین منظره جهان رابوجود آورده بودند. بر این امپراطوری عثمانی كه از رود فرات ا اقیانوس اطلس گسترده بود سلاطین عصر انحطاط فرمانروایی می كردند. این چندین ورق برداشت ویلدورانت بود از عصر والتر كه مقارن بود با حكومت زندیه اما به طور كل می توان گفت این دوره اروپا خود را برای انقلاب صنعتی آماده می كرد و مشرق زمین فرهنگ خود را و هویت خود را به خوابی طولانی فرا می خواند كه پس دو قرن ایران ما هنوز بد همان خواب دیرین مشغول است.[
نقاشان و نقاشی دوره زندیه
گل و گلدان ، مرغ و آسمان ، اینها واژگانی است كه همیشه در ذهن ایرانی دیوار نگاره ها و كاشیكاریهای مساجد ، مفروشات اتاقها و نقاشیهای زیبای ایرانی تداعی می شود . گل ارزشی معنوی در ادبیات ما دارد و خاك نیز بدین گونه است ، گل نماد حیات است و گویای صفات و خاك نشان ذات است و رشد بنات و نبات آری نقاش ایرانی كه با قلمش ذكر آیات می كند این بار سرشت و ذاتش را به معنی گلدان آورده و زندگی و صفاتش را به گلستان ساخته و از سویی دیگر خاك عالم اسفل است و آن گل پاك موطنی اكمل كه استعاره از بهشت است كه رویاهای هنرمندان مشرق زمین است ، این آفریده دهن كه بر دیوارها و قالیهای مردم خاوران نقش بسته است در عصر صفویه ، باختایی ها و اسلیمیهای به هم بافته و دوش به دوش یكدیگر ساخته كه همه به نقطه ای خاص سر برآورده بود در عصر زندیه چونان موطنشان این كهنبوم و بر افشان و آشفته بر نگاره كاشیها نقش بستند اما این بامرغكان زیبا به زینت درختان نشسته بودند و درختان به گلستان زنبق و محمدی و ناز و نسترن آزین شده بودند (شهر شیراز با پشتوانه غنی و پر باری كه در پرورش ذوق ها و استعدادها داراست عامل بسیار سرنوشت ساز و عمده ای در پیشبرد اهداف خیرخواهانه وكیل الرعایا به حساب می آید.
شیراز از یك سوی شهر و مركز و خاستگاه شعر است و از دیگر سوی و ارث ارزشهای پردوام و قدمت هنرهای سنتی و به ویژه نگارگری است. هنوز شهرت و آوازه هنرمندان مكتب شیراز و آثار و یادگارهاشان از خاطره ها نرفته است. همان مكتب اصیل و ارزشمندی كه در قرن دهم هجری با ظهور و تولد نام آوران نگارگر شهر شیراز چشم انداز نوینی را به جهان نگارگری گشود.)
تردیدی نیست كه زبان هنر در این روزگار قرار و سكون ، بعد از آن همه غارت و آشوب ، می بایست جوابگوی و دلهای آزمند و به دیگر كلام چونان مرهمی التیام بخش زخمهای كهنه و اندیشه های طالب لطافت و ظرافت و سكون باشد.با چنین نیاز و ضرورتی است كه شیراز شهر گل شهر شعر ، شهر سروهای سر به فلك كشیده و شهر باغ و بستان ، انگیزه های دل بستن به گل و گیاه و پرنده را در روح و اندیشه هنرمندان این دوران ایجاد می كند ، همان به ظاهر تفنن و رغبتی به جاودانگی گل و بوته و پرنده در نگارگری ایران كه بعدها با همت نگارگران نام آشنای هنر ایران مقدمات ثبت مكتب نوین گل را برای همیشه در تاریخ هنر ایران و جهان آماده می سازد.

شكی نیست كه سرای تجربه های پر سود و و عمر نگارگران دوران صفوی و شاید هم به زمانی كهنتر از آنان در تجلیل از گل و گیاه و پرنده و ستایش این خلقت بی همتا در نگارگری ایران حركت تازه نگارگران ایرانی حركت تازه ای از این ستایش و نگاه را سبب می شود. چه در این دوران خلافت گذشته كه گل و گیاه پرنده با نقش و حضوری مستقل ذهن و اندیشه نگارگران را به خود مشغول می دارد. در این راه شاید به حق و شایسته باید بدعت تازه را مدیون تفكر وخلاقیت و ابتكار هنرمندی دانست كه در اواخر عهد افشاریه(تا اوایل زندیه) نهضت مكتب گل را آغاز گر بود و راهبر ، و این هنرمند خلاق كسی نیست جز علی اشرف از ایل معروف افشار ا رومی كه چونان ستارهای تابناك در آسمان هنرنگارگری قرن ۱۲ هجری قمری درخشید و چه خوش درخشید از احوال و چگونگی زندگی این هنرمند ،با تأسف اطلاعات چندان مفیدی در دست نیست، چه او نیز همانند سایر نگارگران مستعد و با هنر ، شرح زندگیش دره
هاله ای از ابهام مانده است هم بدین سبب ، تنها مدارك موجود در ارزیابی حضور پر بارش در هنر نگارگری قرن ۱۲ هجری آثار ممتازی است كه اغلب با رقم « از بعد محمد علی اشرف » شناسایی گردیده است.
با این هنر در نقد و نگرش بر آثار ارزنده هنرمند می توان دریافت كه با توجه به نشانه های همگونی و تشابه به هنر و ذوق او با قلم محمد زمان اول به ویژه در زمینه گل و بوته او می بایست مدت زمانی را در خدمت و محضر محمد زمان اول نقاش چیره دست عصر صفوی گذرانده باشد.
علی اشرف را باید هنرمند عاشق و شیفته گل و مرغ شناخت او گویی باغبانی گلستان هنر ایران را پیشه كرده است و به تمامی زندگیش در این راه با تمام ذوق و خلاقیت مایه گذاشته است.
