دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

زنی برای جانشینی صدر اعظم


زنی برای جانشینی صدر اعظم
آلمان در آستانه وقوع یك انقلاب قرار دارد. اگر نشانه ها و نظرسنجی ها درست باشد، به زودی، یك زن برای نخستین بار هدایت این كشور را برعهده خواهد گرفت. نام او «آنجلا مركل» است. او در شرق آلمان به دنیا آمد و پدرش یك كشیش بود. در دوران استیلای كمونیسم پرورش یافت و در رشته فیزیك تحصیل كرد. مركل بدون آنكه پایگاه قدرتمندی داشته باشد، طی ۶ سال اخیر با قدرت، شفافیت و مهارت تكنیكی تلاش كرده است تا بر شبكه های مستحكم مردان در درون حزب دموكرات مسیحی خود تسلط یابد. او فاقد زرق و برق ها و جنجال های كادر وفادار و قدیمی حزب است ، اما توانایی قابل ستایشی در تدوین و تنظیم مفاهیم كلی و سیاست هایی دارد كه معمولاً برای آلمان نامشخص است، به همین دلیل است كه بسیاری به او امید بسته اند. خانم مركل همواره باوعده و وعیدهای پرهزینه و بی پایان مخالف بوده است. در زمان اتحاد دو آلمان، این جمهوری درصدد برآمد تا به یك هدف نهایی، اما بی فایده دیگر دست یابد. ائتلاف محافظه كاران حاكم در «برلین» در پی ایجاد یك اتحاد اجتماعی و ارزشی به مردم وعده دادند كه به زودی، استانداردهای زندگی در سراسر آلمان واحد برابر می شود و این مسأله باعث شد تا پرسش ها و ابهامات درباره چگونگی سازماندهی اوضاع آلمان متحد به فراموشی سپرده شود و از سوی دیگر، هرگز درباره شرایط و اوضاع اقتصادی لازم برای ایجاد این برابری ها بحث و تبادل نظر صورت نگرفت.«هلموت كهل » رهبر وقت حزب دموكرات مسیحی ، مسؤول چنین وضعیتی بود. حتی پس از آن جانشین وی در صدارت آلمان یعنی «گرهارد شرودر» از حزب سوسیال دموكرات نتوانست تغییرات مهم و عمده ای ایجاد كند و اینك به پایان ریسمان سیاسی اش نزدیك تر شده است.این دو صدراعظم كه طی ۲۳ سال حكومت آلمان را در دست داشته اند، هرگز صداقت و جسارت آن را نداشته اند كه مردمان خود را با واقعیت های اقتصاد جهانی كه به سرعت در حال تغییر و تحول است مواجه كنند. هیچ یك از آن دو مایل نبوده اندكه بپذیرند زمانه شعارهای سیاسی راحت طلبانه نظیر «افزایش رفاه همگان» به پایان رسیده است. آنها راه نجات خود را در افزایش قرضه ملی می دانستند و حتی می توان گفت كه عامل پیروزی آنها در انتخابات همین بوده است.مدتهاست كه اكثریت آلمانها این رژیم خوشبین و بلندپرواز را ترجیح می دهند. اما در واقع ، خود را فریفته اند. با این حال ، آلمانها در اعماق ذهن خود به خوبی آگاه بودند كه با زندگی خود و حتی فرزندانشان قمار می كنند. اما آنان اراده خیزش و مخالفت نداشتند. پس از آنكه كهل سرانجام با اكراه با كاهش حقوق بازنشستگی موافقت كرد مردم در سال ۱۹۹۸ به خروج وی از مسند صدارت رأی دادند و اینك آقای شرودر نیز از چشم مردم افتاده است، زیرا او نیز پس از وقفه ای طولانی و سرنوشت ساز ، اكنون دولت رفاه فلج كشور را در وضعیتی متزلزل قرار داده است.این دو قادر نبودند اصلاحات دیرهنگام و ناقص خود را برای مردم بیان كنند. آلمان ۴۸ درصد از بودجه خود را به مخارج استحقاقی اجتماعی - رفاهی و ۱۴ درصد را به بازپرداخت بهره بدهی های روزافزون اختصاص می دادو تنها ۱۱ درصد از كل بودجه را صرف نوسازی زیرساختها می كرد. این همان دولتی است كه توانایی خود را برای رویارویی با شرایط مختلف از دست داده بود. این وضعیت برابر با ورشكستگی است. برای نمونه، هرشركتی كه تحت قانون آلمان فعالیت و چنین روشی را اتخاذ می كرد مجبور بود وانمود كند كه از ورشكستگی و افول فاصله زیادی دارد، اما در واقع، چنین نبود. اقتصادی كه نیمی از دستمزد مردم را در قالب مالیاتها و درصدر آن ، مالیاتهای شركتها و مصرف كنندگان، به سوی دولت سرازیر می كند، دیگر رقابتی نیست.