علی اشرف با چنین مایه شور و شوقی است كه چه بسا برای نخستین بار بامدد رنگهای جانانه و شاد و سایه پردازیهای ماهرانه هنر ایران را گل گونه و چه بحق تر همیشه بهار و سرسبز و پر گل می سازد با چنین مرغان و پرندگانی كه تنها می شود گفت حاصل خیال و ذوق نقاش هستند و در مقایسه با سایر مرغان و پرندگان هنر ایران بی همتایند و نمونه. او ، سوای ذوق و درایت و هنر در این شیوه نوین نقش و نگاه هزینه ای پر استعداد در سایر زمینه های هنرهای تجسمی كهن ایران نیز به شمار می رود و شگفت انگیز آنكه به گاه، خط نویسی آنچنان نسخ را روان و شیرین نوشته است و در كار خط نستعلیق استادی نشان داده شده است، كه بی مبالغه می توان گفت علی اشرف ، اگر نقاشی تنها دلبستگی اش نمی بود چه بسیار كه در تراز هنرمندان خوشنویس و ماندگار تاریخ خط خوشنویسی ایران قرار می گرفت. آثار این هنرمندان را می توان در جلوه های گل و مرغی و بیشتر قلمدانهای نفیسی مورد مطالعه قرار داد كه اغلب طی سنوات «۱۱۳۵» تا « ۱۱۶۵» را شامل می شود ( دو سال اول حكومت كریمخان را تواریخ مذكور در بر می گیرد) این آثار در موزه های ایران و خارج از ایران و گاه مجموعه های شخصی نگاهداری و به یادگار مانده است.
شاخص ترین و شاید هم لایق ترین شاگرد و پیرو علی اشرف در زمینه نقاشی گل و بوته ، سوای ، آقا باقر و« آقا نجف » و « آقا زمان» كه اینان نیز از نخبگان هنر نگارگری زمانه خود هستند ، نقاش هنرمندی است ،به نام آقا صادق با سجع (یا صادق الوعد) پا به عرصه هنر می نهد.ولی یقیناً به پاس ارادتی كه به علیاشرف داشته است و بدلیل تجارب ارزنده و سودمندی كه در محضر پر مهر علی اشرف آموخته است، تا دم آخرین زندگی ، بر این شاگردی می بالد و پر بهاترین آثارش را با سجع «صادق از لطف علی اشرف شد» مزین می سازد و بدین ترتیب میزان ارادت و اخلاصش را به استادش آشكار می سازد.
وی از نام آشناترین نگارگران عصر زندیه است و به دیگر كلام ، اگر مكتب گل را علی اشرف و هنرمندان پیشین پایه می نهد ، او با ذوق
وافرش این مكتب را در عرصه هنر ایران آبرو و اعتبارای تازه می بخشد. تا به آنجا كه در كار ساختن گل و مرغ ، گاه آنچنان مهارت و استادی به خرج داده كه از استادش علی اشرف نیز در سایه پردازی و نمایاندن حالت پرندگان و مرغان و طراوت و لطافت گلها پیشی گرفته است. آقا صادق نیز همانند سایر استادان این شیوه بدیع هنری ، بیشترین نمود هنری اش را می توان در قاب آیینه ها و قلمدانها مشاهده كرد كه به سفارش این و آن با نقاشیهای استادانه اش از خود به یادگار گذاشته است. با توجه به رواج و رونق معماری اصیل و پر صلابت عصر زندیه ، هنرهای سنتی ایران نیز به صورت آرایش و تزئین این بناها ، حیاتی دوباره می یابد. هنرهایی همانند كاشی سازی ، گچ بری ، منبت كاری، و مهمتر نقاشی دیواری در نقشهای به یادگار مانده و هر از هنرهای یاد شده ، همچنان نفوذ و سلطه اندیشه هنرمندان دوستار گل و مرغ آشكارا دیده می شود و به دیگر مفهوم این هزینه ها نیز همگام ، با رواج گل و بوته و مرغ در نقاشی قاب آیینه ها و قلمدانها و پشت جلد در نقش های كاشی و گچ و سنگ نیز متجلی می شدند.
زیباترین نمونه های این تحول را هم امروز می توان در كاشیكاریهای مساجد جامع و وكیل شیراز و حجارییها و گچ بری ها به یادگار مانده ،از عصر وكیل الرعایا در بناهای دیدنی عصر این سلطان مشاهده كرد. كه به تمامی نمایانگر تأثیر از ذوق و سلیقه هنرمندان و پیروان مكتب گل و رواتر شیفتگان گل است. هم در این رابطه است كه آقا صادق ، نگارگر نام آشنای عصر كریمخان زند به فرمان او پنج تابلوی نقاشی دیواری در تكیه هفت تنان (واقع در دامنه كوه چهل مقام ) از خود به یادگار می گذارد این تابلوها كه به كرات مرمت و بازسازی شده اند عبارتند از : تصویر شیخ صنعان – مجلس ابراهیم خلیل و قربانی اسماعیل به صورت موسی و شبان گوسفندان – و در دو تصویر از دو درویش پیر و جوان كه به رغم و سلیقه جمعی می بایست از شیخ اجل سعدی و حافظ الهام گرفته شده باشد .مكتب گل ، بعد از آقا صادق و یارانش ، اگر جلوه و جلای دوباره ای یافته باشد و به حیات خود ادامه داده باشد بی تردید این جلوه و حیات را می بایست مدیون ذوق و استعداد هنرمندی نابغه یعنی لطفعلی خان شیرازی دانست كه در اوایل عهد محمدشاه قاجار وارد كار هنر گردیده و باتوجه به تاریخ نقاشی هایش می بایست تا اواسط عصر ناصرالدین شاه قاجار دست و دل از كشیدن نقش بر نكشیده باشد.جان ربرتو اسكار چیا اینگونه می گوید شیراز در این دوره شاهد رشد گرایش به تلفیق و تركیب قالبهای صفوی ، سبك اساساً چهره نگاری درباری اروپایی وذوق و سلیقه های میانه بود نتیجه تلقیه خامه ستانه و خشن بود ، چون هنرمندان عهد زندیه به خاطر اصلاح تأكید مضاعف و مورد نظرشان برسه بعدیت ، در صدد بر آمدند تا تركیببندی آثار را با وارد كردن عناصر عارض تزئینی دسته ای از گلهای دل انگیز رنگارنگ بر روی ردای پیگیرها ، پارچه ها ، پرده ها ، چارچوبها و كف اتاقها ، تاحدودی روشن و دلچسب سازند.البته ادامه این روش تلفیق عناصر تصویری سه بعدی و تزئینی دو بعدی تاریخ در خشانی را در نقاشی عصر فتحعلیشاه قاجار به بار می آورد.بارزترین مشخصه نقاشی صده دوازدهم رواج گونه های تازة هنر تصویری است. بسیاری از نقاشان این دوره استعدادشان را عمدتاً درتزئین اشیای چون قلمدان ، قاب آیینه ، جلد كتاب ، صندوقچه جواهر، سینی و جز اینها به كاربردند این نوع نقاشی كه زیر لاكی نام گرفته است از میانه صده یازدهم هجری متداول شد.( محتملا محمد زمان نخستین كسی بودكه به قلمدان نگاری پرداخت.)
در ابتدا موضوعهای رایج عبارت بودند از : گل و بلبل ، تكچهرة زنان ، و یا چند پیكر با منظره ای در پس زمینه بعدها قطعات تذهیب و خوشنویسی نیز به تركیب بندیهای تصویری افزوده شدند. رواج قلمدان نگاری را می توان با عواملی چون ركود مصوسازی كتاب در دربار ، پیدایی حامیان جدید از میان دولتمردان شهری ، و اهمیت موقعیت حرفه ای نقاش مرتبط دانست.
محمد تقی احسانی در كتاب جلوه ها و قلمدانهای ایرانی اینگونه می گوید :
«در عصر كریم خان زند حسن خداداد و فرزندش محمد خداداد از هنرمندان بزرگ این عصر شناخته می شوند و مورد مهر و تشویق خاندان زند قرار داشتند.
آثار این هنرمند بسیار كم و نایابند ، سجع حسن خداداد (حسن كلك حسن خداداد) است وبا نستعلیق خوش به آثارش باقی مانده است دیگر از نقاشان این عصر علی اشرف بودند كه در ساخت گل و بوته و دار و درخت چیره دست بود. سجع این هنرمند « از بعد علی اشرف است» می باشد.آقا صادق و میرزا بابا از قلمدان سازان و صورتگران عصر شاهان و شاهزادگان زند بودند كه تا عهد فتحعلیشاه زیستند. سجع صادق در هنر تجلید روغنی و قلمدان سازی (یا صادق الوعد است)». استاد پرویز تناولی درباره نقاشی دوره زندیه چنین می گوید . با آمدن سلسله زندیه صلح و آرامش دوباره به ایران باز گردید و این بار شیراز مركز هنر و هنرمندان ایرانی شد و هنر تصویر گری به اوج خود رسید وهنر تصویری در همه جا و همة رشته ها از جمله روی سنگ كاشی و گچ نقش بست و نقاشان زیادی به تهیه تابلوهای از شاهزادگان و رقاصان و نوازندگان پرداختند و كار تصویر گری از انحصار كاخها بیرون آمد و به داخل خانة اشراف راه یافت
اما عمر سلسله زندیه چنین نپایید و سلسلة قاجار تهران را به عنوان پایتختی دیگر برگزید.
اما به گفته استاد رویین پاكباز نكته شایان توجه این است كه نقاشی زیر لاكی عهد زندیان به لحاظ سبك با نقاشی رنگ روغنی و دیوار نگاری آن زمان پیوند داشت به درست همانگونه كه دیوار نگاری سده یازدهم با یكدیگر مرتبط بودند چون محمد صادق در همة زمینه های نقاشی فعال بود این ارتباط در آثارش آشكارتر است. نقاشی عهد زندیه كه خود ادامه دهنده سنت فرنگی سازی صفوی بود با مختصر تغییری به دوره قاجاریه راه یافت می توان گفت كه مكتب موسوم به قاجاری از عهد كریم خان زند آغاز شد. به هر حال دو عنصر بسیار مهم در نقاشی عهد زندیه بسیار پر اهمیت است و آن گل و مرغ با نقش خاصی گل فرنگ و همچنین نقاشی درباری كه پلی بود برای تكامل نقاشی گل و مرغ و نقاشی درباری در عهد قاجار كه پایه آن در اواخر صفویه توسط محمد زمان و پیرانش بنا نهاده شده بود.

نگاهی به فرش دوره زندیه از دید محققان فرش ایران
هنگامی كه به كتابهای فرش ایران رجوع می كنیم زمانی كه به قالی دوره زندیه می رسیم همواره سكوتی عمیق یا تك مضرابی ضعیف ما را به تفكری ژرف پیرامون این هنر در عصر مذكور دعوت می كند كه شاید خودعا ملی شود برای پژوهش بیشتر پیرامون قالی این عصر در ایران.
سیسیل ادوارد و در كتاب مشهور خود قالی ایران اشاره ای به این دوره
می كند و به استناد به كتاب تاریخی سرجان ملكم كریم خان را فردی مدبر ولی بی سواد می خواند و در هنرهای این دوره كه به بحث در مورد تجارت و ساخت آنها سخن به میان آورده اما از فرش زندیه سخنی نمی گوید البته دكتر سامی در كتاب خود بافندگی و بافته های ایران از دوران كهن اشاره دارد كه قالی در اواخر حكومت زندیان باز در ایران رونق یافته است. تورج ژوله نیز در كتاب برگی از قالی خراسان چنین می نویسد : آرام اولئاویوس كه جز یك هیئت هفت نفره بود در زمان شاه عباس دوم به ایران آمد و در سفرنامه خود نوشت بهترین قالیها در ایران بافته می شود پس از صفویه با حمله افاغنه تا مدتی ایران از جمله خراسان دچار آشوب و هرج و مرج شد و سرانجام در دوران سلسله قاجار وضع كمی بهبود یافت و فرش ایران از طریق دریا وخشكی به اروپا و سایر نقاط و به عنوان مهمترین كالاهای صادراتی ایران مطرح شد.
استاد پرویز تناولی در كتاب قالیچه های تصویری ایران چنین می آورد با آمدن سلسله زندیه صلح و آرامش دوباره به ایران باز گردید و این بار شیراز مركز هنر و هنرمندان ایران شد و هنر تصویر گری به اوج خود رسید و موضوع های تصویری در همه جا و در همه رشته ها از جمله روی سنگ و كاشی و گچ نقش بست و نقاشان زیادی به تهیه تابلوهایی از شاهزادگان و رقاصان و نوازندگان پرداختند و كار تصویر گری از انحصار كاخها بیرون آمد و به داخل خانة اشراف راه یافت اما عمر سلسله زندیه چنین نپایید و سلسله قاجار بر روی كار آمد و تهران به پایتختی برگزیده شد.جواد یساولی در كتاب شناخت قالی ایران می گوید : نادر شاه جهت حفظ انسجام و یكپارچگی كشور فرصت آن را نیافت تا به مسایل هنری بپردازد لیكن رفته رفته با حفظ امنیت و آرامش ایجاد شده در سایه شجاعت و دلاوری ایرانیان هنری كه در خفا به حیاتش ادامه می داد در دوره زندیه اعتبار بیشتری یافت و مورد توجه فرمانروایان قرار گرفت . بازرگانان تبریزی به تأسیس كارگاه های فراوان قالیبافی نه تنها در تبریز بلكه در كرمان ، مشهد ، كاشان و سایر شهرهای ایران همت گماشته و قالی های بافته شده از طریق استانبول به اروپا راه یافت.