در صورتی كه آنجلا مركل در انتخابات ماه سپتامبر قدرت را در دست بگیرد، جمهوری فدرال آلمان شاهد بنیادین ترین تحولات و تغییراتی خواهد بود كه از سال ۱۹۴۹ تاكنون دراین كشور صورت گرفته است. مركل به عنوان یك فیزیكدان به خوبی می داند كه به راحتی نمی توان رابطه میان علت و معلول را رد كرد. سازنده ترین و تعیین كننده ترین تجارب وی در زمان سقوط آلمان شرقی كمونیست به دست آمد. او به چشم خود دیده است كه اگر كشوری از بنیان های مادی خود بهره گیرد، نتیجه چگونه خواهد بود و نیز او می داند اگر كشوری دچار بی تحركی ملی و اجتماعی شود و رژیمی از دروغ پردازان به حكومت خود ادامه دهند، در آینده چه پیش خواهد آمد. بسیاری از متنفذترین سیاستمداران آلمانی سالهای جوانی و تحصیل و اوایل كار خود را در سالهای رونق و شكوفایی جمهوری قدیمی حاكم بر راین سپری كرده اند. خانم مركل مایل است به آنها وحتی آنانی كه در حزب او هستند ، بگوید: «خودتان نمی دانید كه تا چه اندازه سوسیالیست هستید.»«اودو اشتاینر» قاضی دادگاه قانون اساسی آلمان براین باور است كه آلمانها از «بیماری برابری » رنج می برند و این عامل باعث وابستگی آنان به دولت رفاه شده است. این بیانگر سنگین ترین مسؤولیت های اجتماعی است كه در قرن بیستم و تحت اشكال مختلف دولتها در آلمان حاصل شد. آلمانها هرگز قادر نبودند یك انقلاب بورژوازی را كامل كنند. نهادهای دموكراتیك آلمانها پس از آشوبهای ناشی از شكست در دو جنگ جهانی سربرآوردند. این جنگها باعث وحشت زدگی ، تحقیر و اهانت آنها شد و پس از سال ۱۹۴۵ بود كه گناه جنگ به گردن آنها انداخته شد. بدین گونه بود كه آلمانها درصدد برآمدندتا همه چیز را از نو شروع كنند. پس از هر دو جنگ جهانی ، دموكراتهای آلمان از بیانیه استقلال آمریكا و انقلاب فرانسه ایده گرفتند، اما وجهه ای عجیب و غریب به آن دادند. اصول متناقض آزادی و برابری از نو تعبیر و تفسیر شد و در رده بندی ای جدید و خاص به شیوه آلمانی قرار گرفت. برابری مدنی در برابر قانون به برابری اجتماعی تعبیر شد و آزادی نیز به هنگامی كه دچار ابهام می شد، قربانی ایده برابری اجتماعی می شد.ایده «مردم خوب» همواره در ذهن مردم جایگاهی برتر از حمایت از حقوق مدنی بنیادین و حقوق بشر داشت. حتی امروز نیز مردم از « دولت حامی » سخن می گویند؛ دولتی كه همواره همه كارها را به درستی انجام می دهد. عده كثیری از مردم آلمان بر این باورند كه می توان مفاهیم دولت و جامعه را به جای یكدیگر به كار برد و حتی این دو واژه مترادف هستند.سیاست های اقتصاد بازار سوسیالیستی در اوایل سالهای جمهوری فدرال، در واقع، ادای احترامی بود به این سنت فاجعه آمیز. «كنراد آدنائر» با ایجاد رابطه میان سطح حقوق بازنشستگی از امور دولتی با میزان درآمد، آرای انتخاباتی فراوانی را به خود اختصاص داد. در همین زمان بود كه رهبران آلمان شرقی «سیاست اتحاد اقتصادی و اجتماعی» را اعلام كردند. به رغم تبعات فاجعه آمیز این امر كه حتی آلمان تا سالها پس از آن بهای اقتصادی گزافی می پرداخت، بسیاری از مردمان شرق آلمان هنوز با حسرت و با علاقه صمیمانه به سوسیالیسم ، آن سالها را به خاطر می آورند.سیاست های رفاهی نسبتاً نامتجانس دو دولت جانشین رایش سوم بر یك بنیاد مشترك بنانهاده شده بود: ایدئولوژی «اجتماع ملی » كه توسط رژیم نازی مطرح شد. هیتلر برای حفظ رابطه خوب میان مردم و رهبری فقط به سخنرانیهای یهودی ستیزانه اكتفا نكرد. او از همان ابتدای قدرت گرفتن با بهره گیری از سیاستهای سوسیالیستی تمام شیوه های ارتشا را آزمود. برای نمونه، وی در اواسط جنگ حقوق بازنشستگی سالخوردگی را ۱۵ درصد افزایش داد . او در سال ۱۹۳۹ به سربازان آلمانی و خانواده هایشان وعده داد كه دستمزدهای آنان و حقوق حمایت از خانواده های آنها دوبرابر مبلغی خواهد بود كه به سربازان انگلیسی و آمریكایی و خانواده هایشان تعلق می گیرد. علاوه براین، طی ۴ سال نخستین جنگ، مخارج استحقاقی خانواده ها و فرزندان سربازان به طرزی باورنكردنی ۴۰۰درصد افزایش یافت. اما تا مدتها كسی از ریشه های این دولت رفاه آلمان سخنی نمی گفت.حال ، آنجلا مركل ، تكلیف سنگینی پیش رو دارد. او باید سالهای ضعف اصلاحات و اتحاد دو آلمان را بازبینی كند. آلمانها باید بدانند كه برابری به معنای برابری در برابر قانون است و سرانجام آنكه آنان باید آزادی را به عنوان ارزشی بنیادین بپذیرند. سالهای پیش رو از لحاظ سیاسی سالهای جالبی هستند.

مترجم : هرمز برادران
منبع : روزنامه وال استریت ژورنال
منبع : باشگاه اندیشه