آنچه كه مستندات مكتوب نشان می دهد قالی دوره زندیه هر چه باشد نقطة سكوت هارمونی بر صدای فرش ایران است نه شكوه صفوی را داراست و نه بدعت قاجار ، از دید من فرش زندیه سكوت است یك سكوت كه تصمیم تكامل و از طرفی انحطاط نوینی را آغازمی كند كه دیروز نبوده و امروز هم نیست و به فردای زندیه كه قاجار است تعلق دارد.
همواره شك مقدمه یقین است.«دكارت»
ذكر چند فرضیه در مورد قالی دوره زندیه از نظر نگارنده
۱- كمتر بافته شدن قالیهای گران قیمت در این دوران
در آن چه كه پیش رویتان گذشت دیدیم كه دوره زندیه دوره ای ملوك الطوایفی بوده است و دائماً در جنگ داخلی به سر برده اند و همیشه و در همه حال جنگها اولین تأثیرات خود را بر روی هنر این سرزمین گذاشته اند ، نه سرزمین ما بلكه هر دیاری كه دچار این بلا شود هنرش و فرهنگش دچار تزلزل خواهد شد و رو به انحطاط خواهد رفت.
كریم خان زند كه خود را وكیل الرعایا خوانده بود پایتخت كشور را به سرزمینی برده بود كه نه مركز بافت بود و نه ساختمانهای در خور تحسین سپاهان را داشت او شیراز را به عنوان پایتخت حكومت خود گزیده بود و در ده سال اول حكومت همه و همه به دنبال خواباندن شورشهای قومی و قبیله ای و مدعیان تاج و تخت كه از هر سوی سر بلند می كردند بود هنگامی كه وضعیت كشور رو به آرامش رفت وی بر آن شد كه پایتخت سرزمینش را سر و سامان دهد از این رو با ابنیه آغاز كرد و بناها را در آن سرزمین بر پا ساخت اما او بیست سال بیشتر فرصت نداشت و در این مدت تنها به این مهم پرداخت و هنرها و صنایع دیگر در حاشیه قرار گرفتند البته لازم به ذكر است بگوئیم كه پارچه بافی این دوره وجه تمایزی با پارچه های دوران پیشین خود دارد و آن استفاده از طرح گل فرنگ است كه وجه تمایز معماری و نقاشی و جلد سازی این دوره نیز محسوب می شود اما بافته های گره دار كه مبین این طرح باشد یافت نشده است. پس از كریم خان كشور ایران وضعیت خوبی نداشت و باز همان جنگهای داخلی و عاری قدرت كمر مردم و فرهنگ و هنرشان را شكسته بود. این امرتا زمان لطفعلی خان آخرین پادشاه زند ادامه داشت. لازم به ذكر است كه حكومت زند در حالی به دست كریم خان افتاد كه خزانه تهی بود و دارائیهای ایران همه برای جنگهای مكرر افشاری از دست رفته بود. با توجه به اینك ساخت قالیهای قطعه بزرگ گران قیمت در ایران توسط دربار حمایت می شده در این دوره به علت نبود ثروت در اقشار بالای جامعه ایران این گونه قالیها بافته نمی شده است.به عبارتی دیگر قشر ثروتمند به قشر متوسط تبدیل شده بودند .برای اثبات این فرضیه كه جنگ همیشه بر هنر و فرهنگ ما تأثیر گذار است بگذارید شاهدی بیاورم . دامنة جنگ همه جا را فرا گرفته و اثرات آن كاملاً آشكار بود . قحطی شده بود و فقر و گرسنگی همه جا حاكم بود دیگر كسی علاقه ای به هنر نشان نمی داد و كارگاه پدر همیشه خالی بود. همه بدنبال لقمه ای نان بودند و دیگر هیچ كس حوصله نداشت ساعتها بی حركت بنشیند تا پدر پر تره اش را بكشد. دیگر كسی برای سفارش خطاطی نمی آمد. حتی كارخانه دارهای بزرگ هم به طراح قالی احتیاج نداشتند.چرا كه كسی توان خرید نداشت و قالیهای به فروش نرسیده در انبارها خاك می خوردند خانواده رسام كاملاً بی پول شده بودند بطوری كه حتی قدرت خرید یك قرص نان هم نداشتند. دو روز بود كه غذایی درست و حسابی نخورده بودند. پدر آشفته و عصبی به دنبال راهی می گشت تا خانواده را از این وضعیت بیرون بیاورد. چند بار سعی كرد از دوستان و آشنایان پول قرض كند اما موفق نشدچرا كه آنها نیز وضعیتی بهتر از خانواده او نداشتند. پدر دیگر كلافه شده بود و نمی دانست چه بكند. بی هدف در اتاق قدم می زد و از سویی به سویی می رفت. ابوالفتح و مادرش گوشه ای نشسته و در سكوت به او خیره شده بودند. ناگهان پدر ایستاد و بعد با عجله به اتاق خودش رفت . ابوالفتح با تعجب به مادر نگاه كرد وبا خودش گفت : « یعنی می خواهد چه بكند؟» و پدر را دید كه سینی در دست روبرویش ایستاده است. پدر سینی را به دست ابوالفتح گرفت و گفت : «بیا پسرم! این را بگیر و به نانوایی برو. بگو این سینی را نگه دار و به ما دو تا نان سنگك بده تا امشب را بگذرانیم. فردا كه پول دستمان آمد ، بدهی شما را می دهیم و سینی اش را پس می گیریم.»
ابوالفتح سینی را از پدر گرفت و با تعجب گفت : ولی آخه این . . . »
و ابوالفتح راه افتاد. این سینی را پدر چند ماه قبل درست كرده و توی آن تابلوی زیبایی با رنگ روغن كشیده بود. كار خیلی خوبی بود و پدر خیلی دوستش داشت . خیلی ها مایل بودند آن را به قیمت بسیار خوبی بخرند . اما پدر راضی نشده بود. حالا . . .
در همین افكار بود كه خودش را جلو نانوایی دید سلام كرد و ماجرا را برای نانوا تعریف كرد، اما او با بی اعتنایی گفت :» بچه جان! برو به پدرت بگو كه سینی برای نانوا خمیر نمی شود.»
و درحالی كه با تحقیراو را برانداز می كرد ، اضافه كرد : « برش دار ببر . . . بردار!» و دوباره مشغول كار خوش شد.
ابولفتح سینی را برداشت و نزد پدر رفت و گفت « قبول نكرد» و همه چیز را برایش گفت .
اشك در چشمان پدر حلقه زد و با صدای لرزانی گفت : « یعنی حاضر نشد آنرا برای یك شب گرو بگیرد؟. . . آن هم در ازای دو تا نان؟»
و صدایش شكست . دیدن شانه های لرزان پدر قلب ابوالفتح را به درد آورد. دیگر طاقت نیاورد و برخاست و با عجله از اتاق خارج شد. صدای پدر در گوشش می پیچید. - بر می گردیم . . . باید برگردیم. ما هنوز خانه مان را داریم و مردمی مهربان . . . . مردمی كه در سختیها به داد هم می رسند . . . . . .آنجا دیگر تنها نیستیم.
طولی نكشید كه خانواده رسام به تبریز برگشت و در خانه خودشان اقامت كرد. آری این گوشه ای از زندگی رسام بود كه جنگ را عاملی برای زوال هنر و فرهنگ معرفی می كند البته بار دیگر هم این اتفاق برای رسام افتاد و آن بار در جنگ جهانی دوم بود كه مجبور شد دار قالی خود را جمع كند.حتی اگر قدری جلوتر هم بیاییم در جنگ هشت ساله ایران نیز چنین اتفاقاتی برای هنر سرزمینمان افتاد و در آن دوران قالیهای بزرگ كمتر بافته می شد و اكثراً در قطع كوچك بودند.
در افغانستان نیز همین اتفاق افتاد آنجا یكی از مراكز بافت جهان محسوب می شود در دوران جنگ داخلی نه تنها بر تولیدات فرش تأثیر گذار بود بلكه عناصری را كه قبلاً در فرشهایشان بافت نمی شد در آنها ظاهر شد . مثل اسلحه ، تانك و تفنگ.
۲) بافت قالیهای سجاده ای (محرابی یا مهرابی )
در تاریخ ویل دورانت خواندیم كه یكی از قالی های شاخص آن دوره كه در تركیه بافته می شده است قالیهای با طرح سجاده ای بوده كه زینت بخش مساجد و كاخهای آن سامان بوده است و با توجه به اینكه ایران به هر حال در تمام دوران تاریخ از بزرگترین مراكز بافت محسوب می شده است قطعاً این نمونه قالیها نیز در ایران بافته می شده است و قالیهایی كه از سدة ۱۱ به جای مانده خود گواه این امر است كه در سدة ۱۲ نیز اینگونه قالیها در ایران بافته می شده است. اما متأسفانه من نتوانستم نه در كتابها و نه در موزة فرش ایران نمونه راز قالی سجاده ای قرن ۱۲ بیابم ولی قالیهایی از اوایل سدة ۱۳ یافتم كه عمدة تفاوتشان با قالیهای سجاده قرن ۱۱ اضافه شدن ستون یه دو سوی قالی بود كه این امر نیز خود جای تفكر و تأمل دارد كه در این مجال نمی گنجد. اما به علت اهمیت طرح محرابی و یا سجاده ای آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم واین طرح را از دید اساتید فن بهتر می شناسیم :
آشنایی با طرح محرابی یا سجاده ای :
نقوش محرابی (مهر آبی)
تورج ژوله در مورد انواع نقوش محرابی تاكنون سه نظر متفاوت را دیده است. گروهی به معنای لغوی محراب پرداخته و معتقدند محراب همان مكان مقدس در مساجد است كه با طاق قوس دار محل ایستادن امام جماعت در هنگام نماز است. در لغت نامه های فارسی نیز در برابر لفظ محراب نوشته شده است : پیشگاه مجلس ، صدر اطاق و مقصوره شاه نشین ، جایی در مسجد كه امام ، نماز در آنجا گذارد.
به این ترتیب با توجه به شباهت انواع طرحهای محرابی بر روی قالیچه های كوچك كه عموماً اندازه ی آنها نیز متناسب با اندام یك نمازگذار است گفته می شود سر منشا طرحهای محرابی را باید در محراب مساجد جست. اما در سالهای اخیرنظریات جالب توجه دیگری در خصوص این نقش ارایه شده است كه به عقیده بسیاری به جهت دلایل محكم و قوی از صحت بیشتر و قطعی تری برخوردار است. دكتر علی حصوری معتقد است تاریخ این نقش را باید در دوران بسیار كهن جستجو كرد و نام این نقش ما را به مطالعه سر منشأ آن هدایت می كند. وی معتقد است نقشه ی مهرابی ( با این نگارش و نه محرابی ) همانطور كه از نامش پیداست ریشه در آیین مهر دارد سرآغاز آن را نیز باید در آن تاریخ جست. اساساً مهراب یعنی معبد مهری. همانطور كه سرداب یعنی اطاق سرد یا گرمابه به معنی فضای گرم. مهراب در واقع همان جاییی است كه مهر ( از آفریدگان اهورا و ایزد محافظ عهد و پیمان و فرشته ی فروغ و روشنایی ) گاو را از پای در می آورد كه مكان آن دارای طاق قوس دار است. بنابراین در نظر او مهراب ها در اصل همان مهرابه ها ی آیین مهری هستند كه در زمان زرتشتگیری و مسیحیت با ان خصمانه جنگیده شد تا بدانجا كه آثار آن از روی زمین محو گردید. ما مهرابه ها در دل غارها و در زیر زمین باقی
ماندند و امروز آثاری از آنها را در برخی از تصاویر و حتی آیین های خود می توانیم ببینیم. به عنوان مثال به سه دلیل ورزش باستانی نیز ریشه در آیین مهری دارد :
۱- ورزش باستانی معمولاً در مكانی گود انجام می شود كه در معابد مهری قدیم نیز چنین گودالی وجود داشته است و این معابد یا در گودالها و یا در غارها بوده اند.
۲- معمولاً مهرابه های قدیمی در كنار یك استخر آب یا چشمه ی قرار داشته و ما می بینیم كه ورزشگاههای باستانی یا همان زورخانه های قدیمی كنار حمام قرار داشته و دارند.
۳- در زورخانه ها برای احترام به پیر یا استادی كه وارد می شد زنگی را به صدا در می آورند و مشاهده می شود كه در باقیمانده مهرابه ها نیز یك زنگ بزرگ از زیر خاك پیدا شده است.
پرویز تناولی در بررسی نقش محراب و ارتباط آن با نمكدانهای عشایری ایران و همچنین انعكاس نقوش شبیه به آن بر روی انواع تاچه هایی بختیاری چنین می نویسد :
«قطع و برش نمكدانهای چوپانی بی ارتباط با قالیچه های نمازی و یا محرابی نیست.درباره ی چگونگی پیدایش این شكل اكنون عقاید زیادی منتشر گردیده است. بسیاری آن را برداشتی از نمای پوست حیوانات كه اولین زیر انداز بشر بود دانسته و برخی هم آن را به ورودی غارهای محل زیست انسان اولیه تشبیه كرده اند. مسلم است كه در ورای همه این فرضیه ها حقیقتی نهفته و چنین شكل بنیادی ریشه ای كهن تر از محراب مسجد دارد. اما این حقیقت را نیز نمی توان كتمان كرد كه فرش های محراب و یا شكل محراب بر روی فرش در تمدن و فرهنگ اسلامی به اوج باروری خود رسیده است. این شكل به ویژه در
قالیچه های عشایری و روستایی از جمله جا نمازهای بلوچی شباهت بسیاری به نمكدانهای چوپانی دارد. این گونه قالیچه ها از دو قسمت بدنه و گردنگاه شكل گرفته اند. بدنه محل نشست و برخاست نمازگذار و گردنگاه محل سجده ی سر است اما جای سر باریك و در حد گردن است و این البته برای دوری از شباهت و صورتسازی است كه در هنرهایی اسلامی از آن اجتناب شده است.اما دلیل همانندی نمكدانهای چوپانی به قالیچه های نمازی باید به علت احترام و تقدسی باشد كه نمك نزد ایرانیان داشته است. انتقال این شكل بر روی تاچه نیز بی ارتباط نان و نمك نیست زیرا تا چه محل نگه داری گندم و جو یعنی ماده ی اولیه نان است كه از بركات الهی است. بافنده ی بختیاری نیز از علامت تقدس یا محراب استفاده كرده است و از این نشان كه از دیر باز در مسجد و محراب و جانمازی و نمكدان و حتی صفحه ارایی كتابهای مذهبی استفاده شده و علامتی آشنا برای عموم بوده استفاده كرده است. آوردن اشكال مختلف بر روی منسوجات محفظه ای و دستبافها باید قدمتی بسیار كهن داشته باشد. از همان زمان كه بشر علاقه مند به استفاده از پوست حیواناتی كه شكار می كرد شد، به وصل و اتصال آنها نیز پرداخت و تكه دوزی را فرا گرفت.»پرویز تناولی همچنین دو نظریه ی نسبتاً مشابه در مورد ارتباط پوست حیوانات ب شكل محراب را بازگو می كند ، یكی فرضیه ی خانم Stephanie Dalley كه معتقد است انسان در آغاز تمدن از اتصال قطعات مختلف بهره برد و پوست گاو یا پلنگ را عیناً روی زیر اندازهای نمدیی و یا بافته های خود می دوخت. تناولیی انداختن شكل محراب بر روی تاچه های بختیاری را (حداقل به عنوان یك فرضیه) نامرتبط با پوست حیوانات نمی داند و در ادله ی خود برای اثبات این امر گروهی از تاچه های بختیار را معرفی می كند كه دارای نقوش محرمات و گلگون ، ملهم از پوست ببر و پلنگ است. البته وی در ادامه ی مطالب خود فرضیات دیگری نیز برای نقوش محرابی مانند موجود بر روی تاچه ها ارایه می كند. همچنین نیز در جایی دیگر و در بررسی پوست حیوانات كه بر روی برخی از قالیچه های تصویری ایران بافته می شود نظریه ی دیگری از خانم Marilyn Ereshefsky نقل می كند كه معتقد است نقش پوست پلنگ و ببر بر روی قالیچه های درویشی بی ارتباط با برخی از سنتهای گذشته نیست . او پس از اشاره به تعداد قابل توجهی از نقاشی های گذشته ایران كه پوست پلنگ در انها برای پوشش شاهان و قهرمانانی چون كیومرث ، هوشنگ و رستم به كار گرفته شده ، مسئله این روابط را پیش كشیده است. همچنین معتقد است كه بین شكل برخی از قالیچه های محرابی (جانمازی ) و شكل پوست حیواناتی مانند پلنگ ارتباطی وجود دارد و ضمن بر شمردن تعداد قابل ملاحظه ای از نقاشی های گذشته كه شاه را در حال نشسته بر روی قالیچه های جانمازی نشان داده اند به شباهت بین پوست پلنگ و محراب این قالیچه ها اشاره كرده است وبالاخره بهره گیری شاهان و دراویش را از پوست پلنگ مطرح ساخته است. به این ترتیب با چند نظر مختلف در ارتباط با نقوش محرابی كه از جدید ترین ملاحظات و نگرشهای تاریخی و مطالعاتی بهره برده است آشنا شدیم. اما به نظر تورج ژوله نمی توان هیچ گونه تضادی در نظریات مذكور مشاهده كرد بلكه تا حدودی می توان آنها را با تقدم و تأخر زمانی در تكمیل یكدیگر باز نوشت. در واقع الهام یافتن این نقش از پوست حیوانات كه اولین زیراندازهای بشر بوده است و بهره گیری از شكل آنها در فضا و فرم خاص قوس دار محرابه های مهری و غنی شدن و شیوه یافتن و الگو برداری از ساختمانهای معابد مهری در ساختن محراب مساجد ، پس از ظهور و گسترش دین مقدس اسلام و تبدیل محراب ها به مقدس ترین مكان مساجد همگیبه نوعی سرگذشت این نقش را در آثار ، هنرها و باورهای ایرانی جستجو می نمایند. هر چند كه مطالعاتی افزون بر آنچه گفته شد نیاز است و یقین آن دارم كه برخی از پژوهندگان ایرانی كه از ارایه دهندگان نظریات مذكور هستند به نتایج جدیدی در اثبات مدعای خویش دست یافته اندكه باید در انتظار چاپ و نشر آثار آنان بود.
اما در كنار نقوش معروف محرابی كه به واسطه ی اندازه ی خاص آنها به قالیچه های سجاده ای نیز شهرت یافته اند ، یك گروه از نقوش زیبای قالی ایرانی قرار گرفته اند كه به علت شباهت زیاد آنها و با استناداتی كه محققان و هنر شناسان غربی بر آنها داشته اند ، باید آنان را نیز به لحاظ طرح مهراب گونه ی آنها در گروه طرحهای مهرابی قرار دارد، كه محققاً چنین نیست و با توضیحات و بررسیهای عالمانه سیروس پرهام در مورد نقوش فرشهای استان فارس هویت واقعی این نقش نیز هویدا می گردد. وی می نویسد : «نقش اصلی فرشهای این گروه در میان فرش شناسان شیراز با نام نقش ناظم معروف و شناخته شده است كه طرح مشهور و تقریباً خاص ایل قشقایی است در بازار تهران به طرح «حاج خانومی» شهرت یافته اند.طرح ناظم طرح ونقشی است بسیار قدیمی و مشهور كه از روزگار صفویه با نام نقش گلدانی تقریباً در همه ی شهرهای قالیبافی ایران و نیز هندوستان به شیوه های متفاوت بافته شده و در ایل قشقایی نیز از حدود دو قرن پیش به طور مداوم و منحصرا توسط بافندگان طایفه ی كشكولی بافته می شود. بیشتر فرش شناسان و هنر شناسان مغرب زمین از پروفسور پوپ تا سایر مجموعه داران نامداری چون جوزف مك مولان ، آن را جزو قالیچه های سجاده ای آورده اند بی آنكه به مرسوم نبودن قالیچه های سجاده ای در میان ایلات و عشایر فارس و به ویژه به اندازه های نا متناسب و غیر سجاده ای این قالیچه ها كه غالباً دو برابر و گاه سه برابر سجاده است توجه داشته باشند. این برداشت نادرست كه به صورت یك غلط مشهور در آمده بیشتر ناشی از نقش محراب مانند قسمت بالای این طرح و نیز مشتبه شدن دونیم سرو دو طرف فرش با ستون است. حقیقت آن است كه چارچوب این نقش ، ایوان یا مداخل و یا درگاهی است كه دو سوی ان دو سرو جای گرفته و به باغی گشوده شده است. باغی پر گل و پر شكوفه كه گلهای گوناگون رنگارنگش همه از یك ساقه و از درون یك گلدان روییده است. باغ هم كه می دانیم چه جاذبه افسون كننده ای برای هنرمندان و قالیبافان ایرانی ، به ویژه بافندگان سرزمینهای خشك و سوزان جنوب داشته است . در واقع اصل این نقش در گروهی از قالیهای معروف به هزار گل قشقایی دیده می شود كه همانگونه كه گفته شد در بازار شیراز با نام نقش ناظم شناخته می گردد. نگاهی به نمونه های گوناگون كاربرد این نقش در «باغ گلدان» در سایر نقاط ایران در طول چند قرن گذشته كافی است تا حقیقت این نقش در یافته شود، خاصه آن كه در برخی نمونه های قدیمی قالی «نقش گلدانی» سروها به طور كامل دو نیم شده و در دو سمت باغ قد بر افراشته است. این كه این شبه لچكهای بهم پیوسته طاق مانند را محراب پنداشته و به تبع آن شبهه ی « قالیچه ی سجاده ای » را القا كرده اند ، بیشتر به آن سبب است كه آنها را به یقین طاق قوسی محرابی دانسته اند، حال آنكه طاق بودن این لچكهای پیوسته مسلم نیست. چرا كه اولاً طاق قوسی كه از اجزای اصلی معماری ساسانی و معماری ایران پس از اسلام است منحصر به عبادتگاه و مسجد و محراب نبوده و بیشتر خانه ها و بناهای ایران در طول چندین سده درگاههای طاقی داشته است. ثانیاً از لحاظ منطق طراحی منطقی تر خواهد بود اگر این لچكهای پر چین و شكن را پرده ای آویخته از درگاه بدانیم كه از دو سمت گشوده و جمع شده است، همچنانكه تا به امروز این شیوه ی كنار زدن گشودن پرده مرسوم است. در اثبات پرده بودن لچكهای فوقانی دست كم یه دلیل بارز می توان از لابه لای اجزای طرح ناظم یافت. اول این كه قسمت پایین لچكها كه تارك سروها متصل است برجستگی و برآمدگی بیشتری از چین شكن كه این قسمتها دارد. این برآمدگی نمایان، می تواند حاكی از آن باشد كه پایین پرده را جمع كرده و گره زده اند. به خصوص كه این برجستگی دو چندان ، برای طاق و طاقنما ضروری نیست. دوم این كه در بیشتر قالیچه های با این، طرح نوار افقی معمولاً سفید رنگ بر گلوگاه همین قسمت برجسته بافته شده كه می تواند نشان دهنده ی قطعه پارچه دوخته یا قیطان و نواری باشد كه پرده ی از هم گشوده ی جمع شده را نكه می دارد. در قدیمی ترین نمونه های این طرح بجای این نوار نگهدارنده ، گلی شبیه منگوله بافته شده كه خود دلیل بر ان است كه كاربرد منگوله و تزییناتی از این دست برای جمع كردن و نگاهداشتن پرده معمول بود، چون در غیر این صورت گذاردن گل در محل اتصال سرو و طاقنمایی بی معنا و بیمورد خواهد بود. طرحهای ناظم در قرن اخیر نیز، هم این گل یا در حقیقت نیم گلرا دارد و هم نوار نگهدارنده را ، متهی ینم گل تارك سروها غالباً همان رنگ سروهاست و به آسانی قابل تشخیص نیست. دلیل سوم آن كه علیرغم فراوانی طاق قوسی «گهواره ای» در معماری ایران پیش از اسلام و پس از اسلام ، طاق مضرس و كنگره دار هرگز در معماری سنتی ایران رواج نیافته و بنابراین طبیعی تر آن است كه بنابراین طرح ناظم در اصل پرده ی آویخته ای است در برابر ما كه پایین آن یا گره خورده یا با نوار پارچه ای جمع و بسته شده ، درست به همان طرز كه از زمانهای دور در ایران نقاشی می شده و از شیوه های بارز تزیین صحنه های داخلی در مجالس مینیاتور بوده است.» به این ترتیب با توجه به دلایل و بررسیهای ارایه شده می توان گفت كه طرحهای ناظم یا حاج خانومی در ردیف طرحهای مهرابی قرار ندارند و اصل و منشأ آنها از بنیاد با یكدیگر متمایز است. بدیهی است دریافت و استنتاج چنین مطلبی (هرچند در غالب نظریه و نه قانون مسلم –كه البته به عقیده من در مسلم بودن موارد مذكور شكی نیست-) فقط در سایه مطالعات مستمر و دقیق در تاریخ هنر و سایر عناوین مرتبط با آن محقق است.
۳) بافت قالیهای عشایری و ایلیاتی فارس به عنوان قالیهای درباری
ایل هر كجا كه برود فرهنگ و قومیت خود را فراموش نخواهد كرد گویی كه این فرهنگ با او زاده شده و با او خواهد مرد خاصه اینكه از كوچ او اندك زمانی بیش نگذشته باشد و گرد زمانه به روی فرهنگش ننشسته باشد. دولت زندیه یك ایل بود یك ایلی كه همه با هم به شیراز آمده بودند تا به ایران حكومت كنند ویك ایلیاتی هرگز نمی تواند به فرش شهری باف اصفهان بنشیند و بر آن زندگی كند لذا گمان من این است كه كاخهای زند مزین به فرشهای ایلیاتی فارس بود و به سبب اینكه اینگونه فرشها اكثراً تمام پشم هستند و درشت بافت (با رجشمارهای پایین) و اغلب دارای گره فارسی زودتر در معرض بید خوردگی و سایش قرار می گیرند و به علت فراوانی اینگونه قالیها در دوره های مختلف و تكامل تدریجی آنها لذا كمتر كسی توجه به جمع آوری قالیهای این دوره كرده است و همین امر باعث شده كه قالیهایی كه به این دوره تعلق داشته باشند كمیاب یا بهتر بگوییم نایاب هستند(البته این امر مطالعه بیشتری را در مورد قوم و ایل حاكم آن دوره طلب می كند) ۴ـ نقوش گل فرنگ ، كاشیكاری و جلاد سده ۱۲ پایه ای برای نقوش گل فرنگ قالی سده ۱۳
گل فرنگ ها به عنوان موتیف اصلی شاخص موتیفهای دوره زندیه مساجد و تكایا است هنگامی كه به پیش می آییم و به دوره قاجار می رسیم می بینیم این نقش از روی دیوارنگاریها و اجلاد و كاشیها به روی منسوجات گره دار و به اواسط حكومت زندیان باز گردد .البته نام نهادن این موتیفها با واژه گل فرنگ از آنجایی نامیدنش به روزگار صفویان می سد شاید بی مهری به گل بومی این سرزمین كه همان گل سرخ ایرانی و یا گل گلاب محمدی است باشد چراكه در مقایسه این گل با گل رز منقوش بر كتب فرنگستان وجه تمایز گل سرخ ایرانی با گل روز فرنگی (فرانسوی و به گفته ای لندلی) درك خوایم كرد هنرمند ایرانی رئالیسممحض نیست و هر چند بخواهد موضوعی خاص را به تصویر می كشد با استفاده از ذهن خلاق خویش آن را به نگارستان خوش رنگ نگاره های ایران فرامی خواهد .
چنانكه در ذكر احوال نقاشان این عهد آمده است نقاشان این دوره یك گل را در پیش رویشان می نهادند و به ترسیم آن می پرداختند اما آنچه بر كاغذ ثبت می كردند آنگونه بود كه خود درك كرده بودند .
همچنین در اثبات این مدی می توان به حالت خشك و بسته گلهای فرانسوی و لندنی در قیاس حالت افشان و نرم و لطیف گلها فرنگی ایرانی و به عبارتی دیگر گلهای سرخ ایرانی توجه كرد .
و در گل در نقوش و موتیفهای زندیان بر دیوارها واجلاد در زمان قجرها بر كف آمده و به فرش بنشسته .
۵ ـ نقاشیهایی درباری دوره افشار و زند آغاز برای قالیها تصویری سده ۱۳ هنگامی به نقاشیهای سده ۱۲ مینگریم و در قیاس آن با قالیهای تصویری سده ۱۳ به این نتیجه می رسیم كه نقاشیهای خاص درباری پایه و اساس برای فتادن آنها بر مغروشات تصویری گره دار صده ۱۱۳ خواهدبود .
علل ركود فرش دوره زندیه
۱ـ جنگ داخلی
۲ ـ عدم ثبات اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی آنروز
۳ ـ دولت عثمانی به عنوان دولتی مقتدرتر از زندیه در صادرات فرش و روابط بین الملل
۴ ـ آماده شدن اروپا برای انقلاب صنعتی
۵ ـ عدم توجه دولتمردان ایران به منسوجات گره دار
۶ ـ ارتقاء ساخت ابنیه به عنوان برترین هدف و در حاشیه قرارگرفتن سایر هنرها
۷ ـ تبدیل قشر ثروتمند جامعه به قشر متوسط و در كل فقر جامعه ایران آنروز
۸ ـ مراودات تجاری هندوستان توسط كمپانی هند شرقی دراین كشور بامغرب زمین
۹ ـ مراودات تجاری كریم خان با مشرق زمین
۱۰ ـ ساده زیستی كریم خان
۱۱ ـمركز بافت نبودن شیراز به عنوان پایتخت زندیه
۱۲ ـ كوتاهی حكومت روزگار زندیه (حدود نیم قرن )
منابع :
۱- قالی ایران ـ سیسیل ادوارد
۲ ـ مینیاتور فرش ـ علی حصوری
۳ ـ پژوهشی درفرش ایران ـ تورج ژوله
۴ ـ تاریخ زندیه ـ این عبدالكریم علی شیرازی
۵ ـهنر قالی بافی درایران ـبدون نام مؤلف
۶ ـشناخت قالی ایران ـ جواد یساولی
۷ ـ برگی از قالی خراسان ـ تورج ژوله
۸ ـ مجموعه ای از نقاشی های ایران سده ۱۲ و ۱۳ ه.ق
۹ ـ جمله ها و قلمدانهای ایرانی ـ محمد تقی احسانی
۱۰ ـ قالیچه های تصویری ایران ـ پرویز تناولی
۱۱ ـتاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی .از كهنترین زمان تاریخی تا دوره قاجاریه عبدالرفیع حقیقت
۱۲ ـ فصنامه هنر
۱۳ ـ مجله هنر و مردم مهرماه ۱۳۵۳ شماره ۱۴۴
۱۴ ـ دایره المعارف هنر ـروئین پاكباز
۱۵ ـ فرهنگ معین
۱۶ ـ فرهنگ دهخدا
۱۷ـ نقاشی ایران روئین پاكباز
۱۸ ـنگارگری ایران شیلار كن بای
۱۹ـ جلد نهم تاریخ وبلدورانت
۲۰ ـ درجستجوی نجات فرش دستباف
۲۱ ـ دستبافهای عشایری و روستایی ایران ـ سیروس پرهام
۲۲_مصاحبه با خانم دادگر ریاست موزه فرش ایران
۲۳_بازدید از اماكن و بناهای دوره زندیه
۲۴- بازدید از موزه های هنرهای تزیینی / كاخ گلستان / سعد آباد / فرش ایران/كلاه فرنگی/هنرهای تزیینی اصفهان
علی امیری
